وظيفه ي بسيجيان در توليد علم
سخنران: دکتر رضا اکبري (1)
بسم الله الرحمن الرحيم؛ با عرض سلام خدمت همه ي دوستان؛ خوشبختانه عنوان بحث دست بنده را باز مي گذارد تا کمي خودماني تر صحبت کنيم، وقتي درباره ي نهضت علمي صحبت مي کنيم به دو مؤلفه ي آموزش و پژوهش بايد دقت کنيم، جدا کردن اين دو از هم نادرست است، هر چند در مقام اداري براي جدا کردن وظايف از هم جدا هستند، ولي در واقعيت امکان جدا نمودن اين دو از هم وجود ندارد؛ شما همه با پديده اي به نام « جزوه نويسي » آشنا هستيد که منشأ اين مشکل جدا شدن آموزش از پژوهش است، اميد داريم که از اين معضل رها شويم و معضل آموزش محوري بدون پژوهش روزي به سر آيد، استاد براي تدريس مطالعاتي انجام مي دهد که شغل آينده استاد را که خود بنده هم جزو آن ها هستم تأمين مي کند و تا ده سال از انبان همان مطالعه ي اوليه رزق و روزي مي خورد، به هر حال در مقام عمل جدا کردن اين دو امکان پذير نيست و مشکل آفرين در اين هر دو.وقتي راجع به تفکر علمي صحبت مي کنيم و تفکر بسيجي در جنبش علمي بايد در هر دو مؤلفه بررسي کنيم وقتي کاري بخواهيم در زمينه اي انجام دهيم مهم ترين مؤلفه اين است که بايد ديد ما نسبت به آن قضيه عوض شود؛ ضرورت تفکر علمي اين است که ديد ما عوض شود زماني که شما مي خواستيد دانشگاه برويد چه ديدي داشتيد؟ نوع عمل شما با توجه به آن ديد متفاوت مي شود؛ براي يعضي يک رويا بود حتي غذا خوردن و خوابيدن او هم به هم مي خورد، تغيير نوع نگاه به تفکر علمي با توجه به دو مؤلفه ي آموزش و پژوهش مهم ترين بحث امروز است.
سخني در انگيزه ها و ديدها:
در دعوت افراد به دين توجه به سنخ متفاوت افراد است ضروري است، پيامبران بعد از بعثت تفاوت هاي انسان ها را مورد توجه قرار مي دهند، در روايات زياد است که بعضي از امور که براي بعضي متدينين خوب است براي بعضي ها سم مهلک حساب مي شود؛ وقتي ما دعوت پيامبر را مشاهده مي کنيم به نظر مي رسد در باب تشويق انسان ها براي روي کردن به دين از سه مدل بهره مي برند به نام هاي « غايت گرايي »، « وظيفه گرايي » و « فضيلت گرايي »؛ برخي از انسان ها گونه اي هستند که با دادن وعده بهشت و دور شدن از عذاب رو به سوي دين مي کنند؛ همان گونه که در قرآن بسياري از آيات وعده ي بهشت و يا وعيد دوزخ داده شده است، حال اگر کسي مي خواهد دين را برگزيند چون وارد بهشت شود و يا از عذاب دوزخ رهايي يابد اسم اين مدل « غايت گرا » است و به خاطر هدف خاصي کارهايي که آن هدف را به دست آورد انجام مي دهد؛ حال به خاطر يک لذت يا رهايي از يک عذاب؛ در روايت هاي ما اين مدل دين داري مذموم نيست ولي بالاترين رتبه نيز نيست بعضي ها خدا را به اين دليل عبادت مي کنند که خدا را شايسته ي عبادت يافتند نه اين که به خاطر بهشت يا جهنم باشد؛ به هر حال اين مدل پذيرفته شده است چون برخي از آدم ها توانمندي شناختيشان در اين حد است.مدل بعدي وظيفه گرايي است چون عبادت را وظيفه مي دانند تعبير تکليف هم بد نيست؛ احساس تکليف مي کنند؛ اين افراد شأن شان از افراد دسته ي اول بالاتر است، اما اگر وظيفه شان را انجام دهند آن امر هم حاصل مي شود؛ چون که صد آيد نود هم پيش ما ست.
مدل بالاتري هم داريم که انسان ها را شايسته انسانيت مي دانند عبادت مي کنند؛ چون احساس دارند بدون عبادت از فضيلت هاي اخلاقي دور هستند بر خود احساس بار نمي کنند با علاقه اين کار را انجام مي دهند، مثل نفس کشيدن يعني از عبادت احساس آرامش مي کنند که دين داري فضيلت گرايانه است و انسانيت انسان را تمام مي کند و غير آن انسان، انسان نيست؛ چيزي کم دارد اين يک سطح بالاتر از رويکرد وظيفه گرايانه است، انسان هايي که به دنبال فضايل هستند مي خواهند خود را کامل کنند؛ انساني که مي خواهد خدايي شود مطمئناً کسي که به دنبال فضايل هست، وظيفه را هم انجام داده و وقتي وظيفه را انجام داد آن هدف هم برايش حاصل مي شود؛ ولي کسي که هدف برايش مهم باشد لزوماً به دنبال وظيفه نيست و کسي که به دنبال وظيفه باشد لزوماً به دنبال فضيلت نيست. انسان فضيلت گرا از انجام کار لذت مي برد؛ زندگي ائمه را اگر ببينيد مي دانيد از عبادت لذت مي بردند.
عرض کردم بايد نگاه ما عوض شود عرض کردم پيامبران تفاوت افراد را لحاظ مي کنند، اين سه مدل را در نظر بگيريد، حال اين را بياوريم در عرصه پژوهش؛ چرا بايد پژوهش کنيم و به دنبال تفکر علمي باشيم؟ علم به معني عام يعني معرفت، شما همين سنخ را در ميان افراد علمي، آنهايي که به دنبال آموزش و پژوهش هستند مي بينيد که عده اي کار علمي مي کنند چون هدف گرا هستند، هدف آن ها البته متفاوت است؛ مثلاً سود دنيوي، تا چند سال آينده دفاتر پژوهشي در کشور زياد مي شود چون سهم پژوهش بالا مي رود و پول هاي زيادي به سمت پژوهش خواهد آمد، يا مثلاً هدف او الهي باشد مي گويد مي خواهم به بهشت برسم چون علما جايگاه بالايي نزد خداوند دارند، البته اکثريت براي سود دنيوي دنبال اين مسائل هستند؛ اين يک کار آماري مي طلبد که افرادي که وارد دانشگاه مي شوند هدفشان کار آموزشي است يا کار پژوهشي؟ بعضي ها هم اين کارها را مي کنند مي گويند احساس وظيفه داريم، باز مدل هاي مختلفي دارد، مي گويد کشور نياز دارد به پژوهش براي جبران عقب افتادگي ها که اين امر زياد شنيده مي شود، يک عده هم هستند که اين کارها را انجام مي دهند چون احساس مي کنند کامل شدن شان در گرو اين کارهاي آموزشي و پژوهشي است و با اين کار کامل مي شوند.
حال اگر رويکرد فضيلتي در امر پژوهش داشته باشيد مسلماً به وظيفه ي خود هم عمل کرديد و هدف هم برايتان حاصل خواهد شد آموزش و پژوهش مجموعاً به عنوان يک علم يک فضيلت است؛ در عرصه ي پژوهش نمي شود گفت همه بايد به دنبال فضيلت باشند يا همه به دنبال وظيفه باشيد، چون سنخ افراد فوق دارد اين سه نوع پژوهش هم مورد قبول است، هم براي پول يا وظيفه يا فضيلت اين اشکالي ندارد؛ اما نکته ي کليدي اينجا است که بچه هاي بسيجي چه نگاهي بايد به پژوهش داشته باشند در کار نمي شود گفت هر که نگاه فضيلت گرايانه ندارد نباشد، ولي در جمع هاي محدودتر مي شود ديد بالاتري به افراد داد؛ ما که خودمان را بسيجي مي دانيم با چه رويکردي بايد کار پژوهشي انجام دهيم من مي گويم ما بايد رويکرد فضيلت گرايانه داشته باشيم يا حدأقل وظيفه گرايانه يعني انجام پژوهش را فضيلت براي خود بدانيم؛ حال برخي فضايل، فضايل شخصي و برخي اجتماعي هستند و پژوهش هر دو فضيلت محسوب مي شود، هم فردي و هم اجتماعي.
يکي از بحث هايي که در فلسفه اخلاق هست اين است که ملاک برتري افراد و جامعه ها در چيست؛ يکي از مهم ترين اين ملاک ها، فضايل است مثلاً بين دو نفر مي گوئيد، اين بهتر است چون دروغ نمي گويد، وفادار است و غيره، جوامع هم همين طور است، بنابراين اگر بخواهيم دنبال تفکر علمي برويم بايد نگاه ما نگاه فضيلت گرايانه باشد در بهترين وضعيت و پايين ترين وضعيت نگاه وظيفه گرايانه باشد.
علم يک فضيلت است در قرآن چه تعبيري آمده:
آيا با هم مساوي هستند آنهايي که مي دانند و آنهايي که نمي دانند؟! آنهايي که در علم بالاتر هستند، فضيلت بالاتري هم دارند و مقام انساني بالاتري دارند در مراتب بالاتري هستند. در روايتي از پيامبر آمده که قيمت بالاترين انسان از لحاظ ارزش کسي است که از لحاظ علم و دانايي بالاتر است. اين نگاه ها نگاه هاي فضيلت گرايانه هست، نگاه وظيفه گرا نيز داريم و امر مي شود: علم را بجوييد حتي در چين.
براي چند لحظه در نظر بگيريد نگاه ما يک نگاه فضيلت گرايانه به علم است حال چه اتفاقي مي افتد؟ فضايل از طريق آموزش و قرار گرفتن در شرايطي که فضيلت در آن جا حاکم است ياد گرفته مي شود، خدا قرار داد پيامبر را براي شما اسوه ي کامل؛ وجه عملي دين هم خيلي مهم است شما نمي توانيد دين را از عمل جدا کنيد وقتي فضايل در جامعه اي بارور مي شوند علم هم بارور مي شود، چون علم هم يکي از فضايل است، همه اين آيه را شنيد که جهل و انکار کردند در حالي که به درستي آن اعتقاد داشتند؛ چرا؟ به خاطر ستمکاري و تکبر، بنابراين صرفاً روي معرفت نمي شود تأکيد کرد شما معرفت را نمي توانيد از عمل جدا کنيد، لذا پيامبر به عنوان الگوي عملي مطرح شد فضيلت ها در جامعه اي که فضيلت حاکم است آموخته مي شود، دزدي که از بچگي در خانواده ي دزد بار آمده اگر راست هم يک بار بگويد در دهان او زده مي شود. در مورد امر آموزش و پژوهش اگر فضيلت حاکم شود و آموخته شود، چه مدلي به ما مي دهد؟ بچه ي بسيجي اگر ادعاي بسيجي بودن دارد خودش را درگير موقعيت هايي مي کند که مي خواهد پژوهش در آن جا اتفاق بيافتد؛ مي رود در عرصه ي پژوهش از دور مدام شعار نمي دهد، چه طوري؟ با ارتباط با اساتيدي که کار پژوهش انجام مي دهند و تيم هاي پژوهش تشکيل مي دهد، مشکل در کشور ما اين است که بعضي ها عرضه ي مديريت پروژه هاي کلان پژوهشي، مثلاً دويست ميليوني؛ را ندارند، چون تا حالا دو سه ميليوني مديريت مي کردند، بنابراين قيمت که بالا مي رود يک عده که دغدغه هاي ديني دارند خود به خود حذف مي شوند؛ چون مي گويند اين ها توان مديريت پروژه ي اين قدري را ندارند، اگر پژوهش را فضيلت بدانيد تيم هاي پژوهش و آموزش تشکيل مي شود، آن چه که در حوزه هاي علميه يک سنت حسنه است به نام مباحثه و باعث مي شود مطالب علمي نه در غالب جزوه، بلکه هضم و آموخته شود و شما در اين تيم هاي کوچک آموزش مي بينيد که چگونه کار کنيد و با استاد مرتبط باشيد؛ مثلاً وقتي ما دانشجو بوديم مي رفتيم به اساتيد مي گفتيم بياييد کار پژوهشي مشترک انجام دهيم، مقاله مي خواهيد بنويسيد من مي روم فيش برداري مي کنم، من ياد بگيرم؛ استادها عارشان مي آمد که اسمشان کنار اسم دانشجوشان باشد، چيزي که در بعضي از کشورها خيلي ارزشمند است در بين ما که مسلمان هستيم و از غرور و تکبر بايد دور باشيم براي ما جنبه ي ننگ پيدا کرده، بسياري از شما در آينده استاد مي شويد اگر نگاه فضيلت گرايانه را به پژوهش داشته اين نگاه ها پاک مي شود و عملاً آموزش داده مي شود؛ پژوهش به عنوان يک فضيلت، فضيلت ها ياد دادني و ياد گرفتني هستند، دانشجويان ليسانس مي توانند تيم هاي پژوهشي تشکيل دهند و مرتبط شوند با اساتيدي که در اين زمينه کار مي کنند. مسأله بعدي اگر شما نگاه فضيلت گونه به پژوهش داشته باشي بعضي از آفات پژوهش از بين مي رود خيلي از پژوهش گران فکر مي کنند جايگاه و عنواني دارند، مثلاً پژوهش گر برگزيده يا نمونه، از جايگاه پدر بزرگي با بقيه حرف مي زنند که درست نيست، فضايل اقتضاي خاص خود را دارند مثلاً شما هر چه قدر راست بگوئيد، نبايد از راست گفتن خسته شويد، اگر پژوهش را هم فضيلت بدانيم، خستگي از آن معني ندارد؛ الان تا حرفي مي زنيد مي گويند آن ها که کار پژوهش انجام مي دهند امکانات دارند ما نداريم، در صورتي که اگر بخواهيد امکانات ايجاد مي شود؛ بعضي از روان شناسان مي گويند جهان چيزي است که شما آن را مي سازيد نه اين که خود را تحميل کند و اگر کسي هم ديد ديني و نگاه فضيلت گرايانه به پژوهش داشته باشد، مي گويد امکانات حاصل مي شود و پژوهش ديگر ملال آور نيست و با امکانات لزوماً پيوند نمي خورد.
نمي گويم بدون امکانات مثلاً کار هسته اي کنيد؛ منظورم حدأقل امکانات است و بالاتر از همه رفتار شما با تيم پژوهش، رفتار فضيلت مند است؛ من رئيس هستم؛ تو استاد ياري، تو مربي، من استاد تمام، اين همه حرف ها و نگاه ها رنگ مي بازد، کلاس گذاشتن و ادا و اصول در آوردن و افاده آمدن ها از بين مي رود و علت اين نگاه ها هم نگاه غايت گرانه با پژوهش در حال حاضر است. رفتارها انساني مي شود نه طبقاتي؛ استاد و دانشجو با هم چگونه تعامل داشته باشند.
اين لايه اول بحث؛ لايه بعد اين که بُعد وظيفه گرايانه است که شايد حدود سي درصد افراد را جذب کند و در کارهاي پژوهشي بي آورد و اين که بحث علمي وظيفه ما است به عنوان افرادي که بسيجي هستيم، اين بحثي اخلاقي نيست، وظيفه ي ما کار علمي است، نمي دانم اين مطلب چند روز در ذهن شما مي ماند، از باب تذکر عرض مي کنم به عنوان کسي که مسئوليت مرکز تحقيقات را بر عهده دارم مقداري از فضاي پژوهش کشور بگويم تا احساس کنيد وظيفه يعني چه، در قوانين بودجه ي جديد درصدي را سازمان هاي دولتي بايد به پژوهش اختصاص دهند؛ يکي از سازمان هايي که بايد حتماً کار پژوهشي انجام دهد و نگاه اسلامي دارد بررسي کرديم؛ ديديم افرادي که در رأس مسئوليت هاي پژوهشي اين نهاد هستند پژوهش هايي را به تصويب رسانده اند که شايد سي درصد هم به اتمام نرسيده و تازه همان سي درصد هم دردي از کسي دوا نمي کند.
علت چيست؟ نگاه به پژوهش غايت گرايانه بوده بعضي ها فکر مي کنند بازي است؛ آقايي آمد، وقتي مسئوليت يک مرکز پژوهشي را به عهده گرفت؛ هر چه تحقيق بود جمع نمود و دور ريخت. اگر پژوهش واقعاً پژوهش باشد بايد به درد بخورد و مشکلات را حل کند؛ شايد سهم بودجه تحقيقات در کشور ما و آموزش هاي مرتبط با آن نزديک به يک ميليارد دلار باشد، شايد هم بيشتر، چه اتفاقي مي افتد اگر بگوييد من وظيفه دارم دردي از دردهاي جامعه اسلامي و مشکلات مردم را دوا کنم.
افرادي را در نظر بگيريد که مثلاً براي جهيزيه دخترشان پول ندارند، بعد يک سازمان به خاطر جهالت در تصميم گيري شش ميليارد تومان را در امر تحقيقات هدر مي دهند و ما اسممان را گذاشته ايم بسيجي آيا نبايد احساس وظيفه داشته باشيم و درآمد بيت المال را در راه صحيح خرج کنيم؟ با يک پژوهش با يک کار آموزشي درست و مطالعه دقيق بسياري از هزينه ها در جاي درست خود جا مي گيرند؛ جنگ را در نظر بگيريد؛ از دانشگاه امام صادق (عليه السّلام) تعداد حدود چهل دانشجو-طلبه که در شرف فارغ التحصيلي بودند به شهادت رسيدند؛ بحث احساس وظيفه است، در آن شرايط آنان وظيفه ي خويش مي دانستند و رفتند؛ الان ديگر نمي شود گفت برويم و بجنگيم، شرايط فرق دارد، ما بايد عالم به زمان خود باشيم و الان بايد خود را توانمند کنيم در عرصه هاي دانش؛ ادا هم نمي خواهيم در بياوريم، بايد خود و کشورمان را از حيث منطقه و جهاني توانمند کنيم براي پر کردن خلل هايي که در عرصه هاي مديريتي و غيره وجود دارد؛ تعارف که با هم نداريم، ما هنوز هم مشکل مديريتي داريم و کاري که الان داريم انجام مي دهيم بحث توانمند سازي مديران است، مثلاً طرف مسئوليت فرهنگي سازمان بزرگي را برعهده دارد، سواد فرهنگي ندارد، احساس وظيفه نکرده براي افزايش اطلاعات خود و پژوهش کردن؛ بنابراين پول هاي مملکت هدر مي رود؛ اگر کمي آينده نگر باشيم، احساس وظيفه بيشتر معني پيدا مي کند، يعني آموزش و پژوهش ابزاري شود تا خلل هاي مديريتي پر شود و بيت المال حفظ گردد، از بيست مال اين قدر حرف زده شده که حساسيت به آن از بين رفته ولي اگر همين يک مسأله را آينه ي خود قرار دهيد اهميت کار علمي براي شما مشخص مي شود، من به عنوان فردي در جامعه ي علمي کشور اين تلاش را کردم که تيم هاي پژوهشي را به کمک بچه هاي بسيج شکل دهم آن ها را وارد عرصه پژوهش کنم و در مسيرهايي کار کنيم که احساس نياز هست، مثلاً يکي از کارهايي که در دانشگاه امام صادق (عليه السّلام) براي بنياد شهيد انجام داديم يک پژوهشي بود که قرار شد که نتيجه ي آن براي وزرا و نمايندگان مجلس هم ارسال شود، بايد ديدها را عرض کرد، گفتيم بياييم وصيت نامه ي شهداي دانشجو و طلبه را تحليل متني کنند بر اساس نگاهي که شهدا به آينده ي ايران داشته اند تصوير پردازي از آينده نظام جمهوري اسلامي ايران بر اساس وصاياي شهدا؛ گفتيم اين سوز را به همه مقام ها انتقال دهيم و اين سوز بايد در شما هم به نحو اتم باشد.
يک نکته:
وقتي صحبت از فضيلت گرايي مي کنيم، با توجه به اين که کمال خداوندي فوق کمالات است و در تصور هم نمي گنجد، منظورمان تشبيه و نزديکي به خدا است؛ قرب الهي است؛ وقتي از اوامر الهي باري روي دوشتان احساس مي کنيد؛ موقعي به خاطر اين اعمال را انجام مي دهيد که باور داريد به قرب خدا نزديک مي شويد؛ نه اين که فضيلت گرايي در تقابل پذيرش امر خدا باشد؛ فضيلت گرايي بن مايه وظيفه گرايي است، در هر دو مورد ما اوامر الهي را اطاعت مي کنيم اما يک بار به خاطر اين که امر خدا است و يک بار هم به خاطر اين که نزديک شويم به خدا اگر سؤالي هست بفرمائيد.سؤال:
آيا مهندسي فرهنگي ادا درآوردن نيست؟پاسخ:
چون اين تعبير جا افتاده بزرگان کشور هم از اين تعبير استفاده مي کنند، من مطمئن هستم اگر بچه هاي بسيج تعابير ديگري را جا انداخته بودند حالا بزرگان از آن استفاده مي کردند؛ وقتي مي خواهيم پيامي را به مردم برسانيم مجبوريم از همان اصطلاحاتي که بين مردم رواج دارد استفاده کنيم، عده اي جلو دار قافله ي فرهنگ شدند و تعبير مهندسي فرهنگ را رواج دادند، مگر فرهنگ ساختمان است که بايد مهندسي شود؟ فرهنگ امري بسيار پيچيده و انساني است، با دين ما گره خورده، فرهنگ ديني را مي خواهيد مهندسي کنيد؟اگر عرصه هاي فرهنگ در دست بچه هاي بسيج بود و دل سوخته تر بودند ما در کشور فرهنگ سرا داشتيم؟ در کشور اسلامي فرهنگ سرا بايد محور فرهنگ باشد يا مساجد؟ زمان ما که مسجد بود؛ مسابقه نقاشي، کارهاي فرهنگي همه در مساجد بود؛ حالا مسجد شده براي نماز خواندن و کارهاي فرهنگي در فرهنگ سرا انجام مي شود؛ مهندس فرهنگ با تعبير فرهنگ ديني اصلاً جور در نمي آيد؛ علت اين بود که بسيجي ها کمي عقب بودند، کسان ديگري آمدند و ادبياتي ايجاد کردند و حالا تغيير آن سخت است. مجبوريم با موج شنا کنيم، حال چرا اين موج را شما که دغدغه ي ديني داريد ايجاد نکرديد؟ من نشسته ام اين جا که همين را بگويم؛ بنابراين، اين که گفتم ادا است اتفاقي که دارد مي افتد؛ بله من ادا مي دانم با همايش و نمايش که نمي شود فرهنگ مملکت را درست کرد، همايشي بود، گفتند شما هم بياييد مشارکت کنيد، گفتيم چه قدر بودجه داريد؛ گفتند دويست ميليون تومان، اگر اين مبلغ را تزريق کنند در گروه هاي دانشجويي غوغا مي کند، گروه هاي مطالعاتي که الان نياز هست، مثلاً حرفش بود و دوستاني مي گفتند ما گروه مطالعاتي درست کرديم، درباره ي مسائل فقهي مسکن که الان يکي از معضلات جامعه ي ما است، گفتم چه قدر هزينه تان مي شود گفتند در فاز اول هشت صد هزار تومان! دويست ميليون تومان براي اين ها غوغا مي کند و بسياري از مشکلات را حل مي کند، فرهنگ برنامه هاي خاص خود را مي طلبد، من سوختم يک بار که همايشي برگزار مي شود يک کميته ي تخصصي بنشيند و ايده هاي آن جا را استخراج کند و بعد آن ها را بدهد به وزارت خانه هاي مختلف و آن ها هم ايده داشته باشند براي کارهاي خودشان با اين مدل ها راه به جايي نمي بريد.
سؤال:
اگر ديد ما هم در حين کار عوض شد بايد چه کار کرد که باقي بماند؟پاسخ:
معمولاً کساني که وارد عرصه ي پژوهش مي شوند، نگاهشان فضيلت گرايانه نيست، کم پيدا مي شوند افرادي که پژوهش را وظيفه يا فضيلت بدانند؛ شما بايد خودتان در بعضي از عرصه ها آغاز کننده ي راه باشيد، مقداري هم آزمون و خطا است، اين افراد گاهي دچار آفات پژوهش مي شوند، چون متدين هستيم بايد خودمان را به خدا بسپاريم و قبول کنيم که او است که ما را به هر طرفي مي کشاند قضا و قدر را بپذيريم، در عين حال زمينه را بايد خودمان فراهم کنيم، بايد سعي کنيم در گروه هايمان افراد هم سوتر را گرد آوريم تا از اين خطر کاسته شود با اين حال به خودتان بر مي گردد؛ مي گويند براي اثبات خدا بايد دليل داشته باشيم، عده اي از فيلسوفان و متکلمان مسلمان و غربي مثل علامه مجلسي بر اساس آيات قرآن و آيه ي فطرت؛ در دوران معاصر هم شهيد مطهري؛ گفتند وجود خدا دلايل نمي خواد، فقط به خاطر تنبه دادن است نه اين که بخواهد اثبات خدا شود همه ي ما در ذات خودمان خدا را مي شناسيم در غربي ها هم چند نفري هستند که اين بحث را مطرح مي کنند، حال سؤالي مطرح مي شود که در اين صورت چرا عده اي کافر مي شوند؟ گناه باعث مي شود حس خدايي انسان خراب شود و حس خدا ياب از بين مي رود و اين ثمراه اش کفر است؛ شما در هنگام پژوهش بايد مراقبت کنيد، حرکات و رفتار و سکنات خودتان را مراقب باشيد؛ گاهي تغييرات ما نشأت گرفته از تغييرات معرفتي نيست بلکه از تغييرات رفتاري است، کسي کتابي را مي خواند و خوشش مي آيد و ديگري مي خواند و خوشش نمي آيد؛ چرا يک مطلب را دو نفر مي خوانند با دو رويکرد مختلف، نحوه ي زندگي شما باعث مي شود که چيزي بپسنديد يا مذموم داريد.از خراب شدن در پژوهش در جنبه ي علمي نترسيد، بيشتر از رفتارتان بترسيد چون رفتار ما گاهي معرفت ما را هم تحت شعاع قرار مي دهد در قرآن هم آمده انکار کردند در حالي که يقين داشتند و علت آن هم گناه است.
سؤال:
اگر ممکن است مشکلات پژوهش را فهرست وار ذکر کنيد؟ به نظر شما مراکز پژوهش در کشور ما کم نيست؟پاسخ:
ما تحقيقي را در زمينه ي مراکز پژوهشي انجام داديم و فهرست کرديم و اطلاعات شان را داريم، با توجه به اين اطلاعات، بلکه خيلي کم است دانشگاه هاي ما آموزش محور بوده اند، دانشجويان توان علمي بالايي ندارند، مدرک دارند، بودجه ها بيشتر به سمت آموزش رفته و اين باعث شده مراکز پژوهشي کم باشد اساتيد و هيأت علمي ها هم ضعيف هستند و تعداد اعضاي علمي و گروه هايشان پايين است.ولي در چند سال آينده با توجه به برنامه ريزي هاي انجام شده و حرکت بودجه به آن سمت، مراکز پژوهشي زياد مي شوند؛ قانوني هست که اگر مراکز پژوهش و نهادهايي که نياز به پژوهش دارند مرتبط شوند با يک مراکز دانشگاهي شصت درصد هزينه را دولت پرداخت مي کند که چه بهتر به جيب دانشگاه برود.
سؤال:
چه توصيه اي براي سوق دادن جامعه از غايت گرايي به فضيلت گرايي داريد؟پاسخ:
سميناري بود در مرکز مطالعات جهاني شدن با عنوان اخلاق کسب و کار در جهاني شدن، من سخنراني داشتم تحت عنوان فضيلت گرايي در عرصه ي کسب و کار؛ که اين سؤال از من شد که مردم سودگرا هستند، مثلاً وقتي که جنسي کم ياب مي شود برخي به دنبال احتکار هستند، علت اين است که حلقه ي واسطي هست و آن سودگرايي مردم است، حضرت علي (عليه السّلام) فرمود مردم هنگامي که دچار سختي مي شوند، متدين واقعي کم پيدا مي شود؛ در چنين حالتي ما همان کاري را انجام مي دهيم که دين انجام داده است؛ اگر انسان ها را هرمي در نظر بگيريم فضيلت گرايان در قله ي هرمي هستند، اما وجود آن تعداد کم باعث مي شود وقتي مردم به دنبال سود هستند معني سودشان عوض مي شود، اول سود دنيوي بود حالا سود اخروي، قبلاً نگران سختي دنيوي بود، حالا نگران سختي اخروي در کل خدا انسان ها را متفاوت آفريده از همه نمي شود توقع داشت که فضيلت گرا باشند ولي مي شود کاري که مردم با ديدن الگوهائي مانند ائمه، سودهاي دنيوي را تبديل به سودهاي اخروي کنند؛ يعني مثلاً روحاني محل الگوي اخلاقي باشد مردم با ديدن او ياد ائمه و انسانيت دين بيافتند، مردم وقتي پيامبر را مي ديدند از دين داري خوش شان مي آمد ما با ايجاد چنين الگوهايي در همه جا، حتي در دانشگاه مي توانيم اين اخلاق را گسترش دهيم. به هر حال ما نمي توانيم همه را فضيلت گرا کنيم ولي همان تعداد کم به عنوان الگو نگاه مردم را بايد عوض کنند؛ بحث ديگر بحث تلفيق است وزارت علوم دارد کاري را دنبال مي کند تحت عنوان جايگاه دانشگاه در تمدن سازي، پيشنهاد يک نشست تخصصي را داديم تحت عنوان دانشگاه تمدن ساز؛ خودمان مجموعه مقالاتي را انجام مي دهيم تحت عنوان دانشگاه اسلامي؛ چنين دانشگاهي داريم نداريم، چه طوري هست؟ ما اعتقاد داريم مي شود داشت، فقط بايد حدود و اندازه هاي آن را مشخص کنيم، ما چند مقاله ي تاريخي نوشتيم، دانشگاه هايي مثل نظاميه يا دانشگاه هاي کاتوليک را که ديني هست در امريکا و دانشگاه هاي اسلامي در کشور مثل خودمان مانند دانشگاه امام صادق (عليه السّلام) و چند دانشگاه در مالزي را بررسي کرديم، مؤلفه ها و نقاط ضعف و قوت آن ها را و چند بحث تئوري که اصولاً دانشگاه اسلامي چيست و چه محسناتي نسبت به دانشگاه سکولار مي تواند داشته باشد و غيره در اين مجموعه هست که قابل استفاده است.يکي از بحث ها بحث تلفيق است، وزارت علوم رشته ي کارشناسي ارشد و دکتري را درخواست داده که طراحي کنند، ما يک رشته اي تعريف کرديم با کمک اساتيد فقه؛ تحت عنوان « فقه هنري » که فقهاي ما در آينده با چه مسائلي در اين زمينه روبه رو مي شوند؛ جايگاه هنر در فقه؛ مانند مسائل تصويرگري و... در اين رشته مورد توجه است. رشته ي ديگر رشته ي « اقتصاد وقف » بود؛ موقوفات در کشور ما جايگاه خوبي دارند ولي بحث علمي نشده که چه طور از آن ها استفاده کنيم، مثلاً در زمينه ي مسکن، مثلاً طرح دولت در مورد زمين هاي نود و نه ساله که پول زمين را نمي گيرند و پول ساختمان را فقط اخذ مي کنند تا باعث شود قيمت ها پايين بيايد، حال چنين مدلي در زمين هاي موقوفه پياده شود و مانند اين رشته ي « مديريت وقف » ما بقاع و امام زاده هاي زيادي داريم که عرصه هاي فرهنگي هستند لازم نيست برويم فرهنگ سرا درست کنيم، بهترين مراکز همين جاها است و رشته ي کارشناسي ارشد طراحي شده در اين باره.
بحث تلفيق بحثي جداست، بومي سازي را بايد توجه کرد و اين که کشور ما چه نيازهايي دارد مطمئناً رشته هاي تلفيقي که در مکتب امام صادق (عليه السّلام) هم بوده يک ضرورت است.
با تشکر از دوستان که مباحث را شنيدند اميدوارم فرهنگ بسيجي و جهاد و جبهه در پژوهش و توليد علم بومي در شما بچه هاي بسيج تقويت شود.
پينوشتها:
1- دانشيار فلسفه ي اسلامي دانشکده ي معارف اسلامي و الهيات دانشگاه امام صادق (عليه السّلام).
منبع مقاله :بيگدلي، عطاءالله؛ (1391)، گفتارهايي در علم ديني، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول