« سلام بر نوح در ميان جهانيان. ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مي دهيم، به راستي او از بندگان مومن ما بود ».(1)
نتيجه اقدامات شيطان و حزب او در فاصله زماني آدم (عليه السلام) تا نوح (عليه السلام) خارج ساختن اكثريت انسان ها از خط مستقيم هدايت بود. نوح (عليه السلام) پس از تلاش چند صد ساله، با اجتماعي رو به رو بود كه اكثريت آن را افراد منحرف و بدكار تشكيل مي دادند. او بيش از نهصد سال، آنها را به حق فرا خواند و نتيجه اي نگرفت. پس به خداي خويش پناهنده شد و خداوند، او و مومنان را رهانيد و ديگران را هلاك ساخت.
« وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَ هُمْ ظَالِمُونَ »؛(2)
ما نوح را به سوي قومش به پيامبري فرستاديم. او نهصد و پنجاه سال در ميان آنان زيست و چون مردمي ستم پيشه بودند، طوفانشان فرو گرفت ».(3)
آيا اين تلاش نهصد ساله بيهود بود؟ آيا علم به چنين تقديري، نوح (عليه السلام) را از رسالت خويش بازداشت؟ آيا پيامبران پس از نوح (عليه السلام) بار امانت از دوش نهاده، سرانجام را در آغاز ديدند؟
پيام داستان هاي قرآن در همه جا اين است: رفتن و جوشيدن و كوشيدن همه چيز و همه كس در راه هدايت، بر مدار طبيعت و تكاليف طبيعي. رسيدن يا نرسيدن، مقوله اي ديگر است كه از ارزش رسالت و هدف نمي كاهد. در بيانات حضرت نوح (عليه السلام) علت درخواست عذاب اين گونه آمده است:
« وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِينَ دَيَّاراً إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَکَ وَ لاَ يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِراً کَفَّاراً »؛(4)
و نوح (عليه السلام) گفت: اي پروردگار من، برو روي زمين هيچ يك از كافران را مگذار؛ كه اگر بگذاريشان، بندگانت را گمراه مي كنند و جز فرزنداني فاجر و كافر نياورند ».
نه قرن تلاش نوح (عليه السلام) در ايمان تعدادي انگشت شمار به بار نشسته بود و تمسخر و تلاش كافران در گمراهي مومنان، روز به روز افزوده مي شد. در هدايت كافران كه هيچ بارقه اميدي نبود و فرزندانشان نيز در زمره آنان درمي آمدند، و مومنان اندك را هم تاب تحمل دين داري، فروكش كرده بود. از اين رو نوح (عليه السلام) دست به دعا برآورد و عذاب كافران را از خدا خواست. اگر كسي به امروز و به آينده اميداور باشد. نمي تواند از خدا درخواست عذاب كند، اما آن حضرت هيچ بارقه اميدي نمي ديد؛ چرا كه خداوند به او خبر داده بود ديگر هيچ كس از قوم تو ايمان نخواهد آورد.
« وَ أُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاَّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا يَفْعَلُونَ »؛(5)
و به نوح (عليه السلام) وحي رسيد كه از قوم تو جز آن گروه كه ايمان آورده اند، ديگر ايمان نخواهند آورد. از كردار آنان اندوهگين مباش ».
دعوت فراگير
نوح (عليه السلام) شبانه روز، مخفيانه و آشكارا و با تحمل و استقامتي پيگير، قومش را به سوي حق فرا خواند و همه اصول و شيوه هاي صحيح را در اين دعوت به كار بست. او همچون طبيبي دلسوز به بالين آنها مي رفت و پستي و آثار زشت بت پرستي را برايشان شرح مي داد، ولي گفتار منطقي و سخنان دلپذير حضرت، هيچ تاثيري در آنان نداشت.« قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلاً وَ نَهَاراً ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَاراً ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَاراً »؛(6)
اي پروردگار من، من قوم خود را شب و روز دعوت كردم. پس به آواز بلند دعوتشان كردم. باز به آشكار گفتم و در نهان گفتم. »
بنابراين، درخواست نوسازي در اين مرحله، طبيعي است. شيطان به اندازه اي بر آدميان چيره شده بود كه اميدي به هدايت آنها نبود. اگر اميد به هدايت مردمي منقطع شود، خداوند با عذاب خويش، زمين را از آنها پاك خواهد ساخت.
گستره و ويژگي هاي طوفان
در آيه« وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِينَ دَيَّاراً »،(7) اگرالف و لام« ارض »، الف و لام جنس باشد، به معناي كل ارض خواهد بود، اما اگر الف و لام عهد باشد، يعني زميني كه من هستم و تو هم مي داني، به نظر مي رسد در اين آيه، مراد الف و لام جنس باشد؛ چرا كه خداوند متعال فرمود: از هر حيواني، يك زوج بر كشتي سوار كن.(8) اگر قرار بود تمام زمين گرفتار عذاب نشود، اين كار لازم نبود. از اين دستور الهي مي توان دريافت كه خداوند درصدد تغييري بنيادين در سراسر زمين بود.(9) در قرآن آمده است:« وَ هِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ کَالْجِبَالِ »؛(10)
كشتي، آنان را در ميان امواجي چون كوه مي برد ».
براي ايجاد موج هايي به بزرگي كوه، عمق آب بايد بسيار باشد. آيا اين مقدار آب، نقشه زمين را عوض نكرده است؟
كشتي نوح (عليه السلام) نيز از نظر استحكام، مدل و بزرگي- كه آن همه حيوان و مكان علوفه هاي آنها را در خود جاي داده بود- كشتي ويژه اي بوده است. حضرت نوح (عليه السلام) اين كشتي را چگونه و با كمك چه كساني ساخت و كشتي با آن بار سنگين، چگونه در برابر امواجي چون كوه مقاومت كرده است؟ پاسخ آن است كه حضرت نوح (عليه السلام) به فرمان خداوند كه فرمود:
« وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا »؛(11)
اين كشتي ويژه را زير نظر و با الهام از جانب خداوند ساخته است.(12)
اين مطلب از دو امر حكايت دارد: اول اينكه در آن دوران نيز بشر در صنعت به پيشرفت هايي دست يافته بود و حضرت نيز ابزارها را در اختيار داشت. نقشه كشتي و دستورالعمل ساخت و طراحي نيز از ناحيه باري تعالي بوده است. اما ابزار آماده سازي. همان ابزاري است كه در آن روز رايج بود و قابليت اجراي چنين طرحي را داشت. مطلب دوم اينكه منشا پيشرفت علم و صنعت در زمين، از جانب خداوند بوده است.(13)
با اراده خداوند، از زمين آب جوشيد و از آسمان باران باريد.(14) هنگامي كه بلاي جهان گير طوفان فرا رسيد، نوح (عليه السلام) فرزندش را كه در زمره كافران بود و پندهاي پدر بر او اثر نكرده بود. در خطر هلاكت و غرق يافت. پس وعده خداوند را به خاطر آورد كه او و اهلش را هلاك نخواهد ساخت:
« وَ نَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِينَ قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ (46) »؛(15)
نوح پروردگارش را ندا داد: پروردگارا، پسرم از خاندان من است و وعده تو حق است و نيرومندترين حكم كنندگان، تو هستي. [خداوند] گفت: اي نوح، او از خاندان تو نيست. او را عملي است ناصالح. از سر ناآگاهي، از من درخواست مكن. تو را برحذر مي دارم كه از مردم نادان باشي ».
از اين آيه مي توان دريافت كه در زمينه اهل، خداوند متعال، حقيقت خاص خود را در نظر دارد. « اهل » در نظر شارع. نه به معناي منسوب نسبي و سببي، بلكه به معناي منسوب فكري و ايماني است.
آغاز زندگي دوباره در زمين
پس از پايان طوفان؛ كشتي بر كوه جودي(16) به خاك نشست و(17) براي بار دوم، زندگي در زمين آغاز شد. اين بار نيز همه ساكنان زمين، شايسته بودند. تفاوت آغاز او با آغاز دوم، در تعداد افراد بود. بار نخست، دو نفر بودند و اين بار كمي بيشتر؛(18) آدم و حوا داراي يك تجربه بودند و اين گروه تجربه هاي فراواني داشتند بر اين اساس، روند تاريخ رو به خوبي بود.آغاز عمليات دشمن براي گمراهي
در قرآن، سرمايه داري و زياده خواهي، منشا ترويج بت پرستي معرفي شده است. بت پرستي، طراحي فكورانه اي براي انحراف بشر است. اختلاف عميق ما با جامعه شناسان غربي در بحث اديان و منشا بت پرستي، در قرآن به خوبي توضيح داده شده است.« قَالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَسَاراً وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبَّاراً وَ قَالُوا لاَ تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لاَ تَذَرُنَّ وَدّاً وَ لاَ سُوَاعاً وَ لاَ يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً وَ قَدْ أَضَلُّوا کَثِيراً وَ لاَ تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ ضَلاَلاً »؛(19)
نوح گفت: اين پروردگار من، آنها فرمان من نبردند و از كسي پيروي كردند كه مال و فرزندش جز به زيانش نيفزود.[آنها] مكر كردند؛ مكري بزرگ؛ و گفتند: خدايانتان را وامگذاريد.[به ويژه] ودّ و سواع و يغوث و يعوق و نسر را ترك نكنيد. و بسياري را گمراه كردند و تو جز بر گمراهي ستمكاران ميفزاي ».
خاستگاه بت پرستي، تفكري ماده گراست براي استعمار و استثمار انسان ها. مروجان افكار انحرافي كه مردم را از دين دور مي كند، دين شناساني هستند كه به انحراف سخنان خويش واقفند. آنان، تنها در پي منافع خويشند و خود مي دانند كه چه مي كنند، ولي توده هاي مردم، اغلب نمي دانند.
حضرت آدم (عليه السلام) در بهشت به دليل نداشتن تجربه، از درخت ممنوعه خورد و اخراج شد؛ ولي كساني كه از كشتي نوح پياده شدند، تجربه داشتند. آن تجربه، همان طوفان بود. به طور طبيعي، مبدا تاريخ تا زمان حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي بايست سال طوفان بوده باشد. طوفان، عذابي بسيار وحشتناك و عظيم بود كه آنان به چشم خود ديده بودند و دست از پا خطا نمي كردند. بنابراين، كار شيطان در اين زمان بسيار دشوار بود.
توزيع جمعيت زمين، از ساكنان اين كشتي آغاز شد. اين كار، بسيار حساب شده صورت گرفت و خود حضرت، فرزندانش را در زمين پراكند.(20)
با فاصله گرفتن از زمان طوفان و فراموشي آن عذاب بزرگ، شيطان توانست انحرافاتش را آغاز كند.
پي نوشت ها :
1- صافات، آيات 79 تا 81.
2- عنكبوت، ايه 14.
3- تورات نيز عمر نوح را 950 سال شمرده است.( ر.ك: عهد عتيق، پيدايش، باب 9، شماره 29)
4- نوح، آيات 26 و 27.
5- هود، آيه 36.
6- نوح، آيات 5 تا 9.
7- همان، آيه 26.
8- مومنون، آيه 27؛ و نيز، عهد عتيق، پيدايش، باب 7.
9- ر.ك: الميزان، ج10، صص 264 و 265.
10- هود، آيه 42.
11- همان، آيه 37.
12- عهد عتيق نيز به اين نكته اشاره كرده است.( ر.ك: پيدايش باب 6، شماره هاي 15 و 16)
13- منشا علوم قرآني از خداوند است و هموست كه انسان را دانش آموخت. اين مهم را مي توان از آيات قرآن دريافت. برخي از اين آيات عبارتند از:
« و نام ها را به تمامي به آدم (عليه السلام) بياموخت ».(بقره، آيه 31)؛
« و اين شيوه داوري را به سليمان (عليه السلام) آموختيم و همه را حكم و علم داديم و كوه ها را مسخر داوود (عليه السلام) گردانيديم كه آنها و پرندگان با او تسبيح مي گفتند و اين همه ما كرديم ».(انبياء، آيه 79)؛
« ما به داوود و سليمان (عليه السلام) دانش داديم ».(نمل آيه 15)؛
« و به او(داوود) آموختيم تا برايتان روزه بسازد. تا شما را به هنگام جنگيدنتان حفظ كند ».( انبياء آيه 80)
14- قمر، آيات 11 و 12؛ و نيز عهد عتيق، پيدايش، باب 7.
15- هود، آيات 45 و 46.
16-بنابر روايات جودي در محل مسجد كوفه بوده است( ر.ك: الكافي، ج8، صص 279 و 280، تفسير العياشي، ج2، صص 146 و 149) در ترجمه كلداني و سرياني تورات نيز، محل به خاك نشستن كشتي، قله كوه« جوردي » معرفي شده است؛ اما در ترجمه هاي فعلي، اين محل را « آرارات »، واقع در ارمنستان گفته اند. جاي سوال است كه چرا يهوديان درصدد تغيير مكان فرود آمدن كشتي نوح هستند؟!( ر.ك: قاموس كتاب مقدس، ص 30).
17- هود آيه 44.
18- در شمار نجات يافتگان از طوفان، رقم هاي گوناگوني بيان شده است به نظر مي رسد صحيح ترين رقم، هشت نفر باشد. عهد جديد نيز به نقل از پترس، اين رقم را بيان كرده است.( ر.ك: عهد جديد، رساله اول پترس رسول، باب 3، شماره20؛ رساله دوم پترس رسول، باب 2، شماره 5).
19- نوح، آيات 21 تا 24.
20- ر.ك: عهد عتيق، پيدايش، باب 10.
زير نظر جت الاسلام والمسلمين مهدي طائب؛ (1392)، تبار انحراف، قم: ولاء منتظر، چاپ هشتم