اقتصاد رفتاري

اقتصاد مطالعه ي رفتار بشري است، اما اين تنها حوزه ي مورد بررسي نيست. علم روان شناسي اجتماعي نيز به تفسير و روشنگري در مورد انتخاب هاي مردم در طول زندگي آن ها مي پردازد. رشته هاي اقتصاد و روان شناسي معمولاً
پنجشنبه، 27 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اقتصاد رفتاري
اقتصاد رفتاري

 

نويسنده: گريگوري منکيو
مترجم: حميدرضا ارباب



 

اقتصاد مطالعه ي رفتار بشري است، اما اين تنها حوزه ي مورد بررسي نيست. علم روان شناسي اجتماعي نيز به تفسير و روشنگري در مورد انتخاب هاي مردم در طول زندگي آن ها مي پردازد. رشته هاي اقتصاد و روان شناسي معمولاً به طور جداگانه موضوعات را بررسي مي کنند، زيرا هر کدام بايد به پرسش هاي متفاوتي پاسخ دهند. ولي در سال هاي اخير رشته اي جديد به نام اقتصاد رفتاري به وجود آمده که اقتصاددانان از نظريه هاي اصلي روان شناسي براي پاسخ به پرسش هاي خود استفاده مي کنند. حال به بررسي برخي موضوعات اين رشته ي جديد مي پردازيم.

مردم هميشه عقلايي رفتار نمي کنند

نظريه ي اقتصاد با توجه به گونه هاي خاص بشري شکل گرفته است و به همين دليل گاهي به آن اقتصاد بشري مي گوييم. اعضاي اين گونه هاي مختلف بشري هميشه عقلايي رفتار نمي کنند. همانند مديران بنگاه هاي اقتصادي، آن ها نيز به دنبال حداکثرکردن سود خود هستند. همانند مصرف کنندگان، آن ها به دنبال رسيدن به بالاترين منحني بي تفاوتي يا حداکثر کردن مطلوبيت هستند. با توجه به محدوديت هايي که با آن روبه رويند، به طور عقلايي تمام هزينه ها و منابع را براي بهترين اقدام ممکن در نظر مي گيرند.
مردم واقعي نيز به هر حال انسان هوشمند (1) هستند. هر چند به دلايل مختلف در نظريه هاي اقتصادي فرض مي شود که مردم بسيار شبيه هم، عقلايي و محاسبه گرند، ولي در واقع مردم بيش از آن چه در نظريه ها فرض مي شود، ساده اند. مردم مي توانند بسيار فراموشکار، بي فکر، عجول، بي دست و پا، گيج، احساساتي و کوته بين باشند. اين عيوب انساني تأييد نظريه هاي روان شناسي رفتار است که متأسفانه اقتصاددانان از آن غافل بوده اند.
هربرت سيمون (2) يکي از اولين داشنمندان علوم اجتماعي بود که در مرز بين اقتصاد و روان شناسي مطالعه مي کرد و عقيده داشت که نبايد به انسان ها به منزله ي يک حداکثرکننده ي عقلايي نگريست بلکه بايد آن ها را همچون افرادي در جست و جوي رضايت و لذت نگاه کرد. مردم به جاي آن که هميشه بهترين اقدامات را انتخاب کنند، تصميم هايي مي گيرند که فقط به اندازه ي کافي خوب است. به طور مشابه، ساير اقتصاددانان عقيده دارند که انسان ها فقط « شبه عقلايي » هستند يا در « عقلانيت محدود » حرکت مي کنند.
هدف مطالعات مربوط به تصميم گيري هاي بشري اجتناب از اشتباهات نظام مند ( سيستماتيک ) است که اغلب مردم دچار آن مي شوند. در اين جا به برخي از اين يافته ها اشاره مي کنيم:

• مردم بيش از حد به خود اطمينان دارند.

فرض کنيد از شما سؤالاتي بپرسيم که جواب هاي عددي دارند، مثلاً تعداد کشورهاي افريقايي عضو سازمان ملل، ارتفاع بلندترين کوه امريکاي شمالي و امثال آن. انتظار اين نيست که شما جواب کاملاً دقيقي ارائه کنيد ولي انتظار داريم که پاسخ شما در يک فاصله ي اطمينان 90 درصدي ارائه شود، به عبارت ديگر، با اطمينان 90 درصد جواب صحيح در آن دامنه قرار گيرند. وقتي روان شناسان اين آزمايش را انجام دادند متوجه شدند که پاسخ اکثر مردم بسيار دور از انتظار است: اعداد واقعي در فاصله ي اطمينان کم تر از 90 درصد قرار گرفته اند. اين نتيجه نشان مي دهد که مردم اطميناني بيش از حد واقعي به توانايي هاي خود دارند.

• مردم به تعداد بسيار اندک مشاهدات واقعي اهميت و وزني بيش از حد مي دهند.

فرض کنيد قصد خريد يک خودرو با نام تجاري X داريد. براي اطمينان از کيفيت اين خودرو شما گزارش مصرف کنندگان را که شامل ديدگاه 1000 مصرف کننده است، مطالعه مي کنيد. پس از آن با دوست خود که همين خودرو را خريداري کرده مشورت مي کنيد و او به شما مي گويد که اين خودرو کيفيت خوبي ندارد. شما پس از آگاهي از اظهارنظر دوست خود چه تصميمي خواهيد گرفت؟ اگر عقلايي فکر کنيد، بايد بفهميد که دوست شما تعداد نمونه ها را از 100 به 1001 افزايش مي دهد و لذا اطلاعات اضافي بسيار زيادي براي شما فراهم نمي کند. اما از آن جا که روايت دوست شما بسيار مشهود و روشن است، شما به نظر دوست خود وزن و اهميتي بيش از حد در تصميم گيري و انتخاب مي دهيد.

• مردم معمولاً به تغيير افکار خود تمايلي ندارند.

مردم هميشه تمايل دارند تا شواهد را به نحوي تفسير کنند که به حفظ عقايد آن ها منجر شود. در يک پژوهش از گروه آزمايشي درخواست شد که مقاله اي را مطالعه کنند و گزارشي تحقيقي در مورد آن ارائه کنند: آيا جريمه ي مالي باعث جلوگيري از فساد و جنايت مي شود؟ پس از مطالعه ي گزارش ها اين نتيجه به دست آمد: کساني که در ابتدا با حکم جريمه ي اعدام موافق بودند، پس از خواندن گزارش بر عقيده خود پافشاري بيش تري داشتند و کساني که در ابتدا با حکم جريمه مخالف بودند نيز پس از خواندن گزارش بر عقيده ي خود تأکيد بيش تري داشتند! بنابراين دو گروه با عقايد کاملاً مخالف به طور يکسان از ديدگاه هاي خود جانبداري کردند.
در مورد تصميم هايي که در زندگي خود مي گيريد، فکر کنيد. آيا برخي از اين شواهد در مورد شما صدق نمي کند؟ يک مثال جالب در اين مورد مربوط به ماليات حساب هاي پس انداز بازنشستگي است که برخي بنگاه ها به کارگران خود پيشنهاد مي کنند. در برخي بنگاه ها کارگران مي توانند با پرکردن يک فرم ساده در اين سطح شرکت کنند. در ساير بنگاه ها نيز کارگران به طور خودکار ثبت نام مي شوند و لذا با پرکردن يک فرم ساده مي توانند در طرح مشارکت داشته باشند. نتيجه ي مشاهده شده اين است که بيش تر کارگران در طرح دوم ( بنگاه هاي دوم ) به جاي طرح اول مشارکت مي کنند. اگر کارگران حداکثرکننده هاي ( رضايت يا مطلوبيت ) عقلايي باشند، آن ها بايد مقدار بهينه ي پس انداز بازنشستگي را انتخاب کنند، بدون آن که به پيشنهاد کارفرمايان خود توجهي داشته باشند. در واقع رفتار کارگران نشان دهنده ي نوعي بي ارادگي و اجبار اساسي است. به نظر مي رسد که درک رفتار اين افراد با کنارگذاشتن الگوي انسان عقلايي بسيار آسان تر مي شود.
ممکن است از شما بپرسند با وجود ترديد روان شناسي و احساس عمومي چه دليلي دارد که باز هم اقتصاد را بر فرض عقلايي بودن انسان بنا کنيم؟ يک پاسخ اين است که فرض عقلايي بودن، حتي اگر کاملاً صحيح نباشد، هنوز هم يک تقريب خوب به حساب مي آيد. براي مثال، تفاوت بين بنگاه هاي رقابت کامل و بنگاه هاي انحصاري را بررسي مي کنيم، اين فرض که بنگاه ها حداکثرکننده ي سود هستند بسيار مهم بود و بصيرت زيادي براي ما نسبت به موضوع فراهم مي کرد. يادآوري مي کنيم که الگوهاي اقتصادي به معناي کنارگذاشتن واقعيت ها نيست، ولي به درک جوهر مسئله کمک مي کند.
دليل ديگري که اقتصاددانان اغلب از فرض عقلايي بودن رفتار استفاده مي کنند، احتمالاً اين است که اقتصاددانان غالباً خودشان حداکثرکننده ي عقلايي نيستند! مانند بسياري از مردم، آن ها نيز به اطمينان بيش از حد واقعي به مسائل دچارند و يا به تغيير عقايد و افکار خود تمايلي ندارند. انتخاب آن ها در بين نظريه هاي مختلف مربوط به رفتار انسان نشان دهنده ي نوعي جمود است. علاوه بر اين، ممکنِ اقتصاددانان از نظريه اي که چندان کامل نيست ولي در حد قابل قبولي خوب است، رضايت داشته باشند.

مردم به فکر عدالت و انصاف اند

بصيرتي ديگر در مورد رفتار انسان را مي توان به بهترين وجه در آزمايشي به نام بازي پيشنهاد نهايي مشاهده کرد. بازي به اين صورت انجام مي شود: به دو داوطلب ( که کاملاً با هم غريبه هستند ) گفته شده که شما در يک بازي شرکت خواهيد کرد و احتمال دارد که حداکثر 100 دلار برنده شويد. قبل از شروع بازي، بازيکنان قواعد بازي را ياد مي گيرند. بازي با پرتاب يک سکه براي تعيين دو داوطلب در نقش بازيکن A و يا بازيکن B آغاز مي شود. وظيفه ي بازيکن A اين است که با ارائه ي پيشنهاد جايزه ي 100 دلاري را بين خودش و بازيکن ديگر تقسيم کند. پس از آن که بازيکن A پيشنهاد خود را مطرح مي کند، بازيکن B نسبت به قبول يا رد پيشنهاد تصميم مي گيرد. اگر بازيکن B پيشنهاد را قبول کند، جايزه بر اساس اين پيشنهاد بين دو نفر تقسيم مي شود. اگر بازيکن B پيشنهاد را رد کند، هيچ پولي نصيب دو بازيکن نخواهد شد و در هر دو صورت بازي به پايان مي رسد.
قبل از ادامه ي مطلب کمي درنگ و تفکر درباره ي آن چه انجام مي دهيم ضروري است. اگر شما بازيکن A باشيد پيشنهاد شما براي تقسيم جايزه ي 100 دلاري چيست؟ اگر شما بازيکن B بوديد چه پيشنهادي را قبول مي کرديد؟
نظريه ي سنتي اقتصاد در اين وضعيت فرض مي کند که همه ي مردم حداکثرکننده ي عقلايي ثروت هستند. اين فرض به پيش بيني بسيار ساده اي منجر مي شود: بازيکن A بايد پيشنهاد کند که خودش 99 دلار و بازيکن B يک دلار دريافت کند. به هر حال وقتي پيشنهاد ارائه مي شود، بهتر است بازيکن B پيشنهاد را بپذيرد تا آن را رد کند. علاوه بر اين، از آن جا که بازيکن A مي داند که قبول پيشنهاد به نفع بازيکن B است، هيچ دليلي ندارد که بازيکن A مبلغي بيش از يک دلار پيشنهاد کند. به زبان نظريه ي بازي ها که ارائه کرديم، تقسيم 99- 1، تعادل ناش است.
اما وقتي اقتصاددانان تجربي از مردم مي خواهند که در « بازي پيشنهاد نهايي » شرکت کنند، نتايج با پيش بيني قبلي بسيار متفاوت است. مردم در نقش بازيکن B معمولا پيشنهادهايي در حد 1 دلار يا نزديک به آن را رد مي کنند. بنابراين مردم در نقش بازيکن A معمولاً مبالغي بيش از يک دلار به بازيکن B پيشنهاد خواهند کرد. برخي از مردم تقسيم سهم 50-50 را پيشنهاد مي کنند، ولي در اکثر موارد بازيکن A مبلغ کم تري مانند 30 دلار يا 40 دلار را به بازيکن B پيشنهاد مي کند و سهم بيش تري از جايزه را براي خود نگه مي دارد. در چنين حالتي معمولاً بازيکن B پيشنهاد را مي پذيرد.
نظر شما در اين باره چيست؟ يک تفسير طبيعي اين است که مردم در اقدامات خود بر اساس يک احساس فطري و ذاتي انصاف و عدالت را رعايت مي کنند. به نظر مي رسد که تقسيم جايزه ي 100 دلاري از سوي بازيکن A به 99 دلار ( خودش ) و 1 دلار ( بازيکن B ) تقسيم بسيار ناعادلانه اي است و بسياري از مردم اين پيشنهاد را رد مي کنند، حتي اگر به ضررشان باشد. برعکس، يک تقسيم 70-30 نيز هنوز عادلانه است، ولي آن قدر ناعادلانه نيست که باعث شود از منافع شخصي عادي خود نيز صرف نظر کنند.
در بررسي هاي ما در مورد خانوار و بنگاه، احساس غريزي نسبت به انصاف و عدالت هيچ نقشي نداشت. ولي نتايج مربوط به « بازي پيشنهاد نهايي » نشان مي دهد که شايد مردم به عدالت تفکر مي کنند. برخي اقتصاددانان پيشنهاد مي کنند که رعايت انصاف از سوي بنگاه ها نسبت به کارگران نيز بايد در ملاحظات اقتصادي وارد شود. بنابراين وقتي يک بنگاه يک سال پررونق و پرسود را طي مي کند، کارگران ( مانند بازيکن B ) ممکن است انتظار داشته باشند که سهم عادلانه اي از اين جايزه ( سود ) به آن ها پرداخت شود، حتي اگر تعادل اقتصادي چنين پرداختي را تأييد نکند. بنگاه ( شبيه بازيکن A ) ممکن است تصميم بگيرد که به کارگران دستمزدي بيش از دستمزد تعادلي بپردازد، زيرا نگران کم کاري، اعتصاب يا خرابکاري کارگران است.

مردم در طول زمان بي ثبات اند

برخي کارهاي کسالت آور و خسته کننده مانند شستن لباس، پارو کردن برف براي حرکت خودرو و يا تکميل کردن فرم هاي مالياتي را در نظر بگيريد. حال به سؤالات زير فکر کنيد:
1. آيا ترجيح مي دهيد که ( A ) امروز 50 دقيقه وقت صرف اين کارها بکنيد يا ( B ) فردا 60 دقيقه وقت براي انجام آن ها صرف کنيد؟
2. آيا ترجيح مي دهيد که ( A ) طي 90 روز 50 دقيقه وقت صرف کنيد يا ( B ) طي 91 روز 60 دقيقه وقت براي انجام اين کارها اختصاص دهيد.
وقتي چنين پرسش هايي مطرح مي شوند، بسياري از مردم در پرسش اول گزينه ي B و در پرسش دوم گزينه ي A را انتخاب مي کنند. وقتي به آينده نگاه مي کنيم ( مانند پرسش 2 ) مردم زمان صرف شده روي کار کسالت آور را حداقل مي کنند. اما وقتي به زمان حاضر فکر مي کنيم ( مانند سؤال 1 ) مردم ترجيح مي دهند اين کار را در آينده انجام دهند.
به دلايل مختلف اين نوع رفتار چندان تعجبي ندارد: همه ي افراد گهگاه امروز و فردا مي کنند. ولي از ديدگاه نظريه ي انسان عقلايي اين يک معماست. فرض کنيد در پاسخ به پرسش دوم شخص تصميم بگيرد که 50 دقيقه وقت در 90 روز صرف کند. آن گاه با فرارسيدن نودمين روز، ما به او اجازه مي دهيم که نظر خود را عوض کند. در واقع، او در برخورد با پرسش اول نيز تصميم مي گيرد آن وظيفه را در روز بعد انجام ندهد. به چه دليل گذشت زمان بر تصميم گيري هاي فرد اثر مي گذارد؟
در اوقات بسيار زيادي مردم برنامه هايي براي زندگي خود دارند، ولي در عمل شکست مي خورند. يک فرد سيگاري تصميم مي گيرد که ديگر سيگار نکشد ولي چند ساعت بعد پس از استعمال آخرين نخ سيگار قول خود را فراموش و سيگار ديگري روشن مي کند. فردي که تصميم گرفته است وزن خود را کاهش دهد با خود عهد مي بندد که پس از خوردن غذا دسر را حذف کند، ولي با ديدن دسر قول خود را فراموش مي کند. در هر دو حالت لذت آني باعث مي شود تا تصميم گيرنده تمام قول و قرارهاي خود را نقض کند.
برخي از اقتصاددانان اعتقاد دارند که تصميم گيري مصرف - پس انداز براي مردمي که در طول زمان رفتارشان بي ثبات است، اهميتي لحظه اي و کوتاه دارد. براي بسياري از مردم خرج کردن نوعي لذت آني و لحظه اي به همراه دارد. پس انداز همانند ترک سيگار يا نخوردن دسر مستلزم صرف نظر کردن از لذت آني در زمان حاضر به اميد دريافت پاداش در آينده است. همانند بسياري از افراد سيگاري که آرزوي ترک سيگار دارند يا بسياري از اشخاصي که اضافه وزن دارند و آرزوي کاهش وزن دارند، بسياري از مصرف کنندگان نيز در آرزوي پس انداز بيش ترند. بر اساس يک تحقيق 76 درصد از شهروندان امريکايي گفته اند که پس انداز کافي براي دوران بازنشستگي ندارند.
يک کاربرد مسئله بي ثباتي رفتار در طول زمان اين است که مردم بايد سعي کنند تا راه هايي براي انجام تعهدات خود و اجراي برنامه هاي شان در آينده پيدا کنند. يک فرد سيگاري ممکن است با دورانداختن سيگارهاي خود ترک اعتياد کنند و شخصي که رژيم غذايي دارد در يخچال خود را قفل کند. شخص براي پس اندازکردن چه بايد بکند؟ او بايد راه هايي براي ذخيره ي پول قبل از خرج کردن آن بيابد. برخي حساب هاي بازنشستگي همين وظيفه را بر عهده دارند. يک کارگر مي تواند با کسر مبلغي از دستمزدش براي حساب بازنشستگي موافقت کند. اين پول براي او ذخيره مي شود و چنان چه بخواهد قبل از بازنشستگي از آن استفاده کند، بايد جريمه بپردازد. شايد علت استقبال مردم از صندوق هاي بازنشستگي نيز همين مسئله باشد: اين حساب ها از خرج پول براي لذت هزاي آني مردم جلوگيري مي کند.

پي نوشت ها :

1. homo sapiens
2. Herbert Simon

منبع مقاله :
منکيو، گريگوري، (1391) ، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.