همسرم من رو خیلی درک نمیکنه

با سلام و خسته نباشید.بنده مدتی است عقد کردم با دختری که سطح مالی خونوادشون خیلی بهتر از خونواده بنده هستش.چند تا مشکل تو این خانم بنده دیدم که واقعا نمیدونم چیکار کنم.یکی اینکه ایشون خیلی زود قهر میکنند.به طوری که رابطه ما یک طرفه شده.یکی اینکه با وجود اینکه میگه دوست دارم ولی یه رفتارایی من بعضی وقتا میبینم که شک میکنم.یا انتظار داره براش ماهگرد عقد بگیرم و یه هدیه بهش بدم یا با وجود اینکه توافق کردیم که برد و آورد در دوران عقد نداشته باشیم از من انتظار داره که مثلا شب یلدا براش میوه و لباس بخرم اونوقت هیچ تمایلی برای هدیه دادن به من نداره.رسم بر اینه که اگه چیزی اورده شد یه چیزی هم برگردونده بشه. یه مشکل دیگه اینه که ایشون بعضی وقتا حرمت منا توی جمع خونواده خودم میشکونه.مثلا یه حرفی که میزنم در مورد یه مسئله اگه فک کنه که نظر من اشتباهه با لحن تندی به من برمیگرده.اصلا دوست نداره من یه کاری بهش یاد بدم میگه خودم بلدم.اگه دیر به قرارمون برسم معمولا سرزنشم میکنه.خدانکنه یکی از فامیلاشون شوهر کنه.شروع میکنه از کارای خوبه شوهر طرف بگه.یه مدت هم با من سنگین رفتار میکنه(مقایسه میکنه).لحن صحبت کردنش با من بعضی وقتا خیلی تنده.اگه من اعتراضی بکنم یا قهر میکنه یا میگه چرا به من اعتراض کردی.ممنون میشم پاسخ بدید
يکشنبه، 3 دی 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

همسرم من رو خیلی درک نمیکنه

( تحصیلات : فوق لیسانس ، 30 ساله )

با سلام و خسته نباشید.بنده مدتی است عقد کردم با دختری که سطح مالی خونوادشون خیلی بهتر از خونواده بنده هستش.چند تا مشکل تو این خانم بنده دیدم که واقعا نمیدونم چیکار کنم.یکی اینکه ایشون خیلی زود قهر میکنند.به طوری که رابطه ما یک طرفه شده.یکی اینکه با وجود اینکه میگه دوست دارم ولی یه رفتارایی من بعضی وقتا میبینم که شک میکنم.یا انتظار داره براش ماهگرد عقد بگیرم و یه هدیه بهش بدم یا با وجود اینکه توافق کردیم که برد و آورد در دوران عقد نداشته باشیم از من انتظار داره که مثلا شب یلدا براش میوه و لباس بخرم اونوقت هیچ تمایلی برای هدیه دادن به من نداره.رسم بر اینه که اگه چیزی اورده شد یه چیزی هم برگردونده بشه.
یه مشکل دیگه اینه که ایشون بعضی وقتا حرمت منا توی جمع خونواده خودم میشکونه.مثلا یه حرفی که میزنم در مورد یه مسئله اگه فک کنه که نظر من اشتباهه با لحن تندی به من برمیگرده.اصلا دوست نداره من یه کاری بهش یاد بدم میگه خودم بلدم.اگه دیر به قرارمون برسم معمولا سرزنشم میکنه.خدانکنه یکی از فامیلاشون شوهر کنه.شروع میکنه از کارای خوبه شوهر طرف بگه.یه مدت هم با من سنگین رفتار میکنه(مقایسه میکنه).لحن صحبت کردنش با من بعضی وقتا خیلی تنده.اگه من اعتراضی بکنم یا قهر میکنه یا میگه چرا به من اعتراض کردی.ممنون میشم پاسخ بدید


مشاور: علی محمد صالحی

باعرض سلام و وقت بخیر. نکته اول اینکه شما خودتون میگید «سطح مالی خونوادشون خیلی بهتر از خونواده بنده هستش» یعنی میدونستید که وضع اونها بهتر از شماست، و با اینحال با آنها وصلت کردید، یعنی خود شما باید تا حدی پیش بینی این مسائل را میکردید. نکته دیگه اینکه هیچ جوانی نمیتواند با دختر یا پسری ازدواج کند و طرف مقابل از هر لحاظ کامل باشد، به هرحال هر دختری، یک مزیت هایی دارد و در کنار آن برخی چیزهایی که مورد پسند ما نیست، منظورم اینه که با هرکس دیگری هم ازدواج میکردید در برخی موضوعات باید تحمل میکردید و با آن موضوع کنار می آمدید. و خانمی که الان با او ازدواج کردید در کنار خوبی هایی که دارد کمی پر خرج است یا ... . نکته سوم اینکه شما میگید همسرتان به شما میگه دوست دارم ولی یه رفتارایی میبینم، به نظر میرسه دوست داشتن با اون رفتارها خیلی تضادی ندارند، یعنی همسر شما میگه شما رو دوست داره، که حتما هم شما را خیلی دوست داره، ولی این به معنی این نیست که دیگه لباس جدید و... نخواسته باشه، چون لباس جدید و خرید هم دوست داره. نکته بعد این است که شما ناراحتی ها و دلخوری هایی از همسرت داری، که مشخص نیست آیا تا بحال این مسائل را به خود او گفته اید یا نه، به احتمال زیاد نگفتید و آنها را درون خودت نگه داشتی، چون میترسید دوباره قهر کند. (بخشی از کتاب رمز و راز دلبران): «درمیان نگذاشتن خواسته های خود در روابط نزدیک، آثار منفی پایداری بر جای میگذارد. ما اغلب به اشتباه گمان میکنیم دیگران به اندازهای ما را مشناسند که بدانند چه احساسی داریم و چه میخواهیم. می پنداریم نیازی نیست که خواسته هایمان را با دیگران در میان بگذاریم. همین پندارهای اشتباه موجب میشود که ما نیازها، احساسها و خواستههایمان را به زبان نیاوریم و انتظار داشته باشیم که دیگران خودشان متوجه آنها شوند. خودداری کردن از بروز عواطف و احساس¬های منفی، سبب میشود که آن عواطف، زندگی ما را به شدت زیر سلطه خویش درآورند. هنگامی که زن و شوهر یا یکی از آنها نتواند حرف دلش را بزند، این حرف¬های نگفته در سیستم¬روانی وی انباشته میشود و سرانجام یک روز این حرف¬های نگفته به حد انفجار میرسد و همسران را دچار مسائل فراوانی خواهد کرد؛ زیرا قدرت تحمل و ظرفیت هر انسانی محدود است. اما اگر آنها به قول خانواده¬درمان¬گران، این سطل زباله را خالی کنند و برون¬ریزی داشته باشند و حرفشان را در سینه نگه ندارند، این سطل زباله پر نمی¬شود و در زندگی سرریز نمی¬کند. درنتیجه، کمتر دچار مشکل میشوند و رضایت-مندی زناشویی بیشتری را تجربه میکنند». در مورد شما هم اگر تابحال این ناراحتی ها را به هردلیلی به همسرت نگفتی در یک زمان و شرایط مناسب بگو، یا اگر امکان گفتن نیست در یک نامه برای او بنویس، اگر نامه باشد میتوانی به صورت مودبانه تر و عاشقانه تر حرف دلت را بزنی و ابتدا با تعریف و خوبی ها و عشق شروع کنی و بعد هم بگی این موارد هم من رو ناراحت میکنه، مثالا بگی همانطور که شما دوست داری هدیه بگیری من هم دوست دارم، ولی احساس میکنم شما خیلی تمایلی نداری که به من هدیه بدی، یا اینکه وقتی در جمع خونواده شما، یه حرفی میزنی که حرمت من شکسته میشه خیلی ناراحت میشم یا موارد دیگه. تا وقتی که شما این نکته ها را به همسرت به هیچ طریقی منتقل نکردی، انتظار تغییری هم نداشته باش. موفق و شاد و پیروز باشید



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.