عوامل بى توجهى به معرفت فطرى
پرسش :
عوامل بى توجهى به معرفت فطرى چیست؟
پاسخ :
با دقت در آیاتى که خداشناسى فطرى را مطرح مى کنند، به راحتى مى توان فهمید که چرا برخى در همه حال به فکر خدا نیستند و یا بعضى به کلى منکر او هستند؟! به اجمال مى توان موارد ذیل را براساس آیات قرآن، موانع بى توجهى به معرفت فطرى قلمداد کرد:
1. نسیان: «وَ لا تَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»1؛ «و مانند کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا خود آنها را فراموششان ساخت». از این آیه و آیات مشابه آن، دانسته مى شود که کافران، پیشینه معرفت نسبت به خداوند دارند؛ ولى در حال کفر، خدا را از یاد برده اند و همین نسیان، بستر انکار خدا و یا بى اعتنایى نسبت به او شده است!
2. توجه به علل و اسباب مادّى: «فَإِذا رَکبُوا فِى الْفُلْک دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یشْرِکونَ»2؛ «پس هرگاه در کشتى سوار شوند، خداى را با اخلاص و پاک دینى (یکتاگرایى) بخوانند و چون به سوى خشکى برهاندشان، آن گاه شرک مى ورزند». قطع امید از سایر علل و اسباب، موجب مى شود انسان متوجه سبب ساز شده و معرفت فطرى نهفته در عمق جانش، بیدار گردد. از این آیه و آیات مشابه به خوبى استفاده مى شود که توجه به آنچه اطراف انسان را احاطه کرده و آدمى را به خود مشغول داشته است، عامل عمده غفلت و بى توجهى به معرفت فطرى نسبت به خداوند است.
3. رفاه و آسایش: «قُلْ أَ رَأَیتَکمْ إِنْ أَتاکمْ عَذابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکمُ السّاعَةُ أَ غَیرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ کنْتُمْ صادِقِینَ»3؛ «بگو: به نظر شما، اگر عذاب خدا براى شما فرا رسد، یا رستاخیز شما را دریابد، اگر راستگویید کسى غیر از خدا را مى خوانید؟».
این آیه نشانگر آن است که فطرت انسان در تنگناها و شداید، همچون قیامت یا زمان مرگ، بیدار و آشکار مى گردد؛ ولى رفاه و آسایش و فروغلتیدن در نعمت ها و لذایذ مادى، از عوامل مهمى است که زمینه غفلت و پوشیدگى فطرت را فراهم مى آورد.
4. دوستى با شیطان: «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّینَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیبَتِّکنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیغَیرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَ مَنْ یتَّخِذِ الشَّیطانَ وَلِیا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرانا مُبِینا»4؛ «شیطان گفت: آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مى کنم تا گوش هاى دام ها را شکاف دهند و وادارشان مى کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و هر کس به جاى خدا، شیطان را دوست گیرد، قطعا دستخوش زیان آشکارى شده است».
تغییر در آفریده خدا، خروج از حکم فطرت و خداشناسى فطرى است5 و این، در سایه دوستى با شیطان است. اگر کسى سر تسلیم در برابر هواهاى نفسانى فرود آورد و با شیطان دوست باشد، خداشناسى فطرى در او تغییر کرده و به عدم توجه به خدا، یا انکار او منجر خواهد شد. به هر حال، خداوند به ما نزدیک است و این ما هستیم که با کردار خود، او را در دوردست ها مى جوییم:
آنچه حق است اقرب از حبل الورید
تو فکنده تیرِفکرت را بعید
اى کمان و تیرها برساخته!
صید، نزدیک و تو دورانداخته
هر که دور اندازتر، او دورتر
وزچنین گنج است او مهجورتر6
پی نوشتها:
1. حشر 59، آیه 19؛ توبه (9)، آیه 67.
2. عنکبوت 29، آیه 65.
3. انعام 6، آیه 40 و نیز نگاه: آیات 41 و 42.
4. نساء 4، آیه 119.
5. سیدمحمدحسین، طباطبایى، المیزان، ج 5، ص 85.
6. جلال الدین، مولوى، مثنوى، دفتر ششم، ابیات 2353 ـ 2355.
منبع: پرسشها و پاسخهاى برگزیده، حمیدرضا شاکرین؛ نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، 1384.
با دقت در آیاتى که خداشناسى فطرى را مطرح مى کنند، به راحتى مى توان فهمید که چرا برخى در همه حال به فکر خدا نیستند و یا بعضى به کلى منکر او هستند؟! به اجمال مى توان موارد ذیل را براساس آیات قرآن، موانع بى توجهى به معرفت فطرى قلمداد کرد:
1. نسیان: «وَ لا تَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»1؛ «و مانند کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا خود آنها را فراموششان ساخت». از این آیه و آیات مشابه آن، دانسته مى شود که کافران، پیشینه معرفت نسبت به خداوند دارند؛ ولى در حال کفر، خدا را از یاد برده اند و همین نسیان، بستر انکار خدا و یا بى اعتنایى نسبت به او شده است!
2. توجه به علل و اسباب مادّى: «فَإِذا رَکبُوا فِى الْفُلْک دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یشْرِکونَ»2؛ «پس هرگاه در کشتى سوار شوند، خداى را با اخلاص و پاک دینى (یکتاگرایى) بخوانند و چون به سوى خشکى برهاندشان، آن گاه شرک مى ورزند». قطع امید از سایر علل و اسباب، موجب مى شود انسان متوجه سبب ساز شده و معرفت فطرى نهفته در عمق جانش، بیدار گردد. از این آیه و آیات مشابه به خوبى استفاده مى شود که توجه به آنچه اطراف انسان را احاطه کرده و آدمى را به خود مشغول داشته است، عامل عمده غفلت و بى توجهى به معرفت فطرى نسبت به خداوند است.
3. رفاه و آسایش: «قُلْ أَ رَأَیتَکمْ إِنْ أَتاکمْ عَذابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکمُ السّاعَةُ أَ غَیرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ کنْتُمْ صادِقِینَ»3؛ «بگو: به نظر شما، اگر عذاب خدا براى شما فرا رسد، یا رستاخیز شما را دریابد، اگر راستگویید کسى غیر از خدا را مى خوانید؟».
این آیه نشانگر آن است که فطرت انسان در تنگناها و شداید، همچون قیامت یا زمان مرگ، بیدار و آشکار مى گردد؛ ولى رفاه و آسایش و فروغلتیدن در نعمت ها و لذایذ مادى، از عوامل مهمى است که زمینه غفلت و پوشیدگى فطرت را فراهم مى آورد.
4. دوستى با شیطان: «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّینَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیبَتِّکنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیغَیرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَ مَنْ یتَّخِذِ الشَّیطانَ وَلِیا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرانا مُبِینا»4؛ «شیطان گفت: آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مى کنم تا گوش هاى دام ها را شکاف دهند و وادارشان مى کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و هر کس به جاى خدا، شیطان را دوست گیرد، قطعا دستخوش زیان آشکارى شده است».
تغییر در آفریده خدا، خروج از حکم فطرت و خداشناسى فطرى است5 و این، در سایه دوستى با شیطان است. اگر کسى سر تسلیم در برابر هواهاى نفسانى فرود آورد و با شیطان دوست باشد، خداشناسى فطرى در او تغییر کرده و به عدم توجه به خدا، یا انکار او منجر خواهد شد. به هر حال، خداوند به ما نزدیک است و این ما هستیم که با کردار خود، او را در دوردست ها مى جوییم:
آنچه حق است اقرب از حبل الورید
تو فکنده تیرِفکرت را بعید
اى کمان و تیرها برساخته!
صید، نزدیک و تو دورانداخته
هر که دور اندازتر، او دورتر
وزچنین گنج است او مهجورتر6
پی نوشتها:
1. حشر 59، آیه 19؛ توبه (9)، آیه 67.
2. عنکبوت 29، آیه 65.
3. انعام 6، آیه 40 و نیز نگاه: آیات 41 و 42.
4. نساء 4، آیه 119.
5. سیدمحمدحسین، طباطبایى، المیزان، ج 5، ص 85.
6. جلال الدین، مولوى، مثنوى، دفتر ششم، ابیات 2353 ـ 2355.
منبع: پرسشها و پاسخهاى برگزیده، حمیدرضا شاکرین؛ نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، 1384.