امام هادی علیه السلام و مبارزه با غلات
پرسش :
امام هادی علیه السلام چگونه با غلات مبارزه می کردند؟
پاسخ :
از جمله گروه هاى باطل و منحرفى که در دوران امامت امام هادى(علیه السلام) فعال بودند، گروه غلات را باید نام برد که افکار و عقاید پوچ و منحط و بى اساسى داشتند و خود را شیعه وانمود مى کردند. آنان درباره امام غُلّو نموده براى او مقام اوهیّت قائل مى شدند و گاهى نیز خود را منصوب از طرف امام قلمداد مى کردند و بدین وسیله موجبات بدنامى شیعیان را در میان فرقه هاى دیگر فراهم مى کردند.
امام هادى از این گروه اظهار تبرى نموده با آنان مبارزه مى کرد و تلاش مى نمود که با طرد آنان، اجازه ندهد لکه ننگى بر دامن تشیع بنشیند.
امام دهم طى نامه ها و پاسخ هایى که به سؤالات شیعیان در این باره مى داد، این گروه را منحرف و کافر معرفى مى کرد و به شیعیان توصیه مى نمود که از آنان دورى جویند.
امام در پاسخ یکى از شیعیان درباره «ابن حسکه» و عقاید باطل او، چنین نوشت:
«ابن حسکه - که لعنت خدا بر او باد - دروغ گفته است، من او را از دوستان و پیروان خود نمى دانم، او را چه شده است؟ خدا لعنتش کند! سوگند به خدا، پروردگار، محمد(صلی الله علیه وآله) و پیامبران پیش از او را جز به آیین یکتا پرستى و امر به نماز و زکات و حج و ولایت نفرستاده و محمد(صلی الله علیه وآله) جز به سوى خداى یکتاى بى همتا دعوت نکرده است. ما جانشینان او نیز بندگان خداییم و به او شرک نمى ورزیم. اگر او را اطاعت کنیم مشمول رحمت او خواهیم بود و چنان چه از فرمانش سرپیچى نماییم، گرفتار کیفرش خواهیم شد. ما بر خدا حجتى نداریم، بلکه خدا است که بر ما و بر تمامى آفریده هایش حجت دارد.
من از کسى که چنین سخنانى مى گوید، بیزارى مى جویم و از چنین گفتارى به خدا پناه مى برم، شما نیز از آنان دورى گزینید و آنان را در فشار و سختى قرار دهید و چنان چه به یکى از آنها دسترسى پیدا کردید، سرش را با سنگ بشکنید.(1)
امام ضمن نامه اى به «عبیدى» از فهرى و ابن باباى قمى نیز بیزارى جسته در باره آن دو چنین نوشت:
من از فهرى (محمد بن نصیر) و حسن بن محمد بن باباى قمى بیزارى مى جویم و تو و تمام شیعیان را از فتنه او بر حذر مى دارم و آنان را لعن مى کنم. این دو تن، مال مردم را بنام ما مى خورند و فتنه انگیز و مزاحم هستند. خداوند آنان را عذاب کند و گرفتار فتنه سازد.
«ابن بابا» گمان برده که من او را به نبوت برانگیخته ام و او «باب» من است! خداوند او را لعنت کند! شیطان بر او مسلط شده و او را گمراه ساخته است. اگر توانستى سر او را با سنگ بشکن! او مرا آزار داده است، خداوند در دنیا و آخرت او را معذب سازد.(2)
«فارس بن حاتم» نیز که یکى از رهبران غُلات بود، از طرف امام مورد لعن و تکذیب قرار گرفت، و در اختلافى که بین او و «على بن جعفر»(3) پیش آمده بود، على را مورد تأیید قرار داد. انحراف ها و بدعت ها و گمراه سازی هاى فارس به قدرى زیاد بود که امام دستور قتل او را صادر نمود و بهشت را براى قاتل او تضمین کرد و نوشت:
«فارس» به اسم من دست به کارهایى مى زند و مردم را فریب مى دهد و آنان را به بدعت در دین فرا مى خواند. خون او براى هر کس که او را بکشد، هدر است.
کیست که با کشتن او مرا راحت کند؟ من در مقابل، بهشت را براى او تضمین مى کنم.
یکى از یاران امام بنام «جنید» فرمان آن حضرت را درباره او اجرا کرد و با قتل او جامعه اسلامى را از شرّ او راحت کرد.(4)
پی نوشت:
(1). طوسى، اختیار معرفه الرجال، مشهد، دانشگاه مشهد 1348 ه.ش، ص 519، حدیث 997؛ شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج18، کتاب الحدود، ابواب حد المحارب، باب7، ص 554.
(2). طوسى، اختیار معرفه الرجال، مشهد، دانشگاه مشهد 1348 ه.ش، ص 519، حدیث 997؛ شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج18، کتاب الحدود، ابواب حد المحارب، باب 7، ص 520، حدیث 999.
(3). على بن جعفر یکى از مهمترین و کوشاترین نمایندگان امام هادى بوده است.
(4). طوسى، اختیار معرفه الرجال، مشهد، دانشگاه مشهد 1348 ه.ش، ص524، حدیث 1006 - تحلیلى از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت، امام هادى(علیه السلام)، مرکز تحقیقات اسلامى سپاه، قم، 1370 ه.ش، ص 132 – 134.
منبع: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق علیه السلام، قم، 1390.
از جمله گروه هاى باطل و منحرفى که در دوران امامت امام هادى(علیه السلام) فعال بودند، گروه غلات را باید نام برد که افکار و عقاید پوچ و منحط و بى اساسى داشتند و خود را شیعه وانمود مى کردند. آنان درباره امام غُلّو نموده براى او مقام اوهیّت قائل مى شدند و گاهى نیز خود را منصوب از طرف امام قلمداد مى کردند و بدین وسیله موجبات بدنامى شیعیان را در میان فرقه هاى دیگر فراهم مى کردند.
امام هادى از این گروه اظهار تبرى نموده با آنان مبارزه مى کرد و تلاش مى نمود که با طرد آنان، اجازه ندهد لکه ننگى بر دامن تشیع بنشیند.
امام دهم طى نامه ها و پاسخ هایى که به سؤالات شیعیان در این باره مى داد، این گروه را منحرف و کافر معرفى مى کرد و به شیعیان توصیه مى نمود که از آنان دورى جویند.
امام در پاسخ یکى از شیعیان درباره «ابن حسکه» و عقاید باطل او، چنین نوشت:
«ابن حسکه - که لعنت خدا بر او باد - دروغ گفته است، من او را از دوستان و پیروان خود نمى دانم، او را چه شده است؟ خدا لعنتش کند! سوگند به خدا، پروردگار، محمد(صلی الله علیه وآله) و پیامبران پیش از او را جز به آیین یکتا پرستى و امر به نماز و زکات و حج و ولایت نفرستاده و محمد(صلی الله علیه وآله) جز به سوى خداى یکتاى بى همتا دعوت نکرده است. ما جانشینان او نیز بندگان خداییم و به او شرک نمى ورزیم. اگر او را اطاعت کنیم مشمول رحمت او خواهیم بود و چنان چه از فرمانش سرپیچى نماییم، گرفتار کیفرش خواهیم شد. ما بر خدا حجتى نداریم، بلکه خدا است که بر ما و بر تمامى آفریده هایش حجت دارد.
من از کسى که چنین سخنانى مى گوید، بیزارى مى جویم و از چنین گفتارى به خدا پناه مى برم، شما نیز از آنان دورى گزینید و آنان را در فشار و سختى قرار دهید و چنان چه به یکى از آنها دسترسى پیدا کردید، سرش را با سنگ بشکنید.(1)
امام ضمن نامه اى به «عبیدى» از فهرى و ابن باباى قمى نیز بیزارى جسته در باره آن دو چنین نوشت:
من از فهرى (محمد بن نصیر) و حسن بن محمد بن باباى قمى بیزارى مى جویم و تو و تمام شیعیان را از فتنه او بر حذر مى دارم و آنان را لعن مى کنم. این دو تن، مال مردم را بنام ما مى خورند و فتنه انگیز و مزاحم هستند. خداوند آنان را عذاب کند و گرفتار فتنه سازد.
«ابن بابا» گمان برده که من او را به نبوت برانگیخته ام و او «باب» من است! خداوند او را لعنت کند! شیطان بر او مسلط شده و او را گمراه ساخته است. اگر توانستى سر او را با سنگ بشکن! او مرا آزار داده است، خداوند در دنیا و آخرت او را معذب سازد.(2)
«فارس بن حاتم» نیز که یکى از رهبران غُلات بود، از طرف امام مورد لعن و تکذیب قرار گرفت، و در اختلافى که بین او و «على بن جعفر»(3) پیش آمده بود، على را مورد تأیید قرار داد. انحراف ها و بدعت ها و گمراه سازی هاى فارس به قدرى زیاد بود که امام دستور قتل او را صادر نمود و بهشت را براى قاتل او تضمین کرد و نوشت:
«فارس» به اسم من دست به کارهایى مى زند و مردم را فریب مى دهد و آنان را به بدعت در دین فرا مى خواند. خون او براى هر کس که او را بکشد، هدر است.
کیست که با کشتن او مرا راحت کند؟ من در مقابل، بهشت را براى او تضمین مى کنم.
یکى از یاران امام بنام «جنید» فرمان آن حضرت را درباره او اجرا کرد و با قتل او جامعه اسلامى را از شرّ او راحت کرد.(4)
پی نوشت:
(1). طوسى، اختیار معرفه الرجال، مشهد، دانشگاه مشهد 1348 ه.ش، ص 519، حدیث 997؛ شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج18، کتاب الحدود، ابواب حد المحارب، باب7، ص 554.
(2). طوسى، اختیار معرفه الرجال، مشهد، دانشگاه مشهد 1348 ه.ش، ص 519، حدیث 997؛ شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج18، کتاب الحدود، ابواب حد المحارب، باب 7، ص 520، حدیث 999.
(3). على بن جعفر یکى از مهمترین و کوشاترین نمایندگان امام هادى بوده است.
(4). طوسى، اختیار معرفه الرجال، مشهد، دانشگاه مشهد 1348 ه.ش، ص524، حدیث 1006 - تحلیلى از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت، امام هادى(علیه السلام)، مرکز تحقیقات اسلامى سپاه، قم، 1370 ه.ش، ص 132 – 134.
منبع: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق علیه السلام، قم، 1390.