جايگاه امام رضا (ع) در ادبيات سيره نگاري و مناقب نگاري سده هاي متقدم و ميانه (2)

در سده ششم هجري بسيار طبيعي بود كه روند نگارش ها درباره ي تاريخ زندگاني معصومان ادامه و حتي گسترش يابد، اما آنچه به عنوان روندي جديد آغاز شد اين بود كه در اين دوره براي نخستين بار تاريخ نگاري درباره ي زندگاني
شنبه، 8 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جايگاه امام رضا (ع) در ادبيات سيره نگاري و مناقب نگاري سده هاي متقدم و ميانه (2)
جايگاه امام رضا در ادبيات سيره نگاري و مناقب نگاري سده هاي متقدم و ميانه (2)

 






 

2. بررسي آثار سده هاي ميانه

1-2. گسترش مناقب نگاري و آغاز تاريخ نگاري فارسي درباره ي ائمه در سده ششم

در سده ششم هجري بسيار طبيعي بود كه روند نگارش ها درباره ي تاريخ زندگاني معصومان ادامه و حتي گسترش يابد، اما آنچه به عنوان روندي جديد آغاز شد اين بود كه در اين دوره براي نخستين بار تاريخ نگاري درباره ي زندگاني و دلائل معصومان به زبان فارسي آغاز شد. از سوي ديگر در اين سده بود كه روند مناقب نگاري معصومان كه از پيش آغاز شده بود به اوج خود رسيد و از لحاظ كميت و كيفيت توسعه زيادي يافت. (1)
يكي از آثاري كه در نيمه اول سده ششم هجري نگاشته شده است و مي توان آن را ادامه روند تاريخ نگاري صرف درباره ي ائمه قلمداد كرد كتاب تاج المواليد في مواليد الائمه و وفياتهم علامه فضل بن حسن طبرسي (‌د 548ق) است. اين اثر رساله اي كوتاه از علامه طبرسي درباره ي تاريخ زندگاني چهارده معصوم است. مؤلف در اين اثر به اختصار از نام و نسب و القاب، زمان ولادت و شهادت، مدت عمر و خلفاي معاصر، محل دفن و نام فرزندان سخن مي گويد. در موارد اندكي نيز از اين محورها خارج شده و مطالب ديگري را بيان كرده است. طبرسي مطالب خود را بدون ذكر منبع يا راوي و سلسله اسناد بيان كرده و فقط در مواردي استثنايي به راوي اشاره مي كند. تفاوت اين اثر با كتب مشابه در قسمت معاصرت ائمه با خلفاست كه مرحوم طبرسي با نگاه خاص تاريخي خود به آن پرداخته و ضمن بيان سال هاي معاصرت امام با خليفه، به برخي رويدادهاي دوران او نيز اشاره مي كند. (2)
اثر مهم ديگر علامه طبرسي كه باز در همين دوره نوشته شده اعلام الوري بأعلام الهدي است. اين اثر سترگ يك دوره تاريخ چهارده معصوم (عليهم السلام) به همراه دلائل و مناقب آنهاست. اين كتاب، از حيث محتوا و ترتيب ابواب و چينش مطالب، شبيه كتاب « ربيع الشيعة » منسوب به ابن طاووس ( د 664ق) مي باشد. علامه مجلسي، اينها را دو كتاب مي داند. در مقابل، برخي بزرگان، از جمله شيخ آقا بزرگ تهراني، اين دو را يك كتاب از مرحوم طبرسي مي دانند و معتقدند كه كتاب جداگانه اي با نام « ربيع الشيعة » تأليف نشده است. مؤلف بخشي از منابع خود را از كتب اهل سنت قرار داده است؛ صحيح بخاري، صحيح مسلم، دلائل النبوة ابوبكر بيهقي، كتاب المعرفة ابوعبدالله بن منده، شرف المصطفي ابوسعيد خرگوشي، مقاتل الطالبيين ابوالفرج اصفهاني، عيون الاخبار ابن قتيبة از جمله منابع او هستند. (3) در اواخر سده ششم هجري كتاب ديگري كه به نظر مي رسد صبغه صرفاً تاريخي آن پررنگ تر باشد كتابي با عنوان المختصر في احوالات الاربعة عشر است. به گفته شيخ آقابزرگ اين كتاب را شيخ راشد بن ابراهيم بن اسحاق بحراني نگاشته است و نسخه اي از آن بر جاي مانده است. (4)
همان طور كه پيش تر ذكر شد از آن رو كه در اين دوره روند مناقب نگاري به اوج خود رسيد، ده ها كتاب در زمينه مناقب و دلائل معصومان تأليف شد، ذكر همه آنها از حوصله اين مقاله خارج است و در اينجا صرفاً به ذكر مشهورترين و مهم ترين كتاب هايي كه در اين حوزه تأليف شد پرداخته مي شود. پس از آثار علامه طبرسي يكي از مشهورترين آثار حوزه مناقب نگاري در اواسط سده ششم هجري كتاب الثاقب في المناقب ابن حمزه طوسي (5) است. اين كتاب در موضوع معجزات و كرامات معصومان نوشته شده است. باب يازدهم كتاب به ذكر معجزات حضرت رضا (عليه السلام) اختصاص يافته است. (6) مؤلف بدون اشاره به زندگي و شرح حال معصومان، فقط به مناقب، آن هم كرامات و حوادث خارق العاده ايشان مي پردازد. منابع مؤلف به صورت تفصيلي ذكر نشده و از لابلاي كتاب مي توان به برخي از آنها كه شهرت چنداني ندارد پي برد. ابن حمزه سعي كرده روايات خود را با ذكر اسناد نقل كند هرچند در بسياري از آنها سلسله كامل سند را نياورده و فقط راوي اخير را نام مي برد. (7) در نيمه دوم سده ششم هجري قطب الدين راوندي (‌د 573ق) كتاب مشهورش الخرائج و الجرائح را نوشت. اين كتاب از بزرگ ترين و بهترين كتاب هايي است كه پيرامون معجزات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السلام) نوشته شده است. وي باب نهم كتابش را به حضرت رضا (عليه السلام) اختصاص داده است و آن را الباب التاسع في معجزات الامام المظلوم المسموم علي بن موسي الرضا نام نهاده است. (8)
در نيمه دوم سده ششم هجري ابن شهرآشوب مازندراني (‌د588ق) كتاب مشهورش مناقب آل ابي طالب را عرضه كرد. اين كتاب حاوي مناقب و معجزات گسترده اي از معصومان است كه نقل برخي از آنها تا پيش از وي بي سابقه است. وي در جزء چهارم كتابش را به مناقب و معجزات حضرت رضا (عليه السلام) اختصاص داده است. (9)
در كنار آثار پيش گفته كه شايد مشهورترين آثار در حوزه مناقب نگاري عربي سده ششم هجري است مي توان از آثار ديگري همچون: مناقب آل الرسول نوشته سيد ابوابراهيم علوي حسيني(10)، مصباح الأنوار هاشم بن محمدعلي( زنده در 558ق )(11) و الأربعون حديثا في المناقب نوشته محمد بن مسلم بن ابي الفوارس رازي ( حدود 581ق) نيز ياد كرد. (12)
در سده ششم هجري براي نخستين بار تاريخ نگاري و مناقب نگاري به زبان فارسي دربار معصومان آغاز شد. يكي از اين آثار كتابي است با نام مجمل التواريخ و القصص اين كتاب را ابن شادي(13)، در حدود سال 520 به فارسي تأليف كرده است. كتاب مجمل التواريخ و القصص يكي از آثار تاريخي قرن ششم است كه به فارسي نوشته شده و موضوع آن تاريخ عالم و به خصوص تاريخ ايران است. اين كتاب از ابتداي خلقت تا سال 520 هجري را دربردارد و علاوه بر تاريخ، گاه به جغرافياي شهرها پرداخته و علاوه بر اين دو موضوع در بخش هاي مختلف كتاب اهميت ويژه اي به حكايات و افسانه هاي تاريخي و محلي در آن عصر داده است و گويا به همين جهت نام كتاب را مجمل التواريخ و القصص نهاده است. مؤلف در ديباچه به برخي از مآخذ خود اشاره كرده و در اثناء كتاب نيز برخي از منابع خود را نامبرده است. مجمل التواريخ و القصص مشتمل بر 25 باب است.
هشت باب اول آن بسيار مختصر و مقدمه مانند است و موضوع آن جدول هاي تاريخي ملوك و خلفاست. باب نهم و دهم در تاريخ ايران قبل از اسلام، بابي از ده تا هجده تاريخ تركان و هندوان و روم و بني اسرائيل و عرب و تاريخ انبياء، باب 19 كه طولاني ترين ابواب كتاب است مربوط به رويدادهاي بعد از اسلام تا سال 520 كه تاريخ تدوين كتاب است مي باشد؛ باب بيستم درباره ي سلاطين اسلامي معاصر خلفاء، باب 21 درباره ي القاب پادشاهان، باب 22 درباره ي مقابر انبيا و ائمه و خلفا و درباره ي اهل البيت است. باب 23 و24 در جغرافيا. باب بيست و پنجم كتاب كه به گفته مؤلف، از موضوعات متفرقه سخن مي گويد در نسخه اصلي نبوده و چاپ نشده است. (14) مؤلف فصلي از باب بيست و دوم كتاب را به اهل بيت اختصاص داده كه در آن به امام رضا (عليه السلام) نيز پرداخته است. (15)
علاوه بر آن يكي ديگر از آثار فارسي نيمه اول سده ششم هجري، كتاب رامش افزاي آل محمد نوشته محمد بن حسين محتسب است. اين كتاب اثري ده جلدي در تاريخ انبياء و امامان بوده است كه منتجب الدين رازي آن را ديده و بخشي از آن را نزد مؤلف خوانده بوده است. (16) چنانكه نقل هايي از آن در مناقب ابن شهرآشوب آمده است. (17) اثري از اين كتاب پس از قرن هشتم يافت نشده است. (18)
برخي پژوهشگران معاصر نيز رساله ديگري با عنوان فضائل الائمه و اهل البيت را به شيخ ابوالفتوح رازي (‌زنده در 552ق) نسبت داده اند كه به زبان فارسي بوده است. (19)

2-2. گسترش گفتمان تشيّع در ايران سده 7 و 8 و تأثير آن بر روند نگارش ها درباره ي امامان

به نظر مي رسد يورش مغولان به ايران در ابتداي قرن هفتم هجري را بايد نقطه عطفي در تاريخ اماميه قلمداد كرد. سيطره مغولان بر بخش وسيعي از سرزمين هاي اسلامي و قتل خليفه عباسي، بزرگ ترين حامي مذهب اهل تسنن (20) و همچنين فروپاشي شوكت اسماعيليان، مهم ترين رقيبان اماميه، راه را براي حضور پررنگ اجتماعي اماميان هموار كرد. (21) گسترش تشيّع امامي كه تا ميانه هاي قرن هفتم هجري روندي آرام و آهسته داشت، از اين زمان به بعد آهنگي سريع تر به خود گرفت. (22) آشفتگي خاطر برخي شاعران ايراني سني مذهب همچون عطار نيشابوري به خاطر گسترش تشيّع در اين دوره، دليل ديگري بر اين مدعاست. (23)
از قرائني كه مي تواند صحت گزارش هاي تاريخي درباره ي تغيير شرايط اماميه در سده هفتم را تأييد كند، مقايسه اظهارات و مواضع اماميان سده هفتم با مواضع شيعيان سده ششم است. في الواقع، اين مقايسه كه تا به حال كمتر بدان توجه شده است حكايت از يك تغيير و تحول شگرف مي كند.
يكي از حوزه هاي حضور شيعيان امامي در اين دو سده كه نمونه خوبي براي اين مقايسه مي تواند باشد ري است. مقايسه اي ميان كتاب نقض عبدالجليل قزويني رازي و كتاب تبصرة العوام محمد بن حسين رازي به خوبي حاكي از بروز يك تحول شگرف در وضعيت اماميه تنها با گذشت يك قرن است.
مؤلف كتاب تبصرة العوام كه در اوايل سده هفتم مي زيسته است. (24) به صراحت به تقابل با عقايد اهل سنت مي پردازد و مطاعن خلفا را مطرح مي كند و نسخه اي از عقايد اماميه ارائه مي كند كه كاملاً با مطالب ارائه شده در كتاب نقض متفاوت است. در كلمات صاحب تبصرة العوام هيچ ردپايي از خوف و هراس از حاكمان وقت ديده نمي شود. صاحب تبصرة العوام بخش طولاني از كتابش را به بحث فدك و اثبات ظلم و غصب شيخين اختصاص داده است. (25) وي در اين بخش از كتابش به صراحت خلفا را به باد نقد مي گيرد و لحن او با لحن عبدالجليل كه حتي گاه شيخين را مي ستود كاملاً متفاوت است. (26) به نظر مي رسد اين مطلب دقيقاً به علت فراهم شدن شرايط ويژه براي تشيّع در سده هفتم هجري و پايان يافتن دوره تقيه باشد. شرايطي كه باعث شده در كمتر از يكصد سال تغيير رويكردي شگرف در دو شيعه امامي همشهري ايجاد شود.
ابن طاووس نيز كه مي توان او را نماينده اي از وضعيت اواسط سده هفتم هجري تلقي كرد، خبر از برگزاري اعياد نه ربيع در دوره خود در بلاد ايران كه احتمالاً مربوط به كاشان باشد، مي دهد. (27) بسيار جالب است كه تنها با گذشت حدود يك قرن از دوره عبدالجليل كار به جايي مي رسد كه حساسيت برانگيزترين مناسك اماميه يعني عيد نه ربيع در ايران رايج مي شود.
از ديگر عالمان امامي سده هفتم و هشتم هجري كه اين تغيير رويكرد را به خوبي مي توان در آثارش پي جويي كرد، عمادالدين طبري است. وي در سال 673 در اصفهان در سايه حمايت هاي بهاء الدين محمد بن محمد جويني قرار داشته است و توانسته است آثاري در دفاع از تشيع در آن خطه بنگارد كه از آن جمله مناقب الطاهرين، كامل در سقيفه، كفايت در امامت و آثاري ديگري است كه به نام بهاء‌الدين محمد تأليف كرده است. اهميت آثار عمادالدين طبري از آن جهت براي ما بيشتر است كه متأثر از مكتب هاي عراقي مانند مكتب نجف و حله نيست و بيشتر محصول فكر شيعياني است كه در خود ايران تربيت شده اند. اين گروه، متأثر از ميراث سنتي شيعه و همچنين آثاري بوده اند كه آن زمان در دواير شيعي ايران رايج بوده است. (28)
لحن صريح و متشيعانه آثار عمادالدين طبري همچون كتاب كامل بهايي و تفاوت آن با آثار سده ششم بر كسي پوشيده نيست، اما اهميت بيشتر آثار وي بدين خاطر است كه حاوي گزارش هاي مستقيمي در خصوص بهبود وضعيت شيعه در سده هفتم است. وي در مقدمه كامل بهايي به صراحت چنين مي گويد: در بلاد مازندران حدود يك قرن پيش تنها پانصد تن شيعه بودند اما در حال حاضر يعني سال 675ق حتي 500 غيرشيعي هم در آن يافت نمي شود. (29) اين گفتار وي به خوبي نشان دهنده تفاوت جدي شرايط اجتماعي براي اماميان سده ششم و سده هفتم است.
عمادالدين طبري در جاي ديگري از مقدمه كتابش به صراحت مي گويد كه گرچه تا چندي پيش تقيه بر اماميه واجب بود ولي در شرايط فعلي تقيه حرام شده است، عين عبارات او چنين است: « و تقيّه كه واجب بود بدين طائفه به نصوص... و امثال آن از آيات و اخبار به سبب قلّتاع و آن و انصار و كثرت اعداء امروز به حضور ظهور اين دولت حرام شد. »(30) وي بر اين باور است كه علماي اماميه تقيه كرده و بسياري از مطالب را نياورده و تنها با كنايه بيان كرده اند. خود وي نيز مي گويد در 2 دانگ از 6 دانگ مطالبي كه مي دانسته تقيه كرده است و تنها چهار دانگ را آورده است. (31)
كتاب اسرار الإمامه (32) عمادالدين طبري نيز حاوي گزارش هايي از آن دوره است كه بسيار بااهميت است. جالب است كه دانسته شود وي اين كتاب را كه معرب يكي از كتاب هاي فارسي اش در امامت است به درخواست مردم ري نگاشته است. (33) از اين رو گزارش هاي اين كتاب مي تواند حاكي از گرايش اماميان ساكن ري در سده هفتم هجري باشد. وي در بخشي از اين كتاب مي گويد: در اين روزگار بسياري از كفار مسلمان شده و مستقيم مذهب تشيع را مي پذيرند، در حالي كه عكس آن يعني سني شدن يك شيعه رخ نمي دهد. اين مطلب را در جاي ديگري هم تأكيد كرده است كه با وجود گرايش عده اي به مذهب تشيع، از شيعيان احدي به مذاهب ديگر نمي گرود. (34)
در جاي ديگر مي نويسد: ما كساني را از جميع ملل و نحل و مذاهب اسلامي مي بينيم كه دست از اديان باطل خود برمي دارند و داخل در طريقه علي (عليه السلام) مي شوند. بر شمار اين افراد هر روز افزوده مي شود. در روز سقيفه، تنها هفده نفر با علي (عليه السلام) بودند اما اكنون هزاران هزار از بلاد و قراي مختلف هستند. ما نشنيده ايم كه بگويند فلاني متشيّع بود و سني شد. (35)
وي در همين كتاب پس نقل اخباري كه در فضائل خلفا روايت شده مي نويسد كه اين اخبار، تنها از طريق خود اهل سنت روايت شده و آنان مدعي اين قبيل رواياتند و «‌شهيده ذنبه » ( شاهدش دنبش است ) و بعد هم با تندي مي نويسد كه اينها از مفتريات منافقين است كه از فضائل علي (عليه السلام) برگرفته و به ديگران نسبت داده اند. (36)
همچنين باور وي به آزار حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) بسيار صريح است و تأكيد كرده است كه علت شهادت ايشان ماجراي هجوم به خانه بوده است. وي در اين كتاب و آثار ديگرش روي اين نكته تأكيد مي ورزد كه نام سني در اصل برگرفته از سنت لعن بر امام علي (عليه السلام) است كه از زمان معاويه رواج يافت نه آنكه برگرفته از « سنت محمديه » باشد، به همين دليل، وقتي عمر بن عبدالعزيز آن را لغو كرد، صداي اعتراض « رفعت السنة » و « بدّلت السنة » به آسمان رفت. (37)
دكتر ذبيح الله صفا بر اين باور است كه بر روي هم مذهب تشيع در قرن هفتم و هشتم به سرعت راه قوت را مي پيمود و از مقدماتي كه در قرن ششم و اوايل قرن هفتم براي نيرومندي آن فراهم آمده بود مدد مي گرفت تا به تدريج به صورت مذهب غالب در ايران درآيد. تظاهرات عادي اهل تشيّع در ايام سوگواري و ساختن و خواندن اشعاري در مرثيه امامان و شهيدان هم در اين دوره رواج گسترده اي يافت. (38)

1-2-2. گسترش گرايش به مناقب نگاري و سيره نگاري در ميان سنيان محب اهل بيت از سده 7

در سده هفتم هجري گرچه روند تاريخ نگاري و به خصوص مناقب نگاري درباره ي امامان شيعه همچنان ادامه و توسعه يافت، اما رويداد جديدي كه آن را از سده ششم هجري متمايز مي كند اقدام گروهي از سنيان متمايل به اهل بيت به خلق آثاري درباره ي ائمه است. برخي پژوهشگران معاصر از اين گروه به عنوان سنيان دوازده امامي ياد كرده اند(39)؛ در عين حال اين واقعيت كه چنين اصطلاحي براي گروه مزبور در آن دوره تاريخي كاربرد نداشته است و آنان خود را به عنوان يك هويت جمعي متمايز با اين عنوان نمي شناخته اند كاربرد آن را در محل ترديد قرار مي دهد. گسترش نگارش آثاري درباره ي مناقب و تاريخ ائمه دوازده گانه توسط اين گروه از انديشمندان مسلمان كه غالباً متعلق به بوم هاي عراق و شام هستند امري است كه تا پيش از اين سده رخ نداده بود.
يكي از پژوهشگران معاصر در اين خصوص مي گويد: تشيّع در قرن هفتم و هشتم نه تنها راه قوت را مي پيمود، بلكه اهل سنت هم در ايران بر اثر ضعفي كه بر مذاهب آنان دست داده بود و با همه تعصب هاي پيشين، به طرف آن پيش مي رفتند؛ حال آن كه اين وضع را در دوران هاي پيش از قرن هفتم و هشتم به عكس مي بينيم يعني بزرگان شعرا و مؤلفان شيعه را گاه مي بينيم كه در عين اعتقاد به امامت علي بن ابي طالب (عليه السلام) و بطلان خلافت شيخين، باز از آنان به نيكي ياد مي كنند. (40)
يكي از نخستين آثار مربوط به اين ژانر كه در سال هاي گذار از سده ششم به هفتم نوشته شده است كتاب معالم العترة النبوية و معارف اهل البيت الفاطمية العلوية عبدالعزيز بن محمد معروف به ابن اخضر گنابادي حنبلي (611م) است. در اين كتاب، تنها تا امام يازدهم ذكر شده است و به همين دليل مورد انتقاد علي بن عيسي اربلي قرار گرفته است. (41)
از ديگر آثار مشهور اين حوزه كه در نيمه اول سده هفتم تأليف شده است كتاب تذكرة الخواص منالأمة في ذكر خصائص الائمة نوشته سبطا بن جوزي (‌د 654ق) است. وي اين كتاب را در شرح حال علي بن ابي طالب و فرزندان ايشان نوشته است. وي به ترتيب از امام اول تا حضرت حجت، به بيان مناقب و حوادث دوران ايشان مي پردازد. مؤلف بيشتر كتاب را به شرح زندگاني و فضائل اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حسنين (عليهما السلام) اختصاص داده و زندگاني نه امام بعدي را به طور فشرده و با اختصار بيان نموده است. (42) وي در بخش مربوط به حضرت رضا (عليه السلام) پيمان نامه ولايت عهدي ايشان و شرح اولاد ايشان را ذكر كرده است. (43)
محمد بن طلحه شافعي از ديگر عالمان مشهور اهل سنت، در نيمه اول سده هفتم اثر مشهورش مطالب السَؤولفي مناقب آل الرسول را نوشته است. اين اثر به شرح حال دوازده امام اختصاص دارد و به تعداد ائمه شيعه، داراي دوازده باب است. ساختار ارائه اطلاعات براي هر امام يكسان است و هر باب در دوازده فصل عرضه شده است كه موضوعاتي مانند ولادت، نسب، علم، كرامات، عبادت و ديگر ويژگي ها، سخنان، فرزندان، مدت عمر و... از جمله فصول هر باب است. وي باب هشتم كتابش را به ابي الحسن علي بن موسي الرضا (عليه السلام) اختصاص داده است. (44) وي در نگارش و جمع آوري مطالب كتاب هر مطلبي را نقل ننموده است به ويژه در نقل فضائل امامان اين شيوه مشهود است. نويسنده در اين كتاب بيشتر از مجموعه هاي حديثي اهل سنت بهره برده و كمتر از منابع شرح حال و تاريخ استفاده كرده است. (45)
در اواسط سده هفتم هجري ابومحمد عمر بن شجاع الدين محمد موصلي شافعي (د 657ق) كتابي با عنوان النعيم المقيم لعترة النباء العظيم يا مناقب آل محمد تأليف كرده است كه درباره ي زندگي ائمه اهل بيت است. در اين كتاب ابتدا به شرح حال مختصري از چهارده معصوم پرداخته مي شود. سپس مباحثي درباره ي امامت آمده و آنچه به عنوان دليل امامت علي (عليه السلام) به شمار مي رود در اين قسمت مي آيد. زندگي ديگر ائمه به اجمال آورده شده و مؤلف بيشتر به زندگي شخصي و نام و لقب و اوصاف و نقش خاتم بسنده مي كند كه اين خصوصيت در بخش مربوط به امام رضا (عليه السلام) هم وجود دارد. (46)منابع كتاب چندان مشخص نيست چون موصلي به شكل پيوسته و داستاني مطالب را آورده و به ندرت از منابع خود نامبرده است. از خصوصيات كتاب موصلي، اشاره به اقوال مختلف درباره ي ولادت، وفات و ديگر احوال معصومين است. (47)
در اواسط سده هفتم هجري حافظ گنجي شافعي ( د658ق)‌از ديگر عالمان شناخته شده اهل سنت كه اثري برجسته با عنوان كفاية الطالب في علي بن ابي طالب از خود برجاي گذاشته است. اين كتاب را گرچه وي اصالتاً درباره ي اميرالمؤمنين (عليه السلام) نوشته است اما بخشي از آن را به ذكر نسب ايشان اختصاص مي دهد و در بخش جداگانه اي با عنوان فرع في ذكر الائمه (عليهم السلام) به ذكر امامان تا حضرت حجت پرداخته است و بخشي را نيز به امام رضا (عليه السلام) اختصاص داده است. (48)اين كتاب كه مشتمل بر يكصد باب است از قديم الايام به عنوان مرجع بسيار مهمي براي مؤلفان و نويسندگان مطرح بوده است. مؤلف در مقدمه كتاب به انگيزه خود از نگارش چنين اثري اشاره مي كند و مي نويسد در انتهاي مجلسي كه در حصباء در شهر موصل برگزار شده بود به نقل حديث غدير خم پرداخته است و مورد طعن و قدح برخي از حاضرين در مجلس كه شناخت چنداني از دانش نقل حديث نداشتند قرار گرفته است. سپس به خاطر علاقه و محبت و تعصبي كه به خاندان اهل بيت داشته است به نگارش اين كتاب مي پردازد. (49) به گفته برخي پژوهشگران معاصر، اين تمايل كه معاريف سنيان قرن هفتم خاصه قرن هشتم در نزديك شدن به شيعه از خود نشان دادند و توجهي كه به قبول بعضي از معتقدات آنان يا نقل و اشاعه آنها اظهار داشتند، سبب مي شود كه قبول كنيم تشيّع در آن ايام نيرويي فزون تر از پيش يافته و به درجه اي رسيده بود كه ديگر مانند قرن هاي پيشين تفوه به عقايد شيعيان نشانه اي از بد مذهبي و الحاد در نظر اهل سنت نبود و يا چنين انديشه اي در صورت وجود عموميت نداشت. (50)
در كنار سنيان متمايل به اهل بيت روند مناقب نگاري و تاريخ نگاري شيعيان درباره ي ائمه نيز همچنان ادامه يافت. در اوايل سده هفتم هجري اسعد بن ابراهيم بن حسن حلي (‌زنده در 610ق)‌اثري با عنوان الاربعون حديثا في الفضائل و المناقب از خود برجاي گذاشته است. (51)‌پس از وي ابن ابي يحيي الحلبي (‌م630ق) كتاب با نام مناقب الائمه الاثني عشر نوشته است. (52)
يكي از مشهورترين و مهم ترين آثاري كه توسط عالمان شيعي در نيمه اول سده هفتم هجري در اين حوزه تأليف شده است كتاب نزهة الكرام و بستان العوام محمد بن حسين رازي است. (53) اين كتاب اثري است در موضوع زندگي پيامبر و امامت پس از ايشان و احتجاجات ائمه و معجزات آنان و برخي حوادث دوران معصومين. نزهة الكرام كتاب تاريخي و شرح حال معصومان نيست بلكه فضاي كلامي آن قوي تر است و اگر گزارش ها و رواياتي از زندگاني ائمه در آن آمده با هدف اثبات برتري آنان و بيان مناقب و فضال ايشان است. اين كتاب شامل شصت باب است كه نيمي از آن در جلد نخست و نيم ديگر در جلد دوم آمده است. مباحث جلد اول در شرح حال پيامبر و سپس اميرمؤمنان علي (عليه السلام) است. جلد دوم نيز ذكر احتجاجات و فضايل آن حضرت و ديگر ائمه است. (54) وي باب هاي 56 و 57 از مجلد دوم كتابش را به ذكر معجزات و احتجاجات حضرت رضا (عليه السلام) اختصاص داده است. (55) يكي از پژوهشگران معاصر اين كتاب را از مفصل ترين آثار در زمينه تاريخ صدر اسلام در ميان فارسي زبانان شيعه مي داند. به گفته وي، اين كتاب با اينكه فارسي بوده و به لحاظ اهميت مورد توجه ابن طاووس قرار گرفته و وي كه فارسي نمي دانسته آن را داده تا برايش ترجمه كنند. (56) در يك مورد هم از آن در فرج المهموم نقل كرده است. (57) اسعد بن عبدالقاهر اصفهاني ( زنده در 635ق) از ديگر عالمان امامي نيمه اول سده هفتم هجري است كه در منابع اثري با عنوان منبع الدلائل و مجمع الفضائل به وي نسبت داده شده است. وي كتاب مشهور ديگري تحت عنوان رشح الولاء در شرح دعاي صنمي قريش نگاشته است كه از منابع ابن طاووس بوده است. (58) در همين دوره ابوعبدالله حسين بن جبير ( د648ق) از شاگردان ابن شهرآشوب مازندراني نيز اثري در تلخيص كتاب مناقب استادش با عنوان نخب المناقب لآل ابي طالب نوشته است. (59)
در نيمه دوم سده هفتم هجري يكي از مشهورترين و مهم ترين آثاري كه در زمينه زندگاني و معجزات ائمه توسط نويسندگان شيعي مذهب نوشته شده است، كتاب كشف الغمة في معرفة الائمة علي بن عيسي اربلي ( د693ق) است. اين كتاب كه به زبان عربي و درباره ي زندگي نامه و فضايل پيامبراسلام و اهل بيت است، در سال 687هجري به اتمام رسيده است. كتاب، در دو جزء تنظيم شده و فاقد باب بندي و فصل بندي است و تمام مطالب آن، پس از مقدمه مؤلف، در ذيل شانزده عنوان كلي مختلف مطرح شده است. وي درباره ي پيامبر و هريك از ائمه، ابتدا نام و ولادت آنها را ذكر كرده، بعد زندگي نامه آنان را به تفصيل نقل مي كند، پس از آن، فضايل و معجزات و افتخارات آنان را بيان كرده و ذريه و اولاد و نسب آنها را مي آورد. وصيت نامه ها و جريان شهادت و وفات آن بزرگواران نيز قسمتي از عناوين كتاب را تشكيل داده است. (60) وي در بخش امام رضا (عليه السلام) نظر مشهورش مبني بر اينكه مأمون عامل قتل امام رضا (عليه السلام) نبوده است را مطرح مي كند و ابن طاووس را هم عقيده با خودش در اين زمينه معرفي مي كند. (61) مجلسي ثاني با اشاره به ديدگاه اربلي و نقل عبارات وي او را به شدت به باد انتقاد مي گيرد. (62)
جمال الدين يوسف شامي از ديگر عالمان شيعه نيمه دوم سده هفتم هجري است كه كتابي با عنوان الدرّ النظيم في مناقب الائمة اللهاميم از وي برجاي مانده است. (63)‌مؤلف به رغم آن كه نام كتابش را مناقب ائمه گذاشته، از چهارده معصوم سخن گفته است. اين كتاب از پانزده باب تشكيل شده كه مشتمل بر 14 باب زندگاني معصومان و يك باب كليات است. باب اول و دوم كه به شرح حال رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) اختصاص دارد نصف حجم كتاب را دربرگرفته است. هر باب از چندين فصل تشكيل شده و در اين فصول، مؤلف به ولادت و صفات، بعضي گزارش هاي عام از زندگي امام، مناقب، معجزات، سخنان، وفات و فرزندان پرداخته است. وي باب دهم كتابش را به امام رضا (عليه السلام) اختصاص داده است. (64)
در نيمه دوم سده هفتم هجري علامه حلي ( د736ق) نيز اثري با عنوان المستجاد من كتاب الارشاد از خود برجاي گذاشته است. اين اثر مشتمل بر دوازده باب و هر باب دربردارنده چند فصل است. در اين كتاب، مختصري از تاريخ دوازده امام ياد شده كه متضمن نص بر امامت، تاريخ ولادت، تاريخ شهادت، مختصري از فضائل و مناقب، نام فرزندان امامان است. اين رساله در مجموعه نفيسه في تاريخ الائمه (عليهم السلام) به چاپ رسيده است. (65)
اثر ديگري كه در همين عصر نگارش شده و در آن برخي مطالب مربوط به شرح زندگاني معصومان را مي توان يافت كتاب العدد القويه لدفع المخاوف اليوميّه نوشته رضي الدين، علي بن يوسف بن مطهر حلي ( د710ق) برادر بزرگوار علامه حلي است. (66) اين كتاب گرچه اصالتاً براي اختيارات ايام ماه قمري نوشته شده است، اما در برخي روزها به تناسب تطابق آنها با تاريخ ولادت يا شهادت معصومان نكاتي در اين خصوص شده است و درواقع علاوه بر اختيارات ايام گويا به نوعي روز شمار تاريخي ماه قمري نيز محسوب مي شود. متأسفانه صرفاً نيمه دوم كتاب يعني از روز پانزدهم به بعد به دست ما رسيده است. (67) وي به تناسب روز 23 ماه قمري به شهادت امام رضا (عليه السلام) در روز 23 ذي قعده اشاره مي كند و بخشي را با عنوان نبذة من احوال الامام الرضا (عليه السلام) و كيفية شهادته به موضوع اختصاص مي دهد. (68)

2-2-2. گسترش تاريخ نگاري فارسي ائمه در سده هشتم هجري

گسترش روند نگارش ها درباره ي تاريخ و مناقب ائمه كه از سده هفتم آغاز شده بود در سده هشتم نيز ادامه يافت و حتي گسترده تر شد، اما در اين سده گرايش و تمايل بيشتري براي خلق آثاري به زبان فارسي ديده مي شود. درواقع روند تاريخ نگاري فارسي ائمه كه در ابتدا از سده ششم آغاز شده بود همزمان با غلبه گفتمان تشيع در ايران در سده هشتم هجري به اوج خود رسيد.
در اواخر سده هفتم و اوايل سده هشتم يكي از برجسته ترين شخصيت هايي كه در زمينه تاريخ نگاري و مناقب نگاري ائمه به زبان فارسي فعاليت كرده است، عمادالدين طبري (69) است. چهار اثر يعني مناقب الطاهرين، كامل بهايي، تحفة الابرار و اسرار الامامه از اين نويسنده پركار شيعي در حوزه موضوع امامت در اواخر قرن هفتم در اصفهان تأليف شده است. به گفته يكي از پژوهشگران معاصر عماد الدين طبري نويسنده اين كتاب ها نگرشي كلامي- تاريخي بر موضوعات مهم شيعي كرده و از زمانه خود نيز گاه و بي گاه آگاهي هايي به دست داده است. (70)
در اين ميان اين چهار اثر مناقب الطاهرين ارتباط بيشتري با حوزه مورد بررسي در اين مقاله دارد چرا كه وي در اين كتاب در فصل جداگانه اي مناقب و شرح زندگاني هريك از ائمه را بررسي كرده است و به امام رضا (عليه السلام) نيز پرداخته است. (71) موضوع كتاب زندگاني و اثبات امامت و ولايت چهارده معصوم است و بخش عمده آن به نقل معجزات اختصاص دارد. در كتاب حاضر فصل بندي و عنوان گذاري خاصي وجود ندارد مگر آن كه مؤلف هر باب را به يك معصوم اختصاص داده و ذيل آن فصل هايي آورده و عناويني به زبان عربي به اين فصل ها داده است. از چاپ دو جلدي كتاب حاضر، جلد نخست تا پايان زندگي علي (عليه السلام) است و جلد دوم به امام دوم تا دوازدهم مي پردازد. در ابتداي جلد دوم كلياتي درباره ي مناقب ائمه آمده است. (72) البته وي در كتاب ديگرش تحفه الابرار نيز در باب چهارم به طور بسيار كوتاه و گذرا به تاريخ ولادت و شهادت امامان پرداخته است و فصل دهم را به حضرت رضا (عليه السلام) اختصاص داده است. (73)
در اواسط سده هشتم هجري متن ديگري با عنوان تاريخ گزيده از حمدالله مستوفي ( م 740 ) (74) در دست است. وي در اين كتاب، ابتدا شرحي از تاريخ خلفاي نخستين را به دست داده و سپس به بيان شرح زندگي و فضائل اميرالمؤمنين مي پردازد. فصل سوم از باب سوم كتاب را نيز با اين عبارت: « در ذكر تمامي ائمه معصومين (عليهم السلام) كه حجة الحق علي الخلق بودند، مدت امامتشان از رابع صفر سنه تسع و اربعين تا رمضان سنه اربع و ستين و مأتين دويست و پانزده سال و هفت ماه. ائمه معصوم اگرچه خلافت نكردند اما چون مستحق، ايشان بودند تبرك را از احوال ايشان شمه اي بر سبيل ايجاز ايراد مي رود. » به ديگر امامان اختصاص داده است(75). اين شرح تا بيان زندگاني امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ادامه يافته است. (76) دكتر ذبيح الله صفا اين اثر را يكي از نشانه هاي نزديكي اهل سنت به شيعه در اواخر دوره ايلخانان(77)، يعني اوايل قرن هشتم هجري، مي داند. وي در عين حال بر اين باور است كه عبارات اين كتاب به خوبي نشان مي دهد كه وي شيعه نيست. (78)
اثر سترگ ديگري كه در اين حوزه در نيمه اول سده هشتم هجري نگاشته شده است، احسن الكبار في معرفة الائمة الابرار از سيد محمد بن ابي زيد بن عربشاه وراميني در شرح زندگي امامان معصوم است كه به سال 740هجري نگاشته شده و نسخه هايي از آن از جمله در كتابخانه آيت الله مرعشي(79) برجاي مانده است. (80) خلاصه اي از اين اثر نيز با نام لوامع الانوار از علي بن حسن زواره اي در دست است. (81) شايد بتوان از محمدصالح كشفي (د 1060ق)‌به عنوان يكي از مهم ترين نويسندگاني ياد كرد كه پس از وراميني در كتابش مناقب مرتضوي از احسن الكبار بهره ها برده است. (82)
از اواسط سده هشتم هجري كتاب فارسي ديگري با عنوان راحة الارواح و مونس الاشباح در شرح زندگاني، فضائل و معجزات ائمه اطهار (عليهم السلام) در دست است كه آن را حسن شيعي سبزواري (83) تأليف كرده است. اين اثر به زبان فارسي نوشته شده و نثري روان و بدون اغلاق دارد. باب نخست در احوال پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، باب دوم در خلافت پس از آن حضرت و ابواب بعدي درباره ي يك يك معصومان از حضرت زهرا (عليها السلام) تا امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است. هر باب نيز از چندين فصل تشكيل شده و مؤلف به صورت كليشه اي به عناوين ولادت، فرزندان، فضائل، معجزات و وفات مي پردازد. وي باب يازدهم كتابش را به حضرت رضا (عليه السلام) اختصاص داده است. (84) مؤلف به منابع خود تصريح نكرده و سلسله كامل راويان را حذف كرده است و فقط راوي اصلي و در مواردي هم چند نفر را نام برده و در غالب موارد به عبارت « روايت است » اكتفا مي كند. اين كتاب به درخواست خواجه كرّابي ( م759) يكي از حاكمان و سلاطين دولت سربداران نوشته شده است و مؤلف در مقدمه از وي به عظمت ياد كرده است. (85)
حسن شيعي سبزواري اثر ديگري نيز با عنوان بهجة المباهج دارد. اين كتاب ترجمه مباهج المهج في مناهج الحجج از قطب الدين كيدري نويسنده برجسته شيعي است كه به احتمال بسيار قوي در قرن ششم زندگي مي كرده است. اين كتاب كه به عربي بوده توسط حسن شيعي سبزواري در قرن هشتم به فارسي در آمده است. وي اين ترجمه را به نيز به خواجه كرّابي اهدا كرده است. (86)
در كنار كتاب هاي فارسي درباره ي تاريخ و مناقب ائمه كه در سده هشتم هجري تأليف شد، آثاري نيز به زبان عربي درباره ي تاريخ زندگي و مناقب معصومان با همان گرايش هاي شيعي مي توان يافت كه اهميت زيادي دارند. بي ترديد مهم ترين اثر در اين حوزه در سده هشتم هجري كتاب فرائد السمطين في فضائل المرتضي و البتول و السبطين نوشته ابراهيم بن محمد حمّويي جويني ( د722ق)‌است. در سمط اول اين كتاب، به فضائل امام علي و در سمط دوم به فضائل عترت پيامبر پرداخته شده كه علاوه بر اميرالمؤمنين شامل فاطمه زهرا، حسنين و ائمه ديگر تا حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است. البته مؤلف از امام سوم به بعد تنها درباره ي امام رضا (عليه السلام) و امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف مطالبي دارد و درباره ي ديگر ائمه به ذكر احاديثي كلي، بسنده كرده است. در ميان مشايخ و اسانيد اين كتاب، هم دانشمندان سني و هم عالمان شيعي وجود دارد. از آن جمله مي توان به شاذان بن جبرئيل قمي ( م660ق) و شيخ صدوق (م 381ق) اشاره كرد. وي باب سي و نهم از كتابش را به امام رضا (عليه السلام) اختصاص داده است. (87) دكتر ذبيح الله صفا اين كتاب و نويسنده اش را از ديگر نمونه هاي برجسته نزديك شدن انديشه هاي اهل سنت به شيعه در سده هشتم مي داند. وي مي گويد: نمونه ديگري از اين فكر را مي توان نزد صوفي و محدث بزرگ شيخ الاسلام ابراهيم ابن سعد الدين محمد حمويي جويني يافت. او همان است كه در سال 694ق غازان بر دستش مسلمان شد و در خراسان و دستگاه غازاني اثر بسيار داشت. وي و پدرش با آن كه در بعض مآخذ شيعي دانسته شده اند، ولي اهل تحقيق به سبب آن كه سه خليفه اول را به حق دانسته است در تشيّع او ترديد كرده اند. با اين حال او نزد خواجه نصير طوسي و چند تن ديگر از علماي شيعي تحصيل كرده و همين امر او را به تشيّع متمايل ساخته بود. شيخ الاسلام در كتاب فرائد السمطين شرحي مفصل در تفضيل علي بن ابي طالب و خاندان او تا امام دوازدهم داده است و اين نكته نزديكي تشيّع و تسنّن را در ذهن اين عالم بزرگ مي رساند و حتي تصور اعتقاد به تشيّع را در نزد او قوت مي دهد و گويا يكي از علت هاي آن كه غازان خان در عين آن كه مذاهب اهل سنت را بر حق مي دانست به ائمه شيعه و به سادات ارادت خاص مي ورزيد، تأثيرپذيري از همين عالم بزرگ باشد. (88)
منابع :
1. آقابزرگ تهراني، محسن بن علي (1408ق)، الذريعه إلي تصانيف الشيعه، قم: اسماعيليان و كتابخانه اسلاميه تهران.
2. آقا بزرگ تهراني، محسن بن علي (1380)، گزيده مقالات الذريعه، به كوشش حميدرضا شيخي، مشهد: بنياد پژوهش هاي اسلامي، چاپ اول.
3. ابن بابويه، محمد بن علي (‌1378)، عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، تهران: نشر جهان، چاپ اول.
4. ابن جبر، علي بن يوسف (1418ق)، نهج الإيمان، به كوشش سيد احمد حسيني، مشهد: مجتمع امام هادي (عليه السلام).
5. ابن حمزه طوسي، محمد بن علي (‌1419ق)، الثاقب في المناقب، به كوشش نبيل رضا علوان، قم: انصاريان، چاپ سوم.
6. ابن رستم طبري، محمد بن جرير (‌1413ق)، دلائل الامامة، قم: مؤسسه بعثت.
7. همو(1427ق)، نوادر المعجزات، به كوشش باسم محمد الاسدي، قم: دنيل ما، چاپ اول.
8. ابن شادي (بي تا)، مجمل التواريخ و القصص، به كوشش ملك الشعراي بهار، تهران: كلاله خاور.
9. ابن شعب حراني، حسن بن علي (1404ق)، تحف العقول، به كوشش علي اكبر غفاري، قم: جامعه مدرسين، چاپ دوم.
10. ابن شهرآشوب، محمد بن علي (‌1380ق)، معالم العلماء، نجف: المطبعه الحيدرية.
11. ابن شهرآشوب، محمد بن علي (1379ق)، مناقب آل ابي طالب (عليهم السلام)، قم: علامه، چاپ اول.
12. ابن طاووس، علي بن موسي (‌1414ق)، اقبال الاعمال، به كوشش جواد قيومي اصفهاني، قم.
13. ابن طاووس، علي بن موسي(1413ق)، اليقين، قم: مؤسسه دارالكتاب جزائري.
14. ابن طاووس، علي بن موسي (1368ق)، فرجال مهموم في تاريخ علماء‌النجوم، قم: دارالذخائر.
15. ابن طاووس، علي بن موسي (1375)، كشف المحجة لثمرة المهجة، به كوشش محمد حسون، قم: بوستان كتاب، چاپ دوم.
16. ابن عبدالوهاب، حسين بن عبدالوهاب (بي تا)، عيون المعجزات، به كوشش محمدعلي اوردوبادي، قم: مكتبة الداوري.
17. ابن منظور، محمد بن مكرم (1405ق)، لسان العرب، قم: نشر ادب حوزه.
18. ابن نديم بغدادي، محمد بن اسحاق (‌1391ق)، الفهرست، به كوشش رضا تجدد، چاپ تهران.
19. ابوعلي طبرسي، فضل بن حسن (‌1417ق)، إعلام الوري باعلام الهدي، قم: آل البيت، چاپ اول.
20. ابوعلي طبرسي، فضل بن حسن (1422ق)، تاج المواليد، بيروت: دارالقار، چاپ اول.
21. ابوعلي مسكويه رازي، احمد بن محمد (1379)، تجارب الأمم، به كوشش ابوالقاسم امامي، تهران: سروش، چاپ دوم.
22. اذكائي، پرويز(1373)، تاريخ نگاران ايران، تهران: بنياد موقوفات افشار.
23. اربلي، علي بن عيسي (1421ق)، كشف الغمة في معرفة الائمة، قم: سيدرضي، چاپ اول.
24. اردبيلي، محمد بن علي ‌(بي تا)، جامع الرواة، قم انتشارات مصطفوي.
25. اردوبادي، محمدعلي (بي تا)، مقدمه عيون المعجزات، قم: مكتبة الداوري.
26. اسكافي، محمد بن همام (1422ق)، منتخب الأنوار في تاريخ الائمة، قم: دليل ما، چاپ اول.
27. اقبال آشتياني، عباس (‌1425ق)، آل نوبخت، تعريب علي هاشم الاسدي، مشهد: بنياد پژوهش هاي اسلامي.
28. الاسدي، باسم محمد (1427ق)، مقدمه نوادر المعجزات، قم: دليل ما، چاپ اول.
29. الرفاعي، عبدالجبار (1410ق)، تعريف بمصادر الامامة في التراث الشيعي (2)، مجله تراثنا، ش19، قم: آل البيت.
30. الرفاعي، عبدالجبار(1371)، معجم ما كتب عن الرسول و أهل بيته، تهران: وزارت ارشاد، چاپ اول.
31. الويري، محسن (1384)، شيعيان از سقوط بغداد تا ظهور صفويه، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، چاپ اول.
32. امين، سيد محسن (بي تا)، اعيان الشيعه، به كوشش حسن امين، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات.
33. ايزدي مباركه، كامران و گرامي، سيد محمدهادي (1389)، اصطلاح اخباري در سير تحول مفهومي، مجله حديث پژوهي، شماره3.
34. بغدادي، اسماعيل پاشا بن محمد امين (بي تا)، ايضاح المكنون، به كوشش محمد شرف الديني رفعت بيلگه الكليسي، بيروت: دار احياء التراث العربي.
35. بياني (‌اسلامي ندوشن)، شيرين (1371)، دين و دولت در ايران عهد مغول، تهران: مركز نشر دانشگاهي.
36. بي نا(1406ق)، صحيفة الامام الرضا (عليه السلام)، به كوشش محمدمهدي نجف، مشهد: كنگره جهاني امام رضا (عليه السلام)، چاپ اول.
37. بي نا (1422ق)، مجموعة نفيسة في تاريخ الأئمة (عليهما السلام)، بيروت: دارالقاري، چاپ اول.
38. بي نا (1417ق)، مقدمه إعلام الوري بأعلام الهدي، قم: آل البيت، چاپ اول.
39. بي نا (1420ق)، مقدمه الدرالنظيم في مناقب الائمة اللهاميم، قم: جامعه مدرسين.
40. بي نا (1411ق)، مقدمه الهداية الكبري، بيروت: مؤسسة البلاغ، چاپ چهارم.
41. بي نا (1413ق)، مقدمه دلائل الامامة، قم: مؤسسه بعثت.
42. پطروشفسكي، ايليا پاولويچ (1353)، اسلام در ايران، ترجمه كريم كشاورز، تهران: انتشارات پيام، چاپ چهارم.
43. حاج منوچهري، فرامرز (1379)، اصل ( دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج9)، تهران: انتشارات دائرة المعارف بزرگ اسلامي.
44. جديدي نژاد، محمدرضا(1380)، معجم مصطلحات الرجال و الدرايه، قم: دارالحديث.
45. جعفريان، رسول (1385)، « آئينه تشيّع »، مجله كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، شماره 107 و 108.
46. جعفريان، رسول (1386)، تاريخ تشيّع در ايران از آغاز تا طلوع دولت صفوي، تهران: نشر علم.
47. جعفريان، رسول(1381)، حيات فكري و سياسي امامان شيعه، قم: انصاريان، چاپ ششم.
48. جعفريان، رسول (1377)، « فوايد تاريخي و نكات كتابشناسانه در آثار عماد الدين طبري »، مجله آينه پژوهش، شماره 50.
49. جلالي، سيدمحمدرضا (1410ق)، مقدمه تاريخ أهل البيت، قم: آل البيت، چاپ اول.
50. جمال الدين شامي، يوسف بن حاتم (1420ق)، الدرالنظيم في مناقب الائمة اللهاميم، قم: جامعه مدرسين.
51. حائري جم، صادق (1376)، تازه هاي نشر، مجله علوم حديث، پائيز همان سال، ش5.
52. حاجي خليفه، مصطفي بن عبدالله (بي تا)، كشف الظنون، بيروت: دار إحياء التراث العربي.
53. حربي، ابراهيم بن اسحاق (1405ق)، غريب الحديث، به كوشش دكتر سليمان بن ابراهيم بن محمد عاير، جده: دارالمدينه للطباعة و النشر، چاپ اول.
54. حرعاملي، محمدبن حسن(1362)، امل الآمل، به كوشش سيد احمد حسيني، قم: دارالكتاب الاسلامي.
55. حسيني، سيداحمد (بي تا)، فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه آية الله مرعشي نجفي جلد دهم، قم: ولايت قم.
56. حسيني جلالي، سيدمحمدجواد (1418ق)، مقدمه مسند الرضا، قم: مركز نشر دفتر تبليغات اسلامي.
57. حمّويي، ابراهيم بن محمد (1400ق)، فرائد السمطين في فضائل المرتضي و البتول و السبطين، به كوشش محمدباقر محمودي، بيروت: مؤسسة المحمود، چاپ اول.
58. خوئي، سيدابوالقاسم(‌1410ق)، معجم رجال الحديث، قم: مركز نشر آثار شيعه.
59. رازي، محمد بن حسين(1364)، تبصرة العوام في مقالات الأنام، تهران: اساطير.
60. همو (بي تا)، نزهة الكرام و بستان العوام، به كوشش محمد شيرواني، تهران: كتابخانه مركزي و ادبيات دانشگاه تهران.
61. درگاهي، حسين (1379)، مقدمه مناقب الطاهرين، تهران: سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول.
62. رجائي، سيدمهدي (‌1408ق)، مقدمه العدد القويّة، قم: كتابخانه آية الله مرعشي نجفي، چاپ اول.
63. رضي الدين حلي، علي بن يوسف (‌1408ق)، العدد القويّة لدفع المخاوف اليومية، به كوشش سيدمهدي رجائي، قم: كتابخانه آية الله مرعشي نجفي، چاپ اول.
64. سبط بن جوزي، يوسف بن قزاوغلي (‌1418ق)، تذكرة الخواص، قم: منشورات الشريف الرضي، چاپ اول.
65. سپهري، محمد (‌1378)، مقدمه راحة الارواح، تهران: اهل قلم، چاپ دوم.
66. شيرواني، محمد (‌بي تا)، مقدمه نزهة الكرام و بستان العوام، تهران: كتابخانه مركزي و ادبيات دانشگاه تهران.
67. شيعي سبزواري، حسن بن حسين (‌1378)، راحة الأرواح، به كوشش محمد سپهري، تهران: اهل قلم، چاپ دوم.
68. صفا، ذبيح الله (1378ش)، تاريخ ادبيات در ايران، تهران: انتشارات فردوس، چاپ هشتم.
69. صفري فروشاني، نعمة الله (1384)، حسين بن حمدان خصيبي و كتاب الهدايه الكبري، مجله طلوع، ش 16.
70. طاهري، ابوالقاسم (‌1380)، تاريخ سياسي و اجتماعي ايران از مرگ تيمور تا مرگ شاه عباس، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي.
71. طباطبائي، سيد عبدالعزيز (‌1417ق)، أهل البيت في المكتبة العربية، قم: آل البيت، چاپ اول.
72. طبرسي، حسن بن فضل (1412ق)، مكارم الأخلاق، قم: شريف رضي، چاپ چهارم.
73. طوسي، محمد بن حسن (1414ق)، الامالي، قم: مؤسسه بعثت.
74. طوسي، محمد بن حسن (‌بي تا)، الفهرست، نجف: المكتبة المرتضوية.
75. طوسي، محمد بن حسن (‌1381ق)، كتاب الرجال، نجف: المكتبة الحيدرية.
76. عبدالمحمدي، حسين (1382)، نقد و ارزيابي كتاب مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، فصلنامه تاريخ در آينه پژوهش، تابستان همان سال.
77. عبدالملك قمي، حسن بن علي بن حسن (1361)، ترجمه تاريخ قم ( نوشته حسن بن محمد بن حسن قمي در 378ق)، به كوشش سيد جلال الدين تهراني، تهران: توس.
78. علوان، نبيل رضا (1419ق)، مقدمه الثاقب في المناقب، قم: انصاريان، چاپ سوم.
79. عمادالدين طبري، حسن بن علي (1376)، تحفة الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، به كوشش سيدمهدي جهرمي، تهران: ميراث مكتوب، چاپ اول.
80. عمادالدين طبري، حسن بن علي (1383)، كامل بهايي، به كوشش اكبر صفدري قزويني، تهران: مرتضوي.
81. عمادالدين طبري، حسن بن علي (1379)، مناقب الطاهرين، به كوشش حسين درگاهي، تهران: سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول.
82. غفاري، علي اكبر (1404ق)، مقدمه تحف العقول، قم: جامعه مدرسين، چاپ دوم.
83. غلامعلي، مهدي (1391)، سيطره سبك مناقب نگاري در سده ششم و هفتم هجري (مجموعه آثار كنگره بزرگداشت عبدالجليل، ج5)، قم: دارالحديث.
84. فكوهي، ناصر (1389)، آيا حافظه فرهنگي جمعي وجود دارد؟ پايگاه اينترنتي انسان شناسي و فرهنگ (‌http://anthropology. ir/node/8757)
85. قطب الدين راوندي، سعيد بن هبة الله (1409ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مدرسه الإمام المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ اول.
86. كشفي (الحسيني)، محمدصالح (1380)، مناقب مرتضوي، تهران: روزنه، چاپ اول.
87. كشي، محمد بن عمر (‌1348)، رجال الكشي (‌اختيار معرفة الرجال)، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.
88. كلبرگ، اتان(1379)، اصول اربعمائه، ترجمه محمدكاظم رحمتي، نشريه علوم حديث، ش 17.
89. كلبرگ، اتان (1371)، كتابخانه ابن طاووس، ترجمه رسول جعفريان و سيدعلي قرائي، قم: كتابخانه عمومي آية الله مرعشي نجفي.
90. كليني، محمد بن يعقوب (‌1362)، الكافي، به كوشش علي اكبر غفاري، تهران: دارالكتب الإسلاميه، چاپ دوم.
91. گرامي، سيدمحمدهادي (‌1391)، جايگاه اصطلاح « شيعه اصوليّه » در گفتمان كلامي عبدالجليل قزويني رازي (مجموعه آثار كنگره عبدالجليل قزويني رازي، ج4)، قم: دارالحديث.
92. گرامي، سيد محمدهادي (1391ب)، نخستين مناسبات فكري تشيّع: بازخواني مفهوم غلو در انديشه جريان هاي متقدم امامي، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، چاپ اول.
93. گنجي شافعي، محمد بن يوسف (1404ق)، كفاية الطالب في مناقب علي بن أبي طالب، تهران: دار إحيا تراث اهل البيت (عليهم السلام)، چاپ دوم.
94. گودرزي، حسين (1387)، تكوين جامعه شناختي هويت ملي در ايران با تأكيد بر دوره صفويه، تهران: انتشارات تمدن ايراني.
95. لمبتون، ان. ك. س (1380)، شرح و گزارشي از تاريخ قم، ترجمه نضرالله صالحي، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا شماره 47 و 46 مرداد و شهريور همان سال.
96. ميرداماد، محمدباقر (1422ق)، الرواشح السماوية، به كوشش غلامحسين قيصريه ها و نعمت الله جليلي، قم: دارالحديث.
97. مجلسي، محمدباقر بن محمدتقي (1403)، بحارالأنوار، به كوشش عبدالرحيم الرباني الشيرازي، بيروت: مؤسسة الوفاء.
98. محب الدين طبري، احمد بن عبدالله (1356ق)، ذخائر العقبي في مناقب ذوي القربي، قاهره: مكتبة القدسي.
99. محمودي، ضياء‌الدين (1423ق)، مقدمه الأصول الستة عشر، قم: دارالحديث، چاپ اول.
100. مدرسي طباطبايي، سيدحسين (1388)، جوابيه حسين مدرسي طباطبايي به نقد حسن طارمي، كتاب ماه دين، شماره 142، مرداد همان سال.
101. مرتضوي، منوچهر (‌1370)، مسائل عصر ايلخانان، تهران: انتشارات آگاه.
102. مستوفي، حمدالله بنابي بكر(1364)، تاريخ گزيده، به كوشش عبدالحسين نوايي، تهران: اميركبير، چاپ سوم.
103. مسعودي، علي بن حسين (1426ق)، إثبات الوصية للإمام علي بن أبي طالب، قم، انصاريان، چاپ سوم.
104. مسعودي، علي بن حسين (‌1409ق)، مروج الذهب و معادن الجوهر، به كوشش اسعد داغر، قم: دارالهجرة، چاپ دوم.
105. مفيد، محمد بن محمد (‌1413ق)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، قم: كنگره شيخ مفيد، چاپ اول.
106. منتجب الدين رازي، علي بن بابويه (‌1366ش)، الفهرست، به كوشش محدث ارموي، قم: كتابخانه آية الله العظمي مرعشي نجفي.
107. موصلي، عمر بن شجاع الدين (‌1424ق)، النعيم المقيمل عترة النبأ العظيم، بيروت: مؤسسة الأعلمي، چاپ اول.
108. نجاشي، احمد بن علي (‌1407ق)، اسماء مصنفي الشيعه (‌الرجال)، قم: انتشارات جامعه مدرسين.
109. نجف، محمدمهدي (1406ق)، مقدمه صحيفة الإمام الرضا (عليه السلام)، مشهد: كنگره جهاني امام رضا (عليه السلام)، چاپ اول.
110. نوايي، عبدالحسين(1364)، مقدمه تاريخ گزيده، تهران: اميركبير، چاپ سوم.
111. نوري، حسين بن محمدتقي(1415ق)، خاتمة مستدرك الوسائل، قم: موسسة آل البيت.
112. نيشابوري، محمد بن فتال (‌1423ق)، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، قم: دليل ما، چاپ اول.
113. هزار، عليرضا (‌1422ق)، مقدمه منتخب الأنوار في تاريخ الائمة، قم: دليل ما، چاپ اول.
114. يعقوبي، احمد بن أبي يعقوب (بي تا)، تاريخ اليعقوبي، بيروت: دار صادر.
115. DAKAKE,MARIA MASSI(2007),The Charismatic Community:Shiite Identity in Early Islam,State University of New York Press
116. Haider,Najam(2011),The Origins of the Shi'a:Identity,Ritual,and Sacred Space in Eighth-Century Kufa,Cambridge University Press
117. Haider,Najam(2007),The Brith of Sectarian Identity in 2nd/8th Century Kufa:Zaydism and the Politics of Perpetual Revolution,Princeton University
118. Veit-Brause,Irmeline(2003),The Interdisciplinarity of History of Concepts a bridge between disciplines,History of Concepts Newsletter Nr. 6,Spring,E. d:Henrik Stenius,Suvi Ervamaa and Jani Marjanen
119. Afsaruddin,Asma(2006),Ghadir Khumm,Encyclopedia of Quran,by Oliver Leaman(Ed),Rotledge.
120. Nakash,Yitzhak,(1993),An Attempt to Trace the Origin of the Rituals of Ashura,Die Welt des Islams,New Series,Vol. 33,Issue 2
121. Kohlberg,Etan,Ibn Babawayhi(2005),ENCYCLOPEDIA OF RELIGION,SECOND EDITION,Macmillan Reference USA.

پي نوشت ها :

1. درباره ي رويكرد مناقب نگاري در سده ششم هجري نك: غلامعلي، 1391، صص 315-358.
2. نك: ابوعلي طبرسي، 1422ق، سرتاسر.
3. درباره ي كتاب نك: ابوعلي طبرسي، 1417ق، سرتاسر؛ بي تا، 1417ق، صص 16-28.
4. آقابزرگ، 1408ق، ج20، ص 173؛ جعفريان، 1381، ص 25.
5. ابن حمزه طوسي يا عمادالدين طوسي، از فقهاي اماميه در سده ششم هجري مي باشد. بعضي او را هم طبقه شاگردان شيخ طوسي دانسته و برخي دوره او را از اين هم متأخرتر دانسته اند. كتاب معروف او در فقه « الوسيلة الي نيل الفضيلة » نام دارد و به همين جهت او را « صاحب وسيله » نيز گفته اند. محمد بن حسن شوهاني از اساتيد ابن حمزه و سيد نسّابه، عبدالحميد بن فخار بن معد از شاگردان اوست. تاريخ وفات ابن حمزه همانند سال ولادت او مجهول است، ولي قبر وي هم اكنون در نجف اشرف مي باشد. محقق كتاب طبق استظهاري كه از برخي عبارات ابن حمزه دارد نشان مي دهد كه او در اواسط سده ششم هجري زنده بوده است ( نك: علوان، 1419ق، ص 14).
6. ابن حمزه طوسي، 1419ق، ص 465.
7. درباره ي كتاب نك: علوان، 1419ق، صص 7-18.
8. قطب الدين راوندي، 1409ق، ج1، ص 337.
9. ابن شهرآشوب، ج4،‌صص 330-377.
10. آقابزرگ تهراني، 1408ق، ج22، ص 320.
11. آقابزرگ تهراني، 1408ق، ج21، ص 104.
12. آقابزرگ تهراني، 1408ق، ج1، ص 427.
13. ابن شادي مؤلف گمنام كتاب بسيار ارزشمند و گران مايه « مجمل التواريخ والقصص » است. درباره ي مؤلف آن نمي توان اظهارنظر قطعي كرد. وي اجمالاً از اهل عراق عجم و به گمان قوي از همداني اسدآباد بوده است چون در صفحات متعدد كتاب، درباره ي اين دو شهر سخن گفته است. جدّ وي مهلب بن محمد بن شادي است كه خود به اين مطلب تصريح كرده است. به همين جهت و به كمك دلايلي ديگر، يكي از محققان معاصر پرويز اذكائي نام ابن شادي را براي مؤلف اين كتاب برگزيده و مي گويد: بسياري از كساني كه با اضافه بنوّت شهرت دارند به اجداد خود منسوبند و از آنجا كه قطعاً جدّ سوم مؤلف، شادي نام دارد بايد او را ابن شادي معرفي كنيم. وي اظهار اميدواري كرده از اين پس كتاب مجمل التواريخ با عنوان مجهول المؤلف شناخته نشود. (‌نك: اذكائي، 1373، بخش يكم، صص 229-238).
14. نك: ابن شادي، بي تا، سرتاسر؛ آقابزرگ، 1408ق، ج20، ص 50؛ جعفريان، 1381، صص 27-28.
15. ابن شادي، ص 457.
16. منتجب الدين رازي، 1366، ص 108.
17. ابن شهرآشوب، 1379ق، ج2،‌ص 294 و ج3، ص 153 و ج4، ص 248، 229، 30.
18. نك: آقابزرگ، 1408ق، ج10، ص 59 و 61؛ جعفريان، 1381، ص 30.
19. غلامعلي، 1391، ص 327.
20. مرتضوي، 1370، ص 237.
21. پطروفسكي، ص 291؛ بياني (اسلامي ندوشن)، 1371، ج2، ص 571.
22. طاهري، 1380، صص 151-156.
23. جعفريان، 1386، ص 677.
24. كلبرگ، 1371، ص 482.
25. رازي، 1364، ص 212-222.
26. درباره ي ديدگاه هاي كلامي خاص عبدالجليل و تسامح او در تبرّي نك: گرامي، 1391الف، سرتاسر.
27. ابن طاوس، 1414ق، ج3، ص 113. همچنين نك: جعفريان، 1386، ص 674-675.
28. جعفريان، 1385، ص 60.
29. عمادالدين طبري، 1383، ص 24.
30. عمادالدين طبري، 1383، ص 26.
31. جعفريان، 1377، ص 2.
32. براي آگاهي از نسخه هاي كتاب نك: الرفاعي، 1410، ص 148.
33. نك: حسيني، بي تا، ج10، ص 148.
34. جعفريان، 1385،ص 61.
35. جعفريان، 1385، ص 62.
36. جعفريان، 1385، ص 66.
37. جعفريان، 1385، ص 62.
38. صفا، 1378، ج3، بخش 1،‌ص 142.
39. نك: جعفريان، 1381، ص 27.
40. صفا، 1378، تاريخ ادبيات در ايران، ج3، بخش 1، ص 143.
41. جعفريان، 1381، ص 28؛ طباطبايي، 1417ق، ص 500؛ حاجي خليفه، بي تا، ج2، ص 1726؛ آقابزرگ، 1408ق، ج21، ص 200.
42. نك: سبط بن جوزي، 1418ق، سرتاسر.
43. سبط بن جوزي، 1418، ص 315.
44. ابن طلحه شافعي، ص 295.
45. براي بررسي تفصيلي مؤلف و كتابش نك: عبدالمحمدي، 1382،‌سرتاسر.
46. موصلي، 1424، صص 137-138.
47. نك: موصلي، 1424، سرتاسر.
48. گنجي شافعي، 1404ق، صص 457-458.
49. گنجي شافعي، 1404ق، ص 37.
50. صفا، 1378، ج3، بخش 1، ص 146.
51. آقابزرگ، 1408ق، ج1، ص 411.
52. آقابزرگ، 1408ق، ج22، ص 320.
53. جمال الدين ابوعبدالله محمد بن حسين بن حسن رازي از علماي شيعه اماميه است كه كتابت بصرة العوام او شهرت بيشتري دارد. پيش تر اين كتاب را اشتباها متعلق به مرتضي داعي رازي مي دانستند. از اينكه نزهة الكرام را پس از تبصرة العوام نوشته است، بايد گفت سال هاي زيادي پس از تأليف تبصرة العوام نيز كه متعلق به نيمه اول سده هفتم است، حيات داشته است (درباره ي كتاب و مؤلف نك: شيرواني، مقدمه نزهة الكرام، صص 1-22).
54. رازي، بي تا، سرتاسر.
55. رازي، بي تا، ج2، صص 783-809.
56. جعفريان، 1381، ص 31.
57. درباره ي كتاب و نقل هاي ابن طاووس از آن نك: كلبرگ، 1371، ص 482.
58. نك: ابن طاووس، 1413ق، ص 473؛ حرعاملي، 1362، ج2، ص 32؛ 1371، ص 493.
59. آقابزرگ، 1408ق، ج24، ص 88؛ ابن جبر، 1418ق، ص 657.
60. نك: اربلي، 1421ق، سرتاسر.
61. اربلي، 1421ق، ج2، ص 805.
62. مجلسي، 1403ق، ج49، ص 311.
63. جمال الدين يوسف بن حاتم شامي عاملي مؤلف كتاب الدر النظيم در زندگاني چهارده معصوم، از عالمان سده هفتم هجري است. از تولد و وفات او اطلاعي در دست نيست. او شاگرد محقق حلي (م676) و سيد بن طاووس (م664) بوده و اجازه اي از سيد داشته است. او را به عنوان فقيهي فاضل و عابد وصف كرده اند كه داراي تأليفات متعددي بوده است. از لابه لاي كتب فقهي استفاده مي شود كه وي در فروعات فقهي بين علماي اماميه شهرتي داشته گرچه اثري فقهي از او باقي نمانده، نظرات او در كتاب ها منعكس شده است. اثر مشهور ديگر شامي عبارت است از كتاب اربعين در فضائل اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه منتشر نشده است. از اين عالم شيعي اطلاع ديگري جز سخنان فهرست نويسان يا متأخرين درباره ي او در دست نيست و برخلاف معاصرش ابن طاووس، خود و كتاب او در النظيم چندان شهرتي نيافته اند. (نك: بي نا، 1420ق، صص 10-3).
64. جمال الدين شامي، 1420ق، ص 675.
65. نك: بي نا، 1422ق، صص 219-335؛ حائري جم، 1376، ص 304.
66. درباره ي وي نك: بغدادي، بي تا، ج2، ص 96؛ كحاله، ج7، ص 266؛ رجائي، 1408ق، صص 5-12.
67. نك: رضي الدين حلي، 1408ق، سرتاسر.
68. رضي الدين حلي، 1408ق، ص 275.
69. مؤلف حسن بن علي بن محمد طبري يا طبرسي است كه در مازندران متولد شده است. وي در سال 667 با مردمي از بروجرد مناظره اي داشته و در سال 671 در قم به ترجمه كتابي مشغول بوده است و سال بعد از آن براي مناظره به اصفهان رفته است. در سال 673 در اصفهان كتاب مناقب الطاهرين را به بهاء الدين جويني داده و دو سال بعد كتاب كامل السقيفه را به نام همو نوشته است و از اين رو به كامل بهايي شهرت يافته است. علاوه بر اين سه اثر مهم، آثار ديگر اين عالم شيعي امامي عبارتند از: اسرار الامامه كه به سال 698 و در اواخر عمرش نوشته است. همچنين برخي آثار فقهي او نشان مي دهد كه از فقهاي عصر خود بوده و نظرات او نيز در كتب فقهي مطرح است. ( نك: درگاهي، 1379، صص 1-10).
70. جعفريان،‌1381، ص 29.
71. عمادالدين طبري، 1379، ج2، صص 781-801.
72. نك: عمادالدين طبري، 1379، سرتاسر.
73. نك: عمادالدين طبري، 1376، ص 168.
74. درباره ي شرح حال وي نك: نوايي، 1364، صص 5-20.
75. مستوفي،‌1364، صص 201-207.
76. درباره ي كتاب نك: جعفريان، 1381، ص 28؛ آقابزرگ، 1408ق، ج3، ص 281.
77. درباره ي گرايش به تشيّع در دوره ايلخاني نك: الويري، 1384، صص 326-342.
78. صفا، 1378، ج3، بخش 1، ص 145.
79. جعفريان، 1381، ص 30.
80. درباره ي كتاب و نسخه هايش نك: آقابزرگ، 1408ق، ج1،‌ص 288؛ الرفاعي، 1371، ج9، ص 311.
81. الرفاعي، 1371، ج10، ص 61؛ صفا، 1378، ج5،‌ص 1625.
82. كشفي، 1380، ص 316، 315، 276، 185، 181، 163.
83. ابوسعيد حسن بن حسين واعظ بيهقي كه در آثارش از خود با عنوان حسن شيعي سبزواري ياد مي كند، عالم، تكلم و فقيه و واعظ قرن هشتم و معاصر شهيد اول است. وي در زمان حكومت سربداران مي زيسته و كتاب راحة الارواح را به درخواست خواجه يحيي كرّابي ( م759) حاكم سربداري نوشته و تقديم او كرده است. از تولد و مرگ او اطلاعي نداريم. ليكن تاريخ تأليف اين كتاب را سال 757 هجري دانسته اند. علاوه بر آن يكي از مشهورترين آثار وي مصابيح القلوب است كه ترجمه و شرح 53 حديث و موعظه از پيامبر همراه با حكايات خواندني است (سپهري، 1378، صص 11-20).
84. شيعي سبزواري، 1378، صص 221-236.
85. نك: شيعي سبزواري، 1378، ص 21.
86. جعفريان، 1381، ص 30؛ آقابزرگ، 1408ق، ج3، ص 163؛ الرفاعي، 1371، ج1، ص 307.
87. حمّويي، 1400ق، ج2، ص 187.
88. صفا، 1378، ج3، بخش1،‌ص 144.

منبع مقاله :
ايزدي، مهدي و...‌[ ديگران]، (1392)، ابعاد شخصيت و زندگي حضرت امام رضا (ع)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.