کشته های عراقی در جنگ تحمیلی
پرسش :
آیا عراقی هایی که در جنگ با ایران کشته شده اند شهید اند؟ آنهایی که در دفاع از خاک خودشان (مثلا بصره) کشته شده اند چطور؟
پاسخ :
همان گونه که می دانیم جنگ تحمیلی با تحریکات بیگانگان و زیاده خواهی حزب بعث عراق علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد و ملت ما در شرایطی که درگیر حوادث و مشکلات ناشی از انقلاب اسلامی خویش بود ، مجبور به دفاع هشت ساله از استقلال و تمامیت ارضی خود گردید. عراقی هایی که در جنگ تحمیلی رژیم بعث بر علیه کشورمان کشته شدند به چند دسته تقسیم می شوند که هر کدام حکم مخصوص به خود دارند؛ دسته اول بعثیان و کارگزاران حکومت صدام و افرادی که با اختیار و میل خود در جنگ شرکت نموده اند و با وجود آگاهی از متجاوز بودن عراق به ایران و غیر قابل توجیه بودن این اقدام , این رژیم را همراهی نموده اند، این دسته از افراد به عنوان اعوان ظلمه (کمک کاران ظالمان) شریک جرم صدام و رژیم بعث محسوب می شوند.
حضرت امام خمینی (رحمه الله) به عنوان فقیه و مجتهد اسلام شناس و مرجع تقلید جهان تشیع درباره صدام چنین فرمودند: «صدام حسین به حسب حکم شرعی کافر است و هم او طرفدار کفار است».(1)
اثبات این حکم نیازمند بررسی مبانی فکری و عقیدتی حزب بعث عراق و صدام از یک سو و عملکرد این حزب در مقابل ملت مسلمان عراق و ایران اسلامی از سوی دیگر می باشد.
آمنت بالبعث ربا لاشریک لهو میشیل نبیا ما له ثانی؛ یعنی حزب بعث به عنوان خداوند لا شریک و به میشیل عفلق به عنوان پیامبر بی نظیر ایمان آورده ام!
این شعار بارها در اوایل تأسیس حزب بعث عراق از گوینده رادیوی آن رژیم شنیده شد.(2)
یکم. از نظر عملی هم عملکرد ننگین و سیاه این حزب از قبیل سرسپردگی به دنیای کفر و امپریالیسم، ظلم و ستم و اعدام جمع زیادی از مردم مسلمان و بی گناه عراق بالاخص فقهایی چون شهید آیت الله صدر و شهدای بیت آیت الله حکیم و علما و مراجع تقلید دیگری از قبیل آیات عظام شهید سیدمحمد باقر صدر، شهید میرزا علی غروی و شهید شیخ محمد علی بروجردی و ...، بیانگر کفر و الحاد عملی این حزب است.
دوم. راه اندازی جنگ تحمیلی علیه حکومت اسلامی ایران به نمایندگی از استکبار و کفر جهانی از دیگر دلایل قطعی برای اثبات کفر این حزب می باشد. توضیح آنکه: از دیدگاه فقهی هر کس که بر امام و پیشوای عادل خروج کند و مسلحانه شورش کند، باغی و اهل بغی محسوب شده که محکوم به کفرند و جهاد با آنان بر سایر مسلمانان واجب می باشد.(3) چنانکه قرآن کریم می فرماید: «و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی...»(4)؛ یعنی هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ بپردازند، در میان آنها صلح برقرار کنید و اگر یکی از این دو بر دیگری تجاوز و ستم نماید، شما با طایفه باغی و ظالم پیکار کنید، تا به فرمان خدا بازگردد و اگر طایفه ظالم تسلیم حکم خدا شود و زمینه صلح فراهم گردد. و جنگ امام علی (علیه السلام) با ناکثین و مارقین و قاسطین نیز از نوع جهاد با بغاه بود. از نظر مصداقی بغاه و اهل بغی دارای موارد متعددی است که یکی از آنان، جمعیتی است که با تشکیلات سازمان یافته با اعمال فشار سیاسی و تبلیغاتی و نظامی و راه اندازی توطئه ها از خارج دارالاسلام و نفوذ در داخل بخواهند به صورت یک حرکت خزنده مردم را علیه امام یا نایب بر حق او بشورانند و حاکمیت دولت اسلامی را نقض و حکومت را ساقط کنند.(5)
با توجه به این ویژگی ها، عملکرد حزب بعث در راه اندازی جنگ تحمیلی و تجاوز نظامی به جمهوری اسلامی قطعا از مصادیق بغی بوده که به منظور ساقط نمودن حکومت اسلامی که توسط ولی فقیه جامع الشرایط و نایب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشکیل شده بود، راه اندازی شده بود. چنانکه حضرت امام خمینی (رحمه الله) می فرماید: «شما برای حفظ اسلام دارید جنگ می کنید و او برای نابودی اسلام، الان اسلام به تمامه در مقابل کفر واقع شده است».(6) و یقینا این موضع گیری حضرت امام (رحمه الله) در مقابل حزب بعث و صدام، چیزی جز ترجمه کلام خداوند متعال نیست که می فرماید: «و قاتلو هم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله»(7)
نتیجه آنکه صدام و حزب بعث به دلیل مبانی فکری و اعتقادی خود از یک سو و همچنین به دلیل قیام علیه نظام اسلامی ایران و حکومت ولی فقیه و سایر جنایات خود در قبال مردم مسلمان و علمای عراق محکوم به کفر باطنی بوده هر چند در ظاهر ادعای مسلمان بودن داشتند. و به دلیل تجاوز به میهن اسلامی ایران با هدف تصاحب بخشهایی از کشورمان و ساقط نمودن نظام اسلامی، از مصادیق بغی بوده که جنگ با آنان و دفاع از میهن و نظام اسلامی واجب است و از منظر حقوق بین الملل نیز چنین دفاعی تحت عنوان دفاع مشروع به رسمیت شناخته شده است.
دسته دوم افرادی که آگاهی نسبت به این مسأله نداشته و تحت تأثیر تبلیغات منفی رژیم بعث اقدام به شرکت در جنگ نموده اند، این دسته از افراد نیز به دلیل لزوم تحقیق و کسب اطلاع ازدلایل شکل گیری جنگ، مسئول بوده و مورد بازخواست قرار می گیرند.
دسته سوم افرادی که به اجبار رژیم بعث مجبور به حضور در جنگ بودند و به دلیل تهدید خود و خانواده شان نمی توانستند از حضور در جنگ سرباز زنند، این دسته از افراد، هر چند به دلیل اجبار و به منظور حفظ جان خود و جلوگیری از آسیب رسیدن به نزدیکان، به ناچار باید در جنگ حضور پیدا می کردند اما اجازه هدف قرار دادن رزمندگان ایران نبودند و باید به گونه ای وا نمود می کردند که در جنگ فعالیت دارند ولی اجازه آسیب رساندن به ایرانی ها را نداشتند و نمی توانستند ایرانیان را مورد هدف قرار بدهند. این دسته از افراد هم اگر این مسائل را رعایت می نمودند چون در راه حفظ جان خود و جلوگیری از آسیب رسیدن به نزدیکان و وابستگان خودشان چنین اقدامی را انجام می دادند و از آسیب رساندن به سایرین خودداری می کردند، اگر احیاناً کشته می شدند انشاء الله اجر شهید خواهند داشت.
در مورد کسانی که در حمله کشورمان به خاک عراق کشته می شدند نیز همین حکم ثابت است و با توجه به اینکه رژیم بعث به پشتوانه قدرت های بزرگ به ویژه آمریکا و در سایه سکوت مجامع بین المللی حاضر به پذیرش صلح عادلانه نبود، جمهوری اسلامی برای احقاق حقوق خود ناچار به تحت فشار قرار دادن این رژیم از طریق در اختیار گرفتن مناطقی از خاک این کشور بود و بر عکس عراق، نظام جمهوری اسلامی که از آغاز جنگ، به رفتارهای انسانی متعهد بوده و هیچ گاه کشتار غیر نظامیان و بمباران مناطق مسکونی را در دستور کار خویش قرار نداده بود، به هیچ وجه قصد کشور گشایی یا تصرف مناطقی از این کشور را نداشت و برای حقوق مردم این کشور احترام قایل بود ولی تنها راه مجبور ساختن صدام به تسلیم در برابر خواسته های به حق، این راه بود بنابر این، ایستادگی در برابر این اقدام جمهوری اسلامی، مصداق دفاع از خاک و وطن محسوب نمی گردد که حکم شهادت داشته باشد، بلکه در راستای کمک به رژیم بعث و صدامی محسوب می شد که متجاوز به حقوق کشور ایران و ناقض حقوق بین المللی بوده و به عنوان کمک به ظلم شناخته می شود.
پینوشتها:
1. صحیفه نور، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، پاییز ۱۳۷۲، ج ۷، ص ۵۳۵
2. روزنامه جمهوری اسلامی، ۸۱/۶/3
3. فقه سیاسی اسلام، ابوالفضل شکوری، ص ۲۲۹
4. سوره حجرات، آیه ۹
5. فقه سیاسی، عباسعلی عمید زنجانی، ج ۳، ص ۳۳۶
6. امام خمینی و دفاع مقدس، سید علی بنی لوحی، ص ۵۴
7. سوره بقره، آیه ۱۹۳
منبع: پرسمان
همان گونه که می دانیم جنگ تحمیلی با تحریکات بیگانگان و زیاده خواهی حزب بعث عراق علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد و ملت ما در شرایطی که درگیر حوادث و مشکلات ناشی از انقلاب اسلامی خویش بود ، مجبور به دفاع هشت ساله از استقلال و تمامیت ارضی خود گردید. عراقی هایی که در جنگ تحمیلی رژیم بعث بر علیه کشورمان کشته شدند به چند دسته تقسیم می شوند که هر کدام حکم مخصوص به خود دارند؛ دسته اول بعثیان و کارگزاران حکومت صدام و افرادی که با اختیار و میل خود در جنگ شرکت نموده اند و با وجود آگاهی از متجاوز بودن عراق به ایران و غیر قابل توجیه بودن این اقدام , این رژیم را همراهی نموده اند، این دسته از افراد به عنوان اعوان ظلمه (کمک کاران ظالمان) شریک جرم صدام و رژیم بعث محسوب می شوند.
حضرت امام خمینی (رحمه الله) به عنوان فقیه و مجتهد اسلام شناس و مرجع تقلید جهان تشیع درباره صدام چنین فرمودند: «صدام حسین به حسب حکم شرعی کافر است و هم او طرفدار کفار است».(1)
اثبات این حکم نیازمند بررسی مبانی فکری و عقیدتی حزب بعث عراق و صدام از یک سو و عملکرد این حزب در مقابل ملت مسلمان عراق و ایران اسلامی از سوی دیگر می باشد.
۱. مبانی فکری و عقیدتی حزب بعث عراق و صدام
این حزب دارای مرام سوسیالیستی بوده که از همان ابتدای تأسیس خود، صراحتا مرام الحادی و انکار رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را سرلوحه عقاید خود قرار داد؛ از نظر اعتقادی شعار معروفشان این بود:آمنت بالبعث ربا لاشریک لهو میشیل نبیا ما له ثانی؛ یعنی حزب بعث به عنوان خداوند لا شریک و به میشیل عفلق به عنوان پیامبر بی نظیر ایمان آورده ام!
این شعار بارها در اوایل تأسیس حزب بعث عراق از گوینده رادیوی آن رژیم شنیده شد.(2)
۲. عملکردها و اقدامات غیراسلامی رژیم بعث و صدام
یکم. از نظر عملی هم عملکرد ننگین و سیاه این حزب از قبیل سرسپردگی به دنیای کفر و امپریالیسم، ظلم و ستم و اعدام جمع زیادی از مردم مسلمان و بی گناه عراق بالاخص فقهایی چون شهید آیت الله صدر و شهدای بیت آیت الله حکیم و علما و مراجع تقلید دیگری از قبیل آیات عظام شهید سیدمحمد باقر صدر، شهید میرزا علی غروی و شهید شیخ محمد علی بروجردی و ...، بیانگر کفر و الحاد عملی این حزب است.دوم. راه اندازی جنگ تحمیلی علیه حکومت اسلامی ایران به نمایندگی از استکبار و کفر جهانی از دیگر دلایل قطعی برای اثبات کفر این حزب می باشد. توضیح آنکه: از دیدگاه فقهی هر کس که بر امام و پیشوای عادل خروج کند و مسلحانه شورش کند، باغی و اهل بغی محسوب شده که محکوم به کفرند و جهاد با آنان بر سایر مسلمانان واجب می باشد.(3) چنانکه قرآن کریم می فرماید: «و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی...»(4)؛ یعنی هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ بپردازند، در میان آنها صلح برقرار کنید و اگر یکی از این دو بر دیگری تجاوز و ستم نماید، شما با طایفه باغی و ظالم پیکار کنید، تا به فرمان خدا بازگردد و اگر طایفه ظالم تسلیم حکم خدا شود و زمینه صلح فراهم گردد. و جنگ امام علی (علیه السلام) با ناکثین و مارقین و قاسطین نیز از نوع جهاد با بغاه بود. از نظر مصداقی بغاه و اهل بغی دارای موارد متعددی است که یکی از آنان، جمعیتی است که با تشکیلات سازمان یافته با اعمال فشار سیاسی و تبلیغاتی و نظامی و راه اندازی توطئه ها از خارج دارالاسلام و نفوذ در داخل بخواهند به صورت یک حرکت خزنده مردم را علیه امام یا نایب بر حق او بشورانند و حاکمیت دولت اسلامی را نقض و حکومت را ساقط کنند.(5)
با توجه به این ویژگی ها، عملکرد حزب بعث در راه اندازی جنگ تحمیلی و تجاوز نظامی به جمهوری اسلامی قطعا از مصادیق بغی بوده که به منظور ساقط نمودن حکومت اسلامی که توسط ولی فقیه جامع الشرایط و نایب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشکیل شده بود، راه اندازی شده بود. چنانکه حضرت امام خمینی (رحمه الله) می فرماید: «شما برای حفظ اسلام دارید جنگ می کنید و او برای نابودی اسلام، الان اسلام به تمامه در مقابل کفر واقع شده است».(6) و یقینا این موضع گیری حضرت امام (رحمه الله) در مقابل حزب بعث و صدام، چیزی جز ترجمه کلام خداوند متعال نیست که می فرماید: «و قاتلو هم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله»(7)
نتیجه آنکه صدام و حزب بعث به دلیل مبانی فکری و اعتقادی خود از یک سو و همچنین به دلیل قیام علیه نظام اسلامی ایران و حکومت ولی فقیه و سایر جنایات خود در قبال مردم مسلمان و علمای عراق محکوم به کفر باطنی بوده هر چند در ظاهر ادعای مسلمان بودن داشتند. و به دلیل تجاوز به میهن اسلامی ایران با هدف تصاحب بخشهایی از کشورمان و ساقط نمودن نظام اسلامی، از مصادیق بغی بوده که جنگ با آنان و دفاع از میهن و نظام اسلامی واجب است و از منظر حقوق بین الملل نیز چنین دفاعی تحت عنوان دفاع مشروع به رسمیت شناخته شده است.
دسته دوم افرادی که آگاهی نسبت به این مسأله نداشته و تحت تأثیر تبلیغات منفی رژیم بعث اقدام به شرکت در جنگ نموده اند، این دسته از افراد نیز به دلیل لزوم تحقیق و کسب اطلاع ازدلایل شکل گیری جنگ، مسئول بوده و مورد بازخواست قرار می گیرند.
دسته سوم افرادی که به اجبار رژیم بعث مجبور به حضور در جنگ بودند و به دلیل تهدید خود و خانواده شان نمی توانستند از حضور در جنگ سرباز زنند، این دسته از افراد، هر چند به دلیل اجبار و به منظور حفظ جان خود و جلوگیری از آسیب رسیدن به نزدیکان، به ناچار باید در جنگ حضور پیدا می کردند اما اجازه هدف قرار دادن رزمندگان ایران نبودند و باید به گونه ای وا نمود می کردند که در جنگ فعالیت دارند ولی اجازه آسیب رساندن به ایرانی ها را نداشتند و نمی توانستند ایرانیان را مورد هدف قرار بدهند. این دسته از افراد هم اگر این مسائل را رعایت می نمودند چون در راه حفظ جان خود و جلوگیری از آسیب رسیدن به نزدیکان و وابستگان خودشان چنین اقدامی را انجام می دادند و از آسیب رساندن به سایرین خودداری می کردند، اگر احیاناً کشته می شدند انشاء الله اجر شهید خواهند داشت.
در مورد کسانی که در حمله کشورمان به خاک عراق کشته می شدند نیز همین حکم ثابت است و با توجه به اینکه رژیم بعث به پشتوانه قدرت های بزرگ به ویژه آمریکا و در سایه سکوت مجامع بین المللی حاضر به پذیرش صلح عادلانه نبود، جمهوری اسلامی برای احقاق حقوق خود ناچار به تحت فشار قرار دادن این رژیم از طریق در اختیار گرفتن مناطقی از خاک این کشور بود و بر عکس عراق، نظام جمهوری اسلامی که از آغاز جنگ، به رفتارهای انسانی متعهد بوده و هیچ گاه کشتار غیر نظامیان و بمباران مناطق مسکونی را در دستور کار خویش قرار نداده بود، به هیچ وجه قصد کشور گشایی یا تصرف مناطقی از این کشور را نداشت و برای حقوق مردم این کشور احترام قایل بود ولی تنها راه مجبور ساختن صدام به تسلیم در برابر خواسته های به حق، این راه بود بنابر این، ایستادگی در برابر این اقدام جمهوری اسلامی، مصداق دفاع از خاک و وطن محسوب نمی گردد که حکم شهادت داشته باشد، بلکه در راستای کمک به رژیم بعث و صدامی محسوب می شد که متجاوز به حقوق کشور ایران و ناقض حقوق بین المللی بوده و به عنوان کمک به ظلم شناخته می شود.
پینوشتها:
1. صحیفه نور، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، پاییز ۱۳۷۲، ج ۷، ص ۵۳۵
2. روزنامه جمهوری اسلامی، ۸۱/۶/3
3. فقه سیاسی اسلام، ابوالفضل شکوری، ص ۲۲۹
4. سوره حجرات، آیه ۹
5. فقه سیاسی، عباسعلی عمید زنجانی، ج ۳، ص ۳۳۶
6. امام خمینی و دفاع مقدس، سید علی بنی لوحی، ص ۵۴
7. سوره بقره، آیه ۱۹۳
منبع: پرسمان