( Inégalité )

نابرابري از ديدگاه روسو

روسو وجود نابرابري مادي بين انسان ها را رد نمي کند، ولي نشان مي دهد که اين نابرابري در وضعيت طبيعي بي اهميت است و نابرابري سياسي هيچ اساس طبيعي ندارد؛ در اين صورت لازم است که اين دو نوع نابرابري را از هم
دوشنبه، 7 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نابرابري از ديدگاه روسو
 نابرابري از ديدگاه روسو

 

نويسنده: آندره شاراک
مترجم: ياسمن مَنو



 

 ( Inégalité )

* روسو وجود نابرابري مادي بين انسان ها را رد نمي کند، ولي نشان مي دهد که اين نابرابري در وضعيت طبيعي بي اهميت است و نابرابري سياسي هيچ اساس طبيعي ندارد؛ در اين صورت لازم است که اين دو نوع نابرابري را از هم تميز داد: « [...]يکي را طبيعي يا مادي مي نامم، چرا که مولود طبيعت است و شامل تفاوت در سن، در سلامتي، در قدرت بدني، و در ويژگي هاي ذهني و روحي است. ديگري را مي توان نابرابري اخلاقي يا سياسي ناميد، چرا که بستگي به نوعي عرف وتوافق دارد و با رضايت انسان ها برقرار يا حداقل مجاز شده است ».(1)
** در شرح پيشنهادي در گفتار در باب منشاء و مباني نابرابري انسان ها، همواره اين آموزه که برابري بين انسان ها اساسي است، تصريح شده است. نابرابري مادي وضعيت طبيعي به واقع هرگز به رابطه ي وابستگي منجر نمي شود، چرا که در بين افراد مجزا بي اهميت است و آن گاه هم که عملاً وجود دارد، باعث اقدام تفوق طلبانه نمي شود. اين طور نيست که همه ي انسان ها داراي قدرت برابرند، بلکه از قدرت لازم صرفاً براي ارضاي نيازهاي خود استفاده مي کنند. نابرابري با عزت نفس رشد مي کند، يعني آن گاه که هر کس براي شخص خود مازادي از ثروت، احترام يا اقتدار را طلب مي کند که همواره ناکافي به نظر مي آيد. تمامي اين ارجحيت ها در نابرابري مالي خلاصه مي شود، چرا که پول مي تواند بيان کننده و تبديل کننده ي مجموعه ي دارايي هايي باشد که جوامع مدرن ايجاد مي کنند: « [....] در بين چهار نوع نابرابري [ ثروت، مقام، اقتدار و شايستگي شخصي ]، ويژگي هاي شخصي منشاء بقيه هستند، اما ثروت آخرين نابرابري است که در نهايت همه ي نابرابري ها به آن مي انجامد، چراکه بلافصل براي آسايش سودمند است، از بقيه راحت تر منتقل مي شود به راحتي براي خريد مابقي از آن استفاده مي شود ».(2) موقعيت رقابت عمومي که شامل نهايت نابرابري هاست به وضعيت تعارض عموميت يافته منجر مي شود که هابز به غلط آن را با وضعيت طبيعي اشتباه مي گرفت. در وضعيت طبيعي، همه ي انسانها برابرند، چرا که يک نوع خشونت همه ي آن ها را تهديد مي کند: « اين جاست که دوباره تمامي افراد برابر مي شوند، چرا که هيچ نيستند، چرا که رعايا قانوني جز اراده ي ارباب ندارند و ارباب از مقرراتي جز علايق خود پيروي نمي کند. لذا تمامي مفاهيم خير و احکام عدالت بار ديگر از ميان مي روند ».(3)
*** بايد به تعريف اوليه اي که روسو از نابرابري سياسي مي کند، توجه ويژه کرد، چرا که به روشني يک « عرف » يعني يک قرار داد را مطرح مي کند. روشن است که زماني که معاهده ي اجتماعي در شرايط محدود ( و ايده آل )، شرايطي که قرار داد اجتماعي بايد مشخص کند، منعقد نشود، گرايش نابرابرانه ي آشکاري را در بردارد. به واقع انسان ها يک برابري صرفاً حقوقي را در جامعه ايجاد کرده اند که تنها نشان دهنده ي قابليت اتباع در انعقاد معاهده اي اجتماعي است که بر مبناي آن نابرابري هاي موجود تحکيم مي شوند: « در وضعيت طبيعي نوعي برابري عملي، واقعي و فنا ناپذير وجود دارد، چرا که در اين وضعيت ممکن نيست که صرفاً تفاوت انساني با انسان ديگر چنان زياد شود که يکي از وابسته به ديگري کند. در وضعيت مدني نوعي برابري حقوقي موهوم و باطل وجود دارد، چرا که ابزارهاي مختص حفظ آن خود براي نابودي اش به کار مي روند و از آن جا که قدرت عمومي به قوي تر ملحق مي شود تا ضعيف را استثمار کند، تعادلي را که طبيعت بين آنها برقرار کرده بود، به هم مي زند. »(4)

پي نوشت ها :

1. گفتار در باب منشاء و مباني نابرابري انسان ها، بخش اول، جلد III، ص 131.
2. همان، بخش اول، جلد III، ص 189.
3. همان.
4. اميل، کتاب چهارم، جلد IV، ص 524.

منبع مقاله :
شاراک، آندره، (1386)، واژگان روسو، ياسمن مَنو، تهران: نشر ني، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط