پرسش :
آیاتبعيت پيامبراکرم از گمراهان كه از بعضي آيات قرآن اينطور فهميده ميشود (بقره، 120 و 145 و147 ؛ انعام 114 و 116؛ يونس 89 ؛ رعد 37 ؛ فرقاق 52)دلیل بر عدم عصمت ایشان نیست؟
پاسخ :
پيامبران الهي بايد از هر گونه خطا و اشتباهي مصون باشند تا حرف و رفتار آنها حجت باشد و به اين مصونيت از گناه عصمت ميگويند.
عصمت نتيجه علم قطعي به عواقب معاصي و مصالح طاعت پروردگار است. در سوره يوسف آيه 33 ميخوانيم قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي کيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَکن مِّنَ الْجَاهِلِينَ.
يوسف گفت: خدايا! مرا رنج زندان خوشتر از اين کار زشتي است که زنان از من تقاضا دارند و اگر تو حيله اينان را به لطف و عنايت از من دفع نفرمايي به آنان ميل کرده و از جاهلان خواهم گشت آيه تصريح به اين دارد که منشأ ميل به گناه و معصيت جهل است. پس در نتيجه منشأ عصمت همان علم است که در مقابل جهل قرار دارد.
علامه طباطبايي ميفرمايد: اين قوّه قدسيه (عصمت) همانند علوم و معارف است. خداوند متعال فرمود «اکن من الجاهلين» و نفرمود «اکن من الظالمين» پس منشأ عصمت علم است و منشأ گناه جهل.[1]
بنابر آنچه گفته شد نتيجه ميگيريم که: تبعيت پيامبر اکرم بنا بر عصمتي که داشت از گمراهان، ممتنع و محال است. البته نه اينکه با جبر و بدون اختيار بلکه به توسط علم و لطفي که خداوند متعال به پيامبر اکرم ص داشته است.
و امّا در مورد آياتي که در سئوال به آن اشاره شده و ممکن است براي بعضي اين سئوال را به وجود آورد که پيامبر اکرم با آن مقام عصمت مگر ممکن است از هوسهاي منحرفان پيروي کند؟
در پاسخ ميگوئيم: اين گونه تعبيرها که در آيات قرآن کرارا ديده ميشود هيچ منافاتي با مقام عصمت انبياء ندارد، اين گونه خطابها که به صورت قضاياي شرطيه ديده ميشوند هدفشان در واقع سه چيز است.
نخست اينکه همگان بدانند در قوانين الهي هيچ گونه تبعيض و تفاوتي در ميان مردم نيست و حتي پيامبران نيز مشمول اين قوانين هستند، بنابراين اگر به فرض محال، پيامبر اکرم هم انحرافي از حق پيدا کند، مشمول کيفر پروردگار خواهد شد، هر چند چنين فرضي در مورد پيامبران با آن ايمان و علم سرشار و مقام تقوا و پرهيزکاري امکان پذير نيست (و به اصطلاح قضيه شرطيه دلالت بر وجود شرط نميکند)
دوم اينکه ساير مردم حساب خود را کاملا برسند و بدانند جايي که پيامبر اکرم چنين است آنها چگونه مراقب مسئوليتهاي خويش باشند و هرگز نبايد تسليم تمايلات انحرافي دشمنان و جار و جنجالهاي آنها شوند.
سوم: اينکه روشن شود پيامبر نيز از خود اختيار هيچ گونه تغيير و دگرگوني در احکام خدا را ندارد و به اصطلاح چنين نيست که بشود با او کنار آيند و سازش کنند، بلکه او هم بندهاي است سر بر فرمان پروردگار.[2]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير تسنيم، جوادي آملي، عبد الله، نشر اسراء چاپ اول، جلد ششم.
2ـ کتاب عصمت انبياء تأليف شيخ مالک مصطفي وهبي، نشر دار الهادي، سال 1383، چاپ بيروت.
پی نوشتها:
[1]. رضواني، علي اصغر، شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، نشر مشعر، چاپ دارالحديث، چاپ سوم، 1385ش، ص516 تا ص528.
[2]. مکارم شيرازي، ناصر و جمعي از دانشمندان، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ بيست و چهارم، 1368ش، ج1، ص498.
منبع: اندیشه قم
پيامبران الهي بايد از هر گونه خطا و اشتباهي مصون باشند تا حرف و رفتار آنها حجت باشد و به اين مصونيت از گناه عصمت ميگويند.
عصمت نتيجه علم قطعي به عواقب معاصي و مصالح طاعت پروردگار است. در سوره يوسف آيه 33 ميخوانيم قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي کيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَکن مِّنَ الْجَاهِلِينَ.
يوسف گفت: خدايا! مرا رنج زندان خوشتر از اين کار زشتي است که زنان از من تقاضا دارند و اگر تو حيله اينان را به لطف و عنايت از من دفع نفرمايي به آنان ميل کرده و از جاهلان خواهم گشت آيه تصريح به اين دارد که منشأ ميل به گناه و معصيت جهل است. پس در نتيجه منشأ عصمت همان علم است که در مقابل جهل قرار دارد.
علامه طباطبايي ميفرمايد: اين قوّه قدسيه (عصمت) همانند علوم و معارف است. خداوند متعال فرمود «اکن من الجاهلين» و نفرمود «اکن من الظالمين» پس منشأ عصمت علم است و منشأ گناه جهل.[1]
بنابر آنچه گفته شد نتيجه ميگيريم که: تبعيت پيامبر اکرم بنا بر عصمتي که داشت از گمراهان، ممتنع و محال است. البته نه اينکه با جبر و بدون اختيار بلکه به توسط علم و لطفي که خداوند متعال به پيامبر اکرم ص داشته است.
و امّا در مورد آياتي که در سئوال به آن اشاره شده و ممکن است براي بعضي اين سئوال را به وجود آورد که پيامبر اکرم با آن مقام عصمت مگر ممکن است از هوسهاي منحرفان پيروي کند؟
در پاسخ ميگوئيم: اين گونه تعبيرها که در آيات قرآن کرارا ديده ميشود هيچ منافاتي با مقام عصمت انبياء ندارد، اين گونه خطابها که به صورت قضاياي شرطيه ديده ميشوند هدفشان در واقع سه چيز است.
نخست اينکه همگان بدانند در قوانين الهي هيچ گونه تبعيض و تفاوتي در ميان مردم نيست و حتي پيامبران نيز مشمول اين قوانين هستند، بنابراين اگر به فرض محال، پيامبر اکرم هم انحرافي از حق پيدا کند، مشمول کيفر پروردگار خواهد شد، هر چند چنين فرضي در مورد پيامبران با آن ايمان و علم سرشار و مقام تقوا و پرهيزکاري امکان پذير نيست (و به اصطلاح قضيه شرطيه دلالت بر وجود شرط نميکند)
دوم اينکه ساير مردم حساب خود را کاملا برسند و بدانند جايي که پيامبر اکرم چنين است آنها چگونه مراقب مسئوليتهاي خويش باشند و هرگز نبايد تسليم تمايلات انحرافي دشمنان و جار و جنجالهاي آنها شوند.
سوم: اينکه روشن شود پيامبر نيز از خود اختيار هيچ گونه تغيير و دگرگوني در احکام خدا را ندارد و به اصطلاح چنين نيست که بشود با او کنار آيند و سازش کنند، بلکه او هم بندهاي است سر بر فرمان پروردگار.[2]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير تسنيم، جوادي آملي، عبد الله، نشر اسراء چاپ اول، جلد ششم.
2ـ کتاب عصمت انبياء تأليف شيخ مالک مصطفي وهبي، نشر دار الهادي، سال 1383، چاپ بيروت.
پی نوشتها:
[1]. رضواني، علي اصغر، شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، نشر مشعر، چاپ دارالحديث، چاپ سوم، 1385ش، ص516 تا ص528.
[2]. مکارم شيرازي، ناصر و جمعي از دانشمندان، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ بيست و چهارم، 1368ش، ج1، ص498.
منبع: اندیشه قم