عدد ابجدی: 62 الحمید به معنای محمود کسی است که متّصف به صفات جمیله و مستحق بر ثنای جمیل و پسندیده است افعال او سزاوار است تعظیم و تبجیل در پیشگاه او.
ح |
م |
ی |
د |
ی |
د |
ح |
م |
د |
ی |
م |
ح |
م |
ح |
د |
ی |
شکل شماره(1)
8 |
21 |
18 |
15 |
19 |
14 |
9 |
20 |
13 |
16 |
23 |
10 |
22 |
11 |
12 |
17 |
شکل شماره(2)
و |
ل |
ی |
ح |
م |
ی |
د |
د |
و |
ی |
ل |
م |
ی |
ح |
ح |
د |
ی |
و |
م |
ی |
ل |
ل |
ح |
ی |
د |
م |
ی |
م |
شکل شماره(3)
پژوهه در مفهوم الحمید از مترجم
این واژه از اسمای خداوند به معنی «ستوده» و «پسندیده» می باشد که وزن صرفی آن- صفت مشبهه- دلالت بر دوام آن دارد. این اسم شانزده بار در قرآن کریم ذکر شده، که ده بار با اسم غنی، سه بار با اسم عزیز، یک بار با اسم مجید، یک بار با اسم ولیّ و یک بار با اسم حکیم آمده است. وزن صرفی «فعیل» در این ماده هم به معنای اسم فاعل و هم به معنای اسم مفعول استعمال شده است که اطلاق هر دو معنی با توجّه به ریشه ی «حمد» که اخص از مدح و اعم از شکر است بر خداوند جایز می باشد، زیرا خداوند خود حامد در ازل است، «اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین»(فاتحه/2). و از سویی محمودِ عباد خود می باشد: «نَحنُ نسَبِّحُ بِحَمدِکَ».(بقره/30).فرق این دو کاربرد در اسم «حمید» در اینجا ظاهر می شود که محمودبودن «حقّ»، مشعر بر تسبیح او و بالتّبَع هم سنخ با اسمای جلالی اوست و حامد بودن او گویای اسم جمال وی می باشد. از همین رو در برخی از موارد با اسم "مجید و عزیز" و در موارد دیگر با اسم غنی و ولیّ به کار رفته است. "حمد" بر خداوند تبارک و تعالی از نوع ثنا و ذکر فضیلت اوست و هر حمدی مدح نیز هست ولی هر مدحی حمد نیست. «الف» و «لام» الحمد، الف و لام جنس است و لام "لله" نیز لام اختصاص می باشد یعنی حقیقت حمد به تمام انواع آن مختص واجب الوجود است.
در روایت است که وقتی گِل آدم سرشته شد و خداوند تبارک و تعالی از روحِ خودش در او دمید، اولین کلامی که بر زبان آدمی جاری شد. «اَلحَمدُللِهِ رَبِّ العَالمینَ» بود. قرآن می فرماید که آخرین دعای اهل بهشت پس از ورود، گفتن «اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمینَ» است.
این مسلّم است که آنچه از حُسن و زیبایی در جهان خلقت وجود دارد و از آن خداوند متعال است؛ «الَّذی اَحسَنَ کُلِّ شَیءٍ خَلقَهُ»(سجده/7). پس همه چیز چون مخلوق او و منسوب به اویند حَسَنً و زیبا هستند که این از جهت فعل باریتعالی و از جهت اسم نیز زیباست، «وَللهِ الاَسماءُ الحُسنَی»(اعراف/108). بنابراین خداوند متعال جمیل و زیبا در فعل و در اسم و در یک کلام کلّ جمال است پس ذات اقدس او را سزاست که به اسما و افعال زیبایش حمد شود زیرا که او مستحق حمد است. «حمد» در لغت عرب به معنی «ستایش کردن در برابر کار یا صفت نیک اختیاری» است، یعنی هنگامی که کسی آگاهانه کار خوبی انجام دهد و یا صفتی را برای خود برگزیند که سرچشمه ی اعمال نیک اختیاری است، ما او را حمد و ستایش می گوییم.
ولی «مدح» به معنی هرگونه ستایش است، خواه در برابر یک امر اختیاری باشد یا غیراختیاری، فی المثل تعریفی را که از یک گوهر گرانبها می کنیم، عرب آن را «مدح» می نامد و به تعبیر دیگر مدح، عام است در حالی که مفهوم «حمد» خاص می باشد.
ولی مفهوم «شکر» از همه ی اینها محدودتر است، تنها در برابر نعمت هایی «شکل و سپاس» می گوییم که از دیگری با میل و اراده ی او به ما رسیده است. (البته «شکر» از یک نظر، عمومیت بیشتری دارد، چرا که شکر گاهی با زبان است و گاه با عمل، در حالی که حمد و مدح معمولاً با زبان است). و نیز باید به این نکته توجه داشت که الف و لام «الحمد» به اصطلاح «الف و لام جنس» است و معنی عمومیت را می بخشد. اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالمینَ.
نویسنده: ملاحبیب الله شریف کاشانی
مترجم و شارح: استاد محمد رسول دریایی
مترجم و شارح: استاد محمد رسول دریایی
منبع: شریف کاشانی، ملاحبیب الله؛ (1383)، خواص و مفاهیم اسماء الله الحُسنی(نامهای زیبای خداوند)، ترجمه ی محمدرسول دریایی، تهران: نشر صائب، چاپ ششم