مفهوم و اثبات رجعت (2)

تاکنون به اثبات رسيد که رجعت امري ممکن و قابل تحقق است و در اين بحث به اثبات مي رسد که اين امرِ ممکن تحقق خواهد يافت؛ زيرا هر ممکني که دليل تحقق داشته باشد، به وقوع مي پيوندد و رجعت دليل تحقق دارد، پس به وقوع
پنجشنبه، 20 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مفهوم و اثبات رجعت (2)
 مفهوم و اثبات رجعت (2)

 

نويسنده: محمد رضا اکبري




 

دلايل رجعت در امّت اسلامي

تاکنون به اثبات رسيد که رجعت امري ممکن و قابل تحقق است و در اين بحث به اثبات مي رسد که اين امرِ ممکن تحقق خواهد يافت؛ زيرا هر ممکني که دليل تحقق داشته باشد، به وقوع مي پيوندد و رجعت دليل تحقق دارد، پس به وقوع مي پيوند. بنابراين آنچه اکنون مورد بحث قرار مي گيرد، وجود دليل بر وقوع رجعت در آخرزمان است.
رجعت از جمله معارف ديني است که با سه دليل قرآن، روايات و اجماع به اثبات مي رسد.

1- آيات قرآن

آيات متعددي در قرآن کريم وجود دارد که به تحقق رجعت در آينده تصريح کرده اند و ما چهار آيه ي آن را مورد بحث قرار مي دهيم:

آيه اوّل

(وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُکَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ‌ )(1)
و روزي که ما از هر امّتي، گروهي از کساني که آيات ما تکذيب کردند بر مي انگيزيم و آن ها (براي سؤال) نگه داشته مي شوند.

نکات آيه و استدلال به آن

چند نکته از اين آيه استفاده مي شود:
1- روزي خواهد آمد که در آن يک رستاخيز تحقق مي يابد.
2- اين رستاخيز، کلّي نخواهد بود بلکه از هر امّتي گروهي زنده خواهند شد.
3. اين گروه، از تکذيب کنندگان آيات خدا هستند.
4- پس از زنده شدن نگه داشته مي شوند.
نحوه استدلال: دو برانگيختگي در قرآن بيان شده است: يک برانگيختگي کلي، چنان که قرآن مي فرمايد:
(وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً)(2)
همه ي آنها را برانگيزيم و از يک نفر هم فروگذار نخواهيم کرد.
و يک برانگيختگي جزئي، که در آيه (وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً) بيان گرديده است. جزئي بودن برانگيختگي دوم، روز آن را از روز قيامت، متمايز ساخته است. پس اين روز، روز ديگري خواهد بود که به آن روز، رجعت مي گوييم.
مردي به امام صادق(عليه السلام) عرض کرد:
إنَّ العامَّةَ تَزعَمُ أنَّ قَولَهُ (وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً) عَني فِي القِيامةِ. فقال ابوعبدالله (عليه السلام): فَيَحشُرُالله يومَ القِيامةِ مِن کُلِّ أمَّةٍ فَوجاً وَ يَدَعُ الباقيِنَ؟ لاولکنَّهُ فِي الرَّجعَةِ وَ أَمّا آيةُ القيامَةِ (وَحَشَرنا هُم فَلَم نُغادِر مِنهُم أَحَداً)(3و4)
اهل سنت گمان دارند مراد خداوند که فرمود: «روزي که از هر امتي گروهي را بر مي انگيزيم» روز قيامت است. حضرت فرمود: پس خداوند روز قيامت از هر امتي گروهي را بر مي انگيزد و بقيه را وا مي گذارد؟ نه! بلکه مراد، حشر در رجعت است. امّا آيه مربوط به حشر در قيامت اين است که فرمود: «و همه ي آنها را بر مي انگيزيم و از يک نفر هم فرو گذار نخواهيم کرد.»

نقد تفاسير اهل سنت يپرامون آيه

مفسران اهل سنت نظير: قرطبي، ابن کثير، جلال الدين سيوطي و ثعالبي، در تفاسير خود اين آيه را که با حشر کلي انسان ها در قيامت مغايرت دارد به روز قيامت تفسير کرده اند و با ا ختصار و بدون هيچ گونه اشاره اي به محدوديت کساني که برانگيخته مي شوند، از کنار آن گذر کرده اند. برخي از آنها درتوجيه و تفسير به رأي برآمده اند تا اين حشر جزئي را به روز قيامت تفسير کنند و حقيقت رجعت را که نپذيرفته اند از آيه منتفي سازند. امّا اجماع همه اديان الهي و مذاهب اسلامي بر اين است که همه مردم، بدون استثناء در روز قيامت محشور مي گردند، چنان که قرآن به آن تصريح کرده است، ولي در آيه 84 سوره ي مبارکه ي نمل آمده است: «به ياد آور روزي را که از هر امتي عدّه اي را برمي انگيزيم.»
مفسراني که اين آيه را به قيامت تفسير کرده اند خود را در ناهماهنگ کردن آيات، گرفتار ساخته اند که سوره ي نمل بر انگيختگي عدّه اي از مردم و آيات ديگر، حشر همه ي انسان ها را بيان کرده اند؛ امّا شيعه با اين ناهماهنگي آيات روبرو نيست و هيچ مصداقي هم براي حشر جزئي عدّه اي از انسان ها، جز رجعت نمي شناسد، چه اينکه ائمه (عليه السلام) در برابر نظر اهل سنت به اين آيه تمسک جسته اند.
ابوبصير گويد: امام باقر(عليه السلام) به من فرمود:
«يُنکرِونَ أَهلُ العِراق الرَّجعةَ؟ قُلتُ: نَعَم. قالَ: أما يَقرؤنَ القرآنَ (وَيَومَ نَحشُرُ مِن کُلِّث اُمّةٍ فَوجاً»(5)
آيا اهل عراق رجعت را انکار مي کنند؟ عرض کردم: آري. فرمود: آيا قرآن را نمي خوانند که مي فرمايد: «و روزي که ما از هر امتي گروهي را بر مي انگيزيم؟»

نظريه فخر رازي

فخر رازي در باره ي آيه (وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُکَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ‌) مي نويسد:
فاعلم، أن هذا من الامور الواقعة بعد قيام القيامة(6)
بدان اين حشر، از اموري است که پس از برپايي قيامت واقع مي گردد.
فخر رازي هيچ دليلي براي اين ادعاي خود نياورده است و علّت آن هم اين است که اساساً سخن او هيچ ضمانت استدلالي ندارد؛ زيرا حرف «مِن» در آيه ي ياد شده براي تبعيض است و تنها به بعثت برخي از افراد اشاره دارد، امّا بعثت روز قيامت شامل تمام انسان ها مي شود. پس معلوم مي گردد اين روز بنابر ظاهر آيه، روز رجعت است. بله! اگر مراد از بعد از قيامت يک حشر جزئي پس از حشر کلي باشد باز هم ناصواب است؛ زيرا پس از حشر کلي، کسي نخواهد بود که بر انگيخته شود.

نظريه ي آلوسي

آلوسي يکي ديگر از مفسران اهل سنت مي نويسد:
«مراد از اين حشر (جزئي در سوره ي نمل)، حشر عذاب است امّا پس از حشر کلي وعمومي».(7)
اين اشکال بر او وارد است که شما دو حشر را در روز قيامت پذيرفتيد: حشر اوّل که زنده شدن همه ي مردم است و حشر دوم که حشر گروهي از آنهاست. اين برخلاف آيات و رواياتي است که بر يک حشر در قيامت تصريح دارند. علاوه بر اين، پذيرش حشر دوم مردود است، زيرا اگر بخواهيم پس از زنده شدن همه مردم، حشر ديگري داشته باشيم، بايد عدّه اي از آنها حيات خود را از دست دهند تا دوباره محشور گردند و ما دليلي بر چنين مرگي در قيامت نداريم و اساساً مرگي در قيامت وجود ندارد. پس براي تحقق حشر دوم، بايد عدّه اي از کساني که محشور شده اند، برانگيخته شوند که آن هم تحصيل حاصل است و تحصيل حاصل باطل است.
ممکن است گفته شود: عدّه اي درحشر اوّل زنده نخواهند شد و در حشر ديگري زنده مي شوند، پس هر دو حشر در روز قيامت خواهد بود.
امّا اين حشر دو مرحله اي و يا دو حشر ناقص، خلاف تبادر از آيات و روايات است؛ زيرا آنچه از کلمه حشر در قيامت به ذهن تبادر مي کند يک حشر است که اعتقاد عمومي بر آن شکل گرفته است و دست کشيدن از اين تبادر، نيازمند دليل است و ما چنين دليلي را نداريم.

نظريه شوکاني

شوکاني از مفسران اهل سنت مي نويسد:
قيل: و المراد بهذا الحشر (نَحشُرُ مِن کُلّ اُمَّةٍ فَوجاً) هو حشر العذاب بعد الحشر الکلي الشامل لجميع الخلق.(8)
گفته شده است: منظور ازاين حشر (از هر امتي گروهي را بر مي انگيزيم). حشر عذاب است که پس از حشر کلي همه ي انسان ها مي باشد.
امّا اشکال اين سخن که مورد قبول شوکاني است آن است که طرح وجود دو حشر در قيامت مردود است زيرا وقتي حشر کلي صورت گرفت و همه زنده شدند عدّه اي به جهنم رفته و حشر آنها حشر عذاب است و عده اي وارد بهشت مي گردند و رسيدگي به امور انسان هاي خوب و بد پايان مي پذيرد. بنابراين کسي از برانگيخته شدن، استثناء نشده بود که بخواهد پس از حشر کلي برانگيخته شود، در غير اين صورت حشر کلي معنا ندارد؛ مرگ اينکه بگوييم بعضي از کساني که زنده شده اند، خواهند مرد تا با زنده شدن آنها حشر دوم معنا دهد. در اين صورت اشکال هايي که در بحث قبل به نظريه آلوسي وارد کرديم وارد خواهد بود.
نتيجه اينکه تنها يک حشر در قيامت وجود دارد و آن حشر کلي است که همه ي مردم را در برميگيرم و حشر جزئي به روز ديگري که روز رجعت است مربوط مي شود.

بررسي دو نظريه ديگر:

نظريه محمّد جواد مغنيه

مرحوم محمّد جواد مغنيه که در جهت تضعيف رجعت، مطالبي را بيان کرده است در استفاده ي رجعت از آيه (يَومَ نَحشُرُ مِن کُلّ ِ اُمَّةٍ فَوجاً) مخالفت کرده و نظر خود را که مطابق نظر مفسران اهل سنت است به علماي شيعه نسبت داده و مي نويسد:
امّا الذين انکروا الرجعة من علماء الامامية فقد قالوا: إن الحشر في الاية يراد به الحشر في اليوم الآخرة، لا في هذه الحياة والمراد بالفوج رؤساء الکفار و الجاحدين، فانهم يحشرون و يجمعون لاقامة الحجة عليهم.(9)
امّا آن گروه از علماي اماميه که رجعت را انکار کردند، گفته اند: مراد از حشر در آيه برانگيختگي در آخرت است و نه در اين دنيا و مراد از گروهي که برانگيخته مي شوند رؤساي کفار و منکرانند، پس آنان هستند که برانگيخته و جمع مي شوند تا حجت بر آنها اقامه شود.
بدون شک مطالبي که بيان شد به شيعه مربوط نمي شود؛ بلکه در منابع تفسيري اهل سنت بيان شده اند چنان که يکي از مفسران معاصر شيعه مي نويسد:
ان المفسرين من اهل السنة يعتقدون ان الاية ناظرة الي يوم القيامة، و قالوا: ان المراد بالفوج هو اشارة الي رؤساء الجماعات و ائمتهم.(10)
مفسران اهل سنت اعتقاد دارند که آيه به قيامت نظر دارد و گفته اند: مراد از فوج (گروه) اشاره به سران جمعيت ها و رهبران آنهاست.
الوسي، مفسر سني مذهب، در ذيل آيه آورده است:
والمراد بالفوج جماعة من الرؤساء المتبوعين لکفرة.(11)
مراد از گروهي (در آيه 83 سوره ي نمل) جمعي از سران مورد تبعيت کافرانند.
امّا نظر علماي شيعه بنابر ظاهر آيه و رويات اهل بيت (عليه السلام) اين است که مراد از يوم (روز) در آيه روز رجعت است و به اين نظريه شهرت دارند، چنان که آلوسي پس از مطالبي که از او بيان شده مي نويسد:
و هذه الاية من اشهر ما استدل بها الامامية علي الرجعة.(12)
و اين آيه از مشهورترين دلايلي است که شيعه براي رجعت، به آن استدلال کرده است.
امّا پاسخ اين مطالب که آيه به روز قيامت و برانگيختگي برخي از سران کفار و منکران حقّ مربوط مي شود اين است که برانگيختگي روز قيامت کلي است و يک نفر هم از آن استثناء نمي شود، چنان که قرآن مي فرمايد:
(وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً)(13)
همه ي آنها را بر مي انگيزيم و از يک نفر هم فروگذار نخواهيم کرد.
بنابراين، برانگيختگي جزئي که در آيه 83 سوره ي نمل مطرح است، به روز ديگري غير از روز قيامت مربوط مي گردد و آن روز، بنابر روايات اهل بيت (عليهم السلام) روز رجعت است.

نظريه ي سيّد محمّد صدر

سيّد محمّد صدر درباره ي آيه (وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً) مي نويسد:
«وقتي ما به صورت مستقل به آيه نگاه مي کنيم، به هيچ وجه آن را دلالت کننده ي بر رجعت نمي بينيم و لااقل معناي ديگري نظير معناي رجعت خواهد داشت که دلالت آيه بر آن معنا، کمتر از دلالت آن بر رجعت نمي باشد»(14)
آنگاه در پايان سخنان خود نتيجه مي گيرد که مراد از آيه اين است که مردم در روز قيامت گروه گروه محشور مي شوند.
خلاصه ي روشن کلام سيّد محمّد صدر اين است که حشر در آيه 83 سوره ي نمل دو معنا دارد: حشر به معناي رجعت و حشر به معناي بازگشت تدريجي به صحنه قيامت و آيه، معناي دوم؛ يعني حشر گروه گروه مردم در روز قيامت را بيان مي کند.
هدف اين نظريه، آن است که آيه ي ياد شده نوع حشر را بيان مي کند و مي توان آن را با جمله ي «و يوم نحشر هم افواجاً» (به ياد آور روزي را که ما مردم را گروه گروه بر مي انگيزيم) تعبير کرد.
امّا اين سخن که آيه دلالتي بر رجعت ندارد، ادعايي است که دليلي بر آن ذکر نکرده است؛ ضمن اين که ما به دلايل مختلف اثبات کرديم که اين آيه از بهترين دلايل رجعت است.
امّا تفسير «يوم نحشر من کل امة فوجاً» به «يوم نحشرهم افواجاً»، يک تفسير به رأي آشکار است و اگر اراده خداوند بر بيان حشر گروه گروه مردم بود به جاي آيه ياد شده، جمله ي «يوم نحشر هم افواجاً» را بيان مي کرد چه اينکه در سوره ي نبأ فرمود: «يوم ينفخ في الصور فتأتون افواجاً» امّا مي بينيم که خداوند از چنين تعابيري استفاده نکرد. پس معلوم مي گردد مراد خداوند همان چيزي است که از ظاهر الفاظ آيه استفاده مي شود و آن حشر جزئي است که به آن رجعت مي گوييم.
علما و مفسران شيعه هم اين آيه را که مناسب است، آن را آيه رجعت بناميم دليل روشن رجعت دانسته اند که از جمله ي آنها: شيخ مفيد(15)، شيخ طوسي(16)، شيخ طبرسي(17) و علامه طباطبايي(18) مي باشند.

آيه دوم

(وَ حَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ‌ (19)
و حرام است بر شهر ها و آبادي هايي که آنها را به هلاکت رسانديم (به دنيا بازگردند) آنها هرگز به دنيا باز نمي گردند.

نکات آيه و استدلال به آن

دو نکته مهم در اين آيه وجود دارد:
1- هلاکت برخي آبادي ها از سوي خداوند متعال.
2- حرمت وممنوعيت بازگشت آنها به دنيا.

نحوه ي استدلال:

جايي که هلاک شدگان به آن باز نمي گردند دنياست؛ زيرا در قيامت همه برانگيخته مي شوند چه اينکه خداوند مي فرمايد:
و همه ي آنها را برمي انگيزيم و از يک نفر هم فرو گذار نخواهيم کرد.(20)
اکنون که بنابر آيه ياد شده که هلاکت شدگان به دنيا باز نمي گردند مفهوم آيه اين است که پس کساني که هلاک نشده اند (با داشتن شرايط) به دنيا باز مي گردند.
علي بن ابراهيم قمي در تفسير خود آورده است:
فهذه الاية من اعظم الدلالة في الرجعة.(21)
امام صادق (عليه السلام) در استدلال به آيه ياد شده و شرايط رجعت کنندگان مي فرمايد:
کُلُّ قَريَةٍ أَهلَک اللهُ أَهلَها بِالعذابِ لايَرجِعُونَ فِي الرَّجعَةِ وَ أَمّا فِي القِيامَةِ فَيَرجِعُونَ. أَمّا غَيرُهُم مِمَّن لَم يَهلِکوا بِالعذابِ وَ مَحَضُوا الکُفرَ مَحضاً يَرجِعُونَ.(22)
هر شهر و آبادي که خداوند ساکنان آن را با عذاب به هلاکت رساند، در رجعت بازنمي گردند؛ امّا در قيامت باز خواهند گشت، ولي کساني که با عذاب الهي به هلاکت نرسيده باشند و کفر خود را خالص کرده باشند باز مي گردند.
اگر گفته شود: نفي رجعت از هلاکت شدگان در اين آيه به معناي اثبات رجعت براي غير آنها نمي باشد، پاسخ مي دهيم: نفي رجعت از هلاک شدگان، در صورتي موجه است که رجعتي باشد و از عدّه اي منتفي گردد و گرنه نفي رجعت از هلاک شدگان در قرآن، آن هم پس از زمان طولاني که از عذاب آنها مي گذرد وجهي ندارد جز آن که بازگشت به دنيا را که شامل برخي مي شود از آنها منتفي سازد و در اين صورت است که نفي بازگشت آنها در آيه ياد شده توجيه پيدا مي کند و معلوم مي شود که خداوند مي خواهد عدّه اي را از رجعت به دنيا استثناء کند؛ مؤيد اين پاسخ حديثي است که از امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه ياد شده نقل کرديم.

آيه سوم

(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لاَ يُشْرِکُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذ?لِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ‌ (23)
خداوند به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده اند وعده داده است که آنان را به طور قطع، حاکم روي زمين قرار دهد؛ همان گونه که به پيشينيان آنها حاکميت داد و ديني را که براي آنها پسنديده است پابرجا و مستقر خواهد کرد و ترس آنها را به امنيت مبدل مي سازد به گونه اي که تنها مرا بپرستند و چيزي را شريک من قرار ندهند و کساني که پس از آن کافر گردند آنها فاسقند.

نکات آيه و استدلال به آن

نکات مهمي در اين آيه وجود دارد که آنها را بيان مي کنيم:
1- خداوند وعده قطعي بر حکومت ديني مؤمنان داده است.
2- اين حکومت را خداوند به پيشينيان عطا کرده است.
3- همه مؤمنان از صدر اسلام تا زمان تحقق اين حاکميت مشمول اين وعده الهي مي باشند.
4- دين خدا که مورد قبول مؤمنان مي باشد پا بر جا خواهد بود.
5- ترس مؤمنان به امنيت مبدل مي گردد.
6- خدا را مي پرستند و کسي را شريک او قرار نمي دهند.
7- پس از تحقق اين زمينه هاي هدايت، هر کس کفر ورزد فاسق است.
بدون شک چنين حاکميتي که بر اساس دين مبين اسلام مي باشد در آخر زمان تحقق مي يابد؛ زيرا استقرار چنين حکومتي يک وعده الهي است که تاکنون تحقق نيافته و تخلفي هم در وعده خداوند نخواهد بود. چه اينکه قرآن فرموده است: (إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ)
شيعه اعتقاد دارد اين حاکميت به رهبري آخرين مرد آسماني و دوازدهمين جانشين گرامي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) حضرت مهدي (عليه السلام) تحقق مي يابد؛ چنان که رواياتي وارد شده است که حاکميت در اين آيه حکومت حضرت مهدي (عليه السلام) است.

نحوه ي استدلال:

خداوند به همه مؤمنان از عصر بعثت تا عصر ظهور که داراي ايمان خالص بوده اند وعده حاکميت ديني و جهاني داده است و براي تحقق اين وعده بايد همه ي وعده داده شدگاني که از دنيا رفته اند رجعت کنند تا اين وعده الهي تحقق يابد.

نقد نظريه جصاص پيرامون آيه

اهل سنت که بر رجعت در امّت اسلامي پايبند نيستند در تفسير آياتي از اين قبيل که رجعت در آنها مطرح شده است به بيراهه مي روند. فضاي آيه فضاي گسترده، اميد بخش و نشاط آوري است که مسلمانان به آن شادمان مي گردند امّا جصّاص از مفسران اهل سنت متوفاي 370 هـ. ق در وادي ديگري وارد شده است و مي نويسد:
«اين سخن خدا، دليلي بر صحت پيشوايي چهار خليفه ي پس از پيامبر (صلي الله عليه و آله) است؛ زيرا خداوند خلافت در زمين را به آنها داد و آنان را همان گونه که وعده داده شده است بهره مند گردانيد امّا معاويه در اين افراد وارد نمي شود؛ زيرا او در وقت نزول آيه مؤمن به اسلام نبود.»(24)
اشکالات اساسي و فراواني بر سخن جصّاص وارد است که به برخي از آنها اشاره مي کنيم:
1- بنابر آيه ي ياد شده وعده الهي در سراسر تاريخ اسلام تا عصر ظهور جاري است و همه ي مؤمنان واجد شرايط يکجا به آن دست مي يابند و به حاکميت چهار حاکم پس از پيامبر (صلي الله عليه و آله) محدود نمي شود.
2- ظاهر آيه بيانگر حکومت جهاني است و حاکميت حکامِ پس از پيامبر (صلي الله عليه وآله) جهاني نبود.
3- خلافت مطرح در آيه، يک وعده الهي است در حالي که سه خليفه ي اوّل که بر خلاف حديث غدير و وصاياي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) حکومت را گرفتند حکومتشان وعده الهي نبود.
4- بنابراين محتواي آيه، خداوند دين را براي مؤمنان مستقر مي کند در حالي که در زمان چهار خليفه، دين مستقر نگرديد و مظالم زيادي به وقوع پيوست.
5- در اواخر آيه آمده است خداوند ترس را براي مؤمنان به امنيت مبدل مي سازد در حالي که در زمان حاکميت چهار خليفه پس از پيامبر (صلي الله عليه و آله) جنگ و ناامني و قتل و تهديد وجود داشت به گونه اي که سه نفر از آنها کشته شدند.
نتيجه اينکه تعيين مصداق جصاص بر خلاف مفاد آيه مبارکه 55 سوره ي نور است و مراد آيه از حاکماني که خداوند آنها را به خلافت مي رساند کساني هستند که ايمان خالص دارند و در رأس آنها اهل بيت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي باشند که خداوند بنابر وعده خود آن ها را به دنيا باز مي گرداند تا در اين حاکميت الهي سهيم شوند و غلبه و شکوه اسلام را بر روي زمين نظاره کنند.

آيه چهارم

(إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ)(25)
همانا ما فرستادگان خود و کساني که ايمان آورده اند را در زندگي دنيا و روزي که شاهدان به پا مي خيزند ياري مي کنيم.

نکات آيه و استدلال به آن

نکات مهم اين آيه عبارتند از:
1- وعده ي قطعيِ پيروزي به فرستادگان الهي و مؤمنان.
2- شکست دشمنان دين خدا.
3- گستردگي پيروزي در دنيا و آخرت.

نحوه ي استدلال:

پيروزي که در آيه با فعل مضارع و لام تأکيد بيان شده است و به همه ي انبياء و مؤمنان مربوط مي گردد، به زمان پس از نزول اين آيه مربوط مي گردد؛ پس براي تحقق اين پيروزي که خداوند در قرآن وعده داده است بايد انبياء و مؤمنان ناب و خالص را به دنيا بازگرداند و آنان را بر دشمنان پيروز کند و اين همان رجعت است.
جميل بن درّاج گويد به امام صادق (عليه السلام) عرض کردم: تفسير اين سخن خداوند عزّوجلّ که فرمود: «انا لننصر رسلنا والذين آمنوا في الحياة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد» چيست؟ حضرت فرمود: به خدا قسم اين پيروزي در زمان رجعت خواهد بود، آيا نمي داني که بسياري از انبياء در دنيا ياري نشدند و کشته شدند و ائمه (عليه السلام) به قتل رسيدند و ياري نشدند؟ پس اين پيروزي در زمان رجعت تحقق مي يابد.(26)

ادامه دارد...

پي نوشت ها :

1. سوره ي نمل، آيه 83.
2. سوره ي کهف: آيه 47.
3. سوره ي نمل آيه 83.
4. تفسير القمي، ج2، ص 130 و 131.
5. مختصر بصائر الدرجات، ص 25.
6. تفسير الکبير، ج24، ص 218.
7. روح المعاني، ج 20، ص 26.
8. فتح القدير، ج4، ص 154.
9. الشيعة في الميزان، ص 54.
10. الامثل في تفسير کتاب الله المنزل، ج12، ص 136.
11. روح المعاني، ج 20، ص 26.
12. روح المعاني، ج 20، ص 26.
13. سوره ي کهف، آيه 47.
14. تاريخ ما بعدالظهور، ص 907.
15. المسائل السرويه، ص 32.
16. التبيان، ج 8، ص 120.
17. مجمع البيان، ج 7، ص 405.
18. الميزان، ج 15، ص 397.
19. سوره ي انبياء، آيه 95.
20. سوره ي کهف، آيه 47.
21. تفسير القمي، ج 2، ص 76.
22. تفسير القمي، ج 1، ص 25.
23. سوره ي نور، آيه 55.
24. احکام القرآن، ج 3، ص 425.
25. سوره ي غافر، آيه 51.
26. تفسير القمي، ج 2، ص 258و 259.

منبع مقاله :
اکبري، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط