اشاره
مقصود از منابع تفسير، گزاره هايي هستند كه داده هايي قطعي، معتبر و متناسب با مفاد آيات را در اختيار مفسر قرار مي دهند و معاني واژگان قرآني و مفهوم آيات را براي وي روشن مي كنند.(1) عدم به كارگيري منابع معتبر در تفسير، اعتبار نتايج تفسيري و آموزه هاي مستفاد از قرآن را زير سؤال خواهد برد. پيشينه ي بحث از منابع تفسير تقريباً به آغاز نزول قرآن برمي گردد، زماني كه افزون بر آگاهي مخاطب از زبان ادبي قرآن، رجوع به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به عنوان معلم و مبيّن قرآن، به عنوان دومين منبع در تفسير مطرح شد.(2) بعدها در لابه لاي تفاسير از منبعيت لغت، اسباب نزول، تاريخ، قول صحابه و روايات اهل بيت (عليهم السلام) سخن رفت. در دوره هاي بعد با ظهور كتابهاي علوم قرآني، فصلي مستقل با عنوان مآخذ التفسير(3)و در برخي از آثار جديد با عنوان مصادرالتفسير (4) به بحث از منابع تفسير و انواع آن اختصاص يافت؛ علي رغم گفتگوهاي فراوان در اين زمينه، هنوز برخي از آنها همانند معيارهاي اعتبارسنجي منابع تفسيري، نيازمند مباحث ژرفنگرانه است.(5)قرآن و منابع تفسير
قرآن تبيين و تعليم آياتش را بر عهده ي رسول خدا نهاده(6)، و در حقيقت قرآن با تمهيد سيستم ارجاع به سنت نبوي، به اقوال و افعال نبوي در تفسير قرآن اعتبار بخشيده است. اين نكته كاملاً بديهي و پذيرفتني است كه مخاطب نخستين و اصلي قرآن يا هر متن ديگري، آن را بهتر و كامل تر از ديگران بفهمد و تفسيرش كند.(7)از اين رو تفسير پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، معصومانه، نشأت گرفته از وحي و مصون از هر گونه لغزش است؛ بنابراين، هر معنايي را كه براي آيات بيان نمايند، بي شك همان مراد خداست، هرچند دلالت آيه براي ما روشن نباشد. اين اعتقاد مورد اتفاق همه ي مسلمانان است و اطلاق آيات وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى (نجم: 3) ( و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي گويد و وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (حشر: 7) ( آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد [ و اجرا كنيد ] و از آنچه نهي كرده خودداري نماييد ) بر آن دلالت مي كند.(8)به سانِ نقش تبييني پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، قرآن در آيات 31 تا 33 سوره فاطر(9)، گروه ديگري را وارثان راستين خود معرفي كرده است. وارثان قرآن ضروري است كه افزون بر آگاهي از كتاب(10)، از سنت نبوي نيز در تبيين و تعليم قرآن آگاه باشند، در غير اين صورت وراثت آنان تام و كامل نخواهد بود. براي تذكار به اين نكته و دفع هرگونه اشكال احتمالي، عترت نبوي، ضمن تأكيد بر آگاهي از تمام قرآن، امكان دستيابي ديگران به چنين آگاهي جامعي از قرآن را مردود اعلام كرده اند. پس براي دستيابي به سنت نبوي در تفسير قرآن، نيازمند ميراث علمي وارثان حقيقي قرآن هستيم. وارثان قرآن منبع و مرجعي مطمئن و مورد توصيه ي قرآن براي دستيابي به حقايق سنت نبوي در قرآن شناسي و غير آن است. اين اعتقاد در حقيقت همان كاركرد عترت در انديشه شيعي است؛ مبتني بر اين آموزه، تفسير عترت از قرآن به سان تفسير پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) معصومانه و عاري از هرگونه خطا و هوا است(11)، چون حديث آنان همان سخن رسول خداست و حديث رسول خدا، سخن خداوند است.(12)
خلاصه مطلب آنكه از منظر قرآن، ما با دو مرجع اصلي براي شناخت حقايق قرآن رو به رو هستيم: سنّت تبييني و تعليمي پيامبر اسلام و ميراث وارثان حقيقي قرآن، و ميان اين دو مرجع هيچ گونه اختلاف و تضادي وجود ندارد و مكمل و مؤيد همديگر هستند. درواقع قرآن مسأله منابع و مآخذ معتبر تفسير آياتش در عهد نبوي و ادوار بعدي را، با استفاده از سيستم ارجاع بدون واسطه به سنت نبوي و ارجاع با واسطه به دانش وارثان قرآن، طراحي و تثبيت نموده است. از اين رو ادله ي اعتبار حجيت سنت نبوي شامل سنت عترت نيز مي شود.
طبقه بندي منابع تفسير
منابع تفسير قرآن در سه مدل « نقلي- عقلي- شهودي »، « پايه- تابع »، « متن شناسي- پيشامتن شناسي » قابل تقسيم است. اين مدلها تنها به هدف نشان دادن تنوع كاركرد و كارآمدي منابع در تفسير قرآن، و معيارسنجي اعتبار آنها، صورت بندي شده است، از اين رو تقسيم بندي مذكور منابع به معناي توسعه و تكثير آنها نيست.(13) البته به دليل تأثيرپذيري منابع تفسير از مباني كلامي مفسّران، منابع تفسيري دو مفسّر شيعي و سنّي در مقايسه با همديگر متفاوت خواهد بود. نوع منابع تفسير از مباني كلامي مفسّر تأثير مي پذيرد و اين تأثير تا حدي است كه دامنه ي منابع مفسر را دچار قبض و بسط مي كند، منبعي را از درجه ي اعتبار ساقط يا بالعكس بدان اعتبار مي بخشد. از اين رو منابع تفسيري مفسّران فريقين با همديگر تفاوت دارند؛ مفسران اماميه در منابع نقلي، روايات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) را معتبر مي دانند و اقوال صحابه را حجت نمي دانند، حال آنكه قول صحابي نزد مفسران اهل سنت از معتبرترين و مهم ترين منابع تفسيري به شمار مي آيد. همچنين تأثير مباني كلامي در منابع تفسيري تا حدي است كه مي تواند منبعي را به زمره ي منابع مفسر بيفزايد هرچند ديگران آن منبع را معتبر ندانند يا در كاركرد آن در تفسير ترديد داشته باشند؛ همانند نزاع و اختلافي كه برخي از مفسران در كاركرد كشف و شهود در تفسير دارند.(14) هر دو مثال ياد شده برگشت به معيارهاي اعتبار منابع تفسيري نزد مفسران دارد و معيارهاي مذكور از مباني كلامي آنان نشأت مي گيرند.افزون بر اينها، مباني كلامي در تقدم و تأخر بهره وري مفسر از يك منبع خاص از ميان ديگر منابع تفسيري، تأثيرگذار است. براي نمونه، طرفداران روش تفسيري قرآن به قرآن، تحت تأثير مباني نظري خويش، به تقدم منبعيت قرآن در تفسير تأكيد دارند و آن را يك اصل عملي تخلف ناپذير در تفسير مي دانند. در اين رويكرد، ديگر منابع تفسيري ( عقل، حديث، تاريخ ... ) در رتبه هاي بعدي قرار دارند و كاركرد منبعي خاص قرآن در تفسير را فاقدند. اين تقدمْ معلول نگرش مفسر به جايگاه قرآن در تبيين و تفسير دروني خودش است كه برآيند مباني كلامي وي به مؤلف قرآن و ويژگيهاي متني آن است.
مدل معيار مفسران اماميه در منابع تفسير
تأثير مباني كلامي اماميه در اعتباربخشي و اولويت بندي سنت اهل بيت (عليهم السلام) نسبت به ديگر منابع، منجر به مدلي خاص در طبقه بندي منابع تفسيري مفسران اماميه شده است كه ما از آن به عنوان مدل معيار در منابع تفسير در اين مذهب ياد مي كنيم. مقصود از اين مدل طبقه بندي منابع به دو قسم « اصلي- پايه » و « تابع- پيرو » است. قرآن، لغت اصيل، سنت اهل بيت(عليهم السلام)، عقل از منابع پايه و تاريخ، تجربه علمي، فهم و رأي مفسران كهن از منابع تابع در نظريه ي تفسيري مفسران اماميه به شمار مي آيند. تقسيم بندي منابع در مدل پايه و تابع، براساس معياري ارزش مدارانه در سنجش اصالت و اعتبار معرفتي آنها است. مطابق اين معيار، منابع پايه، داده هايي هستند كه از اعتبار قوي تر و بالاتري نسبت به منابع تابع برخوردارند و نوعي اولويت و تقدم شأني بر آنها دارند؛ منابعي كه از چنين درجه ي اعتباري برخوردار نباشند، منابع تابع به شمار مي آيند و اعتبار آنها مشروط به تأييد منابع پايه است.اعتباربخشي مباني كلامي اماميه به سنّت اهل بيت (عليهم السلام)
نخستين تأثير مباني كلامي خاص اماميه، اعتباربخشي به سنت اهل بيت در تفسير قرآن كريم است. احاديث تفسيري اهل بيتْ فوايد متعددي در معناشناسي آيات، اعم از تبيين متشابهات و مبهمات قرآني، ارائه ي روش تفسيري معتبر، معيارهاي سنجش اقوال مفسران و ديگر فوايد تاريخي دارند؛ لكن كاركردها و كاربردهاي احاديث تفسيري اهل بيت در فهم قرآن، پيش از هر چيز مشروط به اعتباريابي آنان از سوي دليل معتبر است. لذا قبل از هرگونه بهره مندي از روايات، اثبات اعتبار آنها تقدم دارد.اعتباربخشي به منابع تفسيري، نخستين تأثير مباني كلامي خاص اماميه است كه سنت اهل بيت را به منبع ويژه ي مفسران اماميه در تفسير قرآن تبديل كرده است.
تقرير اين تأثير از اين قرار است كه از آنجا كه مطابق ادله قرآني و نقلي معتبر، وراثت قرآن براي اهل بيت به اثبات رسيده، ضروري خواهد بود كه قول و فعل و تقرير وارثان برگزيده ي قرآن در تفسير معتبر باشند و اولويت اعتباري نسبت به ديگر منابع داشته باشند؛ به اين معنا كه سنت اهل بيت تقدم رتبي و شأني بر ديگر منابع تفسيري پيدا خواهد كرد و حاكم بر آنها خواهد بود و در مواقع تعارض، به عنوان دليل، حاكم بر ديگر منابع خواهد بود. در نتيجه، حجيت سنت اهل بيت، لازم منطقي و نتيجه ي عقلي پذيرش آنان به عنوان وارثان حقيقي قرآن است و بدون پذيرش اين حجيت، مباني كلامي خاص اماميه فاقد ثمري عملي خواهد شد.
شايان ذكر است كه مباني كلامي خاص اماميه تنها در اثبات حجيت ثبوتي سنت عترت كارآمد هستند و بيش از آن در حجيت اثباتي كارآمدي ندارند. روشن است كه حجيت ثبوتي و اثباتي احاديث دو مرحله ي ممتاز از يكديگر و ادله و معيارهاي اعتبار هريك متفاوت با ديگري است.
مقصود از حجيت ثبوتي، اعتبار داشتن داده هايي است كه از امامان عترت به حقيقت صادر شده و در صدور آن هيچ گونه ترديدي وجود ندارد؛ مانند شرايط كسي كه خود در عصر حضور امام معصوم زندگي مي كرده و سخن يا فعل معصوم را ناظر و شاهد بوده است. مقصود از حجيت اثباتي، احراز سنت واقعي براي غيرشاهدان و غيرناظران است؛ يعني حجيت آنچه امروزه به عنوان ميراث حديثي در اختيار مسلمانان قرار دارد.
بحث از حجيت ثبوتي سنت مسأله اي كلامي است و در حقيقت به شئون امام برمي گردد در حالي كه بحث حجيت اثباتي مسأله اي تاريخي و علم الحديثي است. مي توان ادعا كرد كه قاطبه ي شيعيان حجيت ثبوتي سنت معصوم را به صورت مطلق و بدون تقييد و تحديد پذيرفته اند هرچند در سخنان برخي از آنان نوعي از تقييد و تحديد نيز به چشم مي خورد.(15)
حجيت اثباتي سنت با چالشها و آسيب هايي چون نسخ، تقيه و توريه، وضع و جعل، تصحيف و تقطيع، نقل به معنا و آسيبهاي سندي چون ارسال، انقطاع سند، تدليس و... رو به رو است و نيازمند مطالعات جدي تاريخي و علم الحديثي در شناسايي و ترميم است.(16)
به سبب همين آسيبها و چالشهاي تاريخي ما شاهد اختلافاتي ميان احاديث موجود هستيم كه گاه تا مرحله ي تعارض بين دو حديث نيز مي رسد و كوششهاي از سوي بزرگان و محققان اماميه در حل تعارض نمايي ها و اختلافات موجود ميان احاديث صورت گرفته است. لكن در مقام ثبوتي امكان و احتمال تنافي ميان دو سخن از يك معصوم يا چند معصوم منتفي و امتناع عقلي دارد.
همچنين ادله اثباتي حجيت ثبوتي سنت عترت، بايد فراتر از خود سنت آنان باشد تا مستلزم دور نباشد، لذا سخن كساني كه در اثبات حجيت ثبوتي سنت به روايات تمسك جسته اند، خالي از اشكال نيست.(17)
نتيجه آنكه اعتباريابي ثبوتي سنت عترت در تفسير قرآن كريم به معناي اعتبار تمامي احاديث موجود و منسوب به آنان نيست. اعتباريابي احاديث موجود افزون بر اثات حجيت ثبوتي، نيازمند ادله ي ديگري چون وثاقت تاريخي، اعتبار راويان، موافقت با كتاب، عقل، تاريخ و... است تا اصل صدور حديث از معصوم به اثبات برسد. البته در ميان عالمان اماميه معيارها و مباني متنوعي در اين حجيت اثباتي سنت وجود دارد كه در پژوهشهاي مستقلي مورد بررسي قرار گرفته است.(18)
پينوشتها:
1.علي اكبر بابايي و همكاران، تاريخ تفسير قرآن، ص 261.
2. علي اكبر بابايي، تاريخ تفسير قرآن، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مؤسسه امام خميني (رحمه الله)، قم، 1387ش، ج1، ص 25-29.
3.زركشي، البرهان في علوم القرآن، تحقيق محمد ابوالفضل إبراهيم، دار احياء الكتب العربية، بيروت، 1957م، ج2، ص 156؛ جلال الدين سيوطي، الإتقان في علوم القرآن، تحقيق سعيد المندوب، دارالفكر، بيروت، 1966م، ج2، ص 472.
4.محمد حسين الصغير، دراسات قرآنية: المبادي العامة للتفسير، مكتب الاعلام الاسلامي، تهران، 1413ق، ص 53.
5.علي اكبر بابايي و همكاران، پيشين، ص 261.
6.جمعه: 2؛ احزاب: 33؛ حشر: 7؛ نجم: 3-4.
7.اين اصل در برخي از روايات اهل بيت مورد تأكيد قرار گرفته است. از جمله امام باقر (عليه السلام) در روايتي مي فرمايد: « اِنّما يعرِفُ القرآن من خوطِبَ به » ( همانا قرآن را كسي مي داند كه بدان مخاطب شده است ). كليني، الكافي، تصحيح و تعليق علي اكبر الغفاري، چ پنجم، دارالكتب الإسلامية، طهران، 1363ش، ج8، ص 312؛ علي اكبر بابايي و همكاران، پيشين، ص 261.
8.فتح الله نجارزادگان، سلامة القرآن من التحريف، نشر مشعر، قم، 1424ق، ص 70-71.
9.وَ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ. ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِيرُ. جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ ( و آنچه از كتاب به سوي تو وحي كرده ايم، خود حق [ و ] تصديق كننده ي [كتابهاي ] پيش از آن است. قطعاً خدا نسبت به بندگانش آگاه بيناست. سپس اين كتاب را به آن بندگان خود كه [ آنان را ] برگزيده بوديم، به ميراث داديم؛ پس برخي از آنان بر خود ستمكارند و برخي از ايشان ميانه رو، و برخي از آنان در كارهاي نيك به فرمان خدا پيشگامند؛ و اين خود توفيق بزرگ است. [ در ] بهشتهاي هميشگي [ كه ] به آنها درخواهند آمد. در آنجا با دستبندهايي از زر و مرواريد زيور يابند و در آنجا جامه شان پرنيان خواهد بود.
10. أبا جعفر يقولُ إنّ من علم ما أوتينا تفسير القرآن و احكامهُ و علمَ تغيير الزمان و حدثانه ». ( امام باقر (عليه السلام) مي فرمود: از جمله علومي كه به ما داده شده است تفسير قرآن و احكام آن است و علم تغيير زمان و حوادث آن ). كليني، پيشين، ج1، ص 229.
11.فتح الله نجارزادگان، پيشين، ص 81.
12.ابا عبدالله يقول حديثي حديثُ أبي و حديث أبي حديثُ جدّي و حديثُ جدي حديثُ الحسين و حديثُ الحسين حديثُ الحسن و حديث الحسن حديثُ اميرالمؤمنين(عليه السلام) و حديث اميرالمؤمنين حديثُ رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و حديثُ رسول الله قولُالله عزّوجل ( امام صادق (عليه السلام) مي فرمود: حديث من حديث پدرم مي باشد و حديث پدرم حديث جدم ( علي بن الحسين (عليه السلام)) و حديث او حديث حسين(عليه السلام) است و حديث حسين (عليه السلام) حديث حسن (عليه السلام) و حديث حسن(عليه السلام) حديث اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حديث اميرالمؤمنين (عليه السلام) حديث رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)و حديث رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) قول خداي عزوجل است ). كليني، پيشين، ج1، ص 53.
13.براي آگاهي بيشتر از اين مدل ها به بخش اول كتاب مراجعه شود.
14.رك: محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، مشهد، الجامعة الرضوية للعلوم الاسلامية، 1418ق، ج2، ص 539.
15.مهدي مهريزي، « قلمرو حجيت حديث از نگاه عالمان شيعه »، علوم حديث، شماره 53، پاييز 1388ش، ص 3-4.
16.براي آشنايي با اين آسيب ها و راه حل هاي آن ر.ك: محمدحسن رباني، آسيب شناسي حديث، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1388ش؛ عبدالهادي مسعودي، آسيب شناخت حديث، زائر، قم، 1389ش، صص 310؛ محمد احساني فر، اسباب اختلاف الحديث، دارالحديث، قم، 1385ش، ص 50-157.
17.علي نصيري، رابطه متقابل كتاب و سنت، ص 131 و 140.
18.رك: حدر علي حب الله، نظريه السنة عند الشيعة الاماميه التكون و الصيرورة، الانتشار العربي، بيروت، 1386ش.
راد، علي، (1390)، مباني كلامي اماميه در تفسير قرآن: با رويكرد نقّادانه به آراي ذهبي، عسّال و رومي، تهران: سخن، چاپ اول