مقدمه اي بر فرآيندهاي ساخت معنا در زبان ادبي

ناگهان پرده بر انداخته اي يعني چه؟

معنا در زبان و گفتمان ادبي چگونگي شکل مي گيرد؟ آيا جمله هايي که در يک داستان مي خوانيم به همان شکلي که آن ها را در زندگي روزمره مي شنويم و به کار مي گيريم معنا مي شوند؟ آيا وقتي در يک داستان مي خوانيم: « هفت روز
پنجشنبه، 20 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ناگهان پرده بر انداخته اي يعني چه؟
ناگهان پرده بر انداخته اي يعني چه؟

 

نويسنده: عليرضا محمودي ايرانمهر





 

مقدمه اي بر فرآيندهاي ساخت معنا در زبان ادبي
معنا در زبان و گفتمان ادبي چگونگي شکل مي گيرد؟ آيا جمله هايي که در يک داستان مي خوانيم به همان شکلي که آن ها را در زندگي روزمره مي شنويم و به کار مي گيريم معنا مي شوند؟ آيا وقتي در يک داستان مي خوانيم: « هفت روز بود که فقط باران مي باريد » با گفتن همين جمله در يک مکالمه روزمره معناي يکساني دارد؟ آيا اين جمله در دل يک متن داستاني مي تواند به چيزي فراتر از باريدن باران اشاره داشته باشد؟ آيا شي اي به نام چاقو در داستان کوتاه « نان » نوشته « ولفگانگ بورشرت » همان معنايي را دارد که شما به طور روزمره از آن استفاده مي کنيد؟ ( توضيح: داستان نان، روايت گرسنگي روزگار جنگ است. داستان يک شب از زندگي پيرزني که متوجه مي شود شوهرش شب ها با چاقو برش هاي نازکي از سهميه نان او را مي دزدد. ) از آنجايي که مي گويند طرح درست يک سوال، نيمي از مسير رسيدن به پاسخ است، در اين يادداشت کوتاه تلاش مي کنم به طرح چند سوال در باره فرآيندهاي شکل گيري معنا در متون ادبي بپردازم و به برخي نظريه هاي مرتبط به آن اشاره کنم. تصويري کوتاه از عملکرد ساختاري زبان ادبي، دستگاه نشانه شناختي که در بستر زبان معيار پديد مي آيد و توانايي هاي نهفته آن را استخراج مي کند.
براي همه کساني که زيبايي ادبيات را احساس کرده اند، لذت بردن از هماهنگي هاي آوايي و معنايي زبان، يافتن ارتباط ميان نشانه هاي مختلف و ديدن انواع آرايه هاي ادبي و چند لايگي هاي معنايي تجربه اي عام است. اين شکلي از سرگشتگي در برابر معناهاي بي شمار است. شکلي از معنا که هر بار جلوه اي از خويش را آشکار مي سازد و باز مي پوشاند. لذت خواندن بسياري از شاهکارهاي ادبي چنين کيفيتي است. معناي اوليه، آشکار و بديهي است. اما در هر گوشه از آن اشاره به کنايه و ارتباطات معني داري مي بينيم که ما را به حيرت مي آورند و با جذبه اي توصيف ناپذير به شناخت و دريافتي عميق تر فرا مي خوانند. از سوي ديگر متن به آساني رازهاي خود را آشکار نمي کند. گاه شبکه اي از روابط آشکار مي شوند و باز در هاله اي مبهم ناپديد مي شوند. چنين است که شعر « حافظ » طيفي از معني هاي گوناگون را باز مي تاباند، داستان هاي « جيمزجويس » ساده ترين لحظه هاي زندگي را چون اسطوره هاي جاودانه، ژرف و باشکوه مي سازند و درباره قصه کوتاهي از « فرانتس کافکا » سال ها بحث وگفت و گو مي شود، اما باز هم چنان به سان رازي سر به مهر جلوه مي کند و ما را به شگفتي وا مي دارد.

زبان شناسي سخن مي گويد

يکي از جنبه هاي نظريه هاي ادبي يافتن روزنه اي براي نفوذ به اين جهان اسرار آميز است. کوششي براي ارائه روش و آزمون شيوه اي که بتوان شبکه ارتباطات دروني و پنهان متن را آشکار ساخت و در ژرفاي آن جلوه هايي تازه ديد. شيوه اي براي تثبيت معاني لغزان و گريزنده متن. در اين راه ابزار و آموزههاي زبان شناسي از سودمندترين راهکارهاي نقد مدرن بوده اند. فراگيرترين جريان هاي نقد ادبي در قرن گذشته عموماً حاصل به کار بستن آموزه هاي زبان شناسي در حوزه ادبيات است. مهم ترين اين جريان ها، رويکردهاي « ساختارگرا » و « پساساختارگرا » است که درباره « نظام مندي » و « نظم گريزي » متن ادبي سخن مي گويند و مي کوشند به دريافتي از « دستگاه هاي نشانه شناختي » و « نظام اندام واره متون ادبي » و« تکثرهاي معنايي » دست يابند.
حال اگر از منظر زبان شناسي بخواهيم به اين موضوع نگاه کنيم، پرسش هاي اين گفتار را به صورت زير مي توان بيان کرد: آيا ساخت معنا در ادبيات داستاني و شعري با ساخت و انتقال معنا در زبان معيار که به طور عمومي به کار گرفته مي شود متفاوت است؟ تفسير پذيري متون و گسترش افق هاي معنايي در ادبيات محصول چه عوامل زباني هستند؟ چه شباهت ها و تفاوت هايي درساختار معنايي و جوهر ماهوي زبان ادبيات و زبان معيار وجود دارد؟
پاسخ نظريه هاي معطوف به زبان شناسي به اين پرسش ها معمولاً اين گونه است:
1. ساخت و اشکال معنا در حوزه ادبيات داستاني و شعر با ساخت و انتقال معنا در زبان معيار که به طور عمومي به کار گرفته مي شود متفاوت است، زيرا زبان ادبيات نوعي از انحراف سازمان يافته از زبان معيار است و در اين انحراف سازمان يافته، عناصر زبان، ارتباطات دروني و پنهان بسيار بيشتري با هم دارند. از اين منظر مثلاً جمله « هفت روز بود که فقط باران مي باريد » اگر در جايي ديگر با گربه اي مرتبط شود که زير باران مانده است معناي باران و گربه تبديل به چيزي فراتر از معناي روزمره و عمومي آن خواهد شد. به عبارت ديگر معنا از کاربرد روزمره و معيار آن منحرف شده است تا به سازمان مندي تازه اي درون متن دست پيدا کند.
2. تأويل پذيري متن و گسترش افق هاي معنايي در ادبيات حاصل مجموعه اي از عوامل زباني است، زيرا زماني که ادبيات آغاز به بازآفريني جهان مي کند، دستگاه نشانه شناختي و يژه اي را مي سازد که در دنياي همان متن معنا مي شوند.
3. زبان ادبيات به مثابه گفتاري است که در بستر توانش کلي زبان ساخته مي شود. به عبارت ديگر ادبيات شيوه اي از به کار گيري زبان است که از دل زبان معيار مي جوشد.
حاصل و چکيده اين نگاه مي تواند رسيدن به مکانيزه کلي براي درک معنا در متون ادبي باشد.
اين که متون ادبي متفاوت و متنوع، به رغم تفاوت هاي ظاهري شان در يک نقطه مشترک اند و آن وجود انواعي از ارتباطات درون متني و برون متني است که يک نظام کلي را به نام ادبيات مي سازند، اما در اين زبان و نظام بنيادين هر متن ادبي نظام اندام وار خاص خويش را بنا مي نهد که هر چند به خودي خود معنا دار و مستقل به شمار مي رود، اما در بستر نظام کلي ادبيات قابل درک و ارتباط است.

زيبايي سخن مي گويد

متن ادبي به ما چه مي گويد؟ داستان و شعر چگونه با ما سخن مي گويند؟ چگونه مفاهيم خود را در ذهن ما بازسازي مي کنند؟ زبان ادبيات چگونه در بستر زبان معيار شکل مي گيرد و قرار دادهاي خاص خويش را وضع مي کند؟ چگونه است که تصوير دريا در رمان « پيرمرد و دريا » نوشته « ارنست همينگوي » مي تواند براي بسيار از خوانندگان تداعي کننده معناي سرنوشت باشد؟
دريافت معاني متعدد متن و رسيدن به لايه هاي عميق و زيرين اثر که بنيان آن را استوار کرده اند، يکي از جنبه هاي ارضاي خاطر ما ازخواندن متن است. اين همان چيزي است که « رولان بارت » زبان شناس، منتقد و نظريه پرداز ادبي از آن تحت عنوان لذت متن نام مي برد. هم چون لذت سفر به سرزميني آشنا و کشف جهاني ناشناخته در آن. در اين منظر زيبايي يک توانش بالقوه است که با درک ارتباط و بازي ميان عناصر ادبي لذت خود را رها مي کند. دراين رهگذر مفاهيم بنياديني چون « متن » و تفاوت آن با « اثر »، « دستگاه نشانه شناختي متن »، « ساختارمتن »، « نظام اندام وار متن » و رويکردهاي شاخصي چون « هرمنوتيک مدرن »، « چندلايگي معنا » و « نشانه شناسي ادبي » اهميت فوق العاده اي مي يابند. اين به واقع آزمودن عملي نظريه هاي زبان شناسي و نقد ادبي در جهان ملموس ادبيات است. به کار گرفتن عملي ابزارها براي شناخت و درک چيستي زبان و نظام اندام وار ادبيات.
ادبيات هم چون تمامي هنرها و ادارکات زيبايي شناسانه ديگر داراي زبان و معيارهاي جهاني است که از فيزيولوژي ذهن انسان و شيوه هاي ادراک او سرچشمه گرفته است. به عبارت ديگر، زيبايي به رغم تمامي نسبيت هاي آن امري جهاني است و حتي خارج از يک حوزه فرهنگي هم، با نسبتهاي متفاوت شناخته خواهد شد.
نمونه چنين اشتراک جهان را مي توان در پژوهش ساختارگرايانه « لوي اشتراوس » در چگونگي کار کرد اسطوره در فرهنگ هاي مختلف بومي ديد. چنين است که شيوه تکوين ساختار زيبايي شناسانه و نظم اندام وار آثار ادبي که موجب پيدايش دستور زبان ادبي شان مي شود، و در هر زبان و فرهنگي که پديدار شده باشند يکسان است.
شايد براي رسيدن به جوهره « دستور زبان ادبيات »، « ساختار زيبايي شناسانه ادبي »، متون و سوژه هايي که موردتحليل و پژوهش نقد ادبي قرار مي گيرند بسيار متنوع و متکثر هستند. از نظام مد و گفتمان هاي اجتماعي و اسطوره اي گرفته تا متون تاريخي و آئيني يا داستان هاي مدرن. متوني که ساختار نشانه شناختي و نظم ارگانيک آن موجب تکوين معنا و ايجاد حس لذت و زيبايي در متن مي شود. در اين شيوه نقد معمولاً به معنا و مفهوم اوليه و پذيرفته شده متون توجه زيادي نمي شود. مثلاً اين که بگويد داستان « فرانس کافکا »، قصه هاي سورئاليستي است و درباره تنهايي انسان مدرن سخن مي گويد. درعوض اين نقد به واکاوي جنبه هاي پنهان متن که از ارتباط دروني ميان عناصر آن حاصل مي شود توجه مي کند. مثل اين که نشان دهد چيدمان و کارکرد اشياء در اتاق « گرگوار زامزا » چگونه در سرنوشت ناگزير سوسک شدن او نقش دارد. اين نگاه در پي سنجش زشتي و زيبايي متن و عيار ادبي آن در معيارهاي عمومي نيست. به شخصيت نويسنده هم کاري ندارد. بلکه صرفاً خود متن و نسبت هاي دروني آن درمرکز توجه بوده و کوشش مي شود تمامي روابط و عناصري که جوهر ادبي متن را پديد آورده اند آشکار شوند. تجزيه متن به عناصر بنيادي آن و بررسي نسبت ها و روابط آن ها با يکديگر که موجب شکل گيري لايه هاي متعدد معنايي و تجلي حس زيبايي مي شوند، تأکيد تفاوت هايي که تکيه بر محور « جانشيني » و يا « همنشيني » زبان ايجاد مي کنند. تکيه و بسامدهايي که موجب برجسته شدن قطب هاي « استعاري » و يا « مجازي » درمتن ادبي مي شوند. تفاوت هايي که نسبت هاي « جانشيني » و يا « همنشيني » در گونه و جنس متن حاصل مي آورند و موجب حرکت به سوي متن « ذهني » و يا « عيني » مي شوند، گرايش به « واقع گرايي » و يا « فرا واقعيت » را تعيين مي کنند، و نيز ترکيب و ميزان غلبه هر کدام، طبقه و فرمول خاص هر متن را مي سازند.
وقتي در حوزه علوم انساني و به ويژه ادبيات سخن مي گويم استفاده از کلمه علم به همان معناي تجربي و استقرايي آن بسيار چالش بر انگيز مي شود، اما نقد مدرن را شايد تا حدودي بتوان به کارگيري شيوه هاي علمي در بازشناسايي معناي ادبي دانست. برقراري ارتباط ميان دو حوزه علمي و شهود ادبي و نقد عملي.
سود بردن از ابزارهاي زبان شناسي براي باز توليد انديشه و آناليز تخيل و درنهايت تعمق و ادراک شکوه و ژرفاي ساختارهاي زباني ادبيات. به کارگيري ابزارها و شيوه هاي تحليلي نقد زبان شناختي براي سفر به سرزمين هاي ناشناخته متن ادبي، جهاني که در آن هر ذره و عنصرش در ارتباطي چند لايه و چند وجهي باديگر عناصر و کل متن قرار دارد و شبکه اي تو درتو و رنگارنگ مي آفريند. اين شيوه شناخت، نقدي به همراه مکاشفه است، از اين رو بسياري از منتقدان و نظريه پردازان از آن با عنوان لذت کشف، تصاحب و تولّد دوباره اثر و حتي گاه لذت آميزش با متن نام برده اند.
چنين نگاهي به ادبيات باعث مي شود تا مفهوم و مصداق عيني و روشن « دستور زبان ادبيات » بيش از پيش مورد توجه قرار گيرد، امکان هاي زيبايي شناسانه و ظرفيت هاي بياني آن سنجيده شود و به ادبيات معاصر کمک کند تا به شيوه هايي بياني و روايي قدرت مندتري دست يابد. زيرا يکي از مشکلات ادبيات معاصر، به ويژه وقتي کمي رنگ و تعهد آرماني به خود مي گيرد، بيان مستقيم و زمخت معنا است. يا در شکل به ظاهر هنري آن، ايجاد پيچيدگي هاي افراط آميز و غير ضروري زباني که ياد آور زبان منشيان درباره ي قرون وسطاست. در صورتي که فقط نگاهي گذرا به شاهکارهاي ادبيات جهان نشان مي دهد که معنا، حس و شيوه نگاه نويسنده با چه ظرافت ساده، اما هوشمندانه اي در تار و پود جملات متن نهفته شده است. پژوهش در باره دستور زبان ادبيات، از منظري ديگر پژوهشي درباره هنر تزريق معنا در بطن متن است. هنر و دانشي که اگر به خوبي آموخته و آزموده شود، ابزاري بسيار قدرتمند را در اختيار شاعر و نويسنده قرار مي دهد تا جان و روان مخاطبان خود را بي آن که دست پيش ايشان رو شود تحت تأثير قرار دهند.
منبع مقاله : ماهنامه عصر انديشه، شماره 2، مهر 1393.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
معنی اسم وانیا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم وانیا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم لیندا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم لیندا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم الیزا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم الیزا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم الکا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم الکا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آنیکا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آنیکا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ربکا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ربکا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم زویا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم زویا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سورا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سورا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آروا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آروا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم کایرا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم کایرا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم کلارا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم کلارا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم راشین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم راشین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم رستاک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم رستاک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم لیزا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم لیزا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم دلان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم دلان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال