انسان شناسيِ ليبرال در ادبيات انگليسي

تمدن معاصر غرب، علاوه بر قدرت نظامي و لجستيک کشورهاي استعمار گر، مديون مباني تئوريک نيز بود و نظريه پردازاني مانند « ماکس وبر » يا « آدام اسميت »، نقش برجسته اي در ساختن مخزن تئوريک تمدن مدرن غرب
يکشنبه، 23 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انسان شناسيِ ليبرال در ادبيات انگليسي
 انسان شناسيِ ليبرال در ادبيات انگليسي

 






 

تمدن معاصر غرب، علاوه بر قدرت نظامي و لجستيک کشورهاي استعمار گر، مديون مباني تئوريک نيز بود و نظريه پردازاني مانند « ماکس وبر » يا « آدام اسميت »، نقش برجسته اي در ساختن مخزن تئوريک تمدن مدرن غرب داشتند، اما فارغ از مقتضيات اقتصاد و سياست ليبرال سرمايه داري، ادبيات استعماري نيز تاريخ پر فراز و فرودي را آغاز و تاکنون پشت سر گذاشته است. شناختِ زواياي ادبيات و گفتمان استعماري، دغدغه نويسندگان زيادي مانند « ماريا هلنا دينيز »، چونوآآچه به، چينورزا، « ادوارد سعيد » و...بوده است. اين گفتمان اصولاً شامل آثار مکتوبي است که از پانصد سال پيش و از زمان گسترش بازرگاني اروپا تا کنون خلق مي شده اند. تاريخ مدرن ادبيات استعماري از قرن 17 آغاز مي شود و آغازگران کتاب « توفان » نوشته « ويليام شکسپير » است و نقاط آغازين تاريخ کلاسيک را مي توان در ايتاليا و « کمدي الهي دانته » در ابتداي قرون وسطي ديد.
رمان « رابينسون کروزو » اثر « دانيل دفوئه » از نمونه هاي برجسته ادبيات استعماري در دوران مدرن است؛ اثري که با استفاده از تکنيک هاي جذاب نويسندگي، شخصيت پردازي هاي دقيق و فضا سازي زيبا، مخاطب را با عمال استعمارگرانه شخصيت اول داستان همراه مي کند و همزاد پنداري مخاطب را موجب مي شود. رابينسون، شخصي است که از يک کشتي شکسته نجات مي يابد و با يک چاقو و يک پيپ در جيبش، قدم در جزيره اي ناشناخته مي گذارد که هيچ شناختي نسبت به آن ندارد./
سرتاسر داستان مملو از سمبل ها و نماينده هاست. رابينسون سمبل انسان اروپايي ( مخصوصاً انگليسي ) است که خسته از اقتصاد ورشکسته و ناکار آمد فئودالي، از کشتي شکسته فئوداليسم فرار مي کند و بدون هيچ ذخيره و اندوخته اي، وارد درياي اقتصاد فرافئودالي مي شود. تلاطم دريا او را به سرزمين هاي جديد و بکري مي رساند که انبوهي از منابع مالي و انساني در آن جمع شده است؛ بدون اين که استفاده چنداني از آن شود. جزيره اي که رابينسون به آن پا گذاشته است، همان کشورهايي هستند که دول استعمارگر پس از ظهور انديشه سرمايه داري در آن ها پا گذاشته اند. مردم جزيره کروزو، سمبل نژاد تحت استعمار هستند. کروزو با خود فکر مي کند که با تبديل کردن اين مردم به بردگان در رعايا در واقع به آن ها کمک کرده است، زيرا از آدم خواريِ آنها جلوگيري مي شود. همان تفکري که اروپائيان سال ها نسبت به کشورهاي غير اروپائي مخصوصاً آفريقا و برخي کشورهاي آسيايي داشتند. دراين ميان متفکران و نويسندگاني مانند « ادوارد سعيد »، « جيمز جويس » و حتي « کارل مارکس » به تجزيه و تحليل شخصيت پردازي ها و انسان شناسي ليبرال در رمان « رابيسنون کروزو » پرداخته اند؛ اين که چرا اولين کلمه اي که رابينسون به شخصيت جمعه مي آموزد کلمه « ارباب » است حتي پيش از آن که جمعه بتواند « بله » و « خير » را به انگليسي بگويد. اين که چگونه دو قطبي « من » به نمايندگي از استعمارگر، و « آن ها » به نمايندگي از نژادِ تحت استعمار، در گفتمان استعماري براي اولين بار شکل مي گيرد و پس از چندي جا مي افتد و اين که چگونه استعمار توانست از استحاله فرهنگي به عنوان ابزاري براي تثبيت قدرت خود در کشور تحت استعمار استفاده کند.
منبع مقاله : ماهنامه عصر انديشه، شماره 2، مهر 1393.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط