مفهوم و اثبات رجعت (3)

دليل دوم رجعت روايات فراواني است که برخي از آنها به اصل رجعت و برخي به ويژگي هاي آن مربوط مي شوند. مجموع اين روايات يک دليل متقن براي اثبات رجعت به شمار مي روند و ما در مقاطع مختلف اين کتاب بخش زيادي از آنها را نقل خواهيم کرد.
پنجشنبه، 20 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مفهوم و اثبات رجعت (3)
 مفهوم و اثبات رجعت (3)

 

نويسنده: محمد رضا اکبري




 

روايات

دليل دوم رجعت روايات فراواني است که برخي از آنها به اصل رجعت و برخي به ويژگي هاي آن مربوط مي شوند. مجموع اين روايات يک دليل متقن براي اثبات رجعت به شمار مي روند و ما در مقاطع مختلف اين کتاب بخش زيادي از آنها را نقل خواهيم کرد.

اعتبار روايات رجعت

روايت متواتر بهترين دليل روايي است که براي اثبات معارف ديني در موضوعات مختلف اقامه مي شود و دليل روايي رجعت خبر متواتر است.
امّا خبر متواتر آن است که افراد زيادي آن را نقل کرده اند به طوري که معمولا هماهنگي آنها بر دروغ امکان ندارد. بنابراين اگر سند روايات متواتر ضعيف هم باشد مورد قبول خواهند بود. البته خبر متواتر در صورتي پذيرفته است که با قرآن، سنّت قطعي و عقل تعارض نداشته باشد.
روايت متواتر به دو نوع لفظي و معنوي تقسيم مي شود. متواتر لفظي آن است که همه نقل کنندگان، آن را با يک لفظ نقل کرده اند و متواتر معنوي آن است که يک معني در قالب الفاظ متعدد بيان شده است و غالب اخبار متواتر از نوع دوم هستند.
با توضيحي که بيان شد، روايات رجعت، متواتر معنوي هستند و اگر به حدّ تواتر هم نمي رسيدند بخشي از آنها که داراي سند معتبر مي باشند براي اثبات موضوع کافي هستند از اين رو خدشه اي در اعتبار آنها وجود ندارد.
علامه ي طباطبايي در اين باره مي نويسد:
عدة من الآيات النازلة فيها و الروايات الواردة فيها تامة الدلالة قابلة الاعتماد.(1)
تعدادي از آيات که درباره ي رجعت نازل شده و رواياتي که درباره ي آن وارد شده اند از دلالت کامل برخوردار بوده و قابل اعتمادند.
همچنين درباره ي تواتر آنها مي نويسد:
ان الروايات متواترة معني عن ائمة اهل البيت حتي عدّ القول بالرجعة عند المخالفين من مختصات الشيعة و ائمتهم من لدن الصدر الاول.(2)
رواياتي که از ائمه (عليه السلام) درباره ي رجعت وارد شده است تواتر معنوي دارند به گونه اي که از صدر اسلام اعتقاد به رجعت نزد اهل سنت از ويژگي هاي شيعه و ائمه آنها به شمار آمده است.
شيخ حر عاملي نيز مي نويسد:
لاريب في بلوغ الاحاديث المذکورة حدّ التواتر المعنوي.(3)
در رسيدن احاديث ياد شده (رجعت) به اندازه تواتر معنوي ترديدي وجود ندارد.
بزرگان زيادي روايات رجعت را متواتر دانسته اند و ما در اينجا به يک مورد ديگر اشاره مي کنيم:
حکيم معاصر، استاد حسن زاده آملي مي نويسد: سيّد جزايري مي گويد:
«جميع آنچه از آيات و اخبار و ادعيه در رجعت آمده است ششصد تاست.»(4)
نتيجه اينکه روايات رجعت دليل محکمي بر اثبات اين عقيده ي اميدبخش و عدالت خواهانه است و اگر هيچ دليلي جز اين روايات در دست نباشد وجود آنها براي اثبات رجعت کافي است.

پاسخ به اشکال آلوسي

آلوسي از مفسران اهل سنت مي نويسد:
والاخبار الّتي روتها الامامية في هذا الباب قد کفتنا الزيدية مؤنة ردّها، علي انّ الطبرسي اشار الي انها ليست ادلة و ان التعويل ليس عليها و انما الدليل اجماع الامامية.(5)
و اخباري را که اماميه براي اين باب (رجعت) روايت کرده اند زيدي ها زحمت رد آنها را براي ما کشيده اند. علاوه بر آن طبرسي گفته است: روايات، دليل رجعت نيستند و بر آنها تکيه نمي شود بلکه دليل رجعت اجماع علماي اماميه است.
امّا پاسخ ما به سخنان آلوسي اين است که اخبار متواتر به صرف ادعاي زيديه وامثال آن، مردود نيست. اخبار رجعت متواتر، علم آور و در درجه بالاي اعتبار است؛ چه اين که ما در بررسي اسناد آنها تحقيقاً به وثوق و اعتبار آنها دست يافتيم. امّا اينکه در مجمع البيان آمده است تکيه گاه ما در اثبات رجعت اجماع است و نه روايات، از آن جهت نيست که روايات اعتباري ندارند بلکه در مقام پاسخ به کساني که روايات را تأويل کرده و معناي ديگري از رجعت ارائه مي کنند؛ زيرا اجماع را نمي توان مانند روايات تأويل کرد و اجماع صريح علماي شيعه بر آن است که پس از ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) عدّه اي از مؤمنان خالص و کافران خالص به دنيا باز مي گردند. در اينجا عين کلام شيخ طبرسي را بيان مي کنيم تا آنچه را بيان کرديم روشن تر شود.
الرجعة لم تثبت بظواهر الاخبار المنقولة فيتطرّق التأويل عليها و انما المعول في ذلک علي اجماع الشيعة الامامية.(6)
رجعت با ظاهر روايات اثبات نشده است تا قابل تأويل باشد، آنچه براي اثبات رجعت بر آن تکيه شده است اجماع شيعه است.
تکيه بر اجماع از سوي شيخ طبرسي و پيش از او از سوي سيّد مرتضي، به خاطر رد تأويل روايات رجعت بوده است و اگر اين تأويل نمي بود چنين سخني هم که تکيه گاه ما تنها بر اجماع است مطرح نمي شد به ويژه اينکه مدرک اجماع معلوم است و همين روايات مي باشند.
البته آنها مي توانستند اين گونه پاسخ تأويل کنندگان را بدهند که اگر شما روايات راتأويل کنيد امّا اجماع علماي شيعه را که به بازگشت اموات به دنيا تصريح دارد نمي توانيد تأويل کنيد. در اين صورت امثال آلوسي نمي توانستند روايات را تضعيف کنند. بله ممکن است گفته شود اين احتمال وجود دارد که روايات نزد شيخ طبرسي کافي نبوده است که بر اجماع تکيه کرده است امّا با توجّه به اينکه مدرک اجماع معلوم مي باشد و همين رواياتي هستند که در دست ما هستند و اگر تضعيف شوند اجماع هم تضعيف خواهد شد، چنين احتمالي ضعيف مي باشد. امّا اگر اين احتمال نزد او قوي باشد پاسخ مي دهيم: روايات رجعت متواتر و علم آور است و درنتيجه به عنوان يک دليل مستحکم و مستقل براي اثبات رجعت کافي است و تأويل آنها چنان که بحث آن خواهد آمد مردود است.

بررسي تضعيف روايات رجعت

يکي از معاصرين، سند روايات رجعت را ضعيف دانسته و همچنين مي نويسد:
«بسياري از روايات رجعت درکتاب هاي منتخب بصائر الدرجات و کنزالفوائد آمده است که اعتبار آنها ضعيف است.»(7)
و پاسخ ما اين است که:
1- وقتي روايات متواتر باشند ضعف سند آسيبي به آنها نمي رساند.
2- سند همه روايات رجعت ضعيف نيست و تعداد قابل توجهي از آنها معتبر است که به بخشي از آنها در همين کتاب اشاره کرده ايم.
3- روايات بايد موثق باشند و به صحت آنها اطمينان داشته باشيم امّا اين وثوق تنها از راه اسناد نمي باشد زيرا وثوق بر دو نوع است: وثوق سندي و آن عبارت از اين است که راويان روايت موثق باشند. و نوع ديگر وثوق، وثوق صدوري است يعني اطمينان حاصل شود که روايت از معصوم (عليه السلام) صادر شده است اگر چه اين اطمينان از روي قرائني باشد و راويان روايت توثيق نشده باشند.
مرحوم حاج آقا رضا همداني (رحمة الله) در اين باره مي نويسد:
المدار علي وثاقة الراوي او الوثوق بصدور الرواية و ان کان بواسطة القرائن الخارجية الّتي عمدتها کونها مدونة في الکتب الاربعة(8) و مأخوذة من الاصول المعتبرة مع اعتناء الاصحاب بها و عدم اعراضهم عنها.(9)
معيار حجيت روايت بر موثق بودن راوي يا اطمينان به صدور روايت است. اگر چه اين اطمينان به خاطر قرائنِ خارج از روايت باشد که عمده آنها وجود احاديث در کتب اربعه شيعه يا برگرفته از اصول معتبر روايي با عنايت اصحاب به آنها و عدم اعراضشان از آن روايات مي باشد.
نتيجه اينکه بخشي از روايات رجعت سند موثق دارند و بخشي هم از شواهد و قرائني برخوردارند که بر صدور آنها از ائمه (عليه السلام) اطمينان داريم و آن وجود اين احاديث در کتب اربعه ي شيعه است و مجموع آنها يک خبر متواتر است که موجب علم و اعتقاد قطعي به تحقق رجعت در زمان حضرت مهدي (عليه السلام) مي گردد. بنابراين، روايات ضعيف، نقطه ضعفي براي اثبات رجعت نخواهند بود.
علامه ي مجلسي درباره ي تواتر روايات رجعت، نقل بزرگان شيعه و منابع روايي آنها که اين روايات را در آنها نقل کرده اند مي نويسد:
«چگونه کسي که به حقيقت ائمه اطهار (عيه السلام) ايمان دارد و به حدود دويست حديث صريح که به تواتر از آنها به ما رسيده است و بيش از چهل نفر از بزرگان موثق و علماي اعلام در بيش از پنجاه کتاب از مؤلفان خود نوشته اند شک مي کند؟ آنگاه نام آنها را مي برد که برخي از آنان عبارتند از:
شيخ کليني، شيخ صدوق، شيخ طوسي، سيّد مرتضي، نجاشي، کَشّي، عيّاشي، علي بن ابراهيم، سليم هلالي، شيخ مفيد، کراجکي، نعماني، صفار، ابن قولويه، سيّد بن طاووس، فرات بن ابراهيم، امين الدين طبرسي، برقي، ابن شهر آشوب، قطب راوندي، علامه حلي، فضل بن شاذان، شهيد اوّل و... اگر مثل احاديث رجعت متواتر نباشد ديگر در چه چيزي مي شود ادعاي تواتر کرد با اينکه عموم شيعه اين احاديث را از گذشتگان خود نقل کرده اند و به گمان من هر کسي در امثال رجعت شک کند در ائمه دين شک کرده است.»(10)
محمّد جواد مغنيه نيز روايات رجعت را تضعيف کرده و مي نويسد:
امّا الاخبار المروية في الرجعة عن اهل البيت فهي کالاحاديث في الدجال الّتي رواها مسلم في صحيحه ...فمن شاء اَمن بها و من شاء جحدها.(11)
امّا اخباري که از اهل بيت درباره ي رجعت روايت شده است مانند احاديث مربوط به دجال است که مسلم در صحيح خود آورده است... هرکس بخواهد به آنها ايمان مي آورد و هرکس بخواهد آنها را انکار مي کند.
نظر محمّد جواد مغنيه درباره ي روايات رجعت داراي اشکال هاي فراواني است که به چند مورد آن اشاره مي کنيم:
1- قياس اخبار رجعت و ا خبار دجال مع الفارق است و فرق هاي آن را در همين اشکال ها بيان مي کنيم.
2- اخبار مربوط به دجال خبر واحدند امّا اخبار مربوط به رجعت متواتر مي باشند.
3- روايات آمدن دجال ضعيف اند و به آيات قرآن و اجماع تأييد نشده اند امّا روايات رجعت از اعتبار لازم برخوردارند و مورد تأييد قرآن و اجماع علماي شيعه قرار دارند.
4- محتواي اخبار دجال به يک فرد بسيار شرور در آخر زمان بر مي گردد که درباره ي او اختلاف نظرهاي زيادي وجود دارد امّا اخبار رجعت به بازگشت همه ي انبياء ائمه (عليه السلام) و همه خوبان خالص و همه بدان خالص و حاکميت طولاني امام حسين (عليه السلام) مربوط مي شود که کمترين اختلافي در سيماي آن وجود ندارد و جايگاه خوبان آنها جايگاه بلند مرتبگان عالم وجود و بهترين هاي عالم است که به ايمان خالص نايل شده اند و چهره هاي منفيِ رجعت کننده نيز روشن و شناخته شده اند.
حال چگونه مي شود با اين تفاوت هاي بزرگ و امتيازهايي که روايات رجعت دارند اين اندازه با احاديث آن سطحي برخورد کرده و به خاطر اسکات مخالفين عقب نشيني کنيم!

ادامه دارد...

پي نوشت ها :

1- الميزان، ج 2، ص 107.
2- الميزان، ج 2، ص 107.
3- الايقاظ من الهجعة، ص 63.
4- مآثر آثار، ج1، ص 324، لطيفه 84.
5- روح المعاني، ج 20، ص 27.
6- مجمع البيان، ج 7، ص 406.
7- مشرعة البحار، ج 2، ص 240.
8- مراد از کتب اربعه، کتاب هاي کافي، تهذيب، استبصار و من لايحضره الفقيه مي باشد و مراد از اصول معتبر، چهارصد اصل معروفي است که به اصول اربعمائه شهرت دارد. هر اصل، يک مجموعه روايي است که مؤلفِ آن رواياتش را از امام يا از روايت کننده ي از امام معصوم شنيده است و براي همين است که آن را اصل مي گويند و در باره ي کسي که داراي چنين مجموعه روايي باشد گفته مي شود: «له اصل» شيعه بر اين چهار اصل اتفاق نظر دارد چرا که همه آنها به نظر ائمه (عليه السلام) رسانده شده و دستور عمل از سوي آنها بر اين مجموعه ها صادر شده است. بنابراين، وجود روايت در اين مجموعه ها از قرائن مقبوليت آن است.
شهيد ثاني مي نويسد:
کان قد استقر امر المتقدمين علي اربعمائه مصنف سمّوها الاصول و کان عليها اعتمادهم ثمّ تداعت الحال الي ذهاب معظم تلک الاصول و لخصها جماعة في کتب خاصة تقريباً علي المتناول (الرعاية في علم الدراية، ص 72).
9- مصباح الفقيه، ج 2، ص12.
10- بحار الانوار، ج 53، ص 122، 123.
11- الشيعه في الميزان، ص 55.

منبع مقاله :
اکبري، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.