ناشناس

شوهرم به من هدیه نمیده، چی کار کنم؟

باسلام و وقت بخیر دختری26 ساله هستم همسرم سه ماه از من کوچکتر هستند یک سال است که عقد هستم و قرار است 6 ماه دیگرعروسی کنیم،هر دو خانواده مذهبی داریم وهر دو دانشجوی ارشد هستیم و ازدواجمان دانشجویی بود .همسرم دو برادر مجرد کوچکتر از خودش دارد و من عروس اول خانواده ام از نظر وضعیت مالی هم خداروشکر خوب هستند.مشکل من اینجاست که از روزی که عقد کردم به جز هدیه هایی که سر عقد به من دادند هیچ هدیه ای به من ندادند و گفتند ما مثل شما رسم نداریم برای هر عید هدیه ای به عروس بدهیم .یک بار مادر همسرم یک چادر زشت قدیمی که خودش هم انرا نمیپوشید به من داد که من اصلا خانه خودمان نیاوردم و سر راهم به یک فقیر هدیه دادم .حالا که شب یلدا شد گفتن ما می اییم خانه شما که اصلا ما تعجب کردیم که چه عجب ،بعد دیدیم همسرم خودش یک سبد خریده 4 یا 5 تا انار داخلش گذاشته با یک عدد هندوانه ساده کوچک با همان مانتویی که قبلا خریده بودیم برام اورده که وقتی وارد شد من خجالت کشیدم و خداروشکر کردم که فامیلمان نبودند حالا سوال من این است که ایا واقعا مادرشوهرم خسیس است؟ایا بلد نیست؟ایا من برایش اهمیت ندارم؟ایا خودخواه است؟من تعجب میکنم او که یک زن است هیچ سلیقه و نظری در این کار نداده و شوهرم خودش باید همه کارها را بکندخواهر هم که ندارد.مادرشوهرم استاد دانشگاه است فوق لیسانس فلسفه از دانشگاه تهران دارد خودش حقوق میگیرد.چرا برای من 50 تومان هم خرج نمیکند؟از طرفی هم همش از من تعریف می کند و می گوید کاش دو تا عروس مثل تو گیرم بیاید واقعا من اصلا نمیتونم این ادم را بشناسم ، برای خودشان یک سری خرج های اضافی میکنند که ما که وضعمان از انها بهتر است نمی کنیم بعد برای من هیچ خرجی نمی کند،من هم غروروم اجازه نمیدهد چیزی ازشان بخواهم اصلا خجالت میکشم.شوهرم هم به ندرت برایم خرید می کندو اصلا از من نمیپرسد چیزی نیاز داری یا نه و یا اینکه هدیه ای برای من بخرد.از طرفی جلوی خانواده خوم وانمود میکنم که انها خیلی به من توجه می کنند .و منی که قبلا خیلی خرید میکردم الان اصلا خرید نمیکنم چون از طرفی از پدرو مادرم خجالت میکشم خرید کنم با پول انها .شوهرم هم که وقتی چیزی میخرد همش می نالد که پولم کم شد بعدا که رفتم سربازی پول نداریم زندگی کنیم.خلاصه ناراحتی زیاد من که نمیتوانم به کسی هم بگویمش منجبر به عصبی شدن جوش زدن صورتم و حالات حساس شدن و دعوایی شدن در من شده است.صرفا برای اینکه اطلاعات بیشتری جهت مشاوره داشته باشی عرض کنم که مادروپدر من هردو تحصیل کرده و شاغل هستند و انقدر درک دارند که تمام این بی احترامی های به من را می بینند ولی برای ادامه زندگی من هیچ چیزی به من نمیگویند تا دخالت نکرده باشند.من خواهری بزرگتر از خوم دارم که ازدواج کرده و تمام این رسومات به زیباترین شکل برایش اجرا شده و من مدام حتی اگر به حرف هم نباشه در ذهن ها با او مقایسه می شوم.من هفته ای یک شب به خانه مادرشوهرم میروم که جدیدا دوست دارم اصلا نروم.از شما تقاضا میکنم مرا راهنمایی کنید.از سایت خوب شما مخصوصا سخنرانی هایی که قرار میدهید و من هرروز انها را گوش میکنم صمیمانه تشکر میکنم.انشاالله زیر سایه امام زمان عج همیشه سالم و تندرست باشید
جمعه، 1 دی 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

شوهرم به من هدیه نمیده، چی کار کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 26 ساله )

باسلام و وقت بخیر دختری26 ساله هستم همسرم سه ماه از من کوچکتر هستند یک سال است که عقد هستم و قرار است 6 ماه دیگرعروسی کنیم،هر دو خانواده مذهبی داریم وهر دو دانشجوی ارشد هستیم و ازدواجمان دانشجویی بود .همسرم دو برادر مجرد کوچکتر از خودش دارد و من عروس اول خانواده ام از نظر وضعیت مالی هم خداروشکر خوب هستند.مشکل من اینجاست که از روزی که عقد کردم به جز هدیه هایی که سر عقد به من دادند هیچ هدیه ای به من ندادند و گفتند ما مثل شما رسم نداریم برای هر عید هدیه ای به عروس بدهیم .یک بار مادر همسرم یک چادر زشت قدیمی که خودش هم انرا نمیپوشید به من داد که من اصلا خانه خودمان نیاوردم و سر راهم به یک فقیر هدیه دادم .حالا که شب یلدا شد گفتن ما می اییم خانه شما که اصلا ما تعجب کردیم که چه عجب ،بعد دیدیم همسرم خودش یک سبد خریده 4 یا 5 تا انار داخلش گذاشته با یک عدد هندوانه ساده کوچک با همان مانتویی که قبلا خریده بودیم برام اورده که وقتی وارد شد من خجالت کشیدم و خداروشکر کردم که فامیلمان نبودند حالا سوال من این است که ایا واقعا مادرشوهرم خسیس است؟ایا بلد نیست؟ایا من برایش اهمیت ندارم؟ایا خودخواه است؟من تعجب میکنم او که یک زن است هیچ سلیقه و نظری در این کار نداده و شوهرم خودش باید همه کارها را بکندخواهر هم که ندارد.مادرشوهرم استاد دانشگاه است فوق لیسانس فلسفه از دانشگاه تهران دارد خودش حقوق میگیرد.چرا برای من 50 تومان هم خرج نمیکند؟از طرفی هم همش از من تعریف می کند و می گوید کاش دو تا عروس مثل تو گیرم بیاید واقعا من اصلا نمیتونم این ادم را بشناسم ، برای خودشان یک سری خرج های اضافی میکنند که ما که وضعمان از انها بهتر است نمی کنیم بعد برای من هیچ خرجی نمی کند،من هم غروروم اجازه نمیدهد چیزی ازشان بخواهم اصلا خجالت میکشم.شوهرم هم به ندرت برایم خرید می کندو اصلا از من نمیپرسد چیزی نیاز داری یا نه و یا اینکه هدیه ای برای من بخرد.از طرفی جلوی خانواده خوم وانمود میکنم که انها خیلی به من توجه می کنند .و منی که قبلا خیلی خرید میکردم الان اصلا خرید نمیکنم چون از طرفی از پدرو مادرم خجالت میکشم خرید کنم با پول انها .شوهرم هم که وقتی چیزی میخرد همش می نالد که پولم کم شد بعدا که رفتم سربازی پول نداریم زندگی کنیم.خلاصه ناراحتی زیاد من که نمیتوانم به کسی هم بگویمش منجبر به عصبی شدن جوش زدن صورتم و حالات حساس شدن و دعوایی شدن در من شده است.صرفا برای اینکه اطلاعات بیشتری جهت مشاوره داشته باشی عرض کنم که مادروپدر من هردو تحصیل کرده و شاغل هستند و انقدر درک دارند که تمام این بی احترامی های به من را می بینند ولی برای ادامه زندگی من هیچ چیزی به من نمیگویند تا دخالت نکرده باشند.من خواهری بزرگتر از خوم دارم که ازدواج کرده و تمام این رسومات به زیباترین شکل برایش اجرا شده و من مدام حتی اگر به حرف هم نباشه در ذهن ها با او مقایسه می شوم.من هفته ای یک شب به خانه مادرشوهرم میروم که جدیدا دوست دارم اصلا نروم.از شما تقاضا میکنم مرا راهنمایی کنید.از سایت خوب شما مخصوصا سخنرانی هایی که قرار میدهید و من هرروز انها را گوش میکنم صمیمانه تشکر میکنم.انشاالله زیر سایه امام زمان عج همیشه سالم و تندرست باشید


مشاور: علی محمد صالحی

با عرض سلام و تشکر از اعتماد و لطف شما به سایت راسخون. باتوجه به اینکه شما در یکی از بهترین دوران زندگی خود یعنی دوران نامزدی هستید، طبیعی هست که از همسر خود در این دوران انتظاراتی داشته باشید و اگر این انتظارات برآورده نشود ناراحت شوید. و من شما را درک میکنم که چه حالی دارید. اما از طرف دیگر جای بسی خوشحالی دارد که مادر شوهر شما اینقدر از شما تعریف میکند و میگوید «کاش دوتا عروس مثل شما گیرم بیاید» حتما شما ویژگیهای مثبت زیادی دارید که مادر همسرتان این حرف را میزند، مطمئن باشید اگر خوب نبودید او هرگز این حرف را نمیزد، و هم جای بسی خوشحالی دارد که پدر و مادر فهمیده ای دارید که در زندگی مشترک شما دخالتی نمیکنند، البته صِرف تحصیل کرده و شاغل بودن ملاک فهمیده بودن و رفتار مناسب داشتن نیست، زیرا افراد تحصیل کرده و شاغل زیادی هستند که در زندگی مشترک فرزندانشان دخالت میکنند و آنها را با مشکلات جدی مواجه میکنند. اما در رابطه با شما چند نکته وجود دارد: اول اینکه باید توجه بیشتری به معنای رسم و رسوم داشته باشید، رسم و رسوم چیزهایی هست که در هر شهر و منطقه فرهنگ و ... متفاوت است و مسائلی هست که برای یک فرهنگ ممکن است بسیار مهم و اساسی باشد و برای شهر یا فرهنگ دیگر اصلا مهم نباشند، و در عین حال که برخی از رسومات خوب و ارزشمند هستند برخی دیگه از این رسم و رسومات چیزهای بسیار بی معنا و فقط دست و پاگیر برای برخی جوانان است، و شما به عنوان یک فرد تحصیل کرده باید نسبت به این موارد عاقلانه رفتار کنید. از طرف دیگه خانواده همسر شما از همان ابتدا گفتند رسومات ما با شما فرق دارد، نکته بعد این است ممکن است برخی از این رفتارهای خانواده همسر شما و دست به عصا راه رفتن ها بخاطر دو برادر دیگر همسر شما باشد، بالاخره آنها هم ازدواج خواهند کرد و وقتی برای شما که عروس اول هستید هزینه زیادی نکردند و به قول خودشان براساس رسم خودشان عمل کردند برای دو عروس بعدی هم شما را الگو قرار خواهند داد و خواهند گفت ما هرکار برای عروس اول کردیم برای شما هم همان کار را انجام میدیم. نکته بعد اینکه شما در این دنیا نمیتونید با کسی ازدواج کنید که هیچ مسئله ای نداشته باشد و صد در صد کامل و بی عیب و نقص باشد، به هرحال همه ما انسان هستیم، و هیچ کدام هم کامل نیستیم، یکی بداخلاقه، یکی خدای ناکرده معتاد، دیگری بی بند وبار است و...، باید خدا را شکر کنید که مشکل شما اینه که بجز هدایای عقد دیگه هدیه ای نگرفتید، من گفتم شما را درک میکنم که چقدر این مسئله برای شما سخت و دشواره و اذیت میشید، اما بهتره بدونید در همین سایت خانم هایی در سن و شرایط شما مسائلی را مطرح میکنند که مشکل شما در برابر مشکل آنها مانند سرماخوردگی در برابر قطع نخاعه؛ پس قدر داشته هایتان را بدانید و غصه نداشته ها را نخورید. از طرف دیگه بهتره به نیمه پر لیوان نگاه کنید اگر همسر شما ولخرج بود و به قول شما نگران بعد از سربازی نبود، مطمئن باشید که مشکلات و سختی هایی که در آینده با آن مواجه میشدید به مراتب سخت تر از هدیه نگرفتن در دوره نامزدی بود. نکته دیگری که به نظر من بیشتر شما را اذیت میکنه این است که در واقع شما خودت را با خواهر بزرگترت مقایسه میکنی، شما در ذهن دیگران نیستی که ببینی آیا آنها شما را با هم مقایسه میکنند یا خیر، که در واقع خیلی هم مهم نیست که مقایسه بکنند یا نه، ولی از ذهن خودت خبر داری و چون مقایسه میکنی و با خودت میگی «این رسومات به زیباترین شکل برایش اجرا شده» چرا برای من اجرا نمیشه؟ و این باعث ناراحتی و غمگینی شما میشه، در حالی که نه شما مثل خواهرت هستی نه همسر شما مثل شوهر خواهر شماست، هر کسی زندگی خاص خودش رو داره، یک جمله ای تلویزیون زیاد پخش میکنه میگه «هرگز ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکنید» در مورد شماست. برای اینکه کمتر اذیت بشی مواقعی که یک رفتار یا حرف از طرف همسر شما باعث ناراحتی شما شد، به صورت ملایم و بدون اینکه او را مقصر کنی در زمان مناسب به او بگو و درون خودت نریز یا پیامک کن، یا حداقل جایی برای خودت بنویس؛ یا حتی میتونی برخی چیزهایی که فکر میکنی همسر شما خوب بلد نیست یا اطلاعی راجب اون نداره رو به صورت غیر مستقیم به او یاد بدهی، تاکید میکنیم غیر مستقیم، نکته آخر اینکه مسائل را بیش از آنچه هستند برای خودت بزرگ نکن تا آرامش بیشتری داشته باشید. شاد و پیروز باشید!!



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.