« کتاب » در لغت
کتاب از ريشه ي: کْتب، به معناي: « جمع کردن » و « گردآوري »، گرفته شده است.احمد بن فارس گويد: کاف و تاء و باء، اصل و ريشه است، و بر معناي گرد هم آوردن دلالت دارد. واژه ي کتاب و کتابت از آن گرفته شده است. (1)
راغب اصفهاني هم گويد:
کْتب - با سکون تاء - دوختن دو پوست با يکديگر را گويند، آن دو را گرد هم آورده، بدوزند. از اين رو به « خُرزه » - به معناي مهره - کُتبة گويند.
نوشتار را از اين جهت کتابت گويند، که کلمات و حروف را، گردهم مي آرد. (2)
ابن فارس گويد:
به مهره ها که در يک رشته گرد هم آوردند، کتْبة - با ضم کاف و سکون تاء - گويند. از اين رو به « خُرزه » - به معناي مهره - کتبة گويند، جمع آن: کتَب مانند: خُرزة و خُزَر.
راغب گويد:
اصل در کتابت به هم پيوستن است، که حروف به يکديگر مي پيوندند. گاه به گفتار نيز گفته مي شود، گرچه نوشته نباشد. از اين رو، کلام الاهي را کتاب گويند.
مانند آيه ي:
ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ (3)
گرچه هنوز به صورت نوشتار در نيامده بود. و نيز آيه ي:
قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ. (4)
که مقصود سخن حق تعالي است. ولي خواهيم گفت: مقصود از کتاب در آيه دوم، شريعت است. و بر جمله ي نوشتارها که گرد هم آيند، کتاب مي گويند، که جمله صفحه هاي کاغذ، که بر آن نوشته شده باشد و به هم بپيوندند، کتاب باشد.
راغب گويد:
بر هرچه واجب و لازم الاجرا باشد، کتابت گويند، و آن بدين جهت است که آن چيز، تقدير و اندازه گيري شده، سپس اراده گرديده، و خواسته شده است. و هر چيز نخست، اراده مي گردد (خواسته مي شود) سپس گفته مي شود، آنگاه نوشته مي گردد. پس اراده مبدأ است و کتابت پايان، لذا بر آنچه اراده مي گردد، نام پاياني را مي آورند، تا تأکيد درخواسته را برساند.
از اين ر، کَتبَ، در گفتار قرآني، به معناي: حَتَمَ و فَرَضَ، ثابت و واجب نمودن آمده است. (5)
براي نمونه آيات زير را مي آوريم:
كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ. (6)
حتم نمودم که خود و پيامبرانم در زندگي اين جهان پيروز باشيم. يعني: چنين خواسته و اراده نموده ايم.
قُل لَن يُصِيبَنَا إِلَّا مَاكَتَبَ اللّهُ لَنَا. (7)
به ما نمي رسد جز آنچه خدا براي ما نوشته است، يعني: خواسته است.
وأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللّهِ. (8)
خويشاوندان در نوشتار الاهي برخي به برخي نزديک ترند. يعني در شريعت الاهي که بر مردم فرض کرده است.
وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ. (9)
در تورات بر آنان - قوم يهود - نوشتيم. يعني: تشريع نموديم.
كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ. (10)
بر شما نوشته شده: هرگاه مرگ فرارسد، و اندوخته اي داشته باشيد، براي پدر و مادر و نزديکان سفارشي بنماييد. بر شما نوشته شده، يعني خواسته شده است.
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ. (11)
روزه بر شما نوشته شده است. يعني از شما خواسته شده است.
از اين رو، نوشتار را « کتابت » گويند، که حروف و کلمات را گردهم آورده، و کتاب از آن جهت، کتاب گفته مي شود که ورق هاي نوشته را گردهم آورده است. نيز تکاليف و احکام الاهي که به صورت « شريعت » بر مردم فرود آيد، کتاب است، زيرا بر آنان نوشته شده و اين نوشته ها، از خواست حتمي الاهي حکايت دارند:
إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً. (12)
کتاب در قرآن
واژه ي « کتاب » در قرآن در پنج معني به کار رفته است:1. شريعت
احکام و تکاليف، چه به صورت جمعي، و چه به صورت فردي، از مطلق کتابت و نوشته شدن، استعاره شده، زيرا احکام شريعت، از مردم خواسته شده است، و هرچه خواسته شود، نوشته مي شود، و به صورت کتاب درمي آيد. اين کاربرد در قرآن بيش از صد و بيست مورد ديده مي شود. از جمله:الف. عيسي آنگاه که در گهواره آرميده بود، گفت:
قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّاً * وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّاً. (13)
من بنده ي خدايم، مرا کتاب (شريعت) فرستاده، و پيامبر قرار داده است * و هر کجا باشم، مرا مايه ي برکت قرار داده، و تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است.
کتاب در اينجا به معناي شريعت است، چون هنوز نوشتاري بر حضرت فرود نيامده بود، پس مقصود، اصل شريعت است و او پيغمبري، داراي شريعت و احکام و تکاليف بود، که پيروي از آن بر مردم واجب بود.
ب. خداوند به حضرت يحيي فرمود:
يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيّاً. (14)
در اين مورد نيز، مقصود، شريعت است، زيرا اساساً، حضرت يحيي داراي کتاب و نوشتاري نبود، حضرت عيسي نيز داراي نوشتاري نبود، و مقصود از انجيل همان سفارش ها و تعاليم آموزنده است که به دست حضرت ارائه مي شد. و کتب اناجيل اربعه و غيره، تاريخ زندگي آن حضرت است، که پس از بالا رفتن وي به ملأ اعلي، به دست شاگردانش نوشته شد، و مشتمل بر يک دسته تعاليم و رهنمودهاي آن حضرت است. از همين جهت، صرفاً به آن ها انجيل گفته مي شود که معرب « اِنگليون » يوناني، به معناي: مژده و بشارت است مقصود: مجموعه ي بشارت ها و تعاليم حضرت مسيح است. (15)
مفسران، کتاب را در مورد يحيي، تورات گفته اند، و نيز احتمال داده اند کتاب مخصوص وي باشد. و درباره عيسي، وعده ي کتاب و نبوت دانسته اند. که در هر دو مورد خلاف ظاهر رفته اند؛ زيرا ظاهر کلام، سخن از گذشته و امري تحقّق يافته است. شاهد مطلب آيه ي زير است؛ آنجا که خداوند به حضرت مسيح خطاب فرمود:
وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنْجِيلَ. (16)
زيرا مقصود از کتاب در اين آيه، جز تورات و انجيل است، و در رديف آن ها قرار گرفته. و مقصود از کتاب: « شريعت » است، يعني شريعت و حکمت را، هر دو، به تو آموختيم؛ علاوه بر تعاليم تورات و انجيل.
ج. دعاي حضرت ابراهيم در قرآن:
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ. (17)
مقصود از تلاوت آيات، فراخواندن دلايل و بينات الاهي است. سپس شريعت و حکمت را به آنان ياد مي دهد، تا از درون پاکيزه شوند؛ زيرا مقصود آن نيست که خواندن قرآن را به آنان ياد دهد.
در تمامي آياتي که عبارت « يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ » يا « يُعَلِّمُکُمُ الْكِتَابَ » آمده، مقصود: « تعليم احکام شريعت » است. (18)
از اين رو، در تمامي مواردي که قرآن به يهود و نصاري، « يا اهل الکتاب » خطاب مي کند، مقصود « دارندگان شريعت آسماني » است و نوشتار مقصود نيست. اساساً، نوشته در اين باره، خصوصيتي ندارد، بلکه عمده: « داراي شريعت بودن » است؛ چه کتاب - به صورت معمولي - داشته باشند، يا نداشته باشند. لذا اگر ثابت شود زرتشتيان و بوداييان، داراي شريعت آسماني بوده اند، اهل کتاب شمرده مي شوند، چه ثابت شود کتابي - به صورت نوشته - داشته اند يا نه. از ديدگاه فقه اسلامي، تفاوتي ندارد، جز آنکه ثابت شود، در اصل داراي شريعت آسماني بوده اند.
د. خداوند در معرفي « برّ » مي فرمايد:
... وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ... (19)
مقصود از « کتاب » شريعت و فرايض الاهي است، که بايد به آن ايمان داشت و مورد عمل قرار داد، زيرا اگر مقصود: کتب انبيا باشد، مي بايست به صورت جمع مي آمد، چنانچه ملائکه و انبيا جمع آورده شده اند، ولي چون شريعت الاهي يکي است، به صورت مفرد آمده است.
ه. در مورد بعثت انبيا مي فرمايد:
كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيَما اخْتَلَفُوا فِيهِ... (20)
مقصود از « کتاب » شريعت است؛ زيرا آنچه با همه ي انبيا همراه بوده، شريعت است، نه کتاب به معناي نوشته. برخي کتاب (نوشته) داشتند و اکثراً داراي نوشته نبودند، لذا مقصود از « کتاب » که با همه انبيا همراه بود، جز شريعت نيست.
و. هرجا، کتاب با حکمت قرين شود، مقصود شريعت است، مانند:
وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُم مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُم بِهِ. (21)
وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ.... (22)
از دو جهت، مقصود از « کتاب » در اين آيه شريعت است:
1. با حکمت قرين شده است؛ 2. به تمامي انبيا نسبت داده شده است.
فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُلْكاً عَظِيماً.
آنچه به آل ابراهيم داده شد، شريعت حق الاهي بود، و مقصود صحف معهوده نيست، امتياز اين خاندان، در عنايتي است که از جانب پروردگار به آنان شد و آن ها را مورد لطف خاص قرار داد و بر طريقه ي حق و راه حقيقت آشنا ساخته و صرفاً نزول چند صحيفه منظور نيست. (23)
2. نوشتار
دومين معني که در قرآن براي کتاب به کار رفته، همان معناي مصطلح (نوشتار) است که نزديک به هشتاد بار تکرار شده است. نمونه هايي را مي خوانيم:الف.
وَمَا كُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلاَ تَخُطَّهُ بِيَمِينِكَ. (24)
پيش از اين نوشتاري را نمي خواندي و با دست خود نمي نوشتي.
ب.
اذْهَب بِكِتَابِي هذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ * قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَؤُا إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ * إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ. (25)
نامه ي سليمان است که بر بلقيس افکنده شد.
ج.
قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ. (26)
اختلاف شده است که مقصود از « کتاب » در اين آيه چيست؟
برخي آن را لوح محفوظ دانسته اند که از علم لايزال الاهي سرچشمه گرفته است. برخي آن را اسم اعظم دانسته اند؛ اما بيشتر « علم به کتاب هاي آسماني که رشحه اي از علوم الاهي است » پنداشته اند، (27) اما روشن است که مقصود « علم به نوشته ها » است، و آن کنايه از دانشمند بودن و سر و کار داشتن با کتاب ها است. چنانچه در آيه آخرين آيه - سوره رعد آمده است:
قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ. (28)
يعني دانا به نبشته ها است، و آن کنايه از دانشمند بودن است؛ زيرا دانشمندان پيوسته از حق پيروي کرده، به آن مي گروند.
قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّداً. (29)
وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ. (30)
وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ. (31)
شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَهُ وَأُولُوا الْعِلْمِ. (32)
أَوَلَمْ يَكُن لَهُمْ آيَهً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ. (33)
خلاصه اينکه قرآن براي دانشمندان - در راه حق باوري - جايگاه بس ارجمندي قائل است و دارندگان علم الکتاب، که تصديق کنندگان حق و حقيقت اند، همان گروه دانشمندان و دانش پوياني اند که با کتاب سر و کار دارند.
إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ. (34)
3. کنايه از علم ازلي الاهي
سومين معناي « کتاب » در اصطلاح قرآني علم: کنايه از « علم ازلي الاهي » است و نزديک به بيست مورد در قرآن به کار رفته است، البته با تعبيرات مختلفي، مانند کتاب مبين، کتاب معلوم، ام الکتاب، الکتاب، و... که در تمامي اين موارد، مقصود، علم ازلي الاهي است که در جاي ديگر با عنوان لوح محفوظ به کار رفته است: لوح، همان نوشت افزار است که بر روي آن مي نگارند و از هرگونه اشتباه و خطا در امان است. آياتي از اين گروه را مي خوانيم:اول. کتاب مبين: الف.
وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَيَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ. (35)« کتاب مبين » يعني نوشته اي آشکار و عاري از ابهام و اشتباه. يعني هر چيز، براي ما، همانند نوشته اي آشکار و روشن و خالي از ابهام، معلوم است.
ب.... وَمَا يَعْزُبُ عَن رَبِّكَ مِن مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلاَ فِي السَّماءِ وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذلِكَ وَلاَ أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ. (36)
دور و ناپيدا نخواهد بود، از خداوند، هر موجودي در جهان که سنگيني ذره اي را دارا باشد. و نه کوچک تر و به برزگ تر. که تمامي آن ها در نبشته اي آشکار ثبت و ضبط شده است، يعني: علم ازلي الاهي، بدان تعلق يافته است.
ج. وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ. (37)
مقصود از مستقر و مستودع، جايگاه هميشگي و موقت مي باشد.
د. وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَالْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ. (38)
هيچ پنهاني از شما در آسمان و زمين نيست، مگر آنکه در نوشتاري آشکار ثبت شده است. يعني: علم ازلي ما بدان تعلق يافته، حاضر در پيش روي ما است.
دوم. « کتاب حفيظ »:
قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ. (39)سوم. « کتاب مکنون »:
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ. (40)دانستيم آنچه را که زمين از آن ها کاسته مي شود - کنايه از نابودي و نيست شدن آن ها است - و نزد ما نوشتاري محفوظ و مصون از خطا و اشتباه و دستبرد است.
کتاب مکنون همان « لوح محفوظ » و کنايه از « علم ازلي الاهي » است.
ترجمه ي آيه چنين است:
اين قرآن گرامي - والاقدر - در نوشتاري پنهان و محفوظ از گزند آفات، چنين ثبت و مقدر شده، که جز پاکان به آن دست نيابند.
« مکنون » از ريشه ي « کنّ » - با تشديد نون و کسر کاف - به معناي مخفيگاه گرفته شده است. کنَّهُ: ستره و اخفاه. آن را پوشاند و مخفي کرد. (41)
مقصود آن است که قرآن پيوسته در علم ازلي الاهي، چنين ثبت شده که از هر گزندي مصون و محفوظ بماند و جز دست پاکان به آن نرسد، و هرگز به آلودگي نيالايد.
چهارم. ام الکتاب:
مقصود از « ام الکتاب » - که در دو جاي قرآن آمده - لوح محفوظ است که برگشت همه دانستي ها در جهان بدو است. مانند:يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ. (42)
آنچه محو يا اثبات شود در اين جهان، طبق خواسته ي خدا است، زيرا « ام الکتاب » نزد او است. کنايه از علم ازلي الاهي است، که چه خواهد شد و چه نخواهد شد.
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ * وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ. (43)
قرآن را از آن جهت با زبان عربي فرستاديم، تا شما آن را دريابيد. و آن در علم و تقدير ازلي الاهي چنين رقم يافته، که نزد پروردگار، جايگاهي والا و استوار دارد.
نکته: مقصود از « ام الکتاب » در آيه ي 7 سوره آل عمران، اساس و پايه ي آيات قرآن است و به اين معني « علم ازلي الاهي » نيست.
4. تقدير و اندازه گيري
چهارمين معني براي « کتاب » در قرآن: تقدير و اندازه گيري است، و بارها با اين معني در قرآن به کار رفته است. مانند:الف. وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلاَ طَائِرٌ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ... (44)
هيچ جنبده و پرنده اي نيست مگر آن که گروه گروه آفريده شده و زندگي مي کنند، همچنين شما آدميان. در اندازه گيري آفريده هاي جهان، هيچ چيزي را فروگذار نکرده ايم.
ب. وَكُلَّ شَيءٍ أَحْصَيْنَاهُ كِتَاباً. (45)
هر چيزي را درست و به اندازه شمارش کرده ايم.
ج. وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبِيراً. (46)
چنين پيش بيني نموديم و در صفحه ي تقدير جهان رقم زديم.
د. وَإِن مِن قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِيداً كَانَ ذلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُوراً. (47)
چنين در تقدير آمده و در صفحه ي تقدير جهان رقم خورده است.
5. قرآن
پنجمين معني « کتاب » در اصطلاح قرآني، اطلاق بر خود قرآن است، زيرا قرآن، وحي آسماني است که به صورت نوشته درمي آيد. از اين جهت قرآن مي گويند، که خوانده و تلاوت مي شود؛ و از آن جهت کتاب مي گويند، که نوشته و ثبت مي شود.از اين رو، هم قرآن، و هم کتاب، بر بخشي از آن، چند آيه يا سوره، اطلاق مي شود، همان گونه که بر مجموع آن گفته مي شود. در مکه، بر آنچه نازل شده بود، کتاب گفته مي شد. با آن که مقداري از آيات و سوره ها بود. همچنين پس از هجرت، پيش از آن که تمامي آيات و سوره ها نازل شده باشد، کتاب گفته مي شد. نمونه هايي را مرور مي کنيم:
الف. سوره هاي مکي
1. اللَّهُ الَّذِي أَنزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ. (48)2. حم * وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ * إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ. (49)
ب. سوره مدني
ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ... (50)در تمامي اين موارد که بيش از چهل مورد است، مقصود از « کتاب »، قرآن است.
پينوشتها:
1. کتب: الکاف و التاء و الباء اصل صحيح واحد يدل علي جمع شيء الي شي. من ذلک الکتابُ و الکتابة، يقال: کتبت الکتاب أکتبه کتْبا؛ و يقولون: کتبتُ البَغلَة، اذا جمعتُ شُفري رَحمِها بخلقه قال [البسيط] لا تَمنَنَّ فزاريا حَلَلْت به علي قَلُوصَک و « اکتُبْهَا » بأييسار. (ابي الحسين احمد بن فارس بن زکريا الرازي، معجم مقاييس اللغة، ج 2، ص 434.)
2. کتب: الکتبُ ضَمَّ أديم الي اديم بالخياطه. يقال کتبتُ اسِّفاءَ و کتبتُ البَغلةَ جمعتُ بين شَفَريها بحلقَةٍ و في التّعارف ضَمُّ احروف بعضها الي بعض بالخط، و قد يقال ذلک المضموم بعضها الي بعض باللفظ فالاصل في الکتابة النظم بالخط، لکن يستعار کل واحد للآخر و لهذا سُمِّي کلامُ الله و ان لم يکتب کتاباً کقوله (الم ذلک الکتاب)... و الکتاب في الاصل مصدر ثم سُمّي المکتوب فيه کتاباً و الکتاب اسم للصحيفة مع المکتوب فيه. (راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 440)
3. بقره، آيه 2.
4. مريم، آيه 30.
5. و يعبر عن الاثبات و التقدير و الايجاب و الفرض و العزم بالکتابة و وجه ذلک ان الشي اذا يراد ثم يقال ثم يکتب فالارادة مبدأ و الکتابة منتهي. ثم يعبر عن المراد الذي هو المبدأ اذا اريد توکيدُهُ بالکتابة التي هي المنتهي قال (کتب الله لاغلبنّ انا و رسلي) (راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 423)
6. مجادله، آيه 21.
7. توبه، آيه 51.
8. انفال، آيه 75.
9. مائده، آيه 45.
10. بقره، آيه 180.
11. بقره، آيه 183.
12. نساء، آيه 103.
13. مريم، آيات 31-30.
14. مريم، آيه 12.
15. قاموس کتاب مقدس، ترجمه و تأليف مستر هاکس آمريکايي، ص 111. لفظ يوناني و به معني مژده و بشارت مي باشد. [لو 2: 10 اع، 13: 32؛ روم 10: 15] و قصد از بشارت بفدا و موت و قيام عيسي مسيح است که براي ما عاصيان به عمل آورده است و همين بشارت در مت 26: 13 انجيل و در مت 9: 35 بشارت ملکوت و مرا: 1، انجيل عيسي و در روم 10: 15، مژده سلامت و در اف 6: 15، انجيل سلامتي... خوانده است، و معجزات و وفات و قيام و صعود و تعليم آن حضرت است به انجيل مرسوم شده است.
16. مائده، آيه 110.
17. بقره، آيه 129.
18. ر.ک: بقره، آيات 151 و 282؛ آل عمران، آيه 164؛ جمعه، آيه 2.
19. بقره، آيه 177.
20. همان، 213.
21. همان، 231.
22. آل عمران، آيه 81.
23. ر.ک: نساء، آيه 133؛ بقره، آيات 129 و 151؛ آل عمران، آيات 48 و 164؛ مائده، آيه 110؛ جمعه، آيه 2.
24. عنکبوت، آيه 48.
25. نمل، آيات 31-28.
26. نمل، آيه 40.
27. ر.ک: سيد محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 15، ص 397؛ تفسير کبير فخررازي، ج 24، ص 198. و ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 7، ص 223.
28. رعد، 43.
29. اسراء، آيه 107.
30. حج، آيه 54.
31. سبأ، آيه 6.
32. آل عمران، آيه 18.
33. شعراء، آيه 197.
34. فاطر، آيه 28.
35. انعام، آيه 59.
36. يونس، آيه 61.
37. هود، آيه 6.
38. نمل، آيه 75.
39. ق، آيه 4.
40. واقعه، آيات 79-77.
41. کن: الکن مايحفظ به الشيء يقال کننتُ الشيء کنَّا، جعلته في کنّ و خُصَّ کننتُ بما يستَرُ ببيت او ثوب و غير ذلک من الاجسام قال تعالي (کانّهن بيض مکنون، کانهم لولؤ مکنون)... و الکنان الغطاء الذي يکن فيه الشي و الجمع اکنّة... و قوله (ان لقرآن کريم في کتاب مکنون) قيل عني بالکتاب مکنون اللوح المحفوظ و قيل هو قلوب المؤمنين و قيل ذلک اشارة الي کونه محفوظا عندالله تعالي کما قال (و انا لحافظون) (راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 46).
42. رعد، آيه 39.
43. زخرف، آيات 4-3.
44. انعام، آيه 38.
45. نبأ، آيه 29.
46. اسراء، آيه 4.
47. اسراء، آيه 58؛ و ر.ک: طه، آيه 52؛ حج، آيه 70؛ انفال، آيه 68 و... .
48. شوري، آيه 17.
49. زخرف، آيات 3-1.
50. بقره، آيه 2.
نصيري، علي؛ (1387)، معرفت قرآني جلد دوم، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول