معرفي رمان « آنگاه به پايان رسيديم »

چه کسي به پايان مي رسد؟

« ترفند هميشگي ما، بازي با کلمات بود... در آمريکا وقتي در تبليغات مي گفتيم مراقب جيب هايتان باشيد در اصل منظورمان اين بود که ما مواظب جيب هايتان هستيم. وقتي مي گفتيم بدون کارمزد يعني حتما بايد کارمزد پرداخت
يکشنبه، 23 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چه کسي به پايان مي رسد؟
 چه کسي به پايان مي رسد؟

 






 

معرفي رمان « آنگاه به پايان رسيديم »

نام اثر: آنگاه به پايان رسيديم
نويسنده: جوشوآفريس/ مترجم: علي فاميان
ناشر: کتاب نيسان/ تاريخ انتشار: 1390/ 412 صفحه

« ترفند هميشگي ما، بازي با کلمات بود... در آمريکا وقتي در تبليغات مي گفتيم مراقب جيب هايتان باشيد در اصل منظورمان اين بود که ما مواظب جيب هايتان هستيم. وقتي مي گفتيم بدون کارمزد يعني حتما بايد کارمزد پرداخت مي کرديد. ما هر بلايي به سرواژه ها در مي آورديم. اين را مي دانستيم، شما هم مي دانستيد، همه مي دانستند، همه ما مي دانستيم. تنها جمله اي که يک معناي ثابت داشت اين بود: ما واقعاً متأسفيم، اما چاره اي نيست! »
بازي با واژه ها و طنز پردازي با استفاده از استفهام انکاري از ترفندهايي است که در بسياري از طنزهاي آمريکايي ديده مي شود. در اين طنز، کلمات معناي هميشگي خود را ندارند و حتي در معناي مخالف خود به کارمي روند. اين شگرد در طنزهاي انتقادي کاربرد بيشتري دارد؛ زماني که شوخي و جدي به هم مي آميزد و معضلات اجتماعي و سياسي مطرح مي شود. رمان طنز « آنگاه به پايان رسيديم » نوشته « جوشوآفريس » از جمله آثاري است که با اين سبک نوشته شده است و داستان اعضاي يک شرکت تبليغاتي در شيکاگوي آمريکا را تعريف مي کند که اتفاقات آن در اواخر دهه 1990 ميلادي هم زمان با هجوم اينترنت به اقتصاد رخ مي دهد. فضاي بخش اول کتاب آرام و دور از تنش است: کارمندان از روزهاي خوش مي گويند، بهترين ماشين ها را سوار مي شوند و درخانه هاي ويلايي خود به تفريح مشغول هستند، اما روزهاي خوش آن ها رو به پايان است. ترس و نگراني از بيکاري گريبان گيرشان مي شود و دوستي ها جاي خود را به دشمني ها مي دهد: « وقتي رکود اقتصادي شروع شد، کارمان کمتر شد و با اين که وقت بيشتري براي شنيدن حرف هاي بِني داشتيم، بيشتر مراقب بوديم تا گير نيفتيم. هميشه با احتياط گوش مي کرديم و آماده بوديم تا در صورت لزوم به سر ميزهايمان برگرديم و خودمان را سرگرم کار نشان دهيم تا اخراج نشويم. » رابطه کارمندان از رقابت به حسادت تبديل مي شود و براي مفيد نشان دادن خود از هيچ تلاشي دريغ نمي کنند. از اخراج ديگران و ادامه کار خود خوشحال مي شوند و به روزهاي شيرين گذشته با حسرت نگاه مي کنند.
« جوشوآفريس » سال 1974 در آمريکا به دنيا آمد. او تحصيلات خود را در رشته فلسفه به پايان رساند و سپس در يک شرکت تبليغاتي مشغول به کار شد. اولين داستان کوتاه خود را در 1999 با نام « خانم آبي » منتشر کرد و در 2007 با انتشار رمان « آنگاه به پايان رسيديم » جوايز و نظرات مثبت منقدين را کسب کرد و عنوان دومين کتاب خود را « بي نام » نهاد.
 چه کسي به پايان مي رسد؟
روايت فريس در اين داستان، بدون راوي مشخص و از نگاه اول شخص جمع، زيرکانه تصوير شده است و تاکيد بر « ما » در تمام متن، ماهيت کار جمعي، شادي جمعي، وحشت جمعي و افسردگي جمعي حاکم در شرکت، که مملو از سخن چيني، اضطراب و غيبت است را به خواننده انتقال مي دهد . خط داستان با وجود شخصيت هاي زياد فاقد پيچيدگي است، اما تعدد شخصيت ها گاهي باعث سردرگمي خواننده مي شود. کتاب انرژي زيادي دارد و مخاطب شما را به تحسين وا مي دارد. نويسنده مرز ظريف بين طنز و حقيقت تلخ را خارج از کليشه اي بودن و سطحي بودن تشخيص داده است. خواننده به راحتي با شخصيت هاي کتاب همزاد پنداري مي کند و با مشکلات افسردگي، روزمرگي، انزواي کاري و وضع نا به سامان اقتصادي آن ها همراه مي شود.
انتشار کتاب فريس حاشيه هايي نيز داشت که يکي از آن ها انتقاد نسبت به استفاده دائم از ضمير اول شخص جمع بود. فريس در تمام داستانش از ضمير « ما » استفاده مي کرد و در همان سال انتشار کتاب در وب سايت اختصاصي کتاب در مطلبي به اين انتقادها اين گونه پاسخ داد: « شرکت ها سعي مي کنند درگزارش هاي سالانه، بروشورها، درون جلسات و نامه هاي داخلي و به ويژه در تبليغات از ضمير اول شخص جمع استفاده کنند. ضميري که پيش از اين، شاهانه و رسمي بود به يک ماي مشارکتي تبديل شده است. البته اين تنها به خاطر نشان دادن اتحاد و قدرت شرکت نيست و تلاش مي کند تا فردا احساس سهيم بودن در شرکت داشته باشد. اين رفتار در تبليغات خيلي صادق است. »
« آنگاه به پايان رسيديم » به عنوان اولين رمانِ فريس با نقدهاي مثبت مجلاتي مثل « جي کيو »، « نيويورکر » و « اسليت » در سال 2007 مواجه شد و درهمان سال به عنوان يکي از کتب برتر « نيويورک تايمز » انتخاب شد. اين رمان جايزه « بنياد همينگوي » را نيز دريافت کرد. کتاب از سخيف بودن و لحن نامتعارف به دور است و در عوض سازنده و بسيار آموزنده است. سال 2007 « نيويورکر » در يادداشتي اين اثر را « شاهکاري با زير و بم هاي دقيق » خواند. هم چنين « مايکل آپچرچ » در « سياتل تايمز » نوشت « نويسنده هاي کمي موفق به نوشتن رمان هاي اداره اي شده اند. اين کتاب نمونه کلاسيک اين ژانر است. رماني تأثير گذار درباره کار، اعتماد، عشق و تنهايي. » « جيمز پي آتمر » نيز در بررسي کتاب نوشته است: « کندوکاوي در باره حقيقت وجودي انسان است. انسان هايي که بيشتر اوقاتمان را با آن ها هستيم اما کمتر آن را مي شناسيم و در عين حال اين انسان ها کساني هستند که بيشتر از ديگران آن ها را مي شناسيم. » توجه به مشکلات اقتصادي ايالات متحده در کنار زندگي روتين و يکنواخت آدم هاي پشت ميزنشين، بستر اصلي داستان را تشکيل مي دهد و در ادامه موقعيت هاي جديدي مانند خطر اخراج شدن، حذف مزاياي شغلي، مرگ فرزند، طلاق همسر، وام هاي کوتاه مدت و کار مزد زياد نيز به خط داستاني اضافه مي شوند.
اين کتاب به 24 زبان ترجمه شده که نسخه فارسي آن توسط انتشارات « کتاب نيستان » با ترجمه « علي فاميان » روانه بازار نشر شده است. ترجمه کتاب روان است. اما در برخي موارد ايراداتي نيز به چشم مي آيد. سايت کتاب نيز داراي « راهنماي مطالعه »، « مصاحبه با نويسنده »، « نقشه موقعيت هاي کتاب » و نقدهاي مختلف با لينک آن ها را شامل مي شود.
منبع مقاله : ماهنامه عصر انديشه، شماره ي 2، مهر 1393.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.