نهضت آزادي بخش هند در ادب پارسي

در زمينه ي مبارزات هند بر ضدّ استعمار انگليس به ويژه بعد از جنگ جهاني دوم، شاعران ايراني سروده هايي در حقانيّت، تأييد، تشويق و تحسين مبارزين هندو و مسلمان سروده اند که در صفحات آتي از نظر مي گذرد.
چهارشنبه، 1 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نهضت آزادي بخش هند در ادب پارسي
 نهضت آزادي بخش هند در ادب پارسي

 

نويسنده: عبدالرّحيم ذاکر حسين




 

 

در زمينه ي مبارزات هند بر ضدّ استعمار انگليس به ويژه بعد از جنگ جهاني دوم، شاعران ايراني سروده هايي در حقانيّت، تأييد، تشويق و تحسين مبارزين هندو و مسلمان سروده اند که در صفحات آتي از نظر مي گذرد.

آزادي هند (1)

اين قصيده در سال 1329 شمسي چند سال پس از بازيافت « استقلال هند » توسط مردم هندوستان و به رهبري « مهاتما گاندي » سروده شد و در چند روزنامه و مجله از آن جمله « آيينه هند » منتشر گرديد.
* * *
آزاده است سيرت انساني * * * پايندگي اش در خور و ارزاني
آزاده بندگي نکند هرگز * * * جز بندگي به درگه يزداني
دانا شده است سرور گردا نفر * * * نادان شده است بنده به آساني
آزاده را به بند نبيند کسي * * * کو بر گسست رشته ي ناداني
آزادي است دُرّ گرانمايه * * * والاترين عطيه ي رحماني
آزادگي ست نعمت بي همتا * * * از خوان دهر، بهره ي انساني
آزاد هر که زيست بود باقي * * * آزاد هر که نيست بود فاني
دور از ديار خرّم آزادي * * * ارزنده نيست ملک سليماني
مر ( هند ) را سزد که ثنا گويم * * * که آزاد شد ز چنگ ( بريتاني )
بگسست قيد و بند مذلّت را * * * قومي که داشت قدمت رجحاني
زين پيشتر که هند شود فايق * * * هندي نداشت رامش نفساني
مقرون نبود، جز به عبوديت * * * مأذون نبود جز به ثناخواني
چندي به دام حيله ي مکّاران * * * درمانده از مکايد (2) شيطاني
چوگان زور، بر سر او گردان * * * و آن همچو گوي، درخم چوگاني
( دولت ) رهين خدمت بيگانه * * * ملّت دچار بي سرو ساماني
( مسلم ) اسير ذلّت و ناداري * * * ( هندو ) دچار خواري و بي ناني
آن، محتضر (3) به نام ( برهمايي ) * * * وين، ممتحن (4) به جرم ( مسلماني )
آماده بود جنبش ملّي را * * * هر چند داشت حالت خذلاني
و آنگه پديد گشت يکي رهبر * * * کو بر فراشت، رايت سلطاني
سلطان ملک دل شد و بي لشگر * * * در هند يافت فرّ جهانباني
شبد قهرمان ملّي آزادي * * * شد پهلوان قاهر ميداني
شد رهنورد کوي بلاجويي * * * شد ناخداي کشتي توفاني
بر او حلال، زحمت جانفرسا * * * بر او حرام، راحت جسماني
از ياد برد، شيوه ي خودکامي * * * بر باد داد، رسم غرض راني
آموزگار درس وطن خواهي * * * او بود و خلق، طفل دبستاني
با جابران مبارزه کرد آغاز * * * آن پيشواي ملّي روحاني
بگسستن سلاسل ذلّت را * * * آغاز کرد، سلسله جنباني
بس روز و شب که بود ورا پيکر * * * بر روي خارهاي بياباني
بس روز و ماه و سال، رياضت را * * * خود کرد خوش به جوع و به عرياني
از تن بکاست حظّ و به روح افزود * * * آن منشأ عواطف انساني
وندر ره مبارزه، باري چند * * * گرديد اسير دشمن و زنداني
هر چند پتک جور به سر خوردش * * * از کف، نهشت خصلت سنداني
با شيوه ي مقاومت منفي * * * اثبات کرد دعوي برهاني
با نيروي رواني خصم افکن * * * کرد آشکار، قدرت ايماني
هم شيوه خواست مسلم و هندو را * * * در راه طرد امّت نصراني
شد پيشواي نهضت و يک ملّت * * * در راه وي معد (5) سرافشاني
اقوام هند جمله به سر پويان * * * در راه دفع سلطه ي عدواني
بر کف نهاده، جان و به رزم اندر * * * از دل پريده شوق تن آساني
يک دل شدند طرد اجانب را * * * بازارگان و زارع و ديواني
برخاست زان قيام، خروشي سخت * * * همچون خروس تندر نيساني
دادند هنديان به ره ميهن * * * از جان و مال، فديه و قرباني
شد جنبشي پديد که در عالم * * * زو خيره ماند عالي و هم داني
* * *
( گاندي ) (6) به هند بود مهين رهبر * * * چون بر ( يهود )، ( موسي عمراني )
واکنون به هند، فرّ تعاليمش * * * رخشد بسان لعل بدخشاني
گيتي شناخت حکمت گاندي را * * * بس نغزتر ز حکمت يوناني
افسوس کآن معلّم جانبازان * * * شد کشته از عناد يکي جاني
آماج تير گشت کسي کو را * * * بودي به هند رفعت کيواني
ليکن نمرده است و نميرد نيز * * * آن زنده در عوالم وجداني
القصه ملک هند، به تعويذش (7) * * * رست از گزند حمله ي ثعباني (8)
وز پرتو مشاغل (9) آزادي * * * شد هند سر به سر همه نوراني
* * *
امروز هند، راه تکامل را * * * پيمايد از عنايت ربّاني
نهرو (10) زعيم دولت آن کشور * * * کاخ نجات راست، مهين باني
وز سعي اوست هند، گران وزنه * * * در کفه ي سياست ميزاني
« ايران » کنون به شادي « هندستان » * * * دارد به دل، هواي غزل خواني
تا برقرار، ملک جهان باشد * * * باشد يگانه هندي و ايراني
آري که « هند » بوده به دوران ها * * * از بهر « پارسي » وطن ثاني
باشد که اين قصيده غرا را * * * بپذيرد از « اديب » صفاهاني
* * *

مرگ مهاتما گاندي (11)

پاريس دي ماه 1327 خورشيد

درون سينه ي او قلب هند در ضربان
به دوش او باري،
ز آرزوي مريدان و عافيت طلبان،
چه کار دشواري!
* * *
نحيف پيکري امّا در آن روان بزرگ،
همه درايت و هوش.
يگانه رهبر داناي توده هاي سترگ،
خجسته پيک سروش.
* * *
از کنج تيره زندان نداي آزادي،
به ملّتي داده.
ستمکشان ز در شوق و از سر شادي،
به پايش افتاده.
شکسته با سرانگشت طوق بيگانه،
به قدرت تدبير.
از او چوبت شده زينت فزاي هر خانه، شمائل و تصوير.
* * *
نه تيغ و تير به کارش نه بمب و توپ و تفنگ،
زبان سلاحش و بش.
بيم دوک و حصيرش به لرزه صدا اورنگ،
تهي دلش ز هوس.
* * *
به دستياري ايمان نهاده رو به جهاد،
ز عشق مالامال
ز جانفشاني او ملبتي شده آزاد،
به يمن استقلال.
* * *
دريغ و درد که اين نامور پيمبر صلح،
به خاک و خون افتاده.
کسي که بود گريزان زجنگ و داور صلح،
شهيدوش جان داد.
* * *
روان ز دست تعصب به سوي او شد تير،
گرفت جانش را.
ربود مرگ سراپاي آن پيمبر پير،
مگر روانش را،
روان فرّخ گاندي هميشه جاويد است،
چو گنگ و هيماليا.
نه گنگ و هيماليا کاو بسان خورشيد است،
فروغ آن پايا.

به افتخار مهاتما گاندي رهبر هند و عالم بشريت (12)

سلام ما به تو اي روح، مهاتما گاندي * * * که افتخار تمام جهانيان بودي
همين نه راهبر و قائدي به مردم خويش * * * که رهنماي جهان از صفاي جان بودي
سزد پيامبر قرن بيستم خوانم * * * تو را که حامل وحي خدايگان بودي
اگر چه ختم نبوت به احمد عربي است * * * ولي تو پيرو راه شهي چنان بودي
تمام عمر طرفدار مردمان ضعيف * * * چنانکه دشمن جان ستمگران بودي
شهيد معدلت و نوع دوستي گشتي * * * از آنکه مرد جهاني جاودان بودي
بلي که روح بزرگ مهاتما گاندي * * * فراز کنگره ي کاخ آسمان بودي
ز هر نژاد و ز هر مذهبي به ديده ي وي
عزيز بود و طرفدار اين و آن بودي

کشمير (13)

فرياد که از کشمکش کشور کشمير * * * بسيار مسلمان بگذشت از دم شمشير
بسيار مسلمان سپر تير بلا گشت * * * کز کف نرود خاک بلا ديده کشمير
بس شهر که غارت شد و بس خانه که ويران * * * ويرانه تر از آن که بود قابل تعمير
بس خون پدر ريخت بر غم زن و فرزند * * * بس خون پسر ريخت به چشم پدر پير
بس کودک نوزاد که در دامن مادر * * * غلتيد به خون سير نکرده شکم از سر
بس سر که جدا شد ز تن و سينه که شد چاک * * * از تيغ دم خنجر و از نيزه و از تير
بيداد بسي رفت که در صفحه ي تاريخ * * * مثلش نتوان يافت به تشبيه و به تنظير
کشمير بهشتي شد آن گونه جهنم * * * از آتش عدوان که قلم سوخت ز تحرير
افسانه به تقرير درآيد ولي افسوس * * * کاين ظلم فزون است ز اندازه تقرير
فرياد که از غارت ايّام فرو ريخت * * * کشمير بهشتي را گلين زَبرَ و زير
فرياد که تقدير سياست نه به حق رفت * * * حق شد هدف باطل و باطل حق تقدير
ني ني حق تقدير به تقدير سياست * * * باطل نشود هرگز با حيله و تزوير
باطل چو حبابي است که بر باد دميده است * * * در قالب وي صورت تصوير به تدوير
ليکن چو ز توفان حوادث شکند موج * * * يک باره شود نقش بر آب آن همه تصوير
مغرور مشو اي که به تقدير سياست * * * تزوير کني با حق در قالب تدبير
تقدير الهي را بازيچه مَگيريد * * * تقدير الهي حق و حق است جهانگير
کشمير بود حق مسلمان و مسلمان * * * گيرد حق خود گر نشود زود و شود دير
شوراي ملل گر طلبد صلح جهاني * * * گو حکم به حق کن لُه به تعبير و به تفسير
تفسير به حق بازي تعبير نخواهد * * * حق را نتوان کشت به بازيچه تعبير
کشمير مسلمان نکشد مظلمه ي کفر * * * کافر نتواند که کند مسلم تسخير
امروز اگر ملّت کشمير اسير است * * * فرداست که درهم گسلد رشته ي زنجير
امروز اگر در سخن حق اثري نيست * * * فرداست که جز حق نبود قابل تأثير
امروز اگر ناله ي کشمير ضعيف است * * * فرداست که غوغا بکند نعره تکبير

به مناسبت مرگ جواهر لعل نهرو نخست وزير هند (14)

فغان و ناله به گردون ز هند و هندو رفت * * * که پيشواي کهنسال هند ( نهرو ) رفت
ز کاخ صلح بساط مسالمت برچين * * * که آن نخست وزير مسالمت جو رفت
گسست دست اجل نهرو ( جواهر لعل ) * * * گرانبها گُهري پاک و آدمي خو رفت
مرام اهل سياست به جز دورويي نيست * * * فغان که کهنه سياستمدار يک رو رفت
جمال صلح که رونق ز خال هندو داشت * * * دريغ و درد کز آن چهره خال هندو رفت
اگر چه سوخت وليکن چراغ صلح افروخت * * * نميرد آن که به همراه نام نيکو رفت
چو آفريده روح بلند ( گاندي ) بود * * * ز هند بار سفر بست و از پي او رفت
به هند مظهر صلح و صفا و نيرو بود * * * ز هند مظهر صلح و صفا و نيرو رفت
ز خاک هند ( رسا ) طوطيان شکرخاي * * * فغان کنند که آن طوطي سخنگو رفت

خاموشي نهرو (15)

از تيمار نهرو جهان مي گدازد * * * ز مرگش زمين و زمان مي گدازد
از اين ماتم سينه سوز شررزا * * * سپهر و مه و کهکشان مي گدازد
از اين آتش جانگزاي غم افزار * * * سُراب شفق لاله سان مي گدازد
دل کوه زين ماجرا مي شکافد * * * تن دشت زين داستان مي گدازد
پرستوي آزادي و صلح و تقوا * * * از اين ماتم بيکران مي گدازد
تن ماه سيمين سپهر از تب غم * * * چو خورشيد ازين سنان مي گدازد
به باغ جهان او بهين باغبان بود * * * کزين باغ بي باغبان مي گدازد
يکي لعل (16) به سر تاج گيتي * * * کنون لعل بي او به کان مي گدازد
از اين ماجراي روانسوز و دل دوز * * * روانم چو آتشفشان مي گدازد
دل من ز سوزي نهان مي شکافد * * * رخ من ز اشک روان مي گدازد
تو اي حکمران پليد ستمگر * * * که از ظلم تو اين جهان مي گدازد
تو اي مرد بيدادگر کز عذابت * * * تن و جان آزادگان مي گدازد
تو اي دشمن خلق بيدار ايران * * * که از شرح ظلمت زبان مي گدازد
تو اي خودپرست تبه کار رسوا * * * که از حيله ات آسمان مي گدازد
بترس از زماني که از خشم مردم * * * تن و جان نامردمان مي گدازد
بينديش از روزگاري که ملّت * * * ز بيدادگر استخوان مي گدازد
بترس از زماني که خلق خروشان * * * سر و پيکر خائنان مي گدازد
فراگير فرزانگي راز نهرو * * * مرو از طريقي که جان مي گدازد
دريغ آنچنان رادمرد بزرگي * * * که از مرگ او آسمان مي گدازد
کنون آسياي ستمديده زين غم * * * ز چين تا به هندوستان مي گدازد
تمام جهان زين غم بيکرانه * * * سراپا کران تا کران مي گدازد
1345

پي‌نوشت‌ها:

1. عبدالعلي اديب برومند، پيام آزادي، ص 18 – 24.
2. نيرنگ ها.
3. نزديک به مرگ.
4. محنت کشيده.
5. آماده به ضمّ ميم و کسر عين.
6. پيشواي استقلال هندوستان و از مردان بزرگ و نام آور تاريخ در قرن اخير بود که چندي پس از آزاد کردن هند از چنگ استعمار انگلستان، به دست يکي از « سيک ها » کشته شد.
7. پناه دادن و در پناه آوردن و دعايي از براي دفع گزند به بازو مي بندد.
8. ثعبان: اژدها.
9. جمع مشغله، چراغ ها.
10. يکي از بزرگترين رهبران آزادي هند که پس از استقلال هندوستان نخست وزير و پس از گاندي پيشواي ملّي هند بود.
11. غلامعلي رعدي آذرخشي، نگاه، ص 613 – 614.
12. اين قطعه در نشريه ( آينه هند ) که به همت آقاي دکتر رياش احمد شيرواني در تهران چاپ مي شود به طبع رسيده، حاج علي کاشاني متخلص به الفت يزدي. حيدرآباد سفر اول هند – گراند هتل، حاج علي کاشاني متخلص به الفت يزدي. 62/12/2.
13. صادق سرمد، ديوان صادق سرمد، ص 522 – 523، نوزدهم بهمن ماه 1329.
14. قاسم رسا، ديوان کامل، ص 157 – 158.
15. خسرو فرشيدورد، زميهنت دفاع کن، ص 81 – 82
16. اشاره به نام کوچک نهرو که « پانديت جواهر لعل » بود.

منبع مقاله :
ذاکرحسين، عبدالرحيم؛ (1379)، ادبيات ايران پيرامون استعمار و نهضت هاي آزادي بخش، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
در جواب تعریف دیگران چه بگوییم
در جواب تعریف دیگران چه بگوییم
لایه‌ بردار چقدر روی پوست بماند؟
لایه‌ بردار چقدر روی پوست بماند؟
در جواب تعریف از زیبایی چه بگوییم
در جواب تعریف از زیبایی چه بگوییم
آیین اختتامیه چهل و هشتمین دوره مسابقات معارفی قرآن کریم در قم | بیانات سخنرانان مراسم و اسامی برگزیدگان
آیین اختتامیه چهل و هشتمین دوره مسابقات معارفی قرآن کریم در قم | بیانات سخنرانان مراسم و اسامی برگزیدگان
برگزاری کرسی تلاوت فاطمی و کرسی تلاوت مهدوی همزمان با بخش معارفی چهل و هشتمین دوره مسابقات قرآن کریم در حرم حضرت معصومه و جمکران
برگزاری کرسی تلاوت فاطمی و کرسی تلاوت مهدوی همزمان با بخش معارفی چهل و هشتمین دوره مسابقات قرآن کریم در حرم حضرت معصومه و جمکران
چند نما زیبا از چهل و هشتمین دوره مسابقات قرآن کریم بخش معارف قرآن کریم و صحیفه سجادیه و نهج البلاغه به میزبانی قم
چند نما زیبا از چهل و هشتمین دوره مسابقات قرآن کریم بخش معارف قرآن کریم و صحیفه سجادیه و نهج البلاغه به میزبانی قم
جدول تعهدات بیمه تکمیلی دی ۱۴۰۴: پوشش‌ها و جزئیات کامل را ببینید
جدول تعهدات بیمه تکمیلی دی ۱۴۰۴: پوشش‌ها و جزئیات کامل را ببینید
در جواب تشکر از هدیه چه بگوییم
در جواب تشکر از هدیه چه بگوییم
نگاهی متفاوت به فیلم سینمایی "مجنون"
نگاهی متفاوت به فیلم سینمایی "مجنون"
سیره عبادی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ اسوه بندگی و عرفان عملی
سیره عبادی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ اسوه بندگی و عرفان عملی
بالاخره اسفناج را خام بخوریم یا پخته؟
بالاخره اسفناج را خام بخوریم یا پخته؟
اهل بیت علیهم السلام در مرکز توجه قرآن
اهل بیت علیهم السلام در مرکز توجه قرآن
زن در منظومه فکری رهبر انقلاب؛ از الگوی فاطمی تا اقتدار خانواده شهید و نقد تمدن غرب
زن در منظومه فکری رهبر انقلاب؛ از الگوی فاطمی تا اقتدار خانواده شهید و نقد تمدن غرب
افتتاح پروژه انتقال آب دریا به صنایع اصفهان توسط رئیس‌جمهور
play_arrow
افتتاح پروژه انتقال آب دریا به صنایع اصفهان توسط رئیس‌جمهور
واکنش قلعه‌نویی و سرمربی‌های هم گروه با ایران بعد از مشخص شدن گروهشان
play_arrow
واکنش قلعه‌نویی و سرمربی‌های هم گروه با ایران بعد از مشخص شدن گروهشان