تأثير تلويزيون بر افکار عمومي و رفتار اجتماعي

از ابتداي ورود تلويزيون به جهان سوم بيم و اميدهاي فراواني به آن پيوند خورده بود. از جنبه هاي باريک بينانه تر سياسي، برخي اميدوار بودند و برخي ديگر بيم داشتند که سازمان هاي پخش تلويزيوني با انحصار دولتي، افکار عمومي را
چهارشنبه، 2 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأثير تلويزيون بر افکار عمومي و رفتار اجتماعي
تأثير تلويزيون بر افکار عمومي و رفتار اجتماعي

 

نويسنده: ديتريش بروانگر (1)




 

از ابتداي ورود تلويزيون به جهان سوم بيم و اميدهاي فراواني به آن پيوند خورده بود. از جنبه هاي باريک بينانه تر سياسي، برخي اميدوار بودند و برخي ديگر بيم داشتند که سازمان هاي پخش تلويزيوني با انحصار دولتي، افکار عمومي را کنترل، و از آن بهره برداري کنند. بعدها، روي هم رفته، معلوم شد که چنين نيست، و حتي مي توان گفت که تلويزيون- با توجه به اين که عموم بينندگان بيش از اندازه مصرف خود، چهره و نظرات دولتمردان را بر صفحه کوچک دريافت مي داشتند- کمترين منافع را به دولت رسانده است. هر رژيم به لحاظ سياسي و اقتصادي ناموفق، که از طريق تبليغات سياسي تلويزيوني سعي در نفوذ بر مردم داشته باشد، به زودي خود را با معضلي روبه رو مي بيند و آن معضل اين است که، هر چه بيشتر درباره خودش حرف بزند، خود را بيشتر افشا و برملا مي کند.
محمدرضا پهلوي، پيش از آن که مجبور به ترک ايران شود، از کنترل بي حد و حصر درآمدهاي عظيم نفتي، ارتش، پليس مخفي (ساواک)، و يکي از مدرن ترين سيستم هاي تلويزيوني جهان سوم بهره مند بود. به نوشته حميد مولانا، ظاهر شدن هاي گهگاهي شاه در انظار عموم، به تصويري که قرار بود رعاياي او از وي به عنوان شاهنشاه، سايه خدا و آريامهر داشته باشند- و در مواردي هم داشتند- لطمه اي نزده بود، تا اين که شروع به ظاهر شدن مرتب بر صفحه تلويزيون کرد. اين جا بود که ملت چيزي را کشف کرد که تاکنون فقط در محافل دربار از آن آگاه بودند- و آن اين که، زبان و لحن صداي محمدرضا پهلوي، او را به عنوان تازه به دوران رسيده اي معرفي و افشا کرد که لياقت توقعاتي را که مي توان از مقامش داشت ندارد. اين تلويزيون نبود که سقوط شاه را محقق ساخت، اما کمکي هم به او نکرد. تلويزيون، شاه را همان طور که بود نشان داد، و بدين طريق، او را آسيب پذير ساخت.
لوک لوکا اوچه (2) پژوهشگر علوم ارتباطات نيجريه، فزون انگاري نقش رسانه هاي همگاني در کشور خودش است: «پژوهش ها نشان مي دهد که مخاطبان رسانه هاي همگاني نيجريه در موقعيت هاي بحراني، از نظر عقيده به نحو فوق العاده اي مستقل و به محتواي رسانه ها مظنون بوده اند و به عنوان مخاطبان فعال- و نه انفعالي- رسانه ها عمل کرده، و هوشمندانه مشروعيت هر گونه هدايت و محتواي رسانه ها را زير سؤال برده اند، مخاطبان مي دانند که چه هنگام رسانه هاي همگاني از آنها بهره برداري مي کنند.»
اگر تلويزيون نمي تواند براي آنان که در رأس قدرت نشسته اند کار چنداني انجام دهد، پس براي بينندگان چه مي تواند بکند؟ براي اثبات هر گونه دگرگوني در تلقياتي که تلويزيون بر مي انگيزد، بايد به پژوهش هاي درازمدت روي آورد، و اين، نيازمند هزينه اي هنگفت است. براي همين، تعداد اين پژوهش ها اندک و فاصله بين آنها زياد است (و ضمناً جامعه شناسي به نحو غريبي نسبت به تأثيرات بزرگترين رسانه همگاني زمان ما بي اعتناست). شناخته شده ترين پژوهش درازمدت در اين زمينه، از آن چو (3)، آلفين (4) و شرام (5) درباره تأثير اجتماعي تلويزيون در مناطق روستايي اندونزي است. در تحقيق اوليه (1976)، اين پژوهشگران به الگوهاي رفتاري اجتماعي و گرايش هاي مردان و زنان در روستاهاي منتخب اندونزي، پيش از ورود تلويزيون به آن مناطق، نظر دوختند. شش سال بعد، آنان تحقيق دوم را با همان گروه هاي روستايي به اجرا درآوردند. تا اين تلويزيون به نيمي از روستاها وارد شده بود، و چون در اين ناحيه دور افتاده کمتر چيزي تغيير يافته بود، هر گونه تغيير يا دگرگوني را مي شد به طور نسبي و به طور معقول به نفوذ تلويزيون نسبت داد.
چيزي که در اين ميان به ويژه حيرت آور مي نمود، تغييرات به وجود آمده در رفتار اقتصادي کشاورزان و تلقي زنان نسبت به برنامه ريزي و تنظيم خانواده بود. تلويزيون بازاريابي مستقيم محصولات آنان را پيشنهاد کرده و به آنها در مورد افراد نزول خواري که وام در اختيارشان مي گذاشتند هشدار داده بود. نتيجه اين بود که بينندگان تلويزيون، دو برابر کساني که تلويزيون تماشا نمي کردند؛ منافعي را که معمولاً به واسطه ها مي رسيد در جيب خود نگاه داشتند و نيز دو برابر کساني که تلويزيون نمي ديدند، در بانک محلي حساب پس اندازي باز کرده و از مؤسسات اعتباري روستايي با شرايط بهتري نسبت به شرايط وام دهندگان خصوصي، وام دريافت کردند.
در ميان زنان، بينندگان تلويزيون درباره تنظيم خانواده اطلاعات بيشتري داشتند و هشت برابر غير بينندگان احتمال استفاده از وسيله پيشگيري از حاملگي ناخواسته (آي. يو.دي) را داشتند و چهار برابر بيشتر از آنها مي توانستند استفاده از قرص هاي پيشگيري را در برنامه خود قرار دهند. پيش از ورود تلويزيون بيش از چهل درصد زنان به جاي اتکا به قابله هاي آموزش ديده به هنگام زايمان، به «عاقله زنان» متکي بودند؛ بعدها اين رقم براي زنان بيننده تلويزيون به سي و دو درصد رسيد، ولي براي غيربيننده ها هنوز چهل و پنج درصد بود. پيش از تلويزيون حدود بيست درصد از زنان عضو اتحاديه هاي تنظيم خانواده بودند، بعد از تلويزيون چهل و چهار درصد بينندگان و بيست درصد غير بينندگان در اين اتحاديه عضويت داشتند.
تلويزيون ضمناً در اشاعه ي زبان اندونزيايي، بهاسا (6)، و نيز زبان ميانجي در سراسر کشور نقش داشته است. در ميان کساني که تحصيلات رسمي (مدرسه اي) نداشتند درصد افرادي که مي توانستند حداقل، زبان بهاسا را بفهمند از شصت و نه درصد به نود و يک درصد رسيد، در حالي که ميان غيربيننده ها اين رقم روي شصت و نه درصد ثابت باقي ماند.
اينها نتايج مطلوب از ديدگاه سياست توسعه دولت بود، اما نتايج نامطلوب نيز وجود داشت. در ميان بينندگان، مصرف کالاهاي تبليغ شده در تلويزيون- که بيشتر آنها وارداتي بودند- مثل شامپو، کرم موي سر، خميردندان، نوشابه، سيگار، و پودر رختشويي چنان افزايش يافت که در آوريل 1981 دولت اندونزي به طور کلي تبليغ تلويزيوني را ممنوع اعلام کرد. هم چنين عدم تمايل بينندگان تلويزيون براي پاي بندي به منگاجي (7) بيشتر از غيربينندگان بود.
منگاجي مراسمي است که روستانشينان به هنگام جلسات سرشب و تلاوت قرآن کريم به شکل تواشيح اجرا مي کنند. زبان تلاوت البته عربي است؛ زباني که به ندرت آن را درک مي کنند، و نمي توانند درست آن را تلفظ کنند. نيمي از بينندگان تلويزيون اين رسم بسيار کهن را کنار گذاشتند و به جاي آن به تماشاي برنامه هاي تلويزيون- از جمله برنامه هاي مذهبي، که بخشي معمول و محبوب در جدول برنامه هاست- پرداختند.
مسلمانان تحصيل کرده از زوال مراسم منگاجي استقبال کردند، زيرا نسبت به اعمال روستاييان که قدري با خرافات همراه بود، همواره سوءظن داشتند. کشاورزان اکنون به برکت تلويزيون مي توانستند براي نخستين بار قرآن را با تلفظ صحيح زبان پيامبر اسلام بشنوند، و براي نخستين بار نيز، تمامي مؤمنان اين سرزمين امکان دستيابي به سخنراني هاي بهترين واعظان اسلامي را پيدا کردند.
سيداحمدنوگدلا، پژوهشگر سوداني علوم ارتباطات، در پژوهش خود درباره سخن و تصوير پراکني و دگرگوني فرهنگي، به اين نتيجه رسيد که مشکل بتوان «تأثير رسانه ها بر آن چه را که مي توان ارزش ها و گرايش هاي هسته اي ناميد، اندازه گيري کرد، اما اين پژوهشگر در ادامه مي گويد:
مسئله زنان نمايانگر مثالي حيرت انگيز از نقش و سخن و تصويرپراکني در نوسازي فرهنگي ماست. صرف نظر از شکل و محتواي برنامه ها، همين ظاهر شدن زنان در راديو و تلويزيون، خود شکافي جدي در پوسته سنت است، زيرا خوانندگي و بازيگري زنان در راديو و تلويزيون از نگاه مذهبي ها و سنت گرايان [سودان] گناهي نابخشودني است. اندکي پيش از اين، حتي از خوانندگان مرد هم با عنوان «ولگردان» ياد مي کردند.
سخن و تصويرپراکني، اين افراد را موردپسند مردم کرده، و در جامعه اي نسبتاً راکد و سنتي که هنر، هم چون کار، رويکردي از آن توده هاي فقير در پايين ترين سطح هرم اجتماعي شمرده مي شود، به آنها لمحه اي از حرمت و احترام عطا کرده است.
چيزي که ما درباره اش صحبت مي کنيم، دگرگوني در فرهنگ هاي سنتي- نه محو کامل آنها- است، حتي اگر اين دگرگوني با محو برخي از حقوق ويژه، امتيازها و مصونيت ها مثل، ادعاي مردان اهل صنعا، در کشور يمن، در خصوص مطالبه اطاعت محض همسرانشان، همراه باشد. در گذشته، زنان در ميان جمعيت شهري سخت محافظه کار صنعا، بسيار به ندرت چيزي از زندگي بيرون از اقامتگاه خود را مي ديدند و عملاً با هيچ کسي که متعلق به محفل خانوادگي آنها نبود، ديداري نداشتند، تا اين که تلويزيون از راه رسيد. جامعه صنعا هنوز هم محافظه کار است، و زنان هنوز هم مسلمانان مؤمني هستند که هنگام رفتن به خيابان چادر (عبا) مي پوشند، چادري که تا پاشنه پايشان مي رسد. ولي در اين ميان خيلي چيزهاي ديگر عوض شده است. بنا به اظهار گابريل فن بروک (8)، نفوذ سريال هاي خانوادگي مصري و سوريه اي- که هر روز از تلويزيون يمن پخش مي شوند- بر تلقي زنان يمني نسبت به ازدواج بسيار قوي بوده است. اختلاف بين جهان تجسم يافته در فيلم ها و شرايط محيطي خود اين زنان، آنها را به تفکر درباره موقعيتشان واداشته است. آنها شيوه هايي را که طي آن شخصيت هاي زن برنامه هاي تلويزيوني به برخورد و حل مسائل خود مي پردازند، (شخصيت هاي زني که مورد بي توجهي شوهرانشان واقع شده اند) با علاقه بسيار دنبال مي کنند. زنان يمني مي گويند که اين صحنه ها موجب مي شود که آنها ملاحظات و احتياط هاي بيشتري در مورد ورود به کانون هاي زناشويي چند همسري يا ازدواج با مردي که به مراتب مسن تر از آنهاست، داشته باشند.
سريال هاي خانوادگي را البته براي اين نساخته اند که جاي جلسات مشاوره را بگيرند و زنان صنعا هم چنين سوء تعبيري از آنها ندارند، اما تلويزيون- از سريال هاي خانوادگي گرفته تا برنامه هاي خبري- به آنها، در خلوت خودشان، نشان مي دهد که فرد مي تواند مسلمان خوبي از يک خانواده محترم باشد و با اين همه، متفاوت از آنچه تاکنون در صنعا هنجار شمرده مي شده، رفتار کند. بدون ترديد مشکل بتوان تأثير سيماي همسر رئيس جمهوري مصر در جامعه هاي غربي، يا زني سوريه اي را که استاد داشنگاه است و با وزير (مرد) دولت اين کشور در يک مناظره تلويزيوني ابراز مخالفت مي کند بر زنان يمني برآورد کرد. اما اين نکته نيز حقيقت دارد که مردان يمني از اين که تلويزيون به زنان ايده هايي بالاتر از جايگاهشان مي دهد، شاکي اند.

پي نوشت ها :

1-ديتريش بروانگر(Dietrich Berwanger) رئيس مرکز آموزش تلويزيون در برلين، مديريت مؤسسه اي را بر عهده دارد که کانون آموزش عالي تلويزيون براي پرسنل تلويزيون هاي کشورهاي جهان سوم است. بروانگر به عنوان خبرنگار تلويزيوني، در آلمان و کنيا فعاليت داشته است.
2- Lucke Uka Uche
3- Chu
4- Alfian
5- Schramm
6-Bahasa
7- Mengaji
8-Gabriel Von Bruck

منبع مقاله :
اسمیت، آنتونی؛ پاترسون، ریچارد (1389)، تلویزیون در جهان، ترجمه: مسعود اوحدی، تهران: سروش (انتشارات صدا و سیما)، چاپ دوم.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.