کاخ زمستاني هخامنشيان در ساحل خليج فارس

قدمت آثار باستاني کشف شده در ناحيه ي چَرخابِ برازجان ( در سال 1350 ه. ش )، به دوره ي هخامنشيان مي رسد. باستان شناسان براساس شواهد و داده هاي باستان شناسي، ته ستون هاي به دست آمده در برازجان را بقاياي کاخي
يکشنبه، 26 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کاخ زمستاني هخامنشيان در ساحل خليج فارس
 کاخ زمستاني هخامنشيان در ساحل خليج فارس

 

نويسنده: حسين کيان راد




 
قدمت آثار باستاني کشف شده در ناحيه ي چَرخابِ برازجان ( در سال 1350 ه. ش )، به دوره ي هخامنشيان مي رسد. باستان شناسان براساس شواهد و داده هاي باستان شناسي، ته ستون هاي به دست آمده در برازجان را بقاياي کاخي زمستاني متعلق به اوايل عصر هخامنشي مي دانند. (1)
برخي جغرافي نويسان عهد باستان به مکاني بان نام تئوکي ( Taoxn ) در نزديکي ساحل درياي پارس اشاره دارند. اين نام در منابع به صورت هاي مختلفي همچون تا اوکه ( Taoke )، تئوکِه ( Taoke )، تَ او که ( Taoce ) و تئوکي ( Taoxn ) آمده است. در متون جغرافيايي دوره ي باستان همانند آثار کساني چون استرابو ( 50 ق. م - 21 م ) اين نام به صورت تئوکي ( Taoxn ) مشاهده مي شود. او از کوشک هاي شاهي ديگري غير از پرسپوليس و پاسارگاد خبر مي دهد و يکي از آن ها را در نزديکي ساحل دريا و در نزديکي شهر تئوکي مي داند. (2)
بطلميوس ( سده ي دوم ميلادي ) نيز در کتاب جغرافياي خود به کاخ تئوکه اشاره مي کند. (3) اما در اين ميان کهن ترين متني که نام تئوکي و کاخ سلطنتي آن را در خود حفظ کرده، سفرنامه ي نئارخوس ( Nearchus )، درياسالار اسکندر است. هنگامي که اسکندر و سپاهيانش به هند رسيدند، وي به درياسالار خود مأموريت داد تا سفري اکتشافي را از آن نقطه به سمت شوش آغاز کند. نئارخوس نيز در طول اين سفر دريايي تا هنگام رسيدنش به نزديکي شوش، برخي مشاهدات خود را ثبت کرد. در حقيقت مأموريت وي شناسايي سواحل، لنگرگاه ها و ديدار از شهرهاي دريايي طول مسيرش بوده است. امروزه اين سفرنامه از طريق کتاب آريان نيکومدي ( 95-175 م ) که به سفرهاي جنگي اسکندر پرداخته، به دست ما رسيده است. وي در جاي جاي کتاب اينديکا که ضميمه اي است بر کتاب لشکرکشي اسکندر (4)، از سفرنامه نئارخوس بهره برده است. طبق گفته هاي آريان، ناوگان نئارخوس پس از يک دريانوردي دشوار و پراز موانع، در تئوکي ( Taoxn ) مشرف بر رودخانه ي گرانيس ( Granis ) لنگر مي انازد ( نگاه کنيد به نقشه ي مسير حرکت نئارخوس ). او همچنين بيان مي کند که به فاصله ي 200 اِستادي ( حدود 37 کيلومتري ) دهانه هاي رودخانه، يک کاخ پادشاهي پارسي وجود داشته است. (5) از گفته هاي نئارخوس چنين مي توان فهميد که تئوکي شهري بر لب دريا نبوده بلکه با فاصله اي اندک نسبت به ساحل قرار داشته است. آريان نيز براي بيان موقعيت آن واژه اي با معادل انگليسي ( inland ) را به کار برده است.
سواحل درياي پارس که هميشه در نوشته هاي مورخان و جغرافي نويسان يوناني، ماسه اي و به دليل گرماي زياد، بي حاصل توصيف شده، قطعاً براي ايجاد کاخ سلطنتي و استراحتگاهي شاهي مناسب نبوده است، زيرا شاهان هخامنشي همواره خواهان پرديس هايي بودند که در درجه ي اول آب جاري به صورت رودخانه يا چشمه در آن ها وجود داشته باشد. با توجه به نقشه اي که از روي مشاهدات نئارخوس بازسازي و نام بنادر و شهرها به ترتيب بر روي آن ها مشخص شده مي توان حدود ناحيه ي تئوکي عصر هخامنشي را شناسايي کرد ( نگاه کنيد به نقشه ي مسير حرکت نئارخوس ).
در سال 1350 باستان شناسان ايراني به سرپرستي علي اکبر سرافراز موفق به کشف بقاياي کاخي هخامنشي در جنوب شهر برازجان، در فاصله ي حدود 30 کيلومتري خليج پارس و بر سر راه شيراز به بوشهر شدند. (6) اين کاخ که به طور بسيار اتفاقي سر از خاک درآورد، شاهکاري ديگر از هنر معماري هخامنشي را به نمايش مي گذاشت. اين بنا در اصل از دوازده ستون در دو رديف شش تايي تشکيل مي شده که تنها سه پايه ي ستون سالم به دست آمد. پايه ي ستون ها همچون مورد مشابه در پاسارگاد از ترکيب دو نوع سنگ سياه و سفيد و به طور ساده و زيبايي تراش خورده بود، با اين تفاوت که پايه ي ستون هاي کاخ برازجان خوش فرم تر و به مراتب زيباتر از پايه ستون هاي پاسارگاد تهيه و نصب گرديده بودند. (7)
بقاياي کاخ در منطقه اي قرار گرفته که پيش از اين نيز دست سازه هايي از هخامنشيان از آن به دست آمده بود. (8) به تازه گي ( پاييز 1383 ) نيز در نزديکي اين کاخ، استخوان هاي يک زنِ حدوداً سي و پنج ساله، متعلق به عصر هخامنشي، از دل خاک بيرون آورده شد. نخلستان هاي کهني که کاخ را در بر گرفته اند و جاپاهاي رودخانه اي ( رودخانه آردو: Ardoo ) که از کنار آن مي گذشته، پرديس هاي توصيف شده در منابع لاتين را به ياد مي آورند. در دو سوي رودخانه که امروزه خشک و به صورت مسيل در آمده، چندين تپه ي باستاني وجود دارد. اين تپه ها آثاري از دوره ي پيش از تاريخ تا عصر تاريخي را در خود جاي داده اند.
تُل مُر ( Tol- mor ) در فاصله ي 500 متري کاخ هخامنشي، يکي از اين تپه ها است که با توجه به اشياء به دست آمده در آنجا، قدمت آن را به دوره ي عيلامي مي رسانند. به نظر مي رسد در عصر هخامنشي اين تپه ي نسبتاً بلند، دژي بوده که براي پاسداري از کاخ شاهي مورد استفاده قرار مي گرفته است.
استفاده از مرمر تيره و روشن، چهارگوش بودن بنا و قرار گرفتن آن در محوطه اي باز، ثابت مي کرد که اين قصر از بناهاي عصر کوروش، بنيانگذار سلسله ي هخامنشي، بوده است. (9) همچنين به کارگيري بست هاي فلزي مستطيل شکل از ديگر دلايل انتساب کاخ برازجان به کوروش است. زيرا از زمان داريوش به بعد بست هاي دو چلچله اي جاي بست هاي مستطيلي را در بناهاي سنگي هخامنشيان مي گيرد. (10) شايد عمليات ساختن کاخ در واپسين سال هاي زندگي کورش آغاز شده و تکميل آن توسط داريوش صورت گرفته باشد.
اگر کاخ اختصاصي کورش در برازجان را با تئوکي جغرافي نويسان و مورخان باستان يکسان پنداريم، چنانکه مالوان، يکي از نخستين کساني بود که اين مقايسه را انجام داد (11)، پس مي توان رود گرانيس را نيز با رود حِلّه ي امروزي برابر دانست که از به هم پيوستن دو رودخانه ي شاپور ( Ratinus ) و دالکي ( Deliki ) تشکيل مي شود و سرانجام به خليج فارس مي ريزد. هر چند نئارخوس فاصله ي رود گرانيس تا کاخ سلطنتي را 200 اِستاد ( هر استاد در حدود 185 تا 200 متر ) مي داند، اما اگر اين رود را با رود حلّه ي امروزي يکسان فرض کنيم، فاصله ي آن تا کاخ برازجان کمتر از مسافتي مي شود که نئارخوس ذکر کرده است. نئارخوس در سفرنامه اش تنها از لنگر انداختن در کنار رود گرانيس سخن مي گويد و بدون شک او نمي توانسته از نزديک کاخ سلطنتي را به چشم ديده باشد لذا مي بايست از افراد محلي اطلاعاتي در مورد مسافت کاخ تا رودخانه کسب کرده و در نتيجه براي محاسبه و تبديل مسافت گفته شده به مقياس يوناني دچار اندک اشتباهي شده باشد.
اما نکته ي ديگر اينکه تئوکي تنها نام يک لنگرگاه بر کناره ي رود گرانيس نبوده بلکه نام منطقه اي است که از کناره هاي اين رود آغاز مي شود و قصر سلطنتي پارسي به فاصله ي 200 اِستادي آن جا را نيز در بر مي گيرد. با توجه به پسوند ( ئي ني ) که براي اين نام در زبان يوناني آمده و آن را به صورت تئوکي ني ( Taoxnvn )، به معني ناحيه ي تئوکيه اي، در آورده، مي توان پي برد که تئوکي نام شهرستاني کوچک بوده است که ساکنين آنجا را نيز تئوکيان ( Taoxoi ) مي ناميدند. با وجود چنين بناي سلطنتي، به نظر مي رسد که در عصر هخامنشي مرکز اين ناحيه همان کاخ و احتمالاً شهري بوده که در کنار آن قرار داشته است. چنانکه در طول تاريخ، هر شهر يا نقطه اي در اين ناحيه که در آن دوره مرکزيت مي يافته، اين نام بدو اطلاق شده است. به عنوان مثال در دوره ي ساساني نام تئوکي به توز ( تَووَج Tauwag يا توز Tawwaz دوره اسلامي ) (12) تبديل مي شود. « توز » در نزديکي رودخانه ي شاپور و در محدوده ي « کوره ي اردشيرخوره »، شهر پر رونقي بود که با جاده اي به بيشابور مي رسيد. در متن پهلوي شهرستانهاي ايرانشهر که متني مربوط به دوره ي ساساني است نيز اين نام به شکل توزک در زير شهرستان شماره 45 آمده که بناي آن را به هماي چهر آزادان منسوب مي دارد. (13) همچنين با توجه به اشاره ي جغرافي دانان و مورخان دوره ي اسلامي به شهر تَوّج و رونق آن، مي توان به ادامه ي حيات آن در عصر اسلامي نيز پي برد. هنوز هم ويرانه هاي توّج در جلگه ي زير راه واقع در ناحيه ي سعدآبادِ دشتستان ديده مي شود. (14)
با اين اوصاف مي توان منطقه ي تئوکي ني را در درون شهرستان دشتستان امروزي به مرکزيت برازجان جاي داد. امروزه برازجان در مسير جاده اي قرار گرفته که شيراز را به خليج فارس متصل مي کند. کشف آثار متعددي از دوره هاي هخامنشي و ساساني در بخش کوهستاني شهرستان دشتستان، به ويژه در جلگه ي باستاني بُزپَر ( Buzpar ) که شاخص ترين آن آرامگاه موسوم به « گور دختر » است (15)، خبر از عبور جاده اي کهن از اين منطقه مي دهد که در روزگار هخامنشيان، پاسارگاد و پارسه و بعدها در دوره ي ساساني، استخر را به درياي پارس و بنادري چون « ريشهر » و « سيراف » مربوط مي کرده است. اين جاده که به « راه جنوبي » معروف بوده، پس از گذشتن از « گور » ( اردشير خوره ) و « فراشبند » و پشت سرنهادن کوهستان « گيسُکان » ( Giskan )، وارد جلگه ي برازجان ( تئوکي ني ) شده و در پايان نيز به خليج فارس منتهي مي گرديد. شاخه اي از آن نيز مستقيماً گور را به بندر سيراف مرتبط مي کرد.
بدون ترديد بنا نهادن کاخ سلطنتي هخامنشي در « تئوکي » نشان از اهميت خليج فارس براي امپراتوري نوپاي هخامنشي و بنيان گذار آن دارد. خليج فارس از زمان هاي بسيار قديم مرکزي براي رابطه ي بازرگاني دريايي ميان شرق و غرب محسوب مي شد. پس از اين که سواحل دريا تحت تسلط مستقيم پارسيان درآمد، مبادلات دريايي نيز رونق گرفت. از اين ميان روابط بازرگاني با هند نسبتاً بيشتر بوده است، ليکن اشاره اي به اين مبادلات جز آنچه در منشور بنيان گذاري شوش آمده، در جاي ديگر ديده نمي شود. (16)
ايجاد راه دريايي ارتباطي ميان مديترانه، درياي سرخ و از طرفي خليج فارس و ديگر اقدامات داريوش همچون فرستادن درياسالاري به نام اسکيلاکس ( Skylax ) به سفر اکتشافي هند ( 518 ق. م ) باعث شد تا خليج فارس در توسعه ي بازرگاني اين دوره اهميت ويژه اي بيابد. (17) همچنين تصرف بخشي از سرزمين هند نيز در دوره ي داريوش صورت گرفت و از اين زمان است که نام هند ( هيدوش ) در کتيبه هاي شاهنشاهان هخامنشي به چشم مي آيد.

ردپاي تئوکي در گل نوشته هاي تخت جمشيد

در فاصله ي سال هاي 1932 تا 1938 ميلادي، دو مجموعه از الواح گِلي به وسيله ي کاوشگران آمريکايي در تخت جمشيد کشف شد. يک مجموعه در گوشه ي شمال - شرق صفه و ديگري در بخش جنوب - شرق آن. اين دو مجموعه به دليل محل اکتشاف آن ها، به ترتيب « گل نوشته هاي بارو » ( PF ) و « گل نوشته هاي خزانه » ( PT ) ناميده شدند.
نوشته هاي روي الواح به خط ميخي عيلامي و متن آن ها نسبتاً کوتاه است. الواح مکشوفه در واقع بخش اندکي از بايگاني هاي ديواني تخت جمشيد است که از دست ويرانگر حوادث جان به در برده اند. از مجموع بيش از سي هزار لوح گلي به دست آمده چيزي بيشتر از چهار هزار لوح آن تقريباً سالم است. تعدادي از الواح خزانه ( PT ) در سال 1948 ميلادي به وسيله ج. ج. کامرون انتشار يافتند و اين کار در سال هاي بعد نيز ادامه يافت. (18) اين الواح 129 مجموعه اند و تاريخ ميان سي امين سال پادشاهي داريوش اول ( 492 ق. م ) و هفتمين سال سلطنت اردشير اول ( 458 ق. م ) را در بر مي گيرند.
مضمون آن ها پرداخت جيره به صنعت کاراني است که در دوران پادشاهي داريوش، خشايارشا و اردشير اول در کارگاه هاي تخت جمشيد کار مي کرده اند.
« گِل نوشته هاي بارو » نيز که 2120 لوح آن در سال 1968 ميلادي توسط ر. ت. هالک منتشر شد، (19) تاريخ سيزدهمين تا بيست و هشتمين سال سلطنت داريوش ( فاصله ي سال هاي 509 تا 494 ق. م ) را داراست. عمده مطالب در گل نوشته هاي بارو مربوط به عمليات گردآوري، انبارداري، توزيع مواد غذايي و آذوقه است. استفاده کنندگان از اين مواد عبارتند از پادشاه و خانواده ي او، صاحب منصبان عالي رتبه ي ديواني ( سازمان اداري )، خدمتگذاران ديني، کارگراني ( Kurtas ) که در دبيرخانه ها، تاسيسات کشاورزي روستاها، کارگاه هاي تبديل مواد و کارگاه هاي تخت جمشيد کار مي کرده اند. همچنين زنجيره ي درازي از اين الواح، تحويل جيره هاي غذايي به افراد و گروه هايي را ثبت کردند که از نقطه اي به نقطه ي ديگر امپراتوري سفر مي کردند. (30) اين جيره ها شامل غله، آرد، گوسفند، شراب، آبجو، روغن و ساير خوراکي ها مي شد.
الواح تخت جمشيد نشانگر نظام اداري پيشرفته اي است که داريوش به وجود آورد و در دوره ي جانشينان وي همچنان برقرار ماند. نظامي که در آن جايگاه افراد، منصب آن ها و حتي جيره ي دريافتي شان دقيقاً مشخص شده است. با بررسي هزاران لوح ديواني تخت جمشيد، ناگهان هسته ي مرکزي و حکومتي هخامنشي سرشار از زندگي مي شود. از صدها آبادي نام برده مي شود که گرچه طول و عرض جغرافيايي بيشترشان معلوم نيست، اما جاي آن ها در يک شبکه ي اداري - اقتصادي متراکم مشخص است. (21) در اين الواح حدوداً نام 400 آبادي ثبت شده که بيشتر آن ها در حوزه هاي ديواني چهارگانه ي ناحيه پارس قرار گرفته اند.
يکي از اين مکان ها که نام آن در چندين گل نوشته ( PF ) آمده، « تَموکن » ( Tamukkan ) است. صورت عيلامي Tam-uk-ka-an احتمال دارد نماينده واژه « تئوکَ » ( Taoka ) در زبان فارسي باستان باشد. استاد ارفعي با بررسي مهرها، اسامي مکان ها و افرادي که در الواح مرتبط با تموکن به آن ها اشاره شده، اعتقاد دارند که اين تموکن مي بايست جايي در جنوب شرقي تخت جمشيد، شايد در منطقه ي ني ريز و حدودِ « چاهک » کنوني ( در 90 کيلومتري شهر ني ريز ) بوده باشد. (22)
اين نام در 16 لوح از الواح منتشر شده توسط هالک ( PF ) آمده است. اما در يکي از اين الواح ( PF 1790 ) به تموکن ديگري اشاره شده که بنا به متن همان لوح در ناحيه ي « رَن مِي سَ » ( Ranmesa ) قرار دارد. (23) در هيچ لوحه ي ديگري به جز اين لوح از تموکنِ رَن مِي سَ اسمي نيامده است. اسامي مکان هايي که در لوح ( 1790 ) به آن ها بر مي خوريم، همگي خارج از محدوده ي ني ريز و ناحيه ي جنوب شرقي تخت جمشيد واقع شده اند.
مضمون اين لوح، پرداخت جيره ي معوقه ي پنج زن در پنج آبادي ( احتمالاً عيلامي ) مي باشد. به نظر مي رسد اين بانوان بافندگاني هستند که سرپرستي خياط خانه ها ( pasa ) را برعهده داشته اند. پرداخت جيره ي آن ها به سال هاي هيجدهم و نوزدهم پادشاهي داريوش يکم مرتبط مي شود. در پايان متن لوح مزبور پس از ذکر نام انزوک ( Ansukka )، نويسنده ي لوح، چنين آمده که اين سند مهر شده در تموکن، در ناحيه ي رَن مِي سَ تحويل داده شده است. اسامي آبادي ها در متن به ترتيب چنين آمده است: هُنَر ( Hunar )، ليدومَ ( Liduma )، هيدَلي ( Hidali )، زَپي ين ( Zappiyan ) و آتِک ( Atek ). به جز دو آبادي اخير، جاي بقيه را با توجه به ساير نام هايي که در ارتباط با آنهاست، حدوداً مي توان مشخص کرد. استاد ارفعي احتمال مي دهند که بيشتر اين مکان ها در ناحيه ي نورآباد ممسني امروزي قرار داشته باشند. ليدومَ را مي توان با جِنجان ( جين جين ) برابر دانست که ته ستون هايي از کاخي مربوط به دوره ي هخامنشي نيز در آن حوالي به دست آمده است.
هنَر مي بايست همان خوخنوي ذکر شده در منابع آشوري باشد که به دروازه ي انشان ( تل مَليان در فارس ) نيز معروف بود. هيدلي را نيز مي توان در حدود دژسپيد ( دژ اسفنديار امروزي )، در سه فرسنگي نورآباد، جستجو کرد. (24)
به جز مکان هاي جغرافيايي، از طريق نام اشخاصي که در متن آمده نيز مي توان آگاهي هايي به دست آورد. يکي از اين افراد ايرشِ نَ ( Irsena ) نام دارد که تعيين سهم هاي جيره براي تقسيم ميان بانوان توسط وي صورت گرفته است. ذکر نام ايرشِ نَ در بيش از هفتاد لوح به وضوح نشان از اين دارد که وي صاحب منصبي بسيار پرکار و عالي رتبه بوده است. اير شِ نَ از جمله صاحب منصباني است که عنوانِ کوردَبَتيش ( Kurdabathis ) دارد. از مهمترين وظايف اين مقام، توزيع جيره هاي غذايي بوده است. ايرشِ نَ نيز تقسيم کننده ي اصلي محصولات در ميان کارگران است. لوح ( PF 1368 ) او را داراي اصل و منشاء انشاني مي داند. علامت هاي مُهر او نشان مي دهد که ايرشِ نَ در مقامي عالي به انجام وظايف خود در منطقه فهليون پرداخته است. (25) وي مدارک ممهوري براي زيردستان خود مي فرستاد تا جيره ها را زير نظر او توزيع و تقسيم کنند.
بدين ترتيب و با بررسي نام اشخاص و مکان هاي ذکر شده، مي توان پي برد که « تموکنِ » ناحيه ي رَن مِي سَ مکاني متفاوت از تموکني است که در حوزه ي جنوب شرقي تخت جمشيد و حدود ني ريز کنوني واقع شده است. از جمله پاياني متن و اشاره به تحويل سند مُهر شده در تموکن چنين استنباط مي شود که تموکنِ ناحيه رَن مِي سَ به عنوان مرکزي ديواني - اداري براي آن ناحيه محسوب مي شده و سندهاي مربوط به مناطق زير مجموعه اش را به بايگاني آن جا مي سپرده اند.
به نظر مي رسد در مراکز ديواني هر يک از مناطق نيز سلسله مراتبي مطابق با آن چه در مرکز مستقر بوده، وجود داشته است. الواح تخت جمشيد به وجود خزانه و خزانه داران محلي اشاره دارند. هر لوح، اثر دو مهر را بر خود دارد، مهر مقام رسمي که کالا را داده است و مهر کسي که کالا را براي توزيع دريافت کرده است. بدين گونه در مناطق مختلف مي بايست جايي براي نگهداري الواحِ فرستاده شده وجود داشته باشد. همچنان که در هر يک از مراحل و منازلِ جاده ها، انبارهايي با کارمندانِ مربوطه براي پرداخت جيره سفر و غذاي مسافرانِ رسمي وجود داشت. (26)
بدين ترتيب کشف بقاياي کاخ سلطنتي در برازجان و کاخي مشابه آن با مقياسي کوچکتر و مربوط به دوره اي متأخرتر، مشهور به « سنگ سياه » ( بَردَک سياه: bardak siah ) در دوازده کيلومتري شمال برازجان و در حاشيه ي رودخانه دالکي، بيانگر اين مسئله است که ناحيه تئوکي ني تنها يک منزل يا ايستگاه پُستي نبوده است. اهميت سياسي و اقتصادي خليج فارس و ويژگي هاي استراتژيکي و ژئوپولتيکي منطقه، چنان که پيشتر نيز گفته شد، تئوکي را به مرکزي ديواني - اداري براي هخامنشيان تبدل کرده بود.

پي نوشت ها :

1- براي آگاهي بيشتر در مورد ويژگي و ابعاد ته ستون هاي کاخ برازجان نگاه کنيد به:
علي اکبر سرفراز، « کشف کاخي از عهد کورش کبير در ساحل خليج فارس، مجله باستانشناسي و هنر ايران، شماره 7-8، تابستان و پاييز 1350، صص 19-32.
2- Strabo, Geogeraphy XV, 3. 3.
3- Ptolomaios, Geography VI, 4. 7, V III 21, 15.
4- Arrian, Anabasis of Alexander, ed. a translat by P. A. Brunt, Loeb Classical 5. Library, Cambridge, Mass, 1976.
5- Arrian ( Indica ) , 39. 3, p. 421.
6- سرفراز، علي اکبر، پيشين، صص 32-19.
7- علي اکبر سرفراز و بهمن فيروزمندي: هنر دوران تاريخي ماد، هخامنشي، اشکاني و ساساني، تهران، مارليک، 1373، صص 217 - 215.
8- A. T. Zand, « Palace of Cyrus Unearthed » ، in Tehran Journal, June I, 1971.
9- هينتس، والتر: داريوش و پارسيان، ترجمه ي عبدالرحمن صدريه، تهران: امبرکبير، 1380، ص 134.
10- سرفراز، علي اکبر: « کشف کاخي از عهد کورش کبير در ساحل خليج فارس » ص 28.
11- Max Mallowan, « CYRUS THE GREAT » , IRAN, VOL 10,1972,P6.
12- Tomaschek s. Ber. Akad. Wien C XXI Abh. 121 , VIII 63ff ; Schwarz, Iran im Mittalter 65 ff.
13- هدايت، صادق: « شهرهاي ايرانشهر » مجله مهر، سال هفتم، شماره 3، آذر 1324، صص 75-169.
14- اقتداري، احمد: آثار شهرهاي باستاني سواحل و جزاير خليج فارس و درياي عمان، چاپ دوم، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1375، ص 97.
15- شهبازي، ع. شاپور: « گور دختر » ، باستان شناسي و هنرايران، شماره 9 و 10 ، زمستان 1351، صص99-92.
16- بريان، پي ير: تاريخ امپراتوري هخامنشيان، ترجمه مهدي سمسار، ج 2، چاپ سوم، تهران، انتشارات زرياب، 1379، ص 1580.
17- داندامايف، م. ا. : تاريخ سياسي و اقتصادي هخامنشيان، ترجمه ميرکمال نبي پور، تهران، نشر گستره، 1358، صص 48-47.
18- Cameron, George. G. : Persepolis Treasury Tablets, The University of Chicago, Oriental Institute Publications, Chicago, 1948.
19- Hallock, R. T. : Persepolis Fortification Tablets, Orintal Institute Publications, Chicago, 1968.
هالک به جز اين، 1500 لوح ديگر را نيز خوانده که هنوز منتشر نشده است و قرار است توسط شاگردان او به ويژه دکتر عبدالمجيد ارفعي، ويراستاري، ترجمه و چاپ شود.
20- بريان، پيشين، ج1، صص 81-880.
21- کخ، هايده ماري: از زبان داريوش، ترجمه پرويز رجبي، چاپ ششم، تهران، کارنگ، ص 33.
22- با تشکر از استاد ارجمند دکتر ارفعي که نکات سودمندي را متذکر شدند و نتيجه ي پژوهش هاي منتشر نشده ي خويش را با گشاده رويي در اختيار من قرار دادند.
23- Persepolis Fortification Tablets, p. 487.
24- ارفعي، همانجا.
25- بريان، پيشين، ج1، صص 91-890.
26- همان، صص 93-884.

منبع مقاله :
خيرانديش، عبدالرسول؛ تبريزنيا، مجتبي؛ ( 1390 )، پژوهشنامه خليج فارس ( دفتر اول و دوم )، تهران: خانه كتاب، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط