محيط زيست در منظومه ي معرفتي اسلام (2)

جهان شناختي (cosmology) علم شناختن کيهان و روابط زمين با عالم وجود است. چهار واژه ي جهان، گيتي، گيهان و کيهان فارسي است اما، در مفهومي که مورد نظر است، واژه هاي « گيهان و کيهان » متناسب تر است. در منابع
دوشنبه، 28 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
محيط زيست در منظومه ي معرفتي اسلام (2)
 محيط زيست در منظومه ي معرفتي اسلام ( 2 )

 

نويسنده: دکتر بهمن اکبري




 

3. اصول جهانشناختي حقوق زيست محيطي

جهان شناختي (cosmology) علم شناختن کيهان و روابط زمين با عالم وجود است. چهار واژه ي جهان، گيتي، گيهان و کيهان فارسي است اما، در مفهومي که مورد نظر است، واژه هاي « گيهان و کيهان » متناسب تر است. در منابع اسلامي به ويژه در قرآن کريم بحث درباره سه مفهوم « جهان، طبيعت و انسان »، به طور استطرادي (1) و تطفلي (2) و مطرح شده است و شايد هيچ آيه اي نيابيم که مستقلاً و مستقيماً به ذکر آفرينش جهان و کيفيت وجود آسمانها و زمين پرداخته باشد، بلکه هماره اين بحث ها به منظوري ديگر عنوان شده است. در موارد بسيار گفتگو از آفرينش جهان و انواع آفريده ها براي آگاه نمودن انسان و رهنموني او به عظمت الهي و سترگي حکمت هايي که خدا در آفرينش به کار برده است مي شود و در پاره اي از موارد، نعمت هاي خدا در آسمان و زمين به تفصيل ياد آوري شده است تا انگيزه اي باشد براي شکر و حق شناسي. در همه جا اين هدف منظور است که انسان با نگرش به عالم از آن جهت که آفريده ي خدا و در چنبره ي تدبير اوست، معرفت فطري خود را شکوفا کند. به ديگر سخن قرآن کتاب فيزيک، گياه شناسي، زمين شناسي و يا کيهان شناسي نيست؛ بلکه کتاب انسان سازي و هدايت است تا آنچه را که بشر در راه تکامل حقيقي ( تقرب به خداي متعال ) نياز دارد، به او بياموزد ( مصباح، 1367 ).
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست ( حافظ )
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست ( حافظ )
در آيات فراواني از قرآن مفاهيم جهانشناختي زير بيان شده است:
3-1. هر چيز آفريده خداست. (3)
3-2. آفريده هاي خدا زيباست. (4)
3-3. آدمي در نهايت زيبايي آفريده شد.(5)
3-4. زيبايي و نظام مندي جهان آفرينش در هم تنيده شده است. مقصود اين است که پروردگار ما ساختار هر مخلوق را برابر استعداد، استحقاق، ظرفيّت و هدف مندي او تأمين کرد؛ آن گاه او را در بستر مستقيم به مقصدي که مقصود در آنجاست، رهبري نمود. (6)
3-5. ناسپاسي ( نافرماني ) موجب فساد زمين ( هلاک حرث و نسل ) است پيام قرآن درباره ي ناسپاسان زيست محيطي اين است: « تباهي در خشکي و دريا به سبب کرده هاي مردمان پديدار شد تا [ خداوند جزاي ] برخي از آن چه کرده اند به آنها بچشاند، باشد که باز گردند. » (7) آنچه از دستور سپهري و فرمان آسماني بر مي آيد اين است که تابلوي زيباي آفرينش امانت الاهي به دست بشر است. صنايع تجربي موظفند که در راستاي تأمين سعادت و سلامت تمام بشر جهت گيري کنند؛ چنان که مکلّفند که حقوق طبيعي هر موجود ديگر را اعمّ از دريا و آبزيان و هوا و پرندگان هوا و استنشاق کنندگان از آن و نيز هر پديده ي طبيعي ديگر رعايت نمايند و هر گز به هلاکت نسل و حرث رضايت ندهند و گزندگان اجتماعي، اقتصادي، سياسي و مانند آن را انسان گزيده نمي داند و در تغيير و توبيخ آنان مي گويد: « و چون والي و سرپرست کاري شود - و قدرت و رياست يابد يا چون پشت کند و از نزد تو بازگردد - مي کوشد تا در زمين تباهي کند و کشت و نسل ( دام و نژاد ) را نابود سازد و خدا تباهکاري را دوست نمي دارد. » (8) چون ارزش عامل به عمل است، هنگامي که فساد محبوب نباشد، مُفسد نيز محبوب نخواهد شد ( جوادي آملي 1386: 23).
در اصول جهانشناختي يادشده به موضوعات اساسي همانند حق بودن آفرينش يا به باطل و بازيچه آفريده نشدن مخلوقات (9) و موزون بودن عالم هستي و آفرينش جهان و انسان بر اساس توازن اشاره شده است (10). بنابراين آدمي نبايد کاري کند که سبب بر هم خوردن اين تعادل شود، زيرا هر چيز به اندازه است و تجاوز به توازن موجود در هستي سبب بر هم خوردن تعادل محيط خواهد شد. (11)

4. اصول انسان شناختي حقوق محيط زيست اسلام

منظور از انسان شناسي بحث درباره ي ويژگي هاي فطري و اساسي انسان است. انسان شناسي به اين معنا را نبايد با انسان شناسي يا مردم شناسي ( آنتروپولوژي: anthropology) يکي دانست. انسان شناسي در معناي اخير اشاره به شاخه اي از علوم انساني دارد که به طور عمده به مطالعه احوال اقوام و قبايل مي پردازد، در حالي که انسان شناسي در معناي نخست دانشي از سنخ عقلي و فلسفي است و به طور کلي به بررسي ماهيت آدمي يا ويژگي هاي اساسي انسان مي پردازد. در اين منطق و گفتمان فلسفي برخي مباني و اصول انسان شناختي اسلام را براي تدوين حقوق زيست محيطي اسلام مي توان در عناوين زير برشمرد:

4-1. اصل کرامت

اصل کرامت انساني يک مقوله تکويني و هستي شناختي است. کرامت انسان امري واقعي و تکويني و نشان دهنده آن است که انسان از نظر وجود داراي برجستگي است و آفريده ي برگزيده ي خداست. انسان اشرف مخلوقات و خليفه خداوند در زمين است و تمام پديده هاي طبيعي براي او آفريده شده است. خداوند نظر ويژه اي به انسان دارد. آسمان و زمين و دريا و کوهها را در تسخير بشر قرار داده تا از آنها به شيوه صحيح و مناسب بهره برد. در قرآن مي خوانيم:
« خداوند همان کسي است که دريا را مسخر شما ساخت تا کشتيها به فرمانش در آن حرکت کنند و بتوانيد از فضل او بهره گيريد، باشد که سپاس گزاريد. او آنچه را در آسمانها و زمين است براي شما رام کرد... » (12)
« او خدايي است که همه آنچه را [ از نعمتها که ] در زمين وجود دارد براي شما آفريد. » (13)
« او کسي است که زمين را براي شما رام ساخت؛ بر شانه هاي آن راه رويد و از روزيهاي خداوند بخوريد... » (14)
« و از آيات [ عظمت ] خداست که بادها را به عنوان بشارت دهندگاني مي فرستد تا بخشي از رحمتش را به شما بچشاند... » (15)
« در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و کشتيهايي که در دريا براي مردم در حرکتند و آبي که خداوند از آسمان نازل کرده و با آن زمين را پس از مرگ زنده نموده و انوع جنبندگان را در آن گسترده، و [ همچنين ] در تغيير مسير بادها و ابري که ميان زمين و آسمان آرميده است، نشانه هايي است [ از ذات پاک خداوند و يگانگي او ] براي مردمي که مي انديشند. » (16)
متون اسلامي با روش هاي گوناگون به طبيعت، عناصر، فوايد و آثار آن اشاره کرده و به لزوم حفاظت از آن نيز پرداخته است (17)، که قطعاً يکي از مصاديق بارز او امر الهي حفاظت محيط زيست است.

4-2. اصل جاودانگي انسان و عمل او

بر جاودانه بودن آدمي دلايل قرآني، برهاني و عرفاني فراواني ابراز شده است. غزالي پس از ذکر « و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا... » ( آل عمران/169 ) روايتي از رسول خدا نقل مي کند: « ارواح شهدا در باطن پرندگان سبز رنگ در استراحت بوده، در باغهاي بهشتي در سايه رحمت الهي زندگي کنند ». همو مي گويد: عقيده به بقاي روح در تمام انديشه هاي اسلامي و عرفاني موج مي زند، پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) مي فرمايد: « مغفرت و رحمت براي کسي است که باقي است نه براي کسي که فاني است ». براهين عقلي بر جاودانگي آدمي در بيان ابن سينا چنين است: « روح ناطق فساد نمي پذيرد و دستخوش اضمحلال نمي شود و فاني نمي گردد و نمي ميرد، بلکه جوهري است ثابت، دائم و فساد ناپذير » ( احدي و جمالي 1363). بقاي روح منحصر به شهيدان نيست، بلکه يک مسأله اصلي و کلي در کل خلقت انساني است، چنان که در قرآن حالات فرعونيان را نقل مي کند که بعد از مردن در آتش جهنم وارد مي شوند: « آل عمران بامداد و عصر به آتش عرضه مي شوند و روزي که قيامت برپا مي شود، حکم مي شود که آل فرعون را به سخت ترين عذاب وارد کنيد » ( غافر/46 ). امام علي ( عليه السلام ) نيز فرموده اند: « بدانيد که شما انسانها براي جاويد ماندن آفريده شده ايد، نه براي از بين رفتن ». (18) حيات و بقاي روح دائمي است و در قرآن مجيد مکرر مي خوانيم: « کسي که عمل صالحي انجام دهد سودش به خود او باز مي گردد و هر کسي بد کند به خويشتن بدي کرده است و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمي کند ». (19)

4-3. اصل ارتباط آفرينشي انسان با مجموعه هستي

ارتباط تکويني انسان با مجموعه هستي يعني اين که انسان فرد نيست بلکه با تمام هستي در ارتباط است و انساني که با مجموعه هستي مرتبط است را نمي توان فرد و تنها در نظر گرفت و حقوقش را جداي از ديگر اجزاي هستي بررسي کرد؛ حقوق انساني در برابر حقوق ديگر مخلوقات معنادار مي شود. در نگاه عرفاني انسان کامل کسي است که گوشِ جان او به باطن هستي گشوده شده است و همه عالم را جاندار و حياتمند ببيند و سريان هويت الهيه را در همه موجودات مشاهده کند.
چون شما سويِ جمادي مي رويد
محرم جان جمادان کسي شويد
از جمادي در جهان جان رويد
غلغل اجزاي عالم بشنويد
چنان که اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد: « با پيامبر (ص) در سفري همراه بوديم، هيچ سنگي و درختي را نديديم مگر که سلام او را به رسول الله مي شنيديم ». اين نظر گاه عارف به طبيعت و عالم است که در وراي آن « تقدّس طبيعت » به عنوان آيات الهي پديدار مي شود.
يار بي پرده از در و ديوار
در تجلي است يا اولي الابصار

4-4. اصل ربوبيت

اصل ربوبيت محور اصلي پيوند انسان با جهان و وظيفه ي او نسبت به نعمت هاي الهي است و آن را مي توان يکي از مباني حقوق زيست محيطي در منظومه تفکري اسلام دانست. محور اصلي اين تفکّر آن است که کردار نيک يا زشت انسان در پيدايش يا کاهش نعمت هاي جهان سهمي بسزا دارد. انسان در هر اقليم و قلمرو با هر ويژگي جغرافيايي مي تواند با عمل خويش جهان را شکل دهد و گستره ي نعمت هاي هستي را رقم زند. البتّه گاهي خداوند از باب آزمون انسان هاي بدکار را نيز مشمول نعمت هاي خويش قرار مي دهد. (20) بنابراين براي تبيين وظايف انسان در نظام حقوقي اسلام بايد رابطه ي انسان با جهان و تکليف وي در برابر نعمت هاي هستي را بازکاوي کرد.
اين رابطه با دو ديدگاه کاملاً متضاد امکان پذير است. ديدگاه نخست جهان را بدان دليل براي انسان رام و مسخّر مي داند که آدمي به صلاح و رستگاري دست يابد: « آن کس که نفس خويش را پاک ساخت، رستگار گشت. » (21) اما در ديدگاه ديگر رستگاري عبارت است از زورمداري و برتري جويي. (22) بر اساس هر يک از اين دو ديدگاه، چگونگي ارتباط انسان با نعمت هاي جهان به گونه اي متناقض تعيين مي شود. بر اساس ديدگاه نخست، « ربوبيّت » اصل حاکم بر رفتار الهي در رابطه با انسان است (23) و چنين پروردگاري انسان را خليفه ي خويش ساخته تا آدمي بتواند از نعمتهاي هستي در مسير تربيت خود بهره گيرد. به اين دليل، جهان در اختيار اوست. امّا بر پايه ي ديدگاه ديگر، از ربوبيّت فراگير خداوند سخني در ميان نيست. انسان مي بيند که همه ي جهان در برابر او رام است، اما نمي داند چرا و چگونه! از اين رو تسبيح خدا و اعتراف به عجز خود و يادآوري بازگشت به سوي پروردگار را فراموش مي کند و جستجوي ره توشه و دستيابي به تقوا نيز فراموش مي شود. به عنوان نمونه قرآن به ما تعليم مي دهد که به هنگام سوار شدن بر هر مَرْکبي بگوييم: « پاک است خدايي که اين مرکب را براي ما رام ساخت، و گرنه هرگز خود نمي توانستيم آن را رام سازيم. و بي ترديد به سوي پروردگار خود باز مي گرديم ». (24) مفهوم اين سخن هم اعتراف آدمي به ناتواني و هم ياد نعمتهاست در همه جا. (25) يک کشاورز هم بايد به ياد داشته باشد که باران، خاک و آفتاب به فرمانِ خدا رام او شده اند و نيز همه ي انسان ها بايد به اين حقيقت آگاه و معترف شوند و فراموش نکنند که بايد با توشه ي تقوا به سوي پروردگار خود باز گردند (26) ( جوادي آملي 1386: 176).

4-5. اصل عدالت

محور عدالت نيز يکي ديگر از نتايج اصلي پيوند انسان با جهان و وظيفه ي او نسبت به نعمت هاي الهي در استفاده از طبيعت است. بر همين مبناست که هرگز نبايد فرآيند صنعتي سازي به تخريبِ جهان منتهي شود. قرآن از نيکاني ياد مي کند که، در عين برخورداري از موهبت هاي فراوان، هرگز در انديشه ي ظلم و تخريب نبودند؛ سليمان، داود و ذوالقرنين نمونه هاي سترگ اين انديشه اند. داود (ع) وارث سليمان (ع) بود و از رهگذر تسلّط بر آهن و برخورداري از شخصيّت انقلابي و رهبري ملّي، قدرت والايي داشت. امّا او اين قدرت اعجازگر را در راه تهاجم و تخريب و ساخت سلاح هاي کشتارجمعي به کار نسبت، بلکه آن را صرف ساختن رزه کرد. (27) او از اين توان بي نظير خداداد در راه دفاع بهره برد، نه در مسير هجوم. « ذوالقرنين » نيز چنين بود. وي نيز طبق افاضه ي الهي از همه ي توانمندي هاي روزگار خويش بهره داشت و براي مقابله با « يأجوج » و « مأجوج » فسادگر پيشنهاد سدسازي را پذيرفت و راه تخريب و تهاجم را انتخاب نکرد و پس از پايان سدسازي نيز از قدرت و اراده ي پروردگار غافل نماند و طريقه ي ناسپاسي پيشه نساخت، بلکه گفت: « اين رحمتي است از سوي پروردگارم ». (28) قرآن کريم به ما مي آموزد که در استفاده از نعمت هاي هستي راه درست را برگزينيم ( جوادي آملي 1386: 178 ).
در مقام تبيين ارتباط و پيوستگي سه اصل کرامت و جاودانگي انسان و پيوستگي او با جهان آفرينش بيان امام علي (ع) در آغاز خلافت بسيار گوياست. ايشان در توضيح اصل جاودانگي انسان مي فرمايند: « به سوي آن امر همگاني که ويژه يکايک شماست يعني مرگ، مبادرت ورزيد ( و براي آن آماده شويد )؛ چرا که ( گروهي از ) مردم پيش از شما رفتند و قيامت از پشت سر شما را بانگ مي زند ( و به پيش مي راند ) سبکبار شويد تا به قافله برسيد؛ چرا که پيشينيان را در انتظار رسيدن بازماندگان نگهداشته اند ( تا همه در يک زمان محشور شوند ) ». (29) سپس مي فرمايند: « تقواي الهي پيشه کنيد؛ هم در مورد بندگان خدا، هم شهر و آبادي ها؛ چرا که شما ( در برابر همه اين ها ) حتي سرزمين ها و چهارپايان مسئوليد ». (30) امام علي (ع) حفظ محيط زيست ( شهرها و حيوانات ) را مصداق امري خير و نمونه تقواي الهي مي داند: « خدا را اطاعت کنيد و از عصيان او بپرهيزيد. هنگامي که کار نيکي را مشاهده کرديد آن را در اختيار بگيريد و هنگامي که شر و بدي را يافتيد از آن رويگردان شويد. » (31) اين فرازها بيانگر اصل پيوستگي آدمي با جهان آفرينش است، زيرا مفهوم تقوا در برابر بندگان خداوند روشن است و آن ترک آزار آنها و حفظ حقوق و احترام به شخصيت آنان است. اما رعايت تقوا درباره بلاد کوشش در آباداني و پرهيز از تخريب و ويراني شهرهاست تا همگان امکان يابند از محيط سالم بهره گيرند. مسئوليت انسان در برابر حيوانات اين است که آزارشان ندهند و خارج از توانشان بر آنها بار نکنند و به نيازهاي آنها از نظر غذا و آب و حتي پوشش لازم و نيز دارو و درمان، به هنگامي که گرفتار جراحتي مي شوند، رسيدگي کنند. (32) امام علي (ع) با صراحت اين دستور يکي از زير ساخت هاي اساسي در انديشه جهانشناختي اسلام نسبت به حفظ محيط زيست است.

5. برخي روايات مرتبط

در پايان برخي از رواياتي که در اين زمينه از معصومين (ع) نقل شده است بيان مي شود:
5-1. در ماجرايي از پيغمبر اکرم (ص) مي خوانيم: آن حضرت شتري را ديد که آن را خوابانده اند و پاي آن را بسته اند؛ ولي جهازش بر او بود (33). پيامبر فرمود: ‌« صاحب شتر کجاست؟ به او بگوييد: خود را فرداي قيامت براي دادخواهي آماده سازد ». (34) در واقع اگر انساني در دنيا حقوق حيوانات را رعايت نکند روز قيامت نسبت به ظلمي که روا داشته است بايد پاسخگو باشد.
5-2. پيامبر (ص) فرمود: يک طرفي بر چهارپايان ننشينيد (35) زيرا سنگيني پاها بر يک طرف بدن حيوان وارد مي شود و پشت آن ها را محل نشستن انتخاب نکنيد. (36)
5-3. آذوقه حيوان را آماده کند و بدن او را داغ نکند و به صورتش شلاق نزند، چرا که او تسبيح خدا مي گويد و هر زمان از کنار آب مي گذرد آب را بر او عرضه کند ( زيرا او نمي تواند تشنگي خود را اظهار کند ) ( اصول کافي ج 6: 537).
درباره حفظ محيط زيست نيز در برخي منابع اسلامي مي خوانيم:
5-4. « کنار نهرها و همچنين زير درختان ميوه دار و مقابل درهاي خانه ها و محل نزول کاروان ها و اطراف مساجد را آلوده نسازيد ». (37)
و حتي در دستورات جنگي آمده است:
5-5. « درختانِ سرزمين دشمن را قطع نکنيد، نسوزانيد و با جريان سيل آساي آب، آن ها را از ميان نبريد. آب آشاميدني دشمن را آلوده نسازيد ». (38)
5-6. امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد: « هنگامي که رسول خدا (ص) تصميم مي گرفت سربازان اسلام را به سوي ميدان جنگ روانه کند، آنها را فرا مي خواند و اين نکات را به آنها گوشزد مي کرد ( به گونه اي که اگر سربازي از اين آداب تخلّف مي کرد مورد مؤاخذه قرار مي گرفت ): با نام و ياري خدا و در راه او و رسولش ( و نه از سر هوي و هوس )، به سوي ميدان جنگ حرکت کنيد. (39). در جنگ هرگز خيانت نکنيد. (40) بر پيکر بي جان دشمن هجوم نياوريد، و آن را مُثله ( قطعه قطعه ) نکنيد. (41) (42) اهل مکر و فريب و غدر و پيمان شکني نباشيد. (43) (44) به افراد ضعيف و ناتوان، که دخالتي در جنگ ندارند حمله نکنيد، و پيرمردهاي ناتوان و بچّه ها و زنها را به قتل نرسانيد. (45) و درختان را قطع نکنيد، مگر که ناچار شويد! » (46) به ديگر سخن، احترام به طبيعت و آفريده هاي ايزدمنان در همه اين روايات موج مي زند.

نتيجه گيري

مباحث انسان شناختي و جهان شناختي موجود در متون اسلامي تنها به عنوان بخشي از يک نگرش ويژه ي ديني به انسان و جهان نيست بلکه علاوه بر آن از چنان قابليتي برخوردار است که بتواند مبنايي براي تدوين، بسط و گسترش مقوله ي حقوق محيط زيست به سبک و سياقي متناسب و منطبق با مضمون معرفت شناختي، جهانشناختي و انسان شناختي اسلام قرار گيرد. البته تصور بر اين نيست که دانشي تام و تمام در باب جهان شناسي و موجوديت رواني، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي آدمي در متون اسلامي موجود است به گونه اي که ما را از بهره مندي از تجارب انساني در تدوين حقوق زيست محيطي بي نياز سازد، بلکه نظر بر آن است که هويت و تصوير آدمي و جهان، به گونه اي که در متون اسلامي مطرح شده، از چنان قابليتي برخوردار است که بتواند چون پيش فرضي براي تدوين « حقوق زيست محيطي » با رويکرد اسلامي به کار گرفته شود و نفوذ درون مايه اين پيش فرض ها در جريان شکل گيري انديشه و ساخت الگويي براي « حقوق زيست محيطي اسلامي » آشکار شود. چگونگي نگرش به رابطه ي انسان با جهان زير ساختي مهم براي تعيين حقوق و تکاليف او به شمار مي رود. در اين ميان بايد به تفاوت هاي ژرف بينش قرآني و بينش مادّي عنايت داشت. اينک بازنگري در جهان بيني هاي حاصل از عقايد و اعمال ديني مي تواند براي احياي کيهانشناسي هاي جامع و ايجاد چارچوب هاي مفهومي در اخلاقيات و حقوق زيست محيطي امروز بشريت مؤثر، کارآمد و حياتي باشد.
منابع :
- اخوان کاظمي، بهرام (1384) « آموزه مهدويت و حقوق محيط زيست »، مجله انتظار موعود. شماره 27.
- بشير زادگان، فرشاد (1384) « حمايت قضائي از محيط زيست ».
- پيام رهبري به مناسبت برگزاري اجلاس هزاره رهبران مذهبي و روحاني براي صلح جهاني در مقر سازمان ملل متحد در نيويورک (1379/06/07).
- جوادي آملي، عبدالله (1386) اسلام محيط زيست. قم: نشر اسرا.
- حميدي، منصور علي (1386) « استوار سازي بازخورد دانش پژوهانه و گسترش فرهنگ دانش پژوهي: راه کاري براي بهبود دانش پژوهي در زمينه هاي انساني »، مجموعه مقالات کنگره ملي علوم انساني.
- عابدي سروستاني احمد، شاه ولي منصور، محقق داماد سيد مصطفي؛ ماهيت و ديدگاه هاي اخلاق زيست محيطي با تأکيد بر ديدگاه اسلامي؛ ( مجله اخلاق در علوم و فناوري بهار و تابستان 1386).
- کرباسي، حسين (1384) « نگرشي به محيط زيست از ديدگاه اسلام ». مجموعه مقالات اولين همايش اسلام و محيط زيست.
- مصباح يزدي، محمد تقي (1367) معارف قرآن: جهانشناسي، قم: دفتر انتشارات اسلامي.
- مکارم، ناصر (1387) نهج البلاغه: ترجمه فارسي. تهران: انتشارات نسل جوان.
- پيام رهبري به مناسبت برگزاري اجلاس هزاره رهبران مذهبي و روحاني براي صلح جهاني در مقر سازمان ملل متحد در نيويورک (1379/06/07).
- بهبودي، محمد باقر (1401) صحيح الکافي، ج2. بيروت: دارالاسلاميه.
- شيخ طوسي، تهذيب الاحکام. دارالکتب الاسلامية، ج 7.
- طباطبايي، محمد حسين (1393) الميزان في تفسير القرآن. قم: موسسه مطبوعاتي اسماعيليان.
- فيض کاشاني (1362) تفسير صافي. تهران: المکتبه الاسلاميه.
- قرآن کريم
- کليني، محمد بن يعقوب، کافي. دار الکتب الاسلامية.
- محمد ري شهري، محمد (1403) ميزان الحکمه. قم: مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامي.
- نهج البلاغه

پي نوشت ها :

1.استطراد: از مطلب اصلي خارج شدن و به مطلب ديگر پرداختن و دوباره به مطلب اصلي بازگشتن.
2. طفيلي شدن: ناخوانده رفتن.
3. « الله خالق کلّ شيءٍ و هو علي کل شي ءٍ وکيلٌ » ( زمر/62 )
4. « الذي أحْسَنَ کلّ شيءٍ خَلَقَه و بَدَأ خلق الإنسان من طينٍ » ( سجده/7 )
5. « لقد خلقنا الإنسان في أحسن تقويم » ( تين/4)؛ « فأحسن صورکم و رزقکم من الطيبات » ( غافر/64)؛ « و صوّرکم فأحسن صورکم و إليه المصير » ( تغابن/3).
6. « ربنا الذي أعطي کلّ شيءٍ خلقه ثم هدي » ( طه/50)
7. « ظهر الفساد في البّر و البحر بما کسبت أيدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلّهم يرجعون » ( روم/41).
8. « وإذا تولّي سعي في الأض ليسفد فيها يهلک الحرث والنسل والله لايحبّ الفساد » ( بقره/205). اين آيات درباره « اخنس بن شريق » نازل شده که مردي زيبا وخوش زبان بود و تظاهر به دوستي پيامبر (ص) مي کرد خود را مسلمان جلوه مي داد، و سوگند مي خورد که آن حضرت را دوست دارد و به خدا ايمان آورده است. پيامبر (ص) هم که مأمور به ظاهربود با او گرم مي گرفت و او را مورد محبت قرار مي داد، ولي او در باطن مرد منافقي بود. در ماجرايي زراعت بعضي مسلمانان را آتش زد و چهارپايان را کشت و بهاين ترتيب پرده از روي کار او برداشته شد. ( نک طبرسي، مجمع البيان ذيل ايه )
9. ر.ک: سوره حجر آيه 85؛ سوره ابراهيم (14) آيه 19؛ سوره انبياء (21) آيه 16 و 22.
10. و زمين را گسترانيديدم و در آن کوه هاي استوار افکنديم و از هر چيز متناسب و سنجيده اي در آن رويانيديم. ( سوره حجر آيه 19)
11. ر.ک. سوره رعد آيه 8؛ سوره اعلي (87) آيه 3؛ سوره فرقان (25) آيه 2؛ سوره قمر (54) آيه 49.
12. « الله الذي سخر لکم لتجري الفلک فيه بامره و لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون، و سخر لکم ما في السماوات و ما في الارض جميعاً منه اِنَّ في ذلک لاياتِ لقومٍ يتفکرون » ( جائيه/12 و 13).
13. « هو الذي خلق لکم ما في الارض جميعاً ثم استوي الي اسَّماءِ فسوّاهُنَّ سبعَ سماواتِ و هو بکل شيءِ عليمٍ » ( بقره/29).
14. « هو الذي جعل لکم الارض ذلولاً فامشوا في مناکبها و کلوا من رزقه و اليه النشور » ( ملک/15).
15. « و من آياته ان يرسل الرياح مبشرات و ليذيقکم من رحمته و لتجري الفلک بامره و لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون » (روم/46).
16. « ان في خلق السماوات و الارض و اختلاف الليل و النهار و الفلک التي تجري في البحر بما ينفع الناس و ما انزل الله من السماءِ من ماء فاحيا به الارض بعد موتها و بث فيها من کل دابة و تصريف الرياح و السحاب المسخر بين السماء و الارض لآيات لقوم يعقلون » ( بقره/164).
17. ر. ک: سوره بقره (2) آيه 168؛ سوره نحل (16) آيه 90، 93؛ سوره حج (22) آيه 3؛ سوره طه (20) آيه 81؛ سوره نساء (4) آيه 135؛ سوره اسراء (17) آيه 26؛ سوره بقره (2) آيه 195.
18. إنما خلقتم للبقاء لا للفناء و إنکم في دار بلغه و منزل قلعه.
19. « من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعليها و ما ربک بظلام للعبيد » ( فصلت/46).
20. « ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَرْيَهً کانَتْ آمنَهً مُطْمَئِنَّهً يَأتيها رِزْقُها رَغَداً مِن کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأنْهُمِ اللهِ فَأَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الجُوعِ و الخَوْفِ بِما کانُوا يَصْنَعونَ » ( نحل/112).
21. « قد أفْلَحَ مَن تَزَکّي » ( اعلي/14).
22. « قَد أفْلَحَ اليَوْمَ مَنِ اسْتَعْلي ». ( امروز، آن کس که برتري جويد، رستگار مي شود ) ( طه/64).
23. « فَلِلّهِ الحَمْدُ رَبِّ السَّمواتِ و رَبِّ الأرضِ رَبَّ العالمينَ » ( ستايش از آن خداوند است: پروردگار آسمان و پروردگار زمين؛ پروردگار همه ي جهانيان ) ( جائيه/36).
24. « سُبحانَ الّذي سَخَّر لَنا هذا و ما کُنّا لَهُ مَقْرِنينَ و إنّا إلي رَبَّنا لمُنْقَلِبونَ » ( زخرف/14-13).
25. در اينجا « عمومِ تعليل » نشان دهنده ي فراگيري همه ي مصاديق است.
26. « تَزَوَّدوا فَإنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوي » ( بقره/197).
27. « وَ عَلَّمناه صَنْعَهَ لَبوسٍ لَکُم »؛ و به او صنعت زره سازي براي شما آموختيم ( انبياء/80).
28. « هذا رَحْمَهٌ مِنْ رَبَّي » ( کهف/98).
29. بَادِرُوا أمْرَ الْعَامَّهِ وَ خَاصَّهَ وَ هُوَ الْمَوْتُ، فَإِنَّ النَّاسَ أمَامَکُمْ، وَ إِنَّ السَّاعَهَ تَحْدُوکُمْ مِنْ خَلْفِکُمْ، تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا، فَإِنَّمَا يُنْتَظَرُ بِأوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ.
30. اتَّقُوا اللهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلاَدِهِ، فَإِنَّکُمْ مَسْؤُولُونَ حَتَّي عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهائِمِ.
31. أطِيعُوا اللهَ وَ لاَ تَعْصُوهُ، وَ إذَا رَأيْتُمُ الْخَيْرَ فَخُذُوا بِهِ، وَ إِذَا رَأيْتُمُ الشَّرَّ فَأعْرِضُوا عَنْهُ ( نهج البلاغه، خطبه 167).
32. مکارم شيرازي، ناصر؛ ترجمه نهج البلاغه خ 167.
33. در حالي که در اين گونه موارد جهاز را از پشت شتر بر مي دارند تا استراحت کند.
34. أيْنَ صاحِبُهَا؟ مُرُوهُ فَلْيَسْتَعِدَّ غَداً لِلْخُصُومَهِ؛ ( وسايل الشيعه، ج 8: 394).
35. تورّک علي الدابّه يعني يک پاي خود را بالا بياوريد و بر زين بگذاريد.
36. لاَ تَتَوَرَّکُوا عَلَي الدَّوَابِّ وَ لاَ تَتَّخِذُوا ظُهُورَهَا مَجالِسَ؛ اشاره به اين که اگر در راه به دوستانتان رسيديد و مي خواستيد با آن ها گفتگوهايي داشته باشيد از مرکب پياده شويد؛ هنگامي که گفتگوي شما تمام شد سوار شويد! » ( کليني، ج 6، 539).
37. نک « وسايل الشيعه »، احکام الخلوة، باب 15.
38. وسايل الشيعه، کتاب الجهاد، باب 16 و 15 از باب جهاد العدوّ.
39. سيرُوا بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ في سَبيل اللهِ وَ عَلي مِلَّهِ رَسُولِ اللهِ ( حر عاملي ج11: 43).
40. لا تَغُلُّوا.
41. وَ لا تُمَثِّلُوا.
42. از پيامبر است که حتّي اگر سگ درنده اي به شما حمله کرد و آن را از پاي در آورديد، پس از کشتنش حقّ قطعه قطعه نمودن پيکرش را نداريد! ( نک؛ بحارالانوار، جلد 42، صفحه 246 و 257).
43. وَ لا تَغْدِروا.
44. حضرت علي ( عليه السلام ) در عهدنامه مالک اشتر مي فرمايد: « اگر پيماني بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا او را در پناه خود امان دادي، به عهد خود وفادار باش، و آنچه بر عهده گرفتي امانت دار باش، و جان خود را بر سر پيمانت بنه، زيرا هيچ يک از واجبات الهي همانند وفاي به عهد نيست، که همه مردم جهان با تمام اختلافاتي که در افکار و تمايلات دارند، در آن اتّفاق نظر دارند. » ( نهج البلاغه، نامه 53 )
45. وَ لا تَقْتُلُوا شَيْخاً فانِياً وَ لا صَبيّاً وَ لا امْرَأهً.
46. وَ لا تَقْطَعُوا شَجَراً اِلاّ اَنْ تَضْطَرُّوا اِلَيْها.

منبع مقاله :
سيد امامي، کاووس؛ (1389)، اخلاق و محيط زيست ( رهيافتي اسلامي )، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط