بررسی اوضاع داخلی خلافت عباسیان از آغاز تا پایان دوره اول (4)

ابو جعفر عبد الله مأمون بن هارون الرشید قریشی هاشمی بود . مادر او کنیزی به نام مراجل بادغیسی بود و به همین دلیل نژادش از طریق مادر به ایرانیان می رسید . وی در سال 170 هجری به دنیا آمد و سیزده ساله بود که به حکم
شنبه، 8 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی اوضاع داخلی خلافت عباسیان از آغاز تا پایان دوره اول (4)
بررسی اوضاع داخلی خلافت عباسی از آغاز تا پایان دوره اول (4)

 

نويسنده:سید مصطفی طباطبایی
منبع: راسخون




 
ابو جعفر عبد الله مأمون ( 198 – 218 هجری ) :
ابو جعفر عبد الله مأمون بن هارون الرشید قریشی هاشمی بود . مادر او کنیزی به نام مراجل بادغیسی بود و به همین دلیل نژادش از طریق مادر به ایرانیان می رسید . وی در سال 170 هجری به دنیا آمد و سیزده ساله بود که به حکم هارون الرشید پس از امین ولی عهد دوم وی شد و در سال 198 هجری پس از قتل امین در شهر ری با او به عنوان خلیفه بیعت شد .
فضل بن سهل که از این پیروزی سرمست شده بود به خلیفه توصیه کرد که امور حکومتی تغییراتی انجام دهد . هدف او دور کردن دو فرمانده نظامی یعنی طاهر بن حسین و هرثمه بن اعین از عراق بود که به این وسیله بتواند حکومت را در انحصار خود در آورد . مأمون به توصیه وزیرش ، طاهر بن حسین را از عراق برکنار کرد و حسین بن سهل را جایگزین او ساخت و همچنین هرثمه بن اعین را به خراسان فرستاد ولی دور کردن این دو نفر از عراق باعث از سر گیری آشوب ها در عراق شد . ( طقوش : 1385 : 132 )
در ايّامى كه مأمون به مخالفت با برادر خود قيام کرده و بزرگان ايرانى از جمله خاندان آل سهل به او پیوسته بودند به ايشان قول داده بود كه پس از رسيدن به خلافت يكى از علويان را به وليعهدى خود اختيار نمايد تا دو خاندان عبّاسى و علوى به يكديگر آميخته شوند و دشمنی بين ايشان از بین برود . به همين نيّت حضرت علىّ بن امام موسى كاظم را با احترام تمام از مدينه به بغداد خواست ابتدا طاهر سردار مأمون با او به وليعهدى بيعت نمود و خود خليفه هم در سال 201 از خراسان آن حضرت را رسما به اين مقام معرّفى كرد و سپس خليفه دستور داد كه مردم شعار سياه را كه ابتدا آنرا مسوّده اختيار نموده و شعار رسمى طرفداران بنى عباس بود به شعار سبز مخصوص علويان مبدّل سازند.
چون مردم اين شهر همه سنّى متعصب بودند از شنيدن اختيار يك تن علوى به وليعهدى برآشفتند و عموی مأمون ، منصور بن مهدی را كه مردى شاعر و فاضل و اديب بود به خلافت برگزیدند ولی وی زیر بار این خلافت نرفت . ناراحتی مردم از این اوضاع به نا آرامی اوضاع کمک کرد .به این گونه جنگ خانگی در بغداد شعله ور گردید و کارهای حکومتی و اداری متوقف شد . روستاهای جنوب عراق در معرض دستبرد قرار گرفتند و اوضاع بغداد تحمل ناپذیر شد ولی فضل بن سهل مانع از آن می شد که این اخبار به مرو و به گوش مأمون برسد .
مأمون پس از آگاهی از اوضاع آشفته عراق احساس کرد که ممكن است در صورت دوام مخالفت اهل بغداد خلافت از كف او به در رود. ناچار آن چه را در باب انتقال خلافت به آل على گفته بود را انكار كرد وی در شعبان سال 202 قبل از عزيمت بسوى دار الخلافه ؛ دستور داد فضل بن سهل را كه به اشاره او مأمون در اين خطّ افتاده بود در حمّامى كشتند و سال بعد از آن علىّ بن موسى الرّضا نيز در طوس به قتل رسانید تا از جانب علویان آسوده‏خاطر شود . وی پس از آن نامه‏هائى به مردم بغداد نوشت و به ايشان اطمينان داد كه بر همان سيره اجدادى برود و به سمت دار الخلافه حركت نمود. مخالفين از شنيدن خبر حركت مأمون متوحّش شده گريختند و مأمون در آخر سال 203 به بغداد وارد شد و تا 218 در آن شهر ماند خلافت كرد. مأمون پس از كشتن فضل بن سهل ، براى دفع اين نسبت از خود برادر فضل ، حسن را به وزارت برگزید و پوران دختر حسن را هم به عقد ازدواج خود درآورد و حسن به همين سمت باقى بود تا آنكه مأمون او را به علت پيرى از خدمت معاف نمود و اين مقام را تا زنده بود جز به منشيان و پروردگان آل سهل بكسى ديگر وانگذاشت. ( پیرنیا : 1380 : 98)
پیروزی مأمون بر امین را در واقع می توان پیروزی ایرانیت بر عربیت نامید . همین امر باعث شد که نصر بن شبث که از طائفه بنی عقیل و طرفدار خلافت امین بود علیه مأمون قیام کند . وی در اواخر سال 198 هجری در کیسوم که از روستا های سمیساط در شمال حلب بود قیام کرد و توانست سرزمین های اطراف را به تصرف خود در آورد .
خلیفه طاهر بن حسین را برای جنگ او فرستاد و او را استاندار موصل ، جزیره ، شام و مغرب کرد .این سیاست در ادامه همان سیاست دور ساختن وی از بغداد شکل گرفت . در واقع مأمون با این کار می خواست هم طاهر بن حسین را از بغداد دور کند و هم شورش نصر بن شبث را سرکوب نماید . طاهر چون از این موضوع ناراحت بود در جنگ با نصر اهمال می کرد و سعی می کرد با نامه نگاری نصر را به ترک مخاصمه دعوت کند ( برای اطلاع از متن نامه ها ر.ک : ابن اعثم کوفی : 1372 : ج‏8 :418-420)
مأمون که سستی طاهر را در جنگ با نصر بن لیث مشاهده کرد او را از ادامه جنگ باز داشت و امارت خراسان را به او داد و فرزندش عبد الله بن طاهر را را به جای وی گمارد و دستور دفع شورش نصر را به او داد . عبد الله بن طاهر نصر را محاصره کرد و بر او سخت گرفت تا این که وی به ناچار تقاضای صلح کرد و عبد الله وی را با امان نامه مأمون به بغداد فرستاد و به این گونه شورش وی پایان یافت ( همان)
گروه دیگری که از این اختلافات استفاده کرده و علیه دستگاه خلافت شورش کردند « زط » ها بودند . اینان مردمانی بودند اصالتا اهل هند که در دوران بهرام چوبین به ایران آمده بودند و در مسیر مهاجرت خود در میان واسط و بصره مستقر شده بودند . اینان در زمانی که مأمون و امین سرگرم جنگ با یکدیگر بودند قدرت خود را افزایش داده و بر راه بصره مسلط شدند و راه ارتباطی بصره به بغداد را قطع کردند . مأمون پس از آن که بر برادر خود ظفر یافت سعی کرد که با زط ها بجنگد ولی هوشیاری زط ها باعث شده بود که در مواقع خطر در بیابان پراکنده شوند و تن به جنگ با مأمون ندهند . آن ها همچنان به دامنه فعالیت خود ادامه دادند تا سر انجام در دوره معتصم سرکوب شدند .
علویان نیز از اختلافاتی که بین امین و مأمون وجود داشت و جنگ هایی که ما بین آنان اتفاق افتاد فرصت را مغتنم شمرده و خود را برای رویارویی با خلافت عباسی آماده کردند . از مهم ترین این قیام ها که توسط علویان اتفاق افتاد می توان به قیام سری بن منصور شیبانی معروف به ابو السرایا اشاره کرد . وی در جمادی الثانی سال 199 هجری در کوفه به دستور محمد بن ابراهیم بن اسماعیل معروف به ابن طباطبا قیام کرد .
ابن خلدون درباره چگونگی قیام ابو السرایا می نویسد : « چون هرثمه، در پرداخت ارزاق و مواجب اصحاب ابو السرايا مماطله كرده بود، خشمگين شد و به كوفه رفت و با ابن طباطبا بيعت نمود. چون كوفه را در تصرف آورد، مردم و اعراب بدوى از هر سو بدو روى آوردند، و با او بيعت كردند. امارت كوفه از جانب حسن بن سهل، با سليمان بن المنصور بود. حسن بن سهل، زهير بن المسيب الضبى را با ده هزار تن بر سر او فرستاد. ابن طباطبا و ابو السرايا به مقابله بيرون آمدند و آن سپاه را منهزم نمودند و لشكرگاهشان را به غارت بردند. روز ديگر، محمد بن طباطبا بمرد. ابو السرايا، پسرى نوخاسته از علويان را، به نام محمد بن جعفر بن محمد بن زيد بن على بن الحسين به جاى او نشاند و خود زمام همه كارها را بر دست گرفت. زهير، به قصر ابن هبيره بازگشت. حسن بن سهل، عبدوس بن محمد بن ابى خالد المرورودى را، با چهار هزار سپاهى بفرستاد. ابو السرايا، در نيمه رجب به نبرد او بيرون آمد و او را كشت. هيچ يك از سپاهيانش نجات نيافتند. يا كشته شدند، يا به اسارت درآمدند. ابو السرايا در كوفه، ضرب درهم كرد و لشكرهايى به بصره و واسط فرستاد. عباس بن محمد بن عيسى بن محمد الجعفرى را امارت بصره داد، و حسين بن حسن بن على بن الحسين بن على، معروف به الافطس را حكومت مكه داد، و امور حج را به او سپرد. و ابراهيم بن موسى بن جعفر الصادق را حكومت يمن داد و اسماعيل بن موسى بن جعفر را حكومت فارس و زيد بن موسى بن جعفر را حكومت اهواز. سپس به بصره رفت، و عباس بن محمد الجعفرى را از آنجا براند و بصره و اهواز را در قلمرو خود آورد. ابو السرايا محمد بن سليمان بن داود بن الحسن بن الحسن بن على را به مداين فرستاد و فرمان داد كه از جانب شرقى به بغداد آيد. او نيز چنين كرد. عبد الله بن سعيد الحرشى، از سوى حسن بن سهل در واسط بود مقاومت را نيارست و بگريخت.» ( ‏ابن‏خلدون: 1363 :ج‏2 :378 )
موفقیت های ابو السرایا حسن بن سهل را واداشت تا هرثمه بن اعین را مأمور سرکوب حرکت وی کند . هرثمه در اجرای مأموریتش پیروزمندانه وارد کوفه شد و ابو السرایا به شوش در ایران گریخت ، سپس به جزیره رفت و در آخر در جلولاء دستگیر شد و توسط حسن بن سهل در نهروان گردن زده شد . وبه این گونه یکی دیگر از قیام های علویان علیه خلافت عباسی در هم شکسته شد .
از دیگر شورش هایی که در دوران مأمون علیه دستگاه خلافت عباسی اتفاق افتاد شورش بابک خرم دین و شورش مازیار بود . مأمون به دلیل مشکلاتی که داشت نتوانست در مقابل این شورش ها اقدام خاصی انجام دهد و دامنه این قیام ها به دوران معتصم رسید . به همین دلیل در ضمن وقایع مربوط به دوران خلافت معتصم عباسی به این قیام ها خواهیم پرداخت .
سر انجام مأمون پس از نزدیک بیست سال خلافت بيمار شد، و در بدندون بيمارى‏اش شدت گرفت. او را به طرسوس آوردند و در آن جا مرد. معتصم بر او نماز خواند. و در همان جا دفنش کردند .
معتصم ( 218 – 227 هجری ) :
مأمون برادر خود، ابو اسحاق، محمد ملقب به المعتصم باللّه را به جانشينى خود برگزيده بود، و پس از وفاتش، مردم با او بيعت كردند. معتصم از طرسوس به بغداد آمد و چون وارد آن شهر شد عباس پسر مامون را از حكومت بغداد خلع كرد و خود بر آن شهر چيره شد و مردم در بغداد با او دوباره بيعت كردند. عباس نسز به احترام عمویش با او بیعت کرد .
معتصم را ملقب به « مثمن » کرده اند زیرا هشتمین نسل از فرزندان عباس و هشتمین خلیفه از صلب اوست . هشت فتح انجام داد . هشت سال و هشت ماه و هشت روز خلافت کرد . وی در سال صد و هشتاد در ماه شعبان ( که هشتمین ماه سال است ) متولد شد و در چهل و هشت سالگی مرد . فرزندان او هشت پسر و هشت دختر بودند (منهاج سراج : 1363 :ج‏1 :115 – 116 )
از اقدامات مهم معتصم در اوان حکومتش سرکوبی شورش « زط » ها بود که از دوران مأمون آغاز شده بود ولی مأمون نتوانست آن ها را مطیع کند « زط ها در بطايح ميان بصره و واسط شورش نمودند و رهزنى كردند، پس معتصم احمد بن سعيد بن سلم بن قتيبه‏ باهلى را بر سر آنان فرستاد و او را شكست دادند، سپس معتصم در جمادى الاولى سال 219 عجيف را فرمان داد و آنان از وى امان خواستند و تسليم فرمان معتصم پيش وى آمدند، عجيف آنان را وارد بغداد كرد و معتصم امانشان داد و در خانقين ساكنشان گردانيد. » (‏يعقوبى: 1363 : ج‏2 :497) .
علویان نیز در زمان معتصم دست به قیام زدند . محمد بن قاسم بن على بن عمر بن على بن حسين بن على در طالقان علیه دستگاه خلافت قیام كرد و جماعتى او را پيروى كردند، معتصم عبد الله بن طاهر را مأمور سرکوب وی کرد .پس عبد الله بن طاهر بعضى عمال خود را بر جنگ وى فرستاد و چون به طالقان رسيدند ، محمد بن قاسم از آن جا به نيشابور گريخت پس عبد الله ابن طاهر او را گرفت و نزد معتصم فرستاد و معتصم او را در كاخ خود زندانى كرد، ليكن در شب (عيد) فطر سال 219 از وى گريخت و او را جستند و بر او دست نيافتند. ( همان )
اما مهم ترین شورشی که معتصم را به خود مشغول می داشت شورش بابک خرم دین بود . در واقع می توان گفت پس از خاموش شدن جنبش ابو مسلم و المقنع، بزرگترين نهضتى كه عليه خلفاى عباسی صورت گرفت قيام بابک خرم دین است. نکته جالبی که در ارتباط این قیام ها قابل تأمل است آن است که در تمام جنبش هاى توده‏اى بعد از اسلام، رهبران قيام همواره اصل تناسخ (يعنى انتقال روح از بدنى به بدن ديگر) را بين پيروان خود اشاعه مى‏دادند؛ چنان كه سنباد و استادسيس و مقنع اصل تناسخ را به ياران خود مى‏آموختند و از اين راه مى‏كوشيدند تا سنت مبارزه عليه بيدادگران را براى شخصيتهاى برجسته تاريخ، آسان سازند. پيروان مقنع معتقد بودند كه روح ابو مسلم در او حلول كرده و ياران بابك را عقيده بر اين بود كه روح جاويدان در تن بابك درآمده است.
آن چه از فحوای گزارشات تاریخی به دست می آید آن است که خرم‏دينان كه به سرخ‏جامگان نیز معروف بودند، از پيروان مزدك‏ بودند كه در آذربايجان، رى، ارمنستان، ديلم، همدان، دينور (مابين اصفهان و اهواز) پراكنده‏ می زیستند و وقتى كه بابك خروج كرد، خرم‏دينان از ساير نواحى به او پيوستند. مأمون، محمد بن حميد طائى را كه پيروزي هاى بسيار به دست آورده بود و شهرهاى قزوين و مراغه و بيشتر آذربايجان را گشوده بود، به جنگ بابك فرستاد ولى پس از شش جنگ، كه بين آنان روى داد، محمد بن حميد كشته شد. عبد الله بن طاهر نیز که پس از آن به رویارویی با بابک پرداخت کاری از پیش نبرد تا این که مأمون وفات یافت و کار بابک به دوران معتصم کشید . معتصم سردار معروف خود افشین را به مقابله وی فرستاد و او توانست با کمک سرداران با تجربه خود پس از چندی لشکر بابک را شکست داده و بابک و برادرش را به اسارت نزد معتصم بفرستد . معتصم نیز بابک را به دار آویخت و به این سان آتش این فتنه نیز خاموش شد . این پیروزی هر چند برای خلافت عباسی بسیار میمون و مبارک بود ولی برای فاتح آن افشین بسیار بد یمن بود زیرا پس از این پیروزی وی مورد حسادت دیگر سرداران قرار گرفت و آنان معتصم را از آینده او که شاید رقیبی برای خلافت باشد بیم دادند . معتصم نیز بدون درنگ وی را به اتهام این که مسلمان نیست به قتل رساند و جنازه او را کنار جنازه بابک به دار آویخت ( دینوری : 1371 :445 – 228 )
قیام دیگر در دوران معتصم قيام مازيار بن قارن بود که در مازندران به سال 224 اتفاق افتاد. مازیار در دوران مأمون به اسلام گرویده بود و محمد نامیده می شد و از طرف مأمون به عنوان استاندار طبرستان ، رویان ، و دماوند انتخاب شد ( طقوش : 1385 : 170 ) ولی پس از مرگ مأمون وی بر ضد معتصم قیام کرد و مخالفت شدیدی با اسلام کرد و سعی کرد آیین های اسلامی را ملغی کرده و آیین زردتشتی را برقرار سازد ولى بر اثر برخى خطاها و خيانت پسرعم او كوهيار، و فشار شديدى كه از جانب سپاهيان خليفه و لشكريان آل طاهر از دو طرف بر او وارد شده بود به سال 224 اسير شد و در سال 225 در سامرا به قتل رسيد .
سر انجام خلیفه معتصم باللّه، پس از هشت سال و هشت ماه ، در نيمه ربيع الاول سال 227 مرد و مردم يك روز پس از او با پسرش ابو جعفر هارون بن المعتصم ملقب به الواثق باللّه بيعت كردند .
دورانی که معتصم به خلافت رسید دورانی بود که دو عنصر عربیت و ایرانیت به شدت با یکدیگر در رقابت بودند و هر کدام سعی می کرد که بر دستگاه خلافت تأثیر گزار باشد. این جریانات کم کم توازن خود را از دست داد و حکومت عباسی را دچار اختلال کرد .
در واقع با خروج مأمون از مرو و رفتن وی به بغداد ، روابط میان حکومت عباسی و ایرانیان تیره شد و با حذف خاندان سهل تقریبا عنصر ایرانی از دستگاه خلافت کنار گذاشته شد و در نتیجه نقطه مشترک میان منافع ایرانیان و عباسیان از بین رفت . از سوی دیگر قیام های اعراب علیه دستگاه خلافت به حدی بود که اتکا کردن به اعراب نیز برای خلافت عباسی اشتباه بزرگی به شمار می آمد به همین دلیل معتصم سعی کرد عنصر جدیدی را وارد دستگاه خلافت کند که نه ایرانی باشد و نه عرب و به دین منظور از ترکان استفاده کرد . ترکان به رقم نداشتن تمدنی اصیل ، تأثیری مهم در زندگی سیاسی و اجتماعی داشتند و پاسداران ترک در ایام خلاقت معتصم به یکی از پشتوانه های اصلی خلافت تبدیل شدند ( طقوش : 1385 : 172 ) .
نفوذ ترکان در دستگاه خلافت به حدی بود که معتصم محافظان شخصی خود را از آنان انتخاب می کرد و در زمانی که ترکان در بغدا به اذیت و آزار مردم پرداختند معتصم به توبیخ آنان نپرداخت بلکه پایتخت را از بغداد به سامرا انتقال داد .
ترکان در دستگاه خلافت معتصم به رده های بالای حکومتی رسیدند و کم کم توانستند در تصمیم گیری های خلیفه تأثیر گزار باشند به گونه ای که قتل افشین که خود از سرداران ترک سپاه معتصم بود با دسیسه دیگر سرداران ترک اتفاق افتاد . این آزادی عمل ترکان به حدی رسید که در اواسط دوران حکومت الواثق بالله ، زعام امور خلافت را به دست گرفته بودند و خلیفه مجری دستورات آنان بود . در واقع دوران شش ساله خلافت الواثق ، دوران پایان دوره اول حکومت عباسی به شمار می رود . دوره ای که صلابت و اقتدار خلفا حرف اول را در حکومت می زد و کم کم با ظهور ترکان در دستگاه خلافت دوران جدیدی از خلافت عباسی آغاز گردید که در آن خلفا مجری دستورات سرداران ترک خود هستند .
نتیجه :
عباسیان با توجه به نارضایتی مردم از حکومت بنی امیه و احترام آنان به خاندان اهل بیت با تبلیغ برای خلافت اهل بیت توانستند توده مردم را علیه خلافت بنی امیه بسیج کرده و به رهبری ابو مسلم خراسانی حکومت بنی امیه را ساقط کنند ولی به محض این که به این مهم دست یافتند بر خلاف باور عموم با انتساب خود به خاندان اهل بیت بر مسند خلافت تکیه زدند و خلافت عباسی را پایه گزاری کردند . مروخان نیم قرن خلافت عباسیان را به چهار دوره تقسیم کردند که از این بین دوران اول خلافت یعنی از زمان سفاح تا اواسط دوران الواثق بالله دوران اقتدار خلفای عباسی بوده است و در دوران های دیگر معمولا دستگاه خلافت تحت نظر حاکمان و سرداران سپاه عمل می کرد . دوران اول خلافت عباسی در واقع دوران اقتدار این خلافت بود به گونه ای که بزرگ ترین قیام ها علیه این حکومت اتفاق افتاد ولی همواره پیروز میدان حکومت بود . خلیفه در این دوران نه تنها مرجع دینی مسلمانان به شمار می آمد بلکه حاکم آنان نیز بود و همواره در صدد بود که یکپارچپی سرزمین های اسلامی را حفظ کند .تا این که رقابت بین ایرانیت و عربیت در دستگاه خلافت شدت گرفت و باعث شد خلیفه معتصم ، ترکان را وارد دستگاه حکومتی کند و در واقع این عمل تیری بود بر پیکره استقلال خلفای عباسی زیرا پس از آن ترکان زعام امور را به دست گرفتند و در واقع خلیفه فقط به عنوان یک مرجع دینی مطرح بود و همین امر باعث شد که یکپارچگی سرزمین های اسلامی به هم بخورد و حکومت های اسلامی مختلف به وجود آید و هر کدام برای منافع شخصی خود بر دیگری بتازد .

پي‌نوشت‌ها:

1- دانشجوی رشته تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان

منابع و مآخذ :
ابن اثير ، عز الدين على ( 1371 ) ؛ الکامل فی التاریخ ( كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران )، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران : مؤسسه مطبوعاتى علمى .
ابن اعثم كوفى (1372 )، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى (ق 6)، تحقيق غلامرضا طباطبائى مجد، تهران : انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى .
ابن خلدون ، ابو زيد عبد الرحمن بن ابو عبد الله محمد ( 1363 ) ؛ العبر (تاريخ ابن خلدون)، ترجمه عبد المحمد آيتى، تهران : مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چ اول .
ابن طقطقى ، محمد بن على بن طباطبا ( 1360 )، تاريخ فخرى ، ترجمه محمد وحيد گلپايگانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، چ دوم .
ابن عماد ، شهاب الدين ابو الفلاح عبد الحي بن احمد العكري الحنبلي الدمشقي ( 1406 ) ؛ شذرات الذهب في اخبار من ذهب، ، تحقيق الأرناؤوط، دمشق : بيروت : دار ابن كثير .
پيرنيا ، حسن و عباس اقبال آشتيانى‏ ( 1380 ) تاريخ ايران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاريه‏: تهران‏: خيام چاپ: نهم .
تاريخنامه طبرى ، گردانيده منسوب به بلعمى (ق 4)، تحقيق محمد روشن، تهران، جلد 1و2 سروش، چ دوم، 1378ش، جلد 3،4،5 البرز، چ 3، 1373 .
خظیب بغدادی ، احمد بن علی ( بی تا ) ؛ تاریخ بغداد او مدینه السلام ؛ بیروت : دار الکتب العلمیه .
دينورى ، ابو حنيفه احمد بن داود (1371) ؛ اخبار الطوال ، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران : نشر نى ، چ چهارم .
دينوري ، ابن قتيبة ( 1380 ) ؛ الإمامة و السياسة (امامت و سياست (تاريخ خلفاء))، ترجمه سيد ناصر طباطبايى، تهران : ققنوس .
راوندی ، مرتضی ( 1382 ) ؛ تاريخ اجتماعى ايران‏ ، تهران‏ : انتشارات نگاه‏ ، چ دوم .‏
طبرى ، محمد بن جرير (1375 )، تاريخ طبرى ؛ ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران : اساطير، چ پنجم .
طقوش ، محمد سهیل ( 1385 ) ؛ دولت عباسیان ؛ مترجم حجت الله جودکی با اضافاتی از رسول جعفریان ؛ قم : پژوهشگاه حوزه و دانشگاه .
مستوفى قزوينى ، حمد الله بن ابى بكر بن احمد (1364 )، تاريخ گزيده تحقيق عبد الحسين نوايى، تهران : امير كبير، چ سوم .
مسعودي ، أبو الحسن على بن حسين ( 1365 )، التنبيه و الإشراف ، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران : شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چ دوم .
مقدسى ، أبو عبد الله محمد بن أحمد (1361 )، أحسن التقاسيم فى معرفة الأقاليم ، ترجمه علينقى منزوى، تهران : شركت مؤلفان و مترجمان ايران .
مقدسى ، مطهر بن طاهر ( 1374 ) ؛ البدء و التاريخ ( آفرینش و تاریخ ) ‏، ترجمه محمد رضا شفيعى كدكنى، تهران : نشر آگه ، چ اول .
منهاج سراج ( 1363 ) ؛ طبقات ناصرى تاريخ ايران و اسلام، تحقيق عبد الحى حبيبى، تهران، دنياى كتاب .
نرشخى ، أبو بكر محمد بن جعفر ( 1363 )، تاريخ بخارا، ترجمه أبو نصر أحمد بن محمد بن نصر القباوى، تلخيص محمد بن زفر بن عمر ، تحقيق محمد تقى مدرس رضوى، تهران : توس ، چ دوم .
يعقوبى ، احمد بن ابى يعقوب ( 1371)، تاريخ يعقوبى ؛ ترجمه محمد ابراهيم آيتى ، تهران : انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.