امتیاز نهضت عاشورا بر دیگر نهضت ها
پرسش :
چه امتیازاتی نهضت عاشورا را بر دیگر نهضت ها برتری داده است؟
پاسخ :
آنچه که سبب امتیاز نهضت عاشورا شده، نکاتى چند است که در دیگر حوادث مشابه تاریخ یا وجود نداشته و یا به این اندازه پر رنگ نبوده و یا همه این امتیازات را یک جا در خود جاى نداده است.
مهم ترین نکته هاى برجسته این قیام از این قرار است:
کشتن امام حسین(علیه السلام) با آن همه عظمت معنوى و اصل و نسب خانوادگى، در روز روشن و در آن صحنه، کار ساده اى نبود که تاریخ بتواند آن را فراموش کند.
هر چند کشتن هر انسان مؤمن و هر نفس محترمى جرم بزرگى است، ولى به یقین کشتن مردى که حجّت خدا بر روى زمین و امام عصر خویش است و براى مبارزه با ظلم و ستم به پا خاسته، آن هم به آن شیوه بسیار ناجوانمردانه، گناه سنگینى است که نمى توان از کنار آن به سادگى گذشت.
چه زیبا سروده است محتشم کاشانى; آنجا که مى سراید:
ترسم جزاى قاتل او چون رقم زنند
یک باره بر جریده رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه، شفیعان روز حشر
دارند شرم، کز گنه خلق دم زنند
اخبار و روایاتى که درباره تحوّلات آسمان و زمین و گریه آسمانیان و فرشتگان پس از شهادت جانسوز آن حضرت در منابع شیعه و سنّى نقل شده است به این حقیقت گواهى مى دهد.(1)
دردآورتر آن است که مردمى که ادّعاى مسلمانى داشتند و به ظاهر نماز مى خواندند و قرآن تلاوت مى کردند، تکبیر گویان به جنگ با جگرگوشه پیغمبرشان برخاستند(2) و با بى رحمى تمام اسوه تقوا و ایمان را شهید کرده و حریمش را مورد هتک و غارت قرار دادند.
دشمن هر چه تلاش کرد که آنان را به تسلیم وادار کند و یا حتّى سخنى از آنان در تأیید خلافت یزید بشنود، موفّق نشد. حسرت شنیدن یک کلمه حاکى از پشیمانى یا ضعف را بر دل دشمن باقى گذاشتند!
شعار «هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةَ»(4) و همچنین کلام ماندگار «وَاللهِ لاَ أُعْطِیکُمْ بِیَدِی إِعْطاءَ الذَّلِیلِ وَ لاَ أَفِرُّ فَرارَ الْعَبیدِ»؛ (به خدا سوگند نه به شما دست ذلّت مى دهم و نه همچون بردگان فرار خواهم کرد)(5) براى همیشه بر تارک تاریخ مى درخشد!
ابن ابى الحدید معتزلى در کتاب خود ـ به مناسبت شرح خطبه 51 نهج البلاغه ـ بحثى را با عنوان «أُباةُ الضَّیْمِ وَ أَخْبارُهُمْ» (سرگذشت ستم ناپذیران) مطرح مى کند و جمعى از ستم ناپذیران را در تاریخ اسلام نام مى برد. وى در ابتداى این بحث مى نویسد: «سَیِّدُ أَهْلِ الاِْباءِ الَّذی عَلَّمَ النّاسَ الْحَمِیَّةَ وَ الْمَوْتَ تَحْتَ ظِلالِ السُّیُوفِ، إِخْتِیاراً لَهُ عَلَى الدَّنِیَّةِ، أَبُوعَبْدِاللهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىِّ بْنِ أَبِی طالِب عَلَیْهِمَا السَّلامُ عُرِضَ عَلَیْهِ الاْمانُ وَ أَصْحابُهُ فَأَنِفَ مِنَ الذُّلِّ»؛ (بزرگ و پیشواى ستم ناپذیران جهان که درس غیرت و برگزیدن مرگ در سایه شمشیرها را بر ذلّت و خوارى به مردم جهان داد، حسین بن على ـ علیهما السلام ـ بود. بر او و یارانش امان عرضه کردند، ولى آنان تن به ذلّت ندادند).(6)
نه تنها امام حسین(علیه السلام) بلکه تمام یارانى که با او در عاشوراى 61 هجرى کشته شدند، در اوجى از عزّت نفس و نستوهى شربت شهادت را نوشیدند. ردّ امان نامه «شمر» توسّط حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام)(7) نمونه اى از این حقیقت است.
دشمن بدن هاى آنان را مثله و قطعه قطعه کرد، ولى نتوانست از عزّت و سربلندى و عظمت روحى آنان چیزى بکاهد. آن شاعر عرب چه زیبا این حقیقت را ترسیم کرده است:
«قَدْ غَیَّرَ الطَّعْنُ مِنْهُمْ کُلَّ جارِحَة *** إِلاَّ الْمَکارِمَ فِی أَمْن مِنَ الْغِیَرِ»
(ضربه ها (ى نیزه و شمشیر) تمام بدن آنان را دگرگون ساخت؛ ولى عظمت روحى و بزرگوارى آنان را هرگز دستخوش تغییر نکرد).
ابعاد مظلومیّت اهل بیت(علیهم السلام) در آن روز چنان بود که گاه دشمن بى رحم نیز مى گریست؛ از جمله در آنجا که زینب کبرى(علیها السلام) خطاب به «عمربن سعد» فرمود: «یا عُمَرَ بْنَ سَعْد! أَیُقْتَلُ اَبُوعَبْدِاللهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ»؛ (اى عمر سعد! ابوعبدالله را مى کشند و تو نظاره مى کنى؟!) در آن حال، اشک عمر سعد سرازیر شد و بر چهره زشت و ناپاک او فرو غلتید به گونه اى که از شرم، صورت از زینب(علیها السلام) برگرداند.(8)
به گفته موسیوماربین آلمانى: «مصائبى که حسین(علیه السلام) در راه احیاى دین جدّش برخود وارد ساخت، بر شهیدان پیش از او برترى اش داد و بر هیچ یک از گذشتگان چنین مصائبى وارد نشده است... در تاریخ دنیا، هجوم این گونه مصائب مخصوص حسین(علیه السلام) است».(9)
به تعبیر دیگر: این نهضت یک نهضت فرا زمانى و فرامکانى است. نفوذ نهضت عاشورا در طول و عرض و عمق شگفت آور است. (طول زمان، عرض و گستره جغرافیایى زمین، عمق و نفوذ ژرف در جان آزادگان جهان).
به یقین، کمتر نهضتى را ـ همانند نهضت حسینى ـ مى توان یافت که از همان روز شکست، فاتح وپیروز باشد و از همان روز مغلوب شدن غالب گردد و از همان ساعت که دشمن، کار مخالف خود را تمام شده مى دید، کار خودش به پایان رسیده باشد.
توماس کارلایل(10) مى نویسد: «بهترین درسى که از تراژدى کربلا مى گیریم، این است که حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن کردند که تفوّق عدد در جایى که حق با باطل روبه رو مى شود، اهمّیّت ندارد و پیروزى حسین با وجود اقلیّتى که داشت، باعث شگفتى من است».(11)
کشتن این پاک مردان نه تنها کمکى به تثبیت حکومت فرزندان ابوسفیان نکرد، بلکه در سقوط آنان تسریع نمود و سرنگونى آنان را شتاب فزاینده اى بخشید. اعتراضات فردى و گروهى مردم و قیام هاى خونین پس از عاشورا، همگى از قدرت تأثیرگذارى این انقلاب خونین و پیروزى واقعى عاشوراییان حکایت دارد.
عبّاس محمود عقّاد(12) نویسنده معاصر مصرى مى نویسد: «یزید را در داستان کربلا برنده مطلق و کامیاب و پیروزمند بر حریف خویش مى بینیم و حسین را در آن روز ـ بر عکس ـ مغلوب و شکسته خورده مى نگریم؛ ولى پس از مدّت کوتاهى علائم و نشانه ها با وضع شگفت آمیزى جابجا مى شود و در کفه هاى سنجش، دگرگونى حیرت آورى پدیدار مى گردد تا آنجا که کفه زیرین، بر فراز آسمان مى رود و کفه فرازمند، به زمین فرود مى آید و شگفتا که این حقیقت به قدرى روشن و آشکار است که جاى هیچ سخنى را در تشخیص کفه هاى سود و زیان، براى هیچ نظاره گرى باقى نمى گذارد».(13)
از جلوه هاى دیگر نفوذ و تأثیر این حادثه غم انگیز آن است که پس از قرن ها، میلیون ها علاقمند به آن حضرت، هر سال در ایّام محرّم و به خصوص در تاسوعا و عاشوراى حسینى، به عزادارى براى آن حضرت و یارانش، و تجلیل و تکریم از آنان مى پردازند و در این راه هزینه هاى سنگینى مى کنند و زحمات و رنج ها را به جان مى خرند و کودک و جوان و پیر، زن و مرد مشتاقانه به اقامه هر چه باشکوه تر عزاى حسینى بر مى خیزند.
دشمنت کشت، ولى نور تو خاموش نگشت
رى آن جلوه که فانى نشود، نور خداست
پی نوشت:
(1). رجوع شود به: بحارالانوار، ج 45، ص 201-219 و سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 425-428.
(2). به گفته شاعر: «وَ یُکَبِّرُونَ بِأَنْ قُتِلْتَ، وَ إِنَّما *** قَتَلُوا بِکَ التَّکْبِیرَ وَ التَّهْلیلاَ»، (هنگامى که تو را کشتند، تکبیر گفتند، ولى در حقیقت با کشتن تو تکبیر و تهلیل (لا إله إلاّ الله) را کشتند). (بحارالانوار، ج 45، ص 244).
(3). تاریخ طبرى، ج 4، ص 317 و بحارالانوار، ج 44، ص 392.
(4). احتجاج طبرسى، ج 2، ص 99.
(5). ارشاد مفید، ص 450.
(6). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 3، ص 249.
(7). ارشاد مفید، ص 440.
(8). بحارالانوار، ج 45، ص 55.
(9). مطابق نقل: درسى که حسین به انسان ها آموخت، ص 287.
(10). توماس کارلایل، مقاله نویس، مورّخ و خاورشناس انگلیسى (و از دانشمندان قرن نوزدهم میلادى) که عربى را در بغداد آموخت و در کمبریج استاد زبان مزبور گردید (فرهنگ معین).
(11). درسى که حسین به انسان ها آموخت، ص 290.
(12). براى آگاهى از شرح حال وى رجوع شود به: الاعلام زرکلى، ج 3، ص 266
(13). ابوالشهدا، عبّاس محمود عقّاد، ترجمه محمّد کاظم معزّى، ص 212. (با اندکى تصرّف)
منبع: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد (زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى)، قم: انتشارات امام على بن ابى طالب علیه السلام، 1388.
آنچه که سبب امتیاز نهضت عاشورا شده، نکاتى چند است که در دیگر حوادث مشابه تاریخ یا وجود نداشته و یا به این اندازه پر رنگ نبوده و یا همه این امتیازات را یک جا در خود جاى نداده است.
مهم ترین نکته هاى برجسته این قیام از این قرار است:
1 ـ اهداف و انگیزه هاى خالص الهى
عنصر نیّت و انگیزه الهى در قیام امام حسین(علیه السلام) بسیار ممتاز است. آن حضرت فقط و فقط براى رضاى خدا و احیاى دین حق دست به قیام زد و هرگز هیچ عنصر دنیوى و جاه طلبانه در قیام او دخالت نداشت؛ جاى جاى تاریخ کربلا گواه این مدّعاست. از این رو، امام(علیه السلام) در این نهضت همواره به وظیفه الهى خویش مى اندیشید و نتیجه را به خدا واگذار کرد. این حقیقت بارها در کلمات، سیره و رفتار امام حسین(علیه السلام) جلوه گر شده است.2 ـ کشته شدن حجّت خدا توسّط مردمى به ظاهر مسلمان
ویژگى دیگر این حادثه آن است که در این ماجرا، نه فقط یک انسان مؤمن وحق طلب، بلکه امامى معصوم، پنجمین فرد از اصحاب کساء و فرزند فاطمه زهرا(علیها السلام) دختر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به دست مردمى که خود را از امّت پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) مى دانستند به گونه اى دردناک و بى سابقه به شهادت رسید.کشتن امام حسین(علیه السلام) با آن همه عظمت معنوى و اصل و نسب خانوادگى، در روز روشن و در آن صحنه، کار ساده اى نبود که تاریخ بتواند آن را فراموش کند.
هر چند کشتن هر انسان مؤمن و هر نفس محترمى جرم بزرگى است، ولى به یقین کشتن مردى که حجّت خدا بر روى زمین و امام عصر خویش است و براى مبارزه با ظلم و ستم به پا خاسته، آن هم به آن شیوه بسیار ناجوانمردانه، گناه سنگینى است که نمى توان از کنار آن به سادگى گذشت.
چه زیبا سروده است محتشم کاشانى; آنجا که مى سراید:
ترسم جزاى قاتل او چون رقم زنند
یک باره بر جریده رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه، شفیعان روز حشر
دارند شرم، کز گنه خلق دم زنند
اخبار و روایاتى که درباره تحوّلات آسمان و زمین و گریه آسمانیان و فرشتگان پس از شهادت جانسوز آن حضرت در منابع شیعه و سنّى نقل شده است به این حقیقت گواهى مى دهد.(1)
دردآورتر آن است که مردمى که ادّعاى مسلمانى داشتند و به ظاهر نماز مى خواندند و قرآن تلاوت مى کردند، تکبیر گویان به جنگ با جگرگوشه پیغمبرشان برخاستند(2) و با بى رحمى تمام اسوه تقوا و ایمان را شهید کرده و حریمش را مورد هتک و غارت قرار دادند.
3 ـ یاران همراه امام(علیه السلام)
هر چند گروهى که همراه امام حسین(علیه السلام) در حادثه کربلا به شهادت رسیدند، جمعیّت اندکى بودند; ولى نگاهى گذرا به زندگى آنان و کلمات و رفتارهایى که از آن گروه به یادگار مانده است، نشان مى دهد که افرادى مؤمن، وفادار، فداکار و پاکباخته بوده اند. گواه روشن این حقیقت، سخن امام(علیه السلام) در شب عاشورا در وصف یاران خویش است که فرمود: «فَإِنِّی لا أَعْلَمُ أَصْحاباً أَوْلَى وَ لا خَیْراً مِنْ أَصْحابِی، وَ لاَ أَهْلَ بَیْت أَبَرَّ وَ لاَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی»؛ (من یارانى بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بیتى نیکوکارتر و به وظیفه خویشاوندى پاى بندتر از اهل بیتم نمى شناسم).(3)4 ـ ذلّت ناپذیرى عاشوراییان
امام حسین(علیه السلام) و یاران همراه او، در اوصاف گوناگونى ممتاز بودند، ولى یکى از عالى ترین خصیصه هایى که در آنان وجود داشت، ذلّت ناپذیرى و نستوهى آنان بود.دشمن هر چه تلاش کرد که آنان را به تسلیم وادار کند و یا حتّى سخنى از آنان در تأیید خلافت یزید بشنود، موفّق نشد. حسرت شنیدن یک کلمه حاکى از پشیمانى یا ضعف را بر دل دشمن باقى گذاشتند!
شعار «هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةَ»(4) و همچنین کلام ماندگار «وَاللهِ لاَ أُعْطِیکُمْ بِیَدِی إِعْطاءَ الذَّلِیلِ وَ لاَ أَفِرُّ فَرارَ الْعَبیدِ»؛ (به خدا سوگند نه به شما دست ذلّت مى دهم و نه همچون بردگان فرار خواهم کرد)(5) براى همیشه بر تارک تاریخ مى درخشد!
ابن ابى الحدید معتزلى در کتاب خود ـ به مناسبت شرح خطبه 51 نهج البلاغه ـ بحثى را با عنوان «أُباةُ الضَّیْمِ وَ أَخْبارُهُمْ» (سرگذشت ستم ناپذیران) مطرح مى کند و جمعى از ستم ناپذیران را در تاریخ اسلام نام مى برد. وى در ابتداى این بحث مى نویسد: «سَیِّدُ أَهْلِ الاِْباءِ الَّذی عَلَّمَ النّاسَ الْحَمِیَّةَ وَ الْمَوْتَ تَحْتَ ظِلالِ السُّیُوفِ، إِخْتِیاراً لَهُ عَلَى الدَّنِیَّةِ، أَبُوعَبْدِاللهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىِّ بْنِ أَبِی طالِب عَلَیْهِمَا السَّلامُ عُرِضَ عَلَیْهِ الاْمانُ وَ أَصْحابُهُ فَأَنِفَ مِنَ الذُّلِّ»؛ (بزرگ و پیشواى ستم ناپذیران جهان که درس غیرت و برگزیدن مرگ در سایه شمشیرها را بر ذلّت و خوارى به مردم جهان داد، حسین بن على ـ علیهما السلام ـ بود. بر او و یارانش امان عرضه کردند، ولى آنان تن به ذلّت ندادند).(6)
نه تنها امام حسین(علیه السلام) بلکه تمام یارانى که با او در عاشوراى 61 هجرى کشته شدند، در اوجى از عزّت نفس و نستوهى شربت شهادت را نوشیدند. ردّ امان نامه «شمر» توسّط حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام)(7) نمونه اى از این حقیقت است.
دشمن بدن هاى آنان را مثله و قطعه قطعه کرد، ولى نتوانست از عزّت و سربلندى و عظمت روحى آنان چیزى بکاهد. آن شاعر عرب چه زیبا این حقیقت را ترسیم کرده است:
«قَدْ غَیَّرَ الطَّعْنُ مِنْهُمْ کُلَّ جارِحَة *** إِلاَّ الْمَکارِمَ فِی أَمْن مِنَ الْغِیَرِ»
(ضربه ها (ى نیزه و شمشیر) تمام بدن آنان را دگرگون ساخت؛ ولى عظمت روحى و بزرگوارى آنان را هرگز دستخوش تغییر نکرد).
5 ـ مظلومیّت، در ابعاد مختلف
مظلومیّت امام حسین(علیه السلام) و یارانش در یک بُعد نبوده است; بلکه ابعاد گوناگونى از مظلومیّت در حادثه کربلا دیده مى شود: دعوت کردن امام و بىوفایى نسبت به آن حضرت، کشتن مهمان، بستن آب به روى آن حضرت و یاران و زنان و کودکان اهل بیت او، جنگ نا برابر سى هزار نیروى مجهّز در برابر 72 تن، کشتن کودک شیرخوار، حمله به کودکان و زنان، آتش زدن خیمه ها، تاختن اسب بر پیکر شهدا، سرها را بالاى نیزه بردن، جلوگیرى از دفن پیکر شهیدان، اسارت زنان و کودکان آل پیغمبر(صلى الله علیه و آله) و گرداندن آنها در شهرهاى مختلف و جهات دیگر مظلومیّت، همه از ویژگى هاى این حادثه است که آن را از حوادث مشابه دیگر جدا مى سازد.ابعاد مظلومیّت اهل بیت(علیهم السلام) در آن روز چنان بود که گاه دشمن بى رحم نیز مى گریست؛ از جمله در آنجا که زینب کبرى(علیها السلام) خطاب به «عمربن سعد» فرمود: «یا عُمَرَ بْنَ سَعْد! أَیُقْتَلُ اَبُوعَبْدِاللهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ»؛ (اى عمر سعد! ابوعبدالله را مى کشند و تو نظاره مى کنى؟!) در آن حال، اشک عمر سعد سرازیر شد و بر چهره زشت و ناپاک او فرو غلتید به گونه اى که از شرم، صورت از زینب(علیها السلام) برگرداند.(8)
به گفته موسیوماربین آلمانى: «مصائبى که حسین(علیه السلام) در راه احیاى دین جدّش برخود وارد ساخت، بر شهیدان پیش از او برترى اش داد و بر هیچ یک از گذشتگان چنین مصائبى وارد نشده است... در تاریخ دنیا، هجوم این گونه مصائب مخصوص حسین(علیه السلام) است».(9)
6 ـ قدرت تأثیرگذارى
از دیگر امتیازات این حماسه بزرگ، قدرت تأثیرگذارى آن در افکار عمومى مسلمانان، بلکه آزادمردان جهان در طول تاریخ است. به جرأت مى توان گفت که این بُعد از قیام عاشورا در طول تاریخ بى نظیر است. یعنى نمى توان قیام و نهضتى را در عالم پیدا کرد که تا این اندازه الگو و اسوه آزادمردان و سبب حرکت و جوشش مبارزان در برابر ظالمان و ستمگران، آن هم از زمان وقوع حادثه تا عصر حاضر باشد.به تعبیر دیگر: این نهضت یک نهضت فرا زمانى و فرامکانى است. نفوذ نهضت عاشورا در طول و عرض و عمق شگفت آور است. (طول زمان، عرض و گستره جغرافیایى زمین، عمق و نفوذ ژرف در جان آزادگان جهان).
به یقین، کمتر نهضتى را ـ همانند نهضت حسینى ـ مى توان یافت که از همان روز شکست، فاتح وپیروز باشد و از همان روز مغلوب شدن غالب گردد و از همان ساعت که دشمن، کار مخالف خود را تمام شده مى دید، کار خودش به پایان رسیده باشد.
توماس کارلایل(10) مى نویسد: «بهترین درسى که از تراژدى کربلا مى گیریم، این است که حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن کردند که تفوّق عدد در جایى که حق با باطل روبه رو مى شود، اهمّیّت ندارد و پیروزى حسین با وجود اقلیّتى که داشت، باعث شگفتى من است».(11)
کشتن این پاک مردان نه تنها کمکى به تثبیت حکومت فرزندان ابوسفیان نکرد، بلکه در سقوط آنان تسریع نمود و سرنگونى آنان را شتاب فزاینده اى بخشید. اعتراضات فردى و گروهى مردم و قیام هاى خونین پس از عاشورا، همگى از قدرت تأثیرگذارى این انقلاب خونین و پیروزى واقعى عاشوراییان حکایت دارد.
عبّاس محمود عقّاد(12) نویسنده معاصر مصرى مى نویسد: «یزید را در داستان کربلا برنده مطلق و کامیاب و پیروزمند بر حریف خویش مى بینیم و حسین را در آن روز ـ بر عکس ـ مغلوب و شکسته خورده مى نگریم؛ ولى پس از مدّت کوتاهى علائم و نشانه ها با وضع شگفت آمیزى جابجا مى شود و در کفه هاى سنجش، دگرگونى حیرت آورى پدیدار مى گردد تا آنجا که کفه زیرین، بر فراز آسمان مى رود و کفه فرازمند، به زمین فرود مى آید و شگفتا که این حقیقت به قدرى روشن و آشکار است که جاى هیچ سخنى را در تشخیص کفه هاى سود و زیان، براى هیچ نظاره گرى باقى نمى گذارد».(13)
از جلوه هاى دیگر نفوذ و تأثیر این حادثه غم انگیز آن است که پس از قرن ها، میلیون ها علاقمند به آن حضرت، هر سال در ایّام محرّم و به خصوص در تاسوعا و عاشوراى حسینى، به عزادارى براى آن حضرت و یارانش، و تجلیل و تکریم از آنان مى پردازند و در این راه هزینه هاى سنگینى مى کنند و زحمات و رنج ها را به جان مى خرند و کودک و جوان و پیر، زن و مرد مشتاقانه به اقامه هر چه باشکوه تر عزاى حسینى بر مى خیزند.
دشمنت کشت، ولى نور تو خاموش نگشت
رى آن جلوه که فانى نشود، نور خداست
پی نوشت:
(1). رجوع شود به: بحارالانوار، ج 45، ص 201-219 و سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 425-428.
(2). به گفته شاعر: «وَ یُکَبِّرُونَ بِأَنْ قُتِلْتَ، وَ إِنَّما *** قَتَلُوا بِکَ التَّکْبِیرَ وَ التَّهْلیلاَ»، (هنگامى که تو را کشتند، تکبیر گفتند، ولى در حقیقت با کشتن تو تکبیر و تهلیل (لا إله إلاّ الله) را کشتند). (بحارالانوار، ج 45، ص 244).
(3). تاریخ طبرى، ج 4، ص 317 و بحارالانوار، ج 44، ص 392.
(4). احتجاج طبرسى، ج 2، ص 99.
(5). ارشاد مفید، ص 450.
(6). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 3، ص 249.
(7). ارشاد مفید، ص 440.
(8). بحارالانوار، ج 45، ص 55.
(9). مطابق نقل: درسى که حسین به انسان ها آموخت، ص 287.
(10). توماس کارلایل، مقاله نویس، مورّخ و خاورشناس انگلیسى (و از دانشمندان قرن نوزدهم میلادى) که عربى را در بغداد آموخت و در کمبریج استاد زبان مزبور گردید (فرهنگ معین).
(11). درسى که حسین به انسان ها آموخت، ص 290.
(12). براى آگاهى از شرح حال وى رجوع شود به: الاعلام زرکلى، ج 3، ص 266
(13). ابوالشهدا، عبّاس محمود عقّاد، ترجمه محمّد کاظم معزّى، ص 212. (با اندکى تصرّف)
منبع: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد (زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى)، قم: انتشارات امام على بن ابى طالب علیه السلام، 1388.