زندگی مشترک با خانواده شوهر

باسلام من 6سال ازدواج کردم تواین شش سال هنوز جهیزیه خودم باز نکردم همه اونا تویه اتاق بسته بندی هستن شوهرم مرد خوبیه ولی کاری برای مستقل شدنمون انجام نمیده ضمننا من پدرشوهر ندارم وشوهرم بااینکه برادر هاوخواهر های بزرکتر ازخودش داره احساس مسئولیت شدیدی به اونها داره خواهر کوچکترش ماشوهردادیم وجهیزیه اونا ما تامین کردیم برادرکوچکترش که تنها 4سال ازش کوچکتر شوهرم حمایت میکنه عقد کرد وخرج مراسم شوهرم داد خلاصه همه جوره برای اونها خرج میکنه ولی نسبت به من این جورنیست حتی پول آرایشگاه ساده هم به من ندادبرای مراسم عقداوایل با زبون خوش خواسته های من را رد میکرد ووعده سرخرمن میداد تا دوسال پیش که متوجه شدم من مشکل بچه دارشدن دارم الانم هر وقت منطقی باهاش صحبت میکنم با زبان خوش وقتی چیزی نداره بگه حرفای سربالا میزنه میگه ما بچه نداریم خونه میخواهیم چکار؟من امیدی به زندگی ندارم من دلخوشی ندارم و.... کاش این محبتا با ازدواج اونا تموم میشد ولی ازخودش میزنه تا چه برسه به من مادرشوهرم توقعات غیر منطقی داره کارایی که یک پدر برا بلچه اش انجام نمیده میخوادشوهرم برا بچه هاش انجام بده توقعات مالی داره مثلا خواهرشوهرم مریض شد شوهرم براش گوشت جگر خرید انواع میوه خرید تازه پولم گذاشت توپاکت بهشون داد درصورتی که شوهرش ازنظرمالی مشکلی نداره و کارهایی این شکلی از طرف دیگه زندگی تویه خونه مشترک وانجام کارها ومهمون های وقت وبی وقت حسابی منا کلافه کرده چکنم؟
يکشنبه، 17 دی 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

زندگی مشترک با خانواده شوهر

( تحصیلات : لیسانس ، 33 ساله )

باسلام
من 6سال ازدواج کردم تواین شش سال هنوز جهیزیه خودم باز نکردم همه اونا تویه اتاق بسته بندی هستن شوهرم مرد خوبیه ولی کاری برای مستقل شدنمون انجام نمیده ضمننا من پدرشوهر ندارم وشوهرم بااینکه برادر هاوخواهر های بزرکتر ازخودش داره احساس مسئولیت شدیدی به اونها داره خواهر کوچکترش ماشوهردادیم وجهیزیه اونا ما تامین کردیم برادرکوچکترش که تنها 4سال ازش کوچکتر شوهرم حمایت میکنه عقد کرد وخرج مراسم شوهرم داد خلاصه همه جوره برای اونها خرج میکنه ولی نسبت به من این جورنیست حتی پول آرایشگاه ساده هم به من ندادبرای مراسم عقداوایل با زبون خوش خواسته های من را رد میکرد ووعده سرخرمن میداد تا دوسال پیش که متوجه شدم من مشکل بچه دارشدن دارم
الانم هر وقت منطقی باهاش صحبت میکنم با زبان خوش وقتی چیزی نداره بگه حرفای سربالا میزنه میگه ما بچه نداریم خونه میخواهیم چکار؟من امیدی به زندگی ندارم من دلخوشی ندارم و....
کاش این محبتا با ازدواج اونا تموم میشد ولی ازخودش میزنه تا چه برسه به من
مادرشوهرم توقعات غیر منطقی داره کارایی که یک پدر برا بلچه اش انجام نمیده میخوادشوهرم برا بچه هاش انجام بده توقعات مالی داره مثلا خواهرشوهرم مریض شد شوهرم براش گوشت جگر خرید انواع میوه خرید تازه پولم گذاشت توپاکت بهشون داد درصورتی که شوهرش ازنظرمالی مشکلی نداره و کارهایی این شکلی
از طرف دیگه زندگی تویه خونه مشترک وانجام کارها ومهمون های وقت وبی وقت حسابی منا کلافه کرده چکنم؟


مشاور: آقای احسان فدایی

باسلام و تقدیم احترام خدمت شما پرسشگر محترم، ضمن سپاس از همراهی شما با ما،  از وضعیت به وجود آمده متأثر شدیم و امیدوایم باتوکل بر خداوند متعال و توسل به اهل بیت(علیهم السلام) به زودی مشکلات شما حل شود. مشکل نداشتن فرزند، همراهی نکردن همسر و وابستگی زیاد او به خانواده اش تحمل شما را تمام کرده و باعث شده است احساس ناامیدی کنید. غیر از مشکل فرزند آنچه موجب نداشتن آرامش و سامان در زندگی مشترک شما می شود، عدم استقلال است. اگر زندگیتان از خانواده همسرتان جدا شود خیلی از این مسائل حل می شود. فقط مهم این است امید خود را از دست ندهید و با اراده، پای مشکلات بایستید. ما نیز راهکارهایی را برای قانع کردن همسرتان تقدیم می نماییم.

قبل از راهکارها در مورد مشکل نداشتن فرزند باید عرض نماییم که این مسئله مقداری جنبه عمومی پیدا کرده و خیلی ها با آن درگیر هستند ولی امید خود را از دست نمی دهند. زیرا همه چیز به دست خدای متعال است و اوست که به انسان نعمت داشتن فرزند را عطا می فرماید. برای رفع این مشکل راه‌های متعددی وجود دارد که بخشی اعظمی از آن با پیگیری‌ و درمان‌ها و مراقبت‌های پزشکی قابل رفع است و در صورت عدم تأثیر گاهی می‌توان از عنصر گذشت زمان به امید ارتقای دانش پزشکی و توانمندی پزشکان برای درمان ناباروری‌ها بهره جست و یا نهایتاً با دعا و تضرع به درگاه الهی و انجام برخی دستورالعمل های مجرب که مستند قوی دارد مشکل را برطرف نمود، اما هرگز نباید ناامید شد زیرا خیلی از افراد بعد از 10 یا 15 سال دارای فرزند شدند  و این بعید نیست.

در رابطه با اخلاق همسرتان باید گفت لازم است قبول نمایید که رفتار شما و همسرتان بی تأثیر از یکدیگر نیست؛ لذا خواهشمندیم برای تأثیر مثبت بر همسر خود ابتدا در رفتار و گفتار خود نسبت به وی و خانواده اش کاملاً تجدید نظر نمایید و از این به بعد مسائلی را که خانواده وی برایتان به وجود می آورند به صورت خنثی با او مطرح نموده و از وی بخواهید شما را در اتخاذ تصمیم و رفتار مناسب در مواجهه اصولی راهنمایی نماید. (گرچه ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که شایسته ترین راهبرد آن است که تا امکان دارد از دخالت دادن همسرتان در این امور اجتناب نموده و از راهکارهایی نظیر تغافل، بالابردن ظرفیّت پذیرش رفتارهای ناشایست طرف مقابل در خود و ... در برخورد با چنین جریاناتی بهره گیرید).

در حقیقت به هیچ وجه از همسرتان نخواهید به طور مستقیم وارد جریان گشته و طرف شما را ولو اینکه حق با شما باشد بگیرد؛ زیرا مطمئن باشید که حتّی اگر چنین هم بکند، این نوع از رفتار تنها برای مدّتی جواب گوست و در ادامه یا باعث به وجود آمدن کدورت بیشتر بین خود و خانواده همسرتان خواهید شد و یا این که باعث اختلاف و درگیری بین مادر و فرزند نیز خواهید شد که عواقب دنیوی و اخروی آن دامنگیر همه اطرافیان گشته و بیش از پیش آرامش را از زندگی تان سلب خواهد نمود.

در حال حاضر و در موقعیتی که شما با آن روبرو هستید باید گفت برخورد صحیح با همسر نخستین و مهم‌ترین گام به سوی برخورد صحیح با خانواده اوست. سعی کنید پیوند میان او و خانواده‌اش را درک کنید و از او بخواهید در این پیوند پایدار باشد. یادتان باشد خانواده همسرتان برای او مانند خانواده شما برای خودتان است.

لطفاً توجه داشته باشید که ما نیز این حق را برای شما قائل هستیم که به دنبال استقلال در زندگی زناشویی خود باشید؛ لذا راهکارهایی که در ادامه بدان اشاره خواهیم نمود به هیچ وجه نافی این حق طبیعی و مسلّم شما نیست، مهم آن است که مقداری صبر و حوصله به خرج دهید تا ان شاءالله گذر زمان مسأله را به نفع شما پایان بخشد نه آنکه با ناپختگی و عجله با این مسائل برخورد نموده و مسائلی این چنینی که اغلب مقطعی و زودگذر هستند را تبدیل به مشکل نمایید.

برخی از مهمترین نکاتی که باید در این راستا در نظر داشته باشید این است که :

1- معیّن کنید که مسأله اصلی شما چیست تا متناسب با آن راه حلّی مناسب در پیش بگیرید. مشکلتان با خانواده همسرتان است و یا این که مسأله شما نفوذ خانواده همسرتان بر روی وی و وابستگی وی به خانواده اش است. شاید هم همه ماجرا به این برمی گردد که می خواهید میزان محبّت همسر خود را نسبت به خود در چنین جریانی بسنجید. مسلّم است که هر کدام از این سه شقّ به طور کلّ متفاوت از یکدیگر هستند و برای حلّ هر کدام از آن ها شیوه ای متفاوت باید در پیش بگیرید.

2- خودتان را میزان قرار دهید. واقعاً اگر چینن اتفاقی بین خانواده شما و همسرتان اتفاق می افتاد، شما چه کار می کردید؟! با این کار شرایط همسرتان را نیز درک خواهید نمود که خود این موضوع فارغ از هر چیز دیگری آرام بخش مناسبی برای شما خواهد بود.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام به فرزند خود چنین سفارش می کند: ای پسرم، نفس خود را میزان خود و دیگران قرار ده، پس آنچه را که برای خودت دوست داری برای دیگران نیز دوست بدار و آنچه را که برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز مپسند ... و آنچه را که دوست نداری درباره تو بگویند، مگو. (نهج البلاغه، نامه 13)

3- به خاطر داشته باشید که داشتن اختلاف در زندگی مشترک با همسر خود و یا خانواده وی امری کاملاً طبیعی است و یک مشکل محسوب نمی‌شود، بلکه شیوه حل اختلاف است که همواره می‌تواند مشکل‌ساز باشد؛ لذا سعی نمایید شما شروع کننده این مشکل نباشید، اگر هم فرد مقابلتان چیز نامربوطی به زبان راند و یا رفتاری از وی صادر شد که باعث رنجش خاطرتان گردید، ماجرا را کش ندهید.

4- به طور کلّی در این گونه ماجراها نقش شما در کنار آمدن با همسر و یا خانواده اش بسیار تأثیرگذار و تعیین کننده است. یادتان باشد که در هر رابطه خوب و مناسب همه سختی‌ها آسان خواهد بود و در هر رابطه بد، هر مشکل کوچکی به بحرانی بزرگ مبدّل خواهد شد؛ لذا سعی نمایید خاطرات تلخ گذشته و حتّی سخنانی از خانواده همسرتان را که حکایت از بی مهری آنها نسبت به شما داشته به فراموشی سپرده و آنها را به همان صورتی که هستند بپذیرید.

5- همسر باهوش و دوراندیش کسی است که در چنین مواقعی حریم خصوصی زندگی خود و همسرش را در مقابل سایرین (فرقی نمی کند که افراد خانواده خودش باشند یا خانواده شوهرش) در معرض تهدید و شکست قرار ندهد. به نظر می رسد ساده ترین اشتباهی که ممکن است شما مرتکب گردید، آن است که موفّق شوید همسرتان را وارد مشاجرات خود و مادرشوهرتان نمایید؛ زیرا با حرمت‌شکنی، زندگی سخت و رابطه‌ ها بد و بدتر و در نهایت به بحران تبدیل خواهد شد.

6- اگر هم آن طور که شما در صدد بیان آن هستید، همسرتان در زندگی زناشویی دارای استقلال فکری و عملی نیست و هنوز به خانواده خود وابسته است، شایسته است فرصت لازم را برای سازگاری وی با شرایط زندگی زناشویی به او هدیه نمایید؛ زیرا برطرف شدن این قبیل اخلاقیات و روحیّات همسر به فرصت و حوصله زیادی نیاز دارد که یک شریک زندگی به وسیله زمینه سازی بهسازی رفتار همسر، نه تنها به بهبود شرایط زندگی کمک می کند، بلکه برای خود پاداش اخروی نیز به دست می آورد.

7- یکى از مهم ترین عوامل سازگارى و حسن تفاهم با خانواده همسر این است که آنها به این احساس برسند که شخصیتشان مورد توجه و احترام است؛ لذا با روحیات خوبی که در شما می بینیم خواهشمندیم چنین احساسی را از طریق رفتار و گفتارتان به آنها منتقل نمایید؛ لذا توصیه می شود تا می توانید خالصانه (و بدون هیچ چشم داشتی) نسبت به خانواده شوهرتان محبت نمایید؛ زیرا انسان به طور طبیعى دوستدار کسى است که به او نیکى کرده و دشمن کسى است که درباره او بدى نموده است .

8. همسرتان را تشویق کنید تا به دنبال زندگی مستقل باشد و بگویید که در این شرایط عذاب می کشید و نمی‌خواهید بیش از این در منزل والدین ایشان زندگی کنید ولو اینکه پدری ندارد.

9. ساختن با خانواده همسر به بلوغ فراوانی نیاز دارد. باید بپذیرید آنها پدر و مادر شما نیستند پس همیشه کمی فاصله بین شما وجود خواهد داشت. هنگام برخورد با خانواده همسرتان سعی کنید خودتان را به جای ‌آنها بگذارید. به جای شکایت از این که چرا به شما اجحاف می شود از غریزه‌‌تان کمک بگیرید و هوشمندانه رفتار کنید.

و نکته آخر

خود و همسرتان سعی کنید در مقابل مسایلی که در زندگی برای تان به وجود می آید جبهه مشترکی داشته باشید تا در مواقع لزوم که بر اثر دخالت والدین یا اطرافیان مسائلی در زندگی شما به وجود آمد، از یکدیگر حمایت کرده توانایی روحی خود و همسرتان را برای تحمّل مشکلات زندگی بالا برده و با دلگرمی بیشتری به زندگی ادامه دهید.

ما یقین داریم که اگر خودتان را بیشتر به همسرتان نزدیک کنید و او را جذب خود سازید دست از محبت افراطی به خانواده اش یا احساس مسؤولیت زیاد نیز بر می دارد. ضمن اینکه حتما تلاش کنید همسرتان را نزد مشاور حضوری ببرید چون این کار تأثیر خیلی زیادی بر اخلاقیات و قانع شدن ایشان دارد.

موفق باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.