کودک خجالتی
پرسش :
من یک پسر چهار سال و نیمه دارم که خیلی خجالتی است و نمیتواند از حقّ خود دفاع کند. او تمایلی به برقراری ارتباط با هم سن و سالان خود ندارد؛ به طوری که وقتی به پارک میرویم، علاقهای نشان نمیدهد که سوار تاب و سرسره شود یا از محیطهای شلوغ مثل شهربازی، پارکها یا مکانهایی که بچّهها زیاد هستند، خوشش نمیآید و به دیگران اجازه میدهد که جلوتر از او قرار بگیرند. با فرزند خود چه کار کنم که بیشتر اجتماعی شود و اعتماد به نفس او هم بیشتر شود؟
پاسخ :
پاسخ از حجت الاسلام سیدعلیرضا تراشیون (کارشناس و مشاور تربیتی کودک و نوجوان):
دلایل بروز مشکل:
الف. عدم ارتباط با هم سالان
شاید اوّلین دلیل آن این باشد که ارتباط این کودک با بچّههای هم سن و سال خود کم است. این درست نیست که ما فکر کنیم اگر هفتهای دو ساعت بچّه را به پارک بردیم، ارتباط او با همه خوب میشود؛ بلکه کودکان در این سن، تا روزی ده ساعت میتواند با همسالان خود باشد.
البته منظور ما این نیست که کودک حتماً باید روزانه ده ساعت با همسالان خود ارتباط داشته باشد؛ امّا این هم کافی نیست که در طول هفته چند بار او را به پارک ببریم؛ زیرا در این صورت او نمیتواند شیوهی تعامل با گروه همسال خود را یاد بگیرد.
پس اوّلین کاری که والدین عزیز باید انجام دهند، این است که مدّت زمانهایی را که فرزندشان در کنار گروه همسال خود قرار میگیرد، بیشتر کنند.
ب. رفتار و گفتار نادرست والدین
گاهی اوقات ممکن است نوع گفتار یا رفتار والدین منجر به بروز این مشکل شود؛ مثلاً ممکن است مادر به فرزندش بگوید: وقتی به پارک رفتید، حتماً با بچّهها بازی کنید، سلام کنید و دست بدهید. وقتی کودک دائماً این جملات را از مادر میشنود، مقاومت میکند و این کارها را انجام نمیدهد.
بیان این جملات از جانب مادر و دیگران کودک را روی آن کار حسّاس میکند؛ یعنی حس میکند که حتماً مشکلی دارد که مادر مدام تذکّر میدهد.
ج. بروز نگرانی ها توسّط والدین
گاهی اوقات ممکن است بروز بیش از اندازه نگرانیها از جانب مادر، منجر به این رفتار در کودک شود. مثلاً مادر مدام میگوید: به پارک رفتی، مراقب باش که بچّهها تو را هل ندهند که سر شما به جایی بخورد؛ بالای سرسره میروی، مراقب باشی که کسی تو را هل ندهد که از آن بالا بیفتی!
همین انتقال نگرانیهای پدر و مادر به فرزندان منجر به این میشود که فرزندان در یک لاک تدافعی فرو بروند و اینگونه از خود دفاع کنند؛ مثلاً به سایر بچّهها اجازه میدهد که جلوتر از او بروند و او را کنار بزنند؛ چون با خود فکر می کند که شاید این همان بچّهای است که قرار است من را از آن بالا هل دهد.
د. عدم ارائه الگوهای مناسب
دلیل دیگری که باعث میشود که کودک نتواند از خود دفاع کند و حقّ و حقوق خود را بگیرد، این است که والدین الگویهای مناسبی را برای فرزندان خود ارائه ندادهاند. به عنوان مثال، وقتی که در خانه پدر و مادر نیز به همین صورت عمل میکنند و از حقوق خود دفاع نمیکنند، کودک نیز الگو می گیرد؛ بنابراین، ما باید با رفتار خود الگوهای مناسبی برای بچّهها باشیم.
ه. استفاده از روش های غیر مستقیم
یکی از شیوههایی که میتوان به کمک آن این مشکل را برطرف کرد، آموزشهای غیر مستقیم است. به عنوان مثال، والدین می توانند داستان هایی را برای فرزند خود بیان کنند که موضوع آن شبیه به آن چیزی است که میخواهند در فرزندشان باشد. بیان این داستان و قصّهها میتواند بچّهها را در ارتقاء رفتارهای اجتماعی کمک کند.
دلایل بروز مشکل:
الف. عدم ارتباط با هم سالان
شاید اوّلین دلیل آن این باشد که ارتباط این کودک با بچّههای هم سن و سال خود کم است. این درست نیست که ما فکر کنیم اگر هفتهای دو ساعت بچّه را به پارک بردیم، ارتباط او با همه خوب میشود؛ بلکه کودکان در این سن، تا روزی ده ساعت میتواند با همسالان خود باشد.
البته منظور ما این نیست که کودک حتماً باید روزانه ده ساعت با همسالان خود ارتباط داشته باشد؛ امّا این هم کافی نیست که در طول هفته چند بار او را به پارک ببریم؛ زیرا در این صورت او نمیتواند شیوهی تعامل با گروه همسال خود را یاد بگیرد.
پس اوّلین کاری که والدین عزیز باید انجام دهند، این است که مدّت زمانهایی را که فرزندشان در کنار گروه همسال خود قرار میگیرد، بیشتر کنند.
ب. رفتار و گفتار نادرست والدین
گاهی اوقات ممکن است نوع گفتار یا رفتار والدین منجر به بروز این مشکل شود؛ مثلاً ممکن است مادر به فرزندش بگوید: وقتی به پارک رفتید، حتماً با بچّهها بازی کنید، سلام کنید و دست بدهید. وقتی کودک دائماً این جملات را از مادر میشنود، مقاومت میکند و این کارها را انجام نمیدهد.
بیان این جملات از جانب مادر و دیگران کودک را روی آن کار حسّاس میکند؛ یعنی حس میکند که حتماً مشکلی دارد که مادر مدام تذکّر میدهد.
ج. بروز نگرانی ها توسّط والدین
گاهی اوقات ممکن است بروز بیش از اندازه نگرانیها از جانب مادر، منجر به این رفتار در کودک شود. مثلاً مادر مدام میگوید: به پارک رفتی، مراقب باش که بچّهها تو را هل ندهند که سر شما به جایی بخورد؛ بالای سرسره میروی، مراقب باشی که کسی تو را هل ندهد که از آن بالا بیفتی!
همین انتقال نگرانیهای پدر و مادر به فرزندان منجر به این میشود که فرزندان در یک لاک تدافعی فرو بروند و اینگونه از خود دفاع کنند؛ مثلاً به سایر بچّهها اجازه میدهد که جلوتر از او بروند و او را کنار بزنند؛ چون با خود فکر می کند که شاید این همان بچّهای است که قرار است من را از آن بالا هل دهد.
د. عدم ارائه الگوهای مناسب
دلیل دیگری که باعث میشود که کودک نتواند از خود دفاع کند و حقّ و حقوق خود را بگیرد، این است که والدین الگویهای مناسبی را برای فرزندان خود ارائه ندادهاند. به عنوان مثال، وقتی که در خانه پدر و مادر نیز به همین صورت عمل میکنند و از حقوق خود دفاع نمیکنند، کودک نیز الگو می گیرد؛ بنابراین، ما باید با رفتار خود الگوهای مناسبی برای بچّهها باشیم.
ه. استفاده از روش های غیر مستقیم
یکی از شیوههایی که میتوان به کمک آن این مشکل را برطرف کرد، آموزشهای غیر مستقیم است. به عنوان مثال، والدین می توانند داستان هایی را برای فرزند خود بیان کنند که موضوع آن شبیه به آن چیزی است که میخواهند در فرزندشان باشد. بیان این داستان و قصّهها میتواند بچّهها را در ارتقاء رفتارهای اجتماعی کمک کند.