طبيعت و محيط زيست در آموزه هاي اخلاق و مدني « رسائل إخوان الصفا »

جامعه ي بشري از بامداد تکوين تا دوران معاصر مراحل مختلف و فراز و نشيب هاي گوناگوني را پشت سر گذاشته است. زندگي اجتماعي آدمي به مثابه يک مجموعه واحد در سير تکاملي خويش از موانع مختلفي عبور کرده و دائماً شرايط
يکشنبه، 27 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طبيعت و محيط زيست در آموزه هاي اخلاق و مدني « رسائل إخوان الصفا »
 طبيعت و محيط زيست در آموزه هاي اخلاق و مدني « رسائل إخوان الصفا »

 

نويسنده: دکتر محمد رضا احمدي طباطبائي (1)




 

مقدمه

جامعه ي بشري از بامداد تکوين تا دوران معاصر مراحل مختلف و فراز و نشيب هاي گوناگوني را پشت سر گذاشته است. زندگي اجتماعي آدمي به مثابه يک مجموعه واحد در سير تکاملي خويش از موانع مختلفي عبور کرده و دائماً شرايط زندگي خويش را بهبود بخشيده و تمدن خود را ارتقا داده است. در قرن هجدهم وقوع انقلاب صنعتي در مغرب زمين به همراه تحولات فکري، سياسي، اجتماعي و حقوقي زندگي مردم را با گذشته متفاوت ساخت. کاروان تمدن بشري براي رونق هرچه بيشتر اقتصادي با استفاده از تکنولوژي پيشرفته به استفاده هر چه بيشتر از منابع موجود در طبيعت و دخل و تصرف فزاينده در آن همّت گماشت. در قرن بيستم با افزايش حيرت آور و انديشه برانگيز جمعيت به دليل بهبود شرايط بهداشتي و پزشکي و رونق اقتصادي، مشکلات زيست محيطي بشر نيز افزايش يافت.
امروز با گذشت بيش از دو قرن از دگرگون شدن زندگي آدمي و استفاده لجام گسيخته از منابع طبيعي، بشر با مشکلات جدي تهديد کننده زندگي و سلامت خويش و موجودات ديگر و نيز کره خاکي مواجه شده است. نگرش مادي و اقتصادي صرف به جهان طبيعت و فاصله گرفتن از ملاحظات اخلاقي و انساني در جهان معاصر آينده ي مطلوبي را براي انسان در کره ي زمين ترسيم نمي کند و صاحبنظران و متفکران مصلح با فهم درست و صائب اين مشکل به دنبال تعديل و تنظيم نيازهاي آدمي و هماهنگي رفتار فرهنگي و اقتصادي او با طبيعت اند. آموزه « استثمار هر چه بيشتر از طبيعت به جاي بهره کشي آدميان از يکديگر » که در دو قرن گذشته از لحاظ نظر و عمل هدف قرار داده شد، زمين و موجودات کره ي خاکي و مظاهر طبيعت اعم از جنگلها، درياها و آب و هوا و شرايط اقليمي را به خطر نابودي و زوال مواجه ساخته است. در چنين شرايطي از ابزارها و راه هاي گوناگون براي آگاهي بخشيدن به انسان ها و تعديل الگوي مصرف به منظور صيانت از طبيعت و مبارزه با تخريب و ويراني آن مي بايست بهره جست.
پر واضح است که قدرتهاي عمده ي صنعتي و اقتصادي جهان در اصلاح وضع موجود و جلوگيري از تخريب هرچه بيشتر طبيعت و بهره کشي غيرعادلانه از منابع طبيعي و در نتيجه ايجاد آلودگي هاي گسترده در فضا و دريا و خاک نقشي مهم و تاريخ ساز دارند، اما اين بحران جهاني روز بروز تهديد بزرگتري را متوجه کشتي متلاطم حيات آدمي کرده و روزنه ي ايجاد شده در آنرا عميق تر مي نمايد. چنين شرايطي عزمي جهاني و فراگير را جهت نجات زمين از بحران هاي زيست محيطي طلب مي نمايد. در اين راستا آموزه هاي اديان و مذاهب گوناگون، به ويژه اديان الهي اسلام و مسيحيت با توجه به گستردگي پيروان، مي تواند نقش عمده اي در فروکش کردن عطش انسان ها در تخريب هرچه بيشتر طبيعت و نابودي گونه هاي گياهي و جانوري آن ايفا نمايد. جريانهاي فکري و مکاتب فلسفي،‌ اخلاقي و اجتماعي که در بستر اديان ياد شده نيز رشد و نمو نموده در تصحيح ذهنيت آدميان نسبت به چگونگي استفاده از منابع طبيعت و تعديل زندگي مصرفي انسان ها مي توانند نقش عمده اي ايفا نمايند. آگاهي عمومي مردم از آثار تخريب محيط زيست در صورتي که مستظهر به آموزه ها و احکام ديني و مذهبي باشد قطعاً نقش سازنده اي در کاهش تخريب محيط زيست و موجودات و گياهان آن خواهد داشت.
يکي از جريانهاي فکري، اخلاقي و فلسفي در جهان اسلام که بنيانگذار اولين دائرة المعارف گسترده در علوم و فنون مختلف بودند « جمعيت اخوان الصفا و خلّان الوفا » « برادران باصفا و دوستان باوفا » هستند. اين گروه روشنفکر در قرن سوم و چهارم که شيعه مذهب بوده و ايرانيان نيز به تعبير امروزي در کادر مرکزي آن حضور داشته و در تدوين و ترويج رسائل ذي مدخل بوده اند، نگرش منصفانه و صميمانه اي به عالم طبيعت و موجودات مختلف آن داشتند و مي کوشيدند و با استفاده از آموزه هاي ديني و آيات الهي قرآن و گاه ديگر کتب آسماني و همچنين بهره گيري از انديشه هاي عرفاني و فلسفي، نگاه پيروان خويش به جهان، طبيعت، جانوران و همچنين روابط آدميان با يکديگر را اصلاح و تنظيم نمايند. در اين بهره ي پژوهشي تلاش شده است گوشه اي از آموزه هاي آنان که مرتبط با مسائل مربوط به طبيعت و مظاهر آن و تصحيح رفتار آدمي با تمام موجودات آن اعم از انسان و حيوان است مورد بازنگري و بازشناسي اجمالي قرار گيرد. بديهي است تشريح آموزه هاي « اخوان » در حوزه هاي ياد شده نيازمند پژوهشي ژرف تر و تأليف اثري گرانسنگ تر است.

1. بازشناسي هويتي و ديني اخوان الصفا

« اخوان الصفا و خلان الوفا » ( برادران باصفا و دوستان باوفا ) نامي است براي جمعيتي فاضل، متکلم و فيلسوف با گرايشهاي عرفاني و صوفيانه که در سده ي سوم و چهارم هجري مي زيسته اند. بصره و بغداد مرکز اصلي اقامت و نشر افکار و انديشه هاي آنان بوده است. اخوان الصفا انديشه ها و آموزه هاي خود را در مجموعه اي از مکتوبات با عنوان « الرسائل » گردآوري کرده اند. رسائل اخوان مشتمل بر پنجاه و دو ساله است که در چهار مجلد در قاهره و بيروت به زيور طبع آراسته شده است. رساله ي پاياني ملخّصي از مباحثات ياد شده در رسائل پيشين است. از آنجا که فعاليت اين جمعيت پنهاني و سرّي بوده، مؤلفان رسائل، مذهب و اهداف آنان در هزاره ي گذشته در هاله اي از ابهام و بحث و مناقشه قرار داشته است. طرفه آنکه ايرانيان در تشکيل و هدايت اين جمعيت دست داشته اند. قفطي در رساله ي « تاريخ الحکماء » به نقل از ابوحيّان توحيدي از ابوسليمان بستي معروف به مقدسي، ابوالحسن علي بن هارون زنجاني، ابو احمد نهرجوري، عوفي و زيدبن رفاعه به عنوان مؤلفان رسائل نام برده است که برخي از افراد موصوف همانگونه که از نامشان مشخص است ايراني اند ( شهروزي 1365: 368 ). البته ديدگاه هاي ديگري نيز درباره ي مؤلف يا مؤلفان رسائل از سوي صاحبان تراجم و خاورشناسان مطرح شده است که به علت پرهيز از اطاله ي کلام، از آن خودداري مي شود. سرّي بودن فعاليت اين جمعيت باعث شده است که ابهام پيرامون مؤلفان رسائل به مذهب و اهداف آنان نيز تعميم يابد. البته با توجه به مطالب کلامي و ديني موجود در رسائل و همچنين پژوهشهاي مختلف انجام شده ترديدي در شيعه بودن اين جمعيت و مؤلفان رسائل نمي توان داشت. مناقشه ي عمده مربوط به اماميّه بودن ( اثني عشري ) يا اسماعيلي بودن ( هفت امامي ) آنان است. لازم به ذکر است که اکثر محققان اسلامي و اروپايي آنان را اسماعيلي دانسته اند. عارف تامر اسماعيلي، آقا بزرگ تهراني در « الذريعه » ( تهراني 1360 ج 2: 360 ) بديع الزمان فروزانفر، کوربن ( کوربن 1380: 193 ) و فردريک مادولونگ ( مادولونگ، 1387: 306 ) و آنتوني بلک ( Black 2001: 61 ) از جمله محققان و خاورشناسان معاصراند که بر اين ديدگاه مهر تأييد نهاده اند. در مقابل، طيباوي و اسماعيلي همداني اخوان را پيروان حضرت علي (ع) و امامّيه دانسته اند. طيباوي بر اين باور است که در سده هاي بعد از قرن چهارم، اسماعيليه از رسائل مزبور براي بسط افکار خود بهره جسته اند بدون اينکه مؤلف اصلي آن باشند ( طيباوي 14:1930 ).
سازش ميان علوم عقلي و انديشه هاي فلسفي و آموزه هاي نقلي اديان و مذاهب گوناگون به ويژه اسلام و قرآن از اهداف مهم اخوان در اين رسائل است. اما همانگونه که برخي پژوهشگران به اين مسأله مهم متفطّن شده و به آن اشاره کرده اند، اخوان در پرتو پرداختن به اين علوم و آموزه ها، اهداف بلندتري را براي آدمي جستجو مي کردند. مقوله ي سعادت و نيکبختي بشر و چگونگي نيل به آن به ويژه در سراي آخرت و تهذيب و پالايش نفوس آدميان، دغدغه ي عمده ي اخوان الصفا در اين رسائل است که به خوبي از گفته ها و آموزه هاي آنان در اين رسائل آشکار مي شود ( نصر 1377: 54 ). به طور کلي فلاسفه و متفکران اسلامي ضمن توجه به ميراث عقلي بشر به تعبير درست رزنتال عميقاً تحت تأثير آموزه هاي شريعت اسلام قرار داشتند ( Rosental 1985:6 ).
اخوان نيز نه تنها از اين قاعده مستثني نيستند بلکه چنين گرايش و تأثيري در انديشه ها و آراء آنان کاملاً مشهود است.
مؤلفان رسائل در بخشهاي رسائل خود با مثالها و حکمتها و استناد به آيات قرآني و روايات اسلامي و کتب آسماني ديگر مانند تورات و انجيل، به خواننده يادآوري مي کنند که آدمي در اين جهان محبوس است و بايد با يافتن کليد معرفت و تربيت نفس و تخلّق به اخلاق الهي از زندان دنيا خلاص شده و به سعادت ابدي نائل شود، در غير اين صورت فرجام آدمي از زندگي توأم با مشقّت دنيا فرجامي شوم تر و عذاب آوارتر پس از مرگ است. لذا هدف اخوان صرفاً گردآوري علوم و فنون و حتي تلاش براي هماهنگي آنها با علوم نقلي و ديني نبوده است، بلکه پرداختن به علوم مختلف و عالم خلقت و زيبائي هاي آن و صيانت از جهان طبيعت و به ويژه تشريح عالم حيوانات و ظرائف آن به منظور بيداري و هشياري انسان و پي بردن وي به خالق بي همتا و مظاهر صنع الهي در جهان است. اين معرفت نيز به عنوان تمهيدي براي آموزه هاي ديگر تربيتي و اخلاقي اخوان است. بر اساس آموزه هاي اخوان جهان هم مظهر جمال و کمال الهي و قدرت اوست و هم حصار روح آرومي. انسان مي بايست با معرفت صحيح به مبدأ و معاد و در پرتو اخلاق و رفتار نيکو با همنوعان و ديگر مخلوقات به مدارج عالي نائل شده و به عالم مجردات پس از ترک هيولي واصل شود. اما اخوان به خوبي مي دانستند که انسان ها در محبس دنيا نوعاً از اين مهم غافلند و بر اساس همين نگرش اصناف مردم را از جهت نيل به سعادت در دنيا و آخرت و يا تيره بختي آن دو به چهار گروه تقسيم نموده و مي گفتند « گروهي از آدميان در دنيا و آخرت هر دو خوشبخت اند، و از آنها گروهي هستند که هم در دنيا و هم در آخرت تيره بخت اند و از آنان کساني هستند که در دنيا شوربخت اند ولي در آخرت خوشبخت باشند و کساني هستند که در دنيا خوشبخت اند ولي در آخرت تيره بخت باشند » ( الرسائل 1426 هـ/2005 م ج 1: 279 ).
اخوان ارتقاء مراتب معنوي پيروان خود را در گرو تربيت صحيح و مهرباني و شفقت آنان با اصناف خلق و پيروان مذاهب ديگر و همچنين رحم و مروّت و دستگيري از تمام مخلوقات الهي حتي در جهان حيوانات مي دانستند. اين آموزه ي جمعيت اخوان که در لابلاي تعاليم اخوان در رسائل بيان شده است گرايش عارفانه و اخلاقي آن جماعت را که ريشه در آراء متصوفه نيز دارد و مشتمل بر آشتي انسان با مظاهر عالم خلقت و صنع الهي است به خوبي نشان مي دهد. مفهومي که گردآورندگان رسائل درباره ي انسان کامل بيان نموده اند، کليد متدلوژيک فهم بسياري از انديشه ها و آموزه هاي متفکران و نحله هاي فکري در جهان اسلام است ( احمدي طباطبائي 1386: 111 ).
مشي عارفانه، آموزه هاي عاقلانه و نگرش متساهلانه به پيروان مسالک فکري و ديني مختلف باعث شده بود که جمعيت اخوان ويژگي ها و نقاط قوت اقوام و مذاهب گوناگون را به دور از تعصب مورد توجه و مداقه قرار دهند. بر همين اساس اخوان مي گفتند: « انسان کامل مي بايست نسب ايراني، ايمان عربي، تحصيلات عراقي داشته و در زيرکي مانند يهوديان و در رفتار و سلوک مانند عيسويان و در تقوا مانند يک راهب سرياني و در فراگيري علوم يک يوناني و در بصيرت يک هندي و در زندگي معنوي يک صوفي باشد. چنين انساني اخلاق ملکي و رأي و نظر رباني و معارف الهي را نيز مي بايست در خود جمع نمايد » ( رسائل اخوان الصفا 2005 ج 2: 317).
اخوان در آموزه ها و رهنمودهاي خود مي کوشيدند پيروان خود را از تعصب و عداوت نسبت به مذاهب و اديان ديگر و پيروان آنان نهي نمايند. به باور آنان دين پيامبران و دعوات آنان به توحيد و ايمان به مبدأ و معاد در همه ي اديان الهي يکسان و هدف آنها نيز واحد است، هر چند در مناسک و شريعت با يکديگر اختلاف دارند. البته اخوان که باورهاي ديگري را نيز در رسائل خود پرورانده بودند که به مذاق برخي خوش نمي آمد و با دستگاه خلافت عباسي نيز سرستيز و ناسازگاري داشتند. به تعبير يکي از محققان « طرح چنين ديدگاهي در قرن چهارم هجري ( بيش از هزار سال پيش ) از سوي چنين جماعتي باعث رنجيدگي برخي عالمان اسلامي به ويژه در جهان اهل سنت شد و مخالفت آنان با حکومت عباسي و روشهاي ظالمانه حکام عباسي در حکمراني باعث خصومت دستگاه حاکم با آنان مي گشت. اخوان در قرن چهارم هجري از آموزه هايي سخن مي گويند که در تمدن معاصر مغرب زمين و در روزگار ما که بيش از هزار سال از زمانه ي اخوان دور است از آن تعبير به « پلوراليسم ديني » مي شود » ( ابراهيمي ديناني 1385 ج 2: 137).

2. مآخذ رسائل اخوان الصفا

مؤلفان رسائل اشعار مي داشتند که منابع و مآخذ معلومات و پژوهشهاي آنان به چهار بخش تقسيم مي شود:
يک. کتب و آثار مدون علمي در حوزه ي علوم رياضي و طبيعي که فلاسفه و دانشمندان تدوين کرده اند. (2)
دو. کتب آسماني نازل شده بر پيامبران الهي مانند تورات، انجيل و مهمتر و کاملتر از همه قرآن مجيد ( اخوان در جاي جاي رسائل به تناسب موضوع به آيات قرآن و تفسير و تأويل آن استناد کرده اند ).
سه. کتاب طبيعت که عبارت از صور اشکال مخلوقاتي که وجود واقعي دارند؛ از افلاک و ستارگان گرفته تا پيدايش کائنات اعم از جماد و نبات و حيوان و انسان و ملک.
چهار. کتب الهي که فقط برگزيدگان و خاصّان حضرت حق و افراد پاک و مطهر از آن آگاه اند و واسطه ي فيض آن ملائکه اند که با اشخاص منتخب و ارواح با کرامت و نفوس منزّه مأنوس اند.
لازم به يادآوري است که اخوان از حکمهاي مکتب فيثاغورس و نيقوماخس در حوزه ي معرفت و جهان بيني فلسفي نيز رسائل اخوان متأثر از آموزه هاي فيثاغوريان و هرمسيان و مکتب حرّان و همچنين حکمت مشاء است. در حوزه ي جغرافيا و جانورشناسي، موسيقي و علم لغت از آموزه هاي باستاني هندي، ايراني و همچنين ابن مقفّع و جاحظ بصري تأثير پذيرفته اند ( نصر 1377: 66). البته اخوان در جهان بيني معرفتي خود عمدتاً در فضاي قرآني تنفس کرده و لذا به آيات قرآن و همچنين روايات اسلامي کراراً استناد نموده اند و آنها را در جهت تبيين انديشه هاي خود تفسير و تأويل نموده اند.

3. طبيعت و ارکان آن در آموزه هاي اخوان الصفا

قبل از پرداختن به آموزه هاي اخوان اصفا درباره ي طبيعت بايد يادآور شد که مؤلفان رسائل، آن را به چهار بخش تقسيم نموده اند:
3-1. رسائل رياضي و تعليمي که در آن مباحثي پيرامون علم عدد، هندسه، نجوم، جغرافيا، موسيقي، منطق، آداب و رسوم، اخلاق و آداب پيامبران و حکما بيان شده است.
3-2. علوم طبيعي و جهان بيني اخوان درباره ي عالم خلقت و جايگاه آدمي در آن که مباحث و گفتمان مربوط به اين موضوع بخش زيادي از رسائل اخوان را به خود اختصاص داده است. در اين بخش درباره ي ماهيت طبيعت، عالم وجود و مراتب آن، جهان جمادات، نباتات، حيوانات و بالأخره انسان سخن گفته شده است. تشريح قول حکما در اينکه انسان عالم صغير است و اينکه عالم طبيعت عالم کون و فساد است و بدن آدمي با مرگ به طبيعت باز مي گردد و روح او بسته به مدارج و ملکات و مکارم اکتسابي به عالم ارواح که عالم مجردات است وارد شده و ارتقا مي يابد و همچنين تشريح حکمت مرگ و زندگي از آموزه هاي مهم اخوان در اين بخش است.
3-3. علوم نفساني و عقلاني که مشتمل بر جهان بيني مختار اخوان از آموزه ها و عقايد فلاسفه به ويژه فيثاغوريان است.
3-4. علوم الهي که مشتمل بر مباحث ديني و کلامي و سياسي است. ماهيت ايمان و فضائل مؤمنين و عقايد و باورهاي اخوان، همچنين علوم شرعي و چگونگي سلوک إلي الله در اين قسمت بيشتر تشريح شده است.
همانگونه که گفته شد اخوان به عالم طبيعت و موجودات آن به عنوان دفتر و کتاب آفرينش که مخلوق صنع الهي است با تمام زيبائي هاي آن مي نگرند. بر همين اساس عالم طبيعت و علوم طبيعي مرتبط با آن دومين مأخذ و منبع از مآخذ اخوان الصفا شمرده شده است. به تعبير سعدي:
برگ درختان سبز در نظر هوشيار
هر ورقش دفتري است معرفت کردگار
هدف اخوان نيز از مشاهده و مطالعه ي طبيعت وقوف به حکمت خالق است. اخوان يادآور مي شوند:
« بدان که ساختن شيئي به صورت کامل و محکم نشانه ي هستي صانع حکيم و داناست. اگر چه آن صانع از ادراک ديده ها محجوب باشد. پس اگر خردمند در احوال نباتات تأمل کند به ناچار خواهد دانست که اين موجودات توسط صانع حکيمي خلق شده است ( رسائل، 2005، ج 2، ص 125). »
مراتب هستي که از نظر اخوان همگي عزيز و گرانقدر هستند به دو بخش يا دو عالم تقسيم مي شوند: عالم علوي و عالم سفلي. عالم علوي از فلک محيط تا فلک قمر را دربر گرفته و عالم سفلي شامل عالم کون و فساد است که از فلک قمر تا مرکز زمين است. اين عالم که برخي اوقات به يک مدينه يا حيوان تشبيه شده است و از خالق آن متمايز است به وسيله ي چهار اصل به مبدأ خود که وجود باري است متصل است. اين چهار اصل عبارت است از: 1- وجود 2- بقاء 3- تماميت 4- کمال. اخوان همچنين بر اساس نگرش عرفا از اصطلاح عشق براي نشان دادن قوّه ي جاذبه ميان خالق و جهان استفاده مي کنند. خداوند را اول معشوق و تنها مراد و مطلوب جهان خلقت مي دانند و نيروي عشق را علت اصلي پيدايش موجودات عالم خلقت مي شمرند و مي گويند:
معشوق حقيقي مطاع و مراد موجودات ( که به ظاهر پنهان است ) همان وجود خالق يکتاست که همه ي مخلوقات و عالم خلقت مشتاق و واله او هستند ( رساله ي الجامعة 2005، ج 2: 159).
مؤلفان رسائل بر اين باورند که رابطه و نسبت خداوند با جهان از قبيل نسبت مؤلف به کتاب يا معمار با خانه نيست بلکه نسبت عالم به خداوند همچون نسبت کلام به متکلم و نسبت نور به چراغ يا خورشيد و نسبت حرارت به کوره است. کلام و نور و حرارت از مبدأ خود فيض يافته و بدون مبدأ بقا و هستي ندارد. جهان نسبت به خالق آن نيز چنين است و اصل هستي و بقاي آن هر دو به او وابسته است. اين نگرش به عالم خلقت که طبيعت نيز بخشي از آن است، ضمن تشريح وجود فقري موجودات، صبغه ي قدسي به آنها مي بخشد ( الرسائل 2005 ج 4: 277).
سپس برادران يادآور مي شوند که در عالم وجود تمام موجودات کم يا زياد بهره اي از سعادت و نيکبختي و تکامل دارند و سعادت و تکامل آنها وقتي حاصل مي شود که به غايت و نهايت تکامل وجودي نائل شوند، ولي به تعبير برادران، بالاترين و بهترين خوشبختي ها و مقام ها و غايت ها آن است که دوستان برگزيده ي خداوند که اهليت دوستي با او را دارند به آن نائل مي شوند. اين نيل در پرتو سه خصلت و ويژگي حاصل مي شود: 1- شناخت خداوند ( به صورتي که برادران توضيح داده اند، علت مُحدثه و مُبقيهُ تمام کائنات خالق يکتاست. جوهر يا ذاتي که به تعبير اسپينوزا پشت پرده ي تمام ظواهر و مظاهر خلقت نهان است ) ( دورانت 1376:156). 2- عزيمت به سوي او. 3- طلب و شوق تحصيل رضايت او با تلاش و اعمال و رفتار نيکو.
بر اساس اين آموزه ي فلسفي و عرفاني، اخوان تمام آدميان به ويژه مؤمنان را که قصد رسيدن به نيکبختي غائي قرب بارگاه الهي دارند آگاه مي کنند که بدانند تمام موجودات عالم پرتوي از فروغ جاويد الهي اند، لذا هم موجودات عالم خلقت در تمام مراتب و مدارج وجودي مصنوع و محبوب خداونداند و هم خداوند معشوق اول تمام موجودات در عالم خلقت است و همه چيز به او باز مي گردد و او مقصود و مطلوب همه موجودات است (3) ( الرسائل 2005 ج 3:275 ). لذا آزار رساندن يا نابودي آنها دور از صفات عاليه انساني و ايماني است و با مقامات اولياء الهي سازگاري ندارد.
لازم به ذکر است که جانبداران محيط زيست در دوران معاصر نيز انسان را به عنوان بخشي از جهان هستي شريک ديگر موجودات در خلقت مي دانند و معتقدند که آدمي قيّم و حاکم مطلق بر عالم طبيعت و حيوانات نيست که هرگونه تصرفي را بتواند در آن انجام دهد ( دابسون 1377 ترجمه ي محسن ثلاثي: 29-44 ). اما اخوان با تمسک به آموزه هاي ديني، فلسفي و عرفاني از منظر ديگري به شرکت انسان در هستي و مطلوب بودن پاسداري و صيانت آدمي از طبيعت و مظاهر آن مي پردازند. اخوان الصفا قائل پيوستگي موجودات مختلف عالم وجود به يکديگرند. اتصال مرتبه نباتي به مرحله حيواني و مرتبه حيواني به مرتبه ي انساني به مرتبه ي فرشتگان از نکات مهم و قابل توجه در رساله ي بيست و يکم آنان است. در اين مورد مؤلفان رسائل چنين نگاشته اند:
« آخرين مرتبه ي جواهر معدني ( جمادات ) متصل و پيوسته است به اول مرتبه ي نباتات ( جواهر نباتي ) و آخرين مرتبه نباتي پيوسته است به اولين مرتبه ي حيواني و آخرين مرتبه ي حيواني پيوسته است به اولين مرتبه ي انساني و آخرين مرتبه ي انساني پيوسته است به اولين مرتبه ي فرشتگان الهي » ( الرسائل 2005 ج 2: 124).
سپس اخوان از بحث فلسفي و طبيعي خود با استناد به آموزه هاي ديني، نتيجه اي عرفاني مي گيرند که در گفتمان مربوط به اخلاق زيست محيطي قابل توجه و تأمل است. برادران صفا مي گويند اي برادر! « بدان که خلقت تو در اين عالم که از مراتب نازل مادي آغاز شده است به تدريج تکامل مي يابد تا جايي که اگر صفات انساني و اخلاق الهي در تو مخمر شود به مرتبه ي ملائکه و عالم مجردات و لقاء پروردگارت نائل خواهي شد. » اخوان از پيروان خود مي خواهند که در دنيا تخلق به اخلاق ملائکه يابند و از اخلاق شياطين دوري کنند و با احترام و تعظيم تمام موجودات حتي همنوعان غير هم کيش و پيروان مذاهب و عقايد ديگر راه تکاملي خود را طي نمايند تا به تعبير ايشان مستعد سفر با توشه باري از مکارم اخلاقي و اعمال صالح شوند قبل از آنکه کوس رحلت به صدا درآيد و اجل فرا رسد ( الرساله الحاديه و العشرون ج 2: 125-124 ).
انساني که اخوان در رسائل خود ويژگي هاي آنرا بيان کرده و او را مشرف به مراتب وجود مي کنند انساني است که سر سازگاري با تمام موجودات عالم به عنوان مصنوعات و مخلوقات عالم وجود که تجلّي قدرت، جذبه و عشق الهي است دارد. براساس همين نگرش عرفاني، اخوان از پيروان خود مي خواهند که با پيروان مذاهب ديگر و همچنين دانشها و علوم مختلف دشمني نورزند. تعابير اخوان در رساله ي چهل و پنجم با عنوان « العلوم الناموسيه و الشرعيه » جالب توجه و انديشه برانگيز است.
« بر برادران ما که خداي تعالي آنان را مؤيد بدارد سزاوار است که با هيچ دانش و علمي از علوم دشمني نورزند و يا کتابي از کتب را مهجور ندارند و همچنين بر هيچ مذهبي از مذاهب تعصب نورزند، زيرا عقيده و مذهب ما تمام مذاهب را دربر مي گيرد و همه علوم را در خود گرد مي آورد... و اين بدان سبب است که با چشم حقيقت و بصيرت همه اينها را مبدأ و منبع واحد و سبب و عالم و نفس واحد سرچشمه گرفته است » ( الرسائل 2005 ج 4: 35).
بر همين اساس اخوان هدف و مقصد همه سفيران الهي و حتي حکما و عرفارا يکسان مي شمرند. هدف غايي رسيدن به قلّه ي توحيد است، هرچند راه ها در ظاهر با يکديگر متفاوت باشد.
اخوان در بخش ديگري از رسائل خود اين معني را روشن تر بيان نموده اند. بر اساس همين ديدگاه، اخوان در رساله ي بيستم از رسائل خود با عنوان « هدف پيامبران و حکيمان يکي است » به اين موضوع مي پردازند که قصد و هدف همه پيامبران و واضعان نواميس الهي يکي است. اگرچه شريعت ها و سنتهاي فريضه و عبادتگاهها و عبادتها و نمازهايشان باهم اختلاف دارد، چنانکه غرض و هدف همه طبيبان يک مقصد است و آن حفظ صحت موجود و بازآوردن صحت از دست رفته است، اگرچه روش علاج آنها و داروهايي که تجويز مي کنند به حسب امراض و اوقات گوناگون و وضعيت متفاوت تن ها و اسباب گوناگوني از هوا و شهرها گوناگون باشد (الرسائل ج 2: 109) و ( حلبي 1380: 249).

4. ستم بشر به حيوانات و شکوه آنها از آدمي

همانگونه که اجمالاً اشاره شد، اخوان الصفا در رسائل خود به جهان هستي و مظاهر و مراتب آن با نگاه قداست آميز مي نگرند و اين قداست را با توجه به قداست و شرافت و وحدت منبع و منشأ مورد ملاحظه قرار مي دهند. اخوان از پيوستگي مراتب هستي با استناد به آموزه هاي ديني سخن مي گويند و مرتبه نباتي را برتر و تکامل يافته تر از مرتبه ي جماد و مرتبه ي حيواني را برتر از مرتبه ي نباتي و مرتبه ي انساني را علي الصول برتر از مرتبه ي حيواني مي دانند، پس از مرتبه ي انساني، عالم مجردات و فرشتگان است. اخوان با استناد به منابع ديني و عرفاني در جاي جاي رسائل اشعار مي دارند که آدمي در مرحله ي انسانيت بر سر دوراهي تعيين کننده و سرنوشت ساز نيکبختي و تيره بختي قرار دارد. اگر با اکتساب اعمال صالح و اخلاق نيکو و باور درست به مبدأ و معاد و نبوت، ضمير و نفس خود را صيقل دهد به مرتبه ي فرشتگان راه خواهد يافت و به جوار حضرت حق نائل خواهد شد و اگر چنين نکند به مرتبه ي حيواني تنزل مي يابد هر چند در صورت انسان باشد. بر همين اساس، اخوان در رساله ي چهل و سوم به تشريح چگونگي نيل به نيکبختي و قرب به بارگاه الهي با عنوان « في ماهيه الطريق ألي الله عزّ و جل » مي پردازند و مکارم اخلاقي که بايد اخوان به آن متصف شوند و همچنين صفات مذموم را که بايد برادران از آن دوري کنند برمي شمرند و در يک کلام مي گويند که قرب به بارگاه حق جز با صفاي باطن و استقامت در طريق الهي حاصل نخواهد شد.
« بدانيد برادران! که خداوند شما را و ما را به روحي از جانب خود تأييد نمايد که امکان نيل به ( قرب حق ) جز با دو ويژگي ممکن نيست. صفا و پاکي نفس و ايستادگي در مسير حق. اما پاکي نفس به اين دليل که لبّ و مغز جوهر انساني است » ( الرسائل 2005 ج 4: 6).
بر همين اساس اخوان از ياران و همکيشان خود مي خواهند که راه مدارا و شفقت بر تمام موجودات عالم از انسان و غير انسان (جانوران و حيوانات ) را پس از ايمان به خداوند و رسول او و آيات الهي و همچنين ايمان به اوصياء الهي وجهه ي همت خود قرار دهند. اخوان الصفا حيوانات را زينت زمين مي دانند، همچنان که ستارگان زينت آسمانها هستند. اخوان اشعار مي دارند که مردم دو دسته هستند:
بر با تعصب نسبت به خونريزي مخالفان خود و موجودات ديگر بي پروايند و برخي مذهب رحمت و شفقت به تمام اصناف خلق و موجودات را پيشه کرده و همچنين بر هر صاحب جاني در جهان حيوانات نيز تحنّن و مهرباني و رفتار محبت آميز اختيار کرده اند. اخوان از ياران خود مي خواهند که راه دوم را برگزينند و نه تنها با تمام آدميان بلکه با حيوانات و جانوران نيز مهربان، نرمخو و دادرس آنها باشند. اخوان مي گويند اين روش اخلاقي مقتضاي مذهب نيکوکاران و زاهدان و صالحان و همچنين مذهب برادران بزرگوار ماست (4) ( الرسائل 2005 ج 4: 38).
اخوان حرص و فزون طلبي آدمي را يکي از عوامل مهم تجاوز او به حقوق ديگران و همچنين موجودات ديگر مي دانند و در رساله ي چهل و دوم و در فرازي با عنوان « شکايت حيوانات از جور آدمي » در داستاني که در آن رموز مختلف است از زبان حيوانات به تشريح انواع ستم آدمي به حيوانات و تظلم آنها نزد پادشاه دادگر مي پردازند. اخوان در اين داستان که به سبک و سياق کليله و دمنه پرداخته شده است ظلم آدميان به حيوانات را از زبان خود آنها با بياني زيبا بازگو مي کنند. در اين داستان حيواناتي مانند گاو، اسب، فيل، شتر، استر و خوک انواع ستم ابناء بشر نسبت به خود را نزد ملک عادل بيان مي کنند.
اخوان سه صفت مذموم اخلاقي را مايه ي طغيان آدميزادگان مي دانند:
1- کبر ابليس 2- حرص و زياده خواهي آدم 3- حسد قابيل. اخوان با اضافه کردن صفات مذکور به مصاديقي توضيح مي دهند که چگونه کبر باعث سقوط و هبوط شيطان، طمع و حرص آدم باعث رانده شدن او از بهشت و حسد قابيل باعث اولين قتل به ناحق در جامعه ي بشري شد. بر همين اساس، اخوان با استناد به آيات قرآن که حتي بر زبان حيوانات ستم کشيده به کنايه جاري مي شود ظلم آدمي و تجاوز او به حقوق حيوانات را خلاف رهنمود هاي الهي و قرآني مي دانند و از زبان حيوانات مي گويند که چرا آدميان به رهنمودها و پندهاي انبياء خود گوش جان نمي سپارند و وصيت و توصيه خداوند در قرآن مجيد را فراموش کردند. سپس اخوان به آياتي از قرآن که مربوط به غفران و محبت و گذشت است اشاره مي کنند و از زبان حيوانات مي گويند مگر در قرآن نيامده است که « هيچ جنبنده اي در زمين و پرنده اي در آسمان که با بالهاي خود پرواز مي کند نيست جز اينکه امتها و اجتماعاتي مانند شما هستند و خداوند روزي دهنده ي همه آنها است » ( الرسائل 2005 ج 2: 180).
لازم به ذکر است که در اين مقاله به منظور جلوگيري از اطاعه ي کلام، صرفاً به نگاه تقدس آميز اخوان به طبيعت و مظاهر آن اجمالاً پرداخته شد و تشريح هر يک از مباحث و آموزه ها خود نيازمند تشريح و تبيين بيشتري است.

نتيجه گيري

اخوان با جمع آوري علوم و فنون و گفته هاي پيامبران و آيات قرآن و انديشه هاي حکما و عرفا کوشيدند از دانشنامه و دائرة المعارف خود در جهت تربيت نفوس آدميان استفاده نمايند. از آنجا که اخوان صرفاً به دنبال گردآوري علوم و آموزه هاي ديني و فلسفي نبودند، تلاش آنها معطوف به آشتي انسان با همنوعان و همچنين آشتي آدمي با طبيعت و عالم حيوانات به عنوان مظاهر و مراتب عالم خلقت بود. اهداف تربيتي و تعليمي در آموزه هاي اخوان از جايگاه ممتازي برخوردار بود. بر همين اساس اخوان حتي از فلسفه اي که جز مباحث نظري و مجادله نيست و از حکمت واقعي و حقيقت بي بهره است بر حذر بودند و مانند فقها با آن سر سازگاري نداشتند. کوشش اخوان براي ايجاد هماهنگي بين فلسفه و دين ( عقل و وحي ) به منظور ظهور ثمره و نتيجه آن در پرورش استعدادهاي آدمي و رساندن او به کمال حقيقي بود. حقيقت يکي است و از سرچشمه واحد نشأت مي گيرد، چنانکه طيباوي مي نويسد: « اخوان الصفا معتقدند که حقيقت يکي است. خداوند روح القدس را به همه مردم فرستاده است اعم از مسيحي و مسلمان، سياه و سفيد. علت اصلي تحير و گمراهي خودبيني و روح فرديت طلبي است نه تعدد مآخذ و منابع علمي. بنابراين ذکر نامها و آموزه هاي يوناني و غيره در رسائل به هيچ وجه هدف تعليمي ( و تربيتي ) اخوان را که مبني بر وحدت نظر و يکي ساختن شعب علوم و فنون و مقصد نهايي آنان را که آزادي بخشيدن پيروان و مريدان از زندان عالم مادي است باطل نمي سازد. نويسندگان رسائل که در فرازي از جزء چهارم رسائل که حائز اهميت است خود را به دين حنيف و حکمت خالده که فقط پس از ظهور رسالت آخرين پيامبر در عالم بشريت به صورت کامل نمودار شد متصل مي دانند » ( طيباوي 1930: 60).
اخوان الصفا بر اساس همين ديدگاه تربيتي و با نگرشي متساهلانه و عارفانه از برادران و مريدان خود مي خواستند که تمام مخلوقات عالم خلقت در زمين و آسمان و مراتب وجودي موجودات اعم از جماد و نبات و حيوان و انسان را تجلي قدرت و خلقت ذات اقدس الهي ببيند و با اخلاق و رفتاري کريمانه، صميمانه و مهرورزانه با همنوعان يا موجودات ديگر به ويژه حيوانات رفتار نمايند و با قطع ريشه ي حرص و طمع از تعدي و تجاوز به حقوق انسانها و يا حيوانات پرهيز نمايند. آموزشها و آموزه هاي اخوان به پيروان خود در زيست همدلانه با نهادينه کردن اخلاق زيست محيطي در ميان مسلمانان و ديگر پيروان اديان توحيدي بسيار حائز اهميت است. چنين اخلاقي را اخوان از نشانه هاي دوستان خداوند مي شمارند.
اخوان در رساله ي نهم خود به بيان اجمالي نشانه هاي دوستان خدا و مؤمنان واقعي مي پردازند و از نشانه هاي آنان، رحمت و شفقت و مهرباني و مدارا با تمام اصناف خلق و همچنين تمام موجوداتي که داراي روح هستند و درد و رنج را احساس مي کنند مي دانند. به تعبير آنان « الرحمة و التحنّن و رقّة القلب علي کل ذي روح يحس بالآلام » از علامات دوستان خداست ( الرسائل 2005 ج 1: 306). اخوان تشکيلات سازماني خود را نيز با توجه به دو عامل سن افراد و مدارج معنوي که طي خواهند نمود که بي شباهت به آموزه هاي متصوفان نيست تنظيم کرده بودند و بر اين باور بودند که آدمي با پرهيز از ستم و تعدي و با رفتار اخلاقي و انساني با تمام موجودات و امتثال او امر الهي و تخلّق به اخلاق الهي به مرحله ي ملکوتي خواهد رسيد. از آنجا که اين مرحله در اثر ممارست هاي پيگير و رياضت هاي خاص و با گذشت زمان حاصل مي شود، اخوان معتقد بودند که انسان در سن پنجاه سالگي و پس از آن مي تواند به آن مرحله نائل شود و ملکوت جهان را در همين دنيا و قبل از مرگ مشاهده کند ( الرسائل 2005 ج 4: 48).
ديدگاه هاي برادران با صفا و دوستان باوفا ( اخوان الصفا و خلّان الوفا ) در دنياي تاريک مادي معاصر که حرص و طمع آدمي در بهره کشي هرچه بيشتر از طبيعت و مواهب آن که مآلاً به قيمت نابودي آن تمام خواهد شد قابل مطالعه و مداقه است. البته اخوان سخنان خود را گاه پوشيده مي گفتند و نام خود را از بيم شمشير و غوغاي عوام پنهان مي کردند و خود مي گفتند علت آن است که به سفارش حضرت مسيح (ع) راه مي رويم که گفته است « حکمت را نزد نااهل منهيد که در حق آن ستم مي کنيد و از اهل آن نيز دريغ مداريد که در اين صورت نسبت به او ستم روا داشته ايد » الرسائل 2005 ج 2: 165، به نقل از حلبي 1380: 42). واضح است که مشکلات امروز جهان در حوزه محيط زيست و تهديد حيات موجودات کره زمين در اثر بهره برداري لجام گسيخته از طبيعت و منابع آن در بيش از هزار سال پيش و دوران زندگي اخوان الصفا وجود نداشته است، اما توجه به آموزه هاي اخلاقي و تربيتي و فرهنگي اخوان که نشأت گرفته از آموزه هاي ديني است در تصحيح داوري انسانها به ويژه افراد مؤمن نسبت به طبيعت و موجودات آن سازنده و کارآمد است.
منابع :
- اخوان الصّفا و خلّان الوفا (2005)، الرسائل. بيروت: مؤسسه الاعلمي للمطبوعات.
- دورانت، ويل (1376). تاريخ فلسفه. ترجمه ي عباس زرياب خوئي، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي.
- نصر، حسين (1377). نظر متفکران اسلامي درباره ي طبيعت. تهران: انتشارات خوارزمي.
- کوربن، هانري (1380). تاريخ فلسفه ي اسلامي. ترجمه سيد جواد طباطبائي، تهران: انتشارات کوير، چاپ سوم.
- حلبي، علي اصغر (1380). گزيده ي رسائل اخوان الصفا. تهران: انتشارات اساطير.
- الشيخ آغا بزرگ الطهراني، محمد محسن (1360). الذريعه إلي تصانيف الشيعه. تهران: مطبعه مجلس الشوري.
- شهرزوري، محمد بن محمود (1365). نزهه ي الارواح و روضه ي الافراح ( تاريخ الحکماء ). ترجمه ي مقصود علي تبريزي به کوشش محمد تقي دانش پژوه و محمد سرور مولائي، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي.
- دابسون، اندرو (1377). فلسفه و انديشه ي سياسي سبزها. ترجمه ي محسن ثلاثي، تهران: انتشارات آگاه.
- تامر، عارف ( بي تا ). رسالة جامعة الجامعة. بيروت: دار النشر للجامعين.
- طيباوي (1930). جامعه ي اخوان الصفا. مجله ي دانشکده ي آمريکايي بيروت.
- مادولونگ، ويلفرد (1387). مکتبها و فرقه هاي اسلامي در سده هاي ميانه. ترجمه جواد قاسمي، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوي.
- احمدي طباطبائي، سيد محمد رضا (1386). مفهوم سعادت کليد متدلوژيک فهم انديشه هاي اسلامي. روش شناسي در مطالعات سياسي اسلام ( مجموعه مقالات )، به کوشش علي اکبر عليخاني، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع).
- ابراهيمي ديناني، غلامحسين (1385). ماجراهاي فکر فلسفي در جهان اسلام. تهران: طرح نو.
- Black, Antony, The History of Islamic Political Thought,Edinburgh University Press, 2001.
- Rosental, Ervin. I.J (1985). Political Thought In Medieval Islam. Cambridg University Press & Greenwood Press.

پي نوشت ها :

1. ( استاديار دانشگاه امام صادق (ع)tabatabai@ius.ac.ir)
2. کتب المصنّفه علي ألسنه الحکما و الفلاسفه.
3. ان الله هوالمعشوق الاول و أن کل الموجودات إليه تشتاق و نحوه تقصد و اليه يرجع الامر کلّه.
4. و هذا مذهب الابرار و الزهّاد و الصالحين مِن المؤمنين، و هکذا مذهب اخواننا الکرام.

منبع مقاله :
سيد امامي، کاووس؛ (1389)، اخلاق و محيط زيست ( رهيافتي اسلامي )، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.