يکشنبه، 6 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

پس از واقعه عاشورا اسرا و سرها چگونه به شام فرستاده شدند؟ كيفيت آن در منابع آمده است؟


پاسخ :
منابع كهن در اين كه اسراي اهل‌بيت چند روز در كوفه اقا‎مت داشته‎اند، گزارش شفافي را نقل نكرده‎اند، البته از مجموع گزارش شيخ مفيد چنين برداشت مي‎شود كه عمرسعد روز دوازدهم همراه با اسرا وارد كوفه شد و همان روز مجلس ابن‌زياد تشكيل شد و خطبه‌‌خواني حضرت زينب و امام سجاد انجام شد. فرداي آنروز [يعني صبح روز سيزدهم] ابن‌زياد دستور داد سر امام حسين را در تمام كوچه‌ها و قبائل كوفه گرداندند و سپس به قصر آوردند. ابن‌زياد سر مبارك امام را به همراه سرهاي اصحاب به زَحر‌ِبن‌قَيْس داد تا به شام ببرد و ابوبُرْدَة‌بن‌عَوْف اَزْدي و طارِق بن‌ابي‌ظَبْيان و گروهي از اهل كوفه را با او همراه كرد سپس دستور داد تا زنها و بچه‌ها را آماده كنند و غل بر گردن امام سجاد انداختند و آنها را به همراه مُحَفِّزبن‌ثعْلَبَه عائِذي و شمر‌بن‌ذي‌الجوشن به سوي شام فرستاد و اينها حركت كردند تا به سرها ملحق شدند.[1] هم‎چنين سبط‌بن‌جوزي گزارش كرده است كه ابن‌زياد، روز دوم (ورود اسرا به كوفه) آنها را همراه سرها به شام فرستاد.[2]
سيّدبن‌طاووس نگاشته است كه يزيد در پاسخ نامة ابن‌زياد كه او را از كشتن امام حسين و اسارت خاندانش، آگاه كرده بود، نوشت كه سر حسين و يارانش را همراه با خاندانش به شام بفرستد. ابن‌زياد، مُحَفِّزبن‌ثَعْلَبه را خواسته و سرها و اسرا را به او تحويل داد و او آنها را به شام برد.[3]
هر چند در برخي منابع كهن تاريخي گزارش‌هاي ديگري به اين مضمون نقل شده كه ابتدا سرها و پس از گذشت ايامي، اسرا به شام فرستاده شدند اما در مجموع مي‌توان گفت ديدگاه مورد اشاره (فرستادن سرها و اسرا با هم يا با فاصله اندك زماني)، منطقي‎تر و معقول‎تر به نظر مي‎رسد (زيرا آنها انگيزه داشتند كه به نشانه پيروزي، سر بريدة امام و اسرا را هرچه زودتر نزد يزيد بفرستند).
ابن‌زياد نيز كه در كوفه با خطبه‌هاي آتشين و دليرانة اهل‌بيت امام در جلو ديگران رسوا و مفتضح شده بود و از برخورد شجاعانه آنها خشمگين شده بود، تصميم گرفت هرچه سريعتر آنها را با وضعي اسف‌بار از كوفه به سوي شام روانه كند. لذا امام سجّاد و اهل‌بيت امام حسين را در حالي به شام فرستاد كه شمربن‌ذي‎الجوشن و مُحَفِّزبن‌ثَعْلَبه را بر سر ايشان مسلّط كرد و غُل‎ِ گران و زنجير بر گردن امام زين‌العابدين نهاد،[4] به گونه‌اي كه دست‎هاي مباركش بر گردن بسته بود.[5]
امام سجّاد در مورد رفتار دشمن نسبت به ايشان چنين مي‌فرمايد: «مرا بر شتري لاغر و عريان و لنگ، سوار كردند (كه ناهموار راه مي‎رفت) در حالي كه سرِ حسين [ ع ] بر نيزه و زنان خاندان ما پشت سر من، سوار بر شتراني لاغر و استخواني مي‎آمدند و بچه‎هاي كوچك و بزرگ پشت سرِ ما و نيزه‎ها گرداگرد ما بود. اگر اشكي از چشم يكي از ما جاري مي‌شد، با نيزه به سرش مي‌زدند، تا آن كه وارد شام شديم آن‌گاه امام سجاد اضافه كرد: حتي اذا دخلنا الدمشق صاح صائح: يا اهل‌الشام هولاء سبايا اهل‌البيت الملعون»[6]
بنا به نقل ابن‌اعثم و خوارزمي، مأموران عُبَيْدالله‌بن‌زياد، حرم رسول‌خدا ـ ص ـ را از كوفه تا شام بر محمل‌هاي بي پرده و پوشش، شهر به شهر و منزل به منزل بردند، آن‌‌ گونه كه اسيران [ كافر] ترك و ديلم را مي‌بردند.[7]
سيّدبن‌طاووس نيز به گشوده بودن صورت اهل‌بيت در طول مسير كوفه تا شام، اشاره كرده است.[8]
از شواهد دالّ بر اين وضع، سخن حضرت زينب ـ س ـ خطاب به يزيد است، آن جا كه مي‎گويد:
«اي فرزند آزاد شدگان، آيا از عدالت است كه زنان و كنيزانت را در سرايت در پشت پرده جاي دهي، اما دختران رسول‌خدا ـ ص ـ را به صورت اسير ببري كه پوشش آنان مورد تعرّض قرار گيرد و صورت‎هاي‎شان نمايان باشد و دشمنان، آنان را از شهري به شهر ديگر ببرند و مردم آنان را ببينند ...». [9]
گزارش‎هاي فوق، نمونه‎ها و گوشه‎هايي از بازتاب رفتار غيرانساني مأموران يزيد با اسراي اهل‌بيت بود كه منابع كهن و متأخر به اختصار و اجمال گزارش كرده‌اند. به يقين، اگر سلطة حكومت بني‎اميه در نيمة دوّم قرن نخست و دهه‎هاي اولية قرن دوم هجري مانع از آن نبود كه مورّخان و مقتل‌نويسان سدة اوّل و دوّم هجري بدون سانسور، جنايات و فجايع بني‎اميه را گزارش دهند، ابعاد بسياري از ستم‎گري آنان در اين باره همانند عرصه‎هاي ديگر، نمايان مي‎شد، امّا اكنون كه چنين نشد، بررسي و تأمل در همين تعابير به كار رفته در گزارش‎ها، عمق فاجعه و ستم‎گري مأموران يزيد در حق اهل‌بيت امام حسين ـ ع ـ را تا حدودي، نمايان مي‎سازد.

پی نوشتها:
[1] . شيخ مفيد، الإرشاد، (تحقيق: موسسة آل ‌البيت(ع)، قم، المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، چ اول، 1413ق) ج2، ص 114 ـ 118.
[2] . تذكرة‌الخواص، (تهران، مكتبة النينوي الحديثة، بي‌تا) ص260.
[3] . سيدبن‌طاووس، الملهوف، (محقق: فارس تبريزيان، دار الاُسوة للطباعة و النشر، چ اول، 1414 ق)ص 208.
[4] . بَلاذُري، جمل من انساب الاشراف، (محققين: سهيل زكار و رياض زركلي، بيروت، دار الفكر، چ اول، 1417 ق) ج3، ص 416؛ طبري، تاريخ الامم و الملوك، (محقق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، روائع التراث العربي، بي‌تا) ج5، ص460.
[5] . ابن‌عساكر، تاريخ مدينة دمشق، (محقق: علي عاشور الجنوبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، چ اول،1421 ق) ج60، ص102.
[6] . سيدبن‌طاووس، الاقبال بالاعمال‌الحسنة فيما يعمل مرة في السنة،‌ (محقق: جواد قيومي اصفهاني، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چ اول، 1415-1416 ق) ج3،‌ ص 89.
[7] . ابن‌اعثم، كتاب الفتوح، (محقق: علي شيري، بيروت، دار الأضواء، چ اول، 1411 ق) ج5، ص 127؛ خوارزمي، مقتل‌الحسين، (محقق: محمد سماوي، نجف، مطبعة الزهراء، 1367 ق) ج 2، ص 56 ـ 55.
[8] . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ، (قم، مطبعة الخيام، چ اول، 1399 ق) ص166.
[9] . طبرسي، الاحتجاج، (محقق: ابراهيم بهادري و محمد هادي به، انتشارات اسوة، چ دوم، 1416 ق) ج2، ص125؛ خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج2، ص64؛ سيدبن‌طاووس، اَلْمَلْهُوف عَليٰ قَتْلَي الطُّفُوف، ص 215 ـ 216.
منبع:سایت انوار طاها


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.