نويسنده: آيت الله سيدمحمدتقي مدرسي
مترجم: محمد تقدمي صابري
مترجم: محمد تقدمي صابري
نگاهي به درونمايه و محورهاي سوره ي شعراء
اين سوره به نام « شعراء » نامگذاري شده، چه، از رويارويي رسالتهاي الهي با فرهنگهاي بشري سخن مي گويد.
آيات اين سوره- مانند روش سوره ي فرقان ليک با گستردگي فزونتر- بر محور رسالتهاي الهي مي گردد و کشمکش موجود ميان اين رسالتها و رژيم هاي جاهلي را، که فرهنگي منحرف دارند، بيان مي کند.
پس از اين که سرآغاز سوره، خدا را براي ما يادآور مي شود، از حرص پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بر هدايت مردم سخن مي رود. آيات تأکيد دارند که خداوند، مردم را بر هدايت پذيري، مجبور نمي کند. آنگاه از صفات پروردگار، دو صفت (عزت و رحمت) را يادآور مي شود که در طبيعت و کشمکش جلوه گر مي شوند.
سپس سياق، داستانهاي پيامبران را حکايت مي کند و هر داستان با اين دو نام پايان مي پذيرد، قرآن يادآور مي شود که اين داستانها، عبرت آموزند، ليک بيشتر مردم، ايمان نمي آورند.
سوره، با اين فرمانها به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پايان مي پذيرد، که او بايد به خداوند شکست ناپذير و مهربان توکل کند.
در داستان موسي (عليه السلام)، خداوند او را فرمان مي دهد. پيامش را به فرعون برساند، موسي (عليه السلام) دشواريهاي راه را براي خدا بيان مي دارد و خدا با واژه ي (کلا) اين دشواريها را نفي نموده، او را وعده ي پيروزي مي دهد. موسي (عليه السلام) در پيرامون پيام الهي با فرعون گفتگو مي کند و با تمام نيرويي که فرعون دارد، با او به ستيز مي پردازد.
گويا هر رسالتي، محتوايي اجتماعي دارد که هدف آن اصلاح فسادي است که در جامعه رواج يافته است. موسي (عليه السلام) با نژادپرستي و تکبّر به جنگ برخاست و ابراهيم (عليه السلام) با بت پرستي و ارتجاع مبارزه کرد و نوح (عليه السلام) نيز با نظام طبقاتي و ستيزه جويي و هود (عليه السلام) با بيهوده کاري و گردنکشي و صالح (عليه السلام) با اسراف و فساد و پيامبر خدا لوط (عليه السلام) با همجنس بازي و اباحه گري و شعيب (عليه السلام) با فريبکاري و کم فروشي. شايد اين مفاسد بسته به ميزان خطري که دارند در سوره ي شعراء، ترتيب يافته اند.
در آغاز، ميان پيامبر و قوم او گفتگويي درمي گيرد، قوم با پيامبر ستيزه مي جويند و او را تهديد مي کنند و در لحظه ي اوج کشمکش، خدا، پيامبر و مؤمنان را ياري رسانده، کافران را به کيفري سخت، برمي گيرد شايد عذاب با نوع فساد، متناسب باشد.
پيامبر، خدا را يادآور مي شود و مردمان را به پرهيزگاري و فرمانبرداري، فرمان مي دهد و آنان را از کيفر پروردگار بيم مي رساند.
پيامبران تأکيد دارند که از مردمان پاداشي نمي خواهند، بلکه پاداش آنها، تنها با خداست و در نتيجه، براي مردم زمينه اي باقي نمي گذارند که در رسالت آنها ترديد کنند. افزون بر اين، شواهدي بر راستي رسالتهاي الهي وجود دارد؛ اين رسالتها مردم را به سوي خدا فرا مي خوانند و از موانع نژاد، زمين و زمان فراتر مي روند و با تکيه بر نيروي پروردگار، تمامي نيروهايي را که مبارزه با آن ها بر بشر ممکن نيست، به چالش کشانده، با فساد بزرگ جامعه به جنگ برمي خيزند.
دست غيب، به هنگام، ياري رسان پيامبران مي شود و دشمنان آنان را نابود مي سازد و اين افزون بر دلايل استوار، رفتار شايسته و معجزات آشکاري چون: عصا، شتر، فروکش کردن زبانه هاي آتش، شکافته شدن دريا و طوفان است.
کشمکش درگرفته ميان رسالت الهي و فرهنگ بشري، کشمکشي پيوسته درگذر زمان است، چه، رسالتهاي الهي در پي دگرگون ساختن تمامي ارزشهاي جاهلي و برپاداري هويت فرهنگي جديدي است.
بر اين بنيان، هنگامي که پيامبران مردمانشان را به کرنش در برابر پروردگار و ايمان به او فرا مي خوانند، در همان هنگام از آنان مي خواهند به تمام ارزشهاي الهي گردن نهند، چه، پيشرفت و تمدن را براي آنان به بار خواهد آورد، در حالي که پيش از آن در خرافات پيشينيان و فساد خود، گرفتار بودند.
به رغم اينکه پيامبران در راه گزاردن پيامهاي الهي به مردم، با سختيهايي روبه رو شدند، ليک آنان توانستند انديشه هاي بشري را دگرگون سازند، چندان که بايد دين الهي را خاستگاه انديشه هاي درستي دانست که در اقوام جاهلي يافت مي شدند، چرا که فرستادگان الهي به راستي، محرکي اساسي براي تاريخ بشري به شمار مي آيند و اگر چنين نبود، بشريّت به گونه اي طبيعي رو به فنا حرکت مي کرد.
از اين رو، بر ما و تمامي تاريخ بايسته است در برابر شکوه و سترگي آن انديشه که نسلهايي مؤمن را پديد آورد و نيز در برابر صبر و جانفشاني پيامبران سر کرنش فرود آوريم.
در سياق روشنگري کشمکش ميان رسالتهاي الهي و فرهنگ شاعران، پروردگار از داستان حضرت ابراهيم (عليه السلام) و قومش، مثالي پيش مي نهد و بيان مي دارد که چگونه خداوند به ابراهيم (عليه السلام) وحي فرمود تا در برابر فساد پردامنه ي قومش، که در آن افتاده بودند و بت ها را مي پرستيدند، ايستادگي کند. هنگامي که ابراهيم (عليه السلام) درباره ي بت پرستي از آنان پرسيد، پاسخي شايسته نداشتند و برچنگ در زدن به آيين پدران نادانشان، پافشاري کردند، او نيز از آنها بيزاري جست...
نص قرآني ويژه، در اين سوره تأکيد دارد محتواي رسالتهاي الهي يکسان است و اختلاف ظاهري آن، تنها برخاسته از گوناگوني شرايط است، چه، هر رسالت الهي در پي اصلاح فساد رواج يافته در جامعه ي خود بود. هر قومي، پيامبر خود را دروغ انگاشتند، خداوند نيز پيامبر و مؤمنان را ياري رساند و کافران را با کيفري سخت به هلاکت کشاند.
امّا بازتاب آموزه ي ارزنده ي ديگري که در آيات اين سوره به چشم مي خورد اين است که سوره ي شعراء نشانه هاي رسالت الهي و ويژگيهاي ديگرگونه ي آن را مشخص مي سازد، اين نشانه ها و ويژگيها در پنج گزاره منحصر مي شوند:
1- رسالت الهي ويژه ي سرزمين، قوم و نژاد خاصي نيست.
2- رسالت الهي، رسالتي برحق است که حقايق مادّي و معنوي را باز مي تاباند و از دنيا تا آخرت ادامه مي يابد.
3- رسالت الهي در پي اصلاحي ريشه اي است که به ريشه کن سازي کلي فساد و انحراف مي انجامد.
4- رسالت الهي برخلاف زبان دشوار و پيچيده ي شاعران، به زبان مردم با آنان سخن مي گويد. بنابراين، رسالت زباني واقعي براي پرده برداري از حقايق است، همانگونه که بايد اين حقايق براي مردم نمايان شوند.
5- زنجيره ي رسالت، درگذر دورانها از آدم (عليه السلام) تا حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) به هم پيوسته بوده است و دانشمندان دادمند، بدين حقيقت اعتراف مي کنند.
پس از آنکه قرآن تفاوتهاي اساسي ميان وحيِ حق و انديشه هاي شيطاني را روشن مي کند، خداوند پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را فرمان مي دهد تا خويشان نزديکش را هشدار دهد و بر مؤمنان، بال رحمت خويش فرو گسترد و از نافرمانان، بيزاري جويد و بر خداوند شکست ناپذير و مهربان توکل کند، پس از اين، قرآن ويژگيهاي وحي شيطاني را بازگو مي کند که بر هر دروغزن گناهکاري فرود مي آيد. از ديدگاه قرآن، گمراهان از شاعران (مدعيان دين و دانش) پيروي مي کنند و شاعران، انسان هايي هستند که از سرِ هوي سخن مي گويند و از مسؤوليت پذيري به دورند. سوره به بازگويي تفاوتهاي بزرگ ميان رسالتهاي پروردگار و آنچه شيطان وحي مي کند، پايان مي يابد... آيات اين سوره، روشن مي سازد که محور رسالتهاي الهي، توحيد است، چنانکه سخن با بيان ويژگيهاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، که از محور توحيد برخاسته است، ادامه پيدا مي کند. رسول خدا هشداردهنده ي نزديکترين مردمان به خود است که همان عشيره ي اويند و او با مؤمنان، مهربان و دلسوز است و با توکل بر خداوند شکست ناپذير و مهربان، از سرکشان بيزاري مي جويد.
از جنبه اي ديگر، شيطان بر هر دروغزن گناهکاري فرود مي آيد.
در حقيقت، منظور از شاعران در اين سوره، کساني نيستند که شعري مي سرايند، بلکه مراد، هر کسي است که از اوهام خويش پيروي کرده، وحي خدايي را ترک مي گويد؛ مانند فيلسوفان يوناني و عارفاني که از آنان اثر پذيرفته اند و متصوفه و گروهي از متکلمان و برخي فقيهان زشت کردار و نيمه فرهيختگاني که هواي نفس خويش و کساني را پيروي مي کنند که به آنان پول و رشوه مي پردازند تا قلمهايشان را براي تغيير آيين الهي و مخالفت با فرمانهاي پروردگار، بخرند.
آري، گروهي از شاعران، مؤمن و نيک کردار هستند و خداي را بسيار ياد مي کنند تا شيطان آنان را فريب ندهد و هرگاه ستمگران بر افراد اين گروه، به سبب گفتار حقشان ستم روا دارند، از خدا ياري مي طلبند. فرجام ستم همانا، سرافکندگي و نابودي است و به زودي ستمگران خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.
منبع مقاله :
مدرسي، سيد محمدتقي؛ (1386)، سوره هاي قرآن: درونمايه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمي صابري، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوي، چاپ اول.
/ج