آشنايي با روش تفسير عقلي

اصل عقل امساك، نگهداري و منع چيزي است. همچنين به نيروي پذيرنده علم و دانش و علمي كه انسان با اين نيرو كسب مي كند، عقل گفته مي شود؛ برخي از صاحب نظران لغت گفته اند:
سه‌شنبه، 18 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آشنايي با روش تفسير عقلي
آشنايي با روش تفسير عقلي

 

نويسنده: سيدرضا مؤدب




 

مفهوم شناسي عقل

عقل در لغت

اصل عقل امساك، نگهداري و منع چيزي است. همچنين به نيروي پذيرنده علم و دانش و علمي كه انسان با اين نيرو كسب مي كند، عقل گفته مي شود؛ برخي از صاحب نظران لغت گفته اند:
1. « سمي العقل عقلا لانه يعقل صاحبه عن الثورط في المهالك اي يحبسه و قيل: العقل هو التمييز الذي يتميز الانسان من سائر الحيوانات؛ عقل را بدين جهت عقل گفته اند كه صاحبش را از افتادن در مهلكه ها دور نگه مي دارد؛ عقل وسيله اي است كه انسان را از ساير حيوانات جدا مي كند. » (1)
2. اصل ماده عقل همان تشخيص صلاح و فساد در جريان زندگي مادي و معنوي و سپس ضبط و منع نفس بر همان مطلب است كه از لوازم آن: امساك، تدبر، نيكويي، فهم و ادراك، انزجار و شناخت چيزهايي است كه در زندگي موردنياز است. (2)

عقل در اصطلاح

نزد فلاسفه:

عقل به معاني « مجرد تام » (3)، مدرك و مميز خوب و بد (4)، غريزه اي كه انسان را از بهائم، ممتاز و او را مستعد پذيرش علوم مي نمايد (5)، ادراك و فهم (6) آمده است.
نزد مفسران و دانشمندان علوم قرآني: آيت الله جوادي آملي: منظور از عقل در اينجا [ تفسير عقلي ] عقل برهاني است كه از مغالطه و وهم و تخيل محفوظ باشد. يعني عقلي كه با اصول و علوم متعارفه خويش اصل وجود مبدأ جهان و صفات و اسماي حسناي او را ثابت كرده است. (7)
استاد ايازي: « حكم نظري به ملازمه بين حكم ثابت شرعي يا عقلي و بين حكم شرعي ديگر يا ملازمه بين عقيده ثابت قطعي و عقيده ديگر، مقصود عقل است. » (8)
آيت الله خويي: « منظور همان عقل فطري صحيحي است كه خداوند آن را حجت باطني قرار داده است. همان طوري كه پيامبر و اهل بيت او را حجت ظاهري قرار داده است. » (9)
آيت الله فاضل لنكراني: « حكم قطعي عقل و ادراك جزئي آن از جمله اصول تفسير مي باشد. » (10)
به نظر مي رسد كه تعريف آيت الله جوادي در حوزه تفسير، در خصوص عقل كامل تر باشد كه سبب روش عقلي شده است و آيات قرآن به استناد آن تفسير مي شوند.

منزلت تعقل از نظر قرآن

در گروهي از آيات، فهم قرآن منوط به تعقل و در برخي به كارگيري عقل براي فهم آيات مهم دانسته شده است مانند: « إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ » (11)‌و آيه « کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ‌ » (12)‌و در گروهي ديگر از آيات، به تنزل و دخول انسان در جهنم، در صورت عدم تعقل تأكيد شده مثل آيه: « إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ‌ » (13)‌و آيه « وَ قَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ » (14)‌و در گروه ديگري از آيات، عدم تعقل سبب ابتلا به رجس، بيان شده مانند: « وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ‌ » (15).

منزلت تعقل از منظر روايات

در تبيين جايگاه و اهميت نقش عقل در زندگي بشر از جمله فهم معارف الهي كه شامل قرآن نيز مي شود، روايات متعددي وارد شده است كه محدثان بزرگ، در كتب روايي خود به جمع آوري و دسته بندي احاديث مربوط به عقل پرداخته اند و از مهم ترين اين آثار كتاب شريف اصول كافي است كه در آغاز آن به كتاب العقل و كتاب العلم- كه درواقع غذاي حقيقي روح و موجب پرورش عقل است- و آن گاه به كتاب التوحيد، پرداخته شده است. چه اينكه شناخت و علم و معرفت به توحيد حقيقي بر مبناي عقل حاصل شدني است.
نمونه هاي احاديث، چنين است:
قال اميرالمؤمنين: « العقل رسول الحق » (16).
پيامبراكرم صلي الله عليه و آله: « انما يدرك الخير كله بالعقل و لا دين لمن لا عقل له » (17).
امام باقر عليه السلام:« لما خلق الله العقل استنطقه ثم قال له، اقبل فاقبل ثم قال له ادبر فادبر ثم قال و عزتي و جلالي ما خلقت خلقا هو احب اليّ منك و لا اكملتك الا فيمن احب اما اني اياك آمر و اياك انهي و اياك اعاقب و اياك اثيب » (18).
همچنين حضرت اميرالمؤمنين در نهج البلاغه مي فرمايد: « كفاك من عقلك ما اوضح لك سبل غيّك من رشدك » ( حكمت، 421 )، «. . . و لا يغش العقل من استنصحه » ( حكمت، 281 )‌و « لا مال اعود من العقل » ( حكمت، 113 ).

پي‌نوشت‌ها:

1. راغب، مفردات، ص 577؛ ابن منظور، لسان العرب، ج9، ص 326.
2. مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن، ج8، ص 194.
3. طباطبايي، بداية الحكمه، ص 67.
4. معلمي، معرفت شناسي در فلسفه اسلامي، ص 131.
5. همان، ص 138.
6. طباطبايي، الميزان، ج2، ص 250.
7. جوادي آملي، تسنيم، ج1، ص 169-170.
8. ايازي، المفسرون حياتهم و منهجهم، ص 40.
9. خويي، البيان في تفسير القرآن، ص 13.
10. فاضل لنكراني، مدخل التفسير، ص 177.
11. يوسف/ 2 و نيز انبيا/10، محمد/24، قمر/17، ص /29.
12. روم/ 28 و نيز رعد/4، عنكبوت/35 و 43،‌ بقره/ 164.
13. انفال/22 و نيز فرقان/44، بقره/171.
14. ملك / 10 و نيز اعراف/179.
15. يونس/100 و نيز انبيا/ 67.
16. آمدي، غررالحكم، ص 50، ح 269.
17. حراني، تحف العقول، ص 54.
18. كليني، اصول كافي، ج1، ص 10، ح1.

منبع مقاله :
مؤدب، سيدرضا؛ (1392)، روشهاي تفسير قرآن، تهران: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها(سمت)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.