يکشنبه، 25 آبان 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

اسباب تقرب به خداوند

پرسش :

از دیدگاه امام علی (علیه السلام) بهترین اسباب برای تقرّب به خداوند چیست؟


پاسخ :
امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه 110 «نهج البلاغه» از بهترین چیزى که رهروان راه حق و سالکان طریق بندگى خدا مى توانند به آن متوسّل شوند و به قرب پروردگار راه یابند سخن گفته و به دَه موضوع مهم اشاره کرده، نخست مى فرماید: (برترین وسیله اى که متوسّلان به خدا، به آن توسّل مى جویند ایمان به خدا و پیامبر اوست)؛ «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ(1) إِلَى اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى، اَلْإِیمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ». این تعبیر گویى اشاره به آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ» و شرح و تفسیر آن دارد؛ زیرا خداوند در این آیه، نخست دستور به تقوی مى دهد و سپس دستور به انتخاب وسیله به سوى خداوند، و به این ترتیب، منظور از وسیله، ایمان و جهاد و سایر امورى است که در این خطبه آمده است. البته این سخن منافاتی با تفسیر دیگر آیه که وسیله را شفاعت اولیاء الله مى شمرد، ندارد؛ زیرا همه این وسایل مى تواند در مفهوم آیه شریفه جمع باشد. به هر حال نخستین وسیله، ایمان ذکر شده، ایمان به خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله)؛ زیرا، ریشه اصلى تمام حرکت هاى سازنده و مثبت، ایمان است.

جالب اینکه در کلام امام(علیه السلام) نسبت به تمام این واجباتِ «ده گانه»، نکته اى به عنوان تعلیل و فلسفه ذکر شده، جز مسئله ایمان به خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله). به خاطر اینکه این مسئله بى نیاز از ذکر دلیل است و به تعبیر دیگر: اساس و پایه تمام خوبى ها و نیکى ها ایمان است و بدون آن، هیچ گونه حرکتى به سوى فرائض الهى و واجبات دینى وجود نخواهد داشت و به قدرى این امر واضح و روشن است که نیازى به ذکر دلیل ندارد.

سپس به دومین واجب پرداخته مى فرماید: (و جهاد در راه او، چرا که جهاد، قلّه رفیع اسلام است)؛ «وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِهِ، فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ(2) الْإِسْلَامِ». حقیقت این است آنها که جهاد اسلامى را نشانه گرفته اند، به خوبى مى دانند تا این اصل در میان مسلمانان زنده است، سلطه بر آنان ممکن نیست و اگر جهاد تحت عنوان «خشونت» حذف شود، مشکلى در برابر سلطه گران وجود نخواهد داشت. به همین دلیل، یکى از ویژگى هاى بعضى از مذاهب ساختگى، حذف جهاد از برنامه آنهاست. اگر در بیان امام(علیه السلام)، نخستین واجب از واجبات بعد از ایمان به خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله)، جهاد شمرده شده، دلیلش همین است که بدون جهاد، حیات مکتب تضمین نمى شود.

در بیان سومین واجب مى فرماید: (همچنین کلمه اخلاص [و شهادت به یگانگى خدا] که با فطرت انسانى هماهنگ است)؛ «وَ کَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ». از بعضى از روایات استفاده مى شود که اخلاص جنبه عملى هم دارد و آن اینکه تنها به آستان حقّ روى آورد و در عمل از غیر او چشم بپوشد و از ارتکاب گناهان خوددارى نماید. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ قَالَ لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ إِخْلَاصُهُ أَنْ یَحْجُزَهُ لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ»(3)؛ (کسى که «لااله الا الله» را با اخلاص بگوید وارد بهشت مى شود و اخلاصش آن است که «لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ» او را از آنچه خدا بر او حرام کرده است، باز دارد).

در بیان چهارمین واجب مى فرماید: (و بر پا داشتن نماز که حقیقت دین و آیین است)؛ «وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ». «ملّت» در اینجا به معناى دین و آیین است و اینکه نماز را به عنوان جزء دین نشمرده؛ بلکه کلّ دین معرفى کرده، به خاطر آن است که نماز پایه اصلى دین است؛ همانگونه که در حدیث معروف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) آمده است: «اَلصَّلَاةُ عِمَادُ الدِّینِ، فَمَنْ تَرَکَ صَلَاتَهُ مُتَعَمِّداً فَقَدْ هَدَمَ دِینَهُ»(4)؛ (نماز ستون دین است کسى که عمداً آن را ترک کند، دین خود را ویران کرده است).

در بیان پنجمین واجب مى فرماید: (و اداى زکات که فریضه اى واجب است)؛ «وَ إِیتَاءُ الزَّکاةِ فَإِنَّهَا فَرِیضَةٌ وَاجِبَةٌ». مسئله زکات بعد از نماز، از مهمترین ارکان اسلام است. در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «هنگامى که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در مسجد بود، پنج نفر را صدا زد و فرمود برخیزید و از مسجد ما بیرون روید! «لَاتُصَلُّوا فِیهِ وَ أَنْتُمْ لَاتُزَکُّونَ»؛ (شما که زکات نمى دهید، در مسجد ما نماز نخوانید)».(5)

در بیان ششمین رکن از ارکان اسلام به سراغ روزه مى رود و مى فرماید: (و روزه ماه رمضان که سپرى در برابر عقاب است)؛ «وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَابِ». تعبیر به «جُنَّة»؛ (سپر) درباره روزه ماه رمضان که یک وسیله مهم دفاعى در میدان مبارزه است، به خاطر آن است که سرچشمه اصلى گناهان، وسوسه هاى شیطان و ابزار شیطان، هواى نفس است. هنگامى که به وسیله روزه، شهوات در کنترل عقل در آیند انسان با این وسیله دفاعى، از حملات شیطان محفوظ مى ماند.
در بیان هفتمین رکن از ارکان اسلام مى فرماید: (و حجّ و عمره خانه خدا که نابود کننده فقر و شستشودهنده گناه است)؛ «وَ حَجُّ الْبَیْتِ وَ اِعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ یَرْحَضَانِ(6) الذَّنْبَ». بى شک، زیارت خانه خدا، هم برکات مادى دارد و هم برکات معنوى و روحانى که در اینجا به هر دو اشاره شده که خلاصه آن در آیه شریفه 28 سوره «حجّ» دیده مى شود؛ آنجا که مى فرماید: «لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ». اما تأثیر آن در شستشوى گناه از این نظر است که حجّ و عمره تحوّلى در روح و جان انسان ایجاد مى کند و حتّى قلوب سنگدلان را نرم مى سازد و به بازنگرى اعمالِ پیشین و توبه از گناهان وا مى دارد. همان گونه که در حدیثى وارد شده است که: (مانند روزى که از مادر متولّد شده از گناهان خود پاک مى شود)؛ «یَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ کَهَیْئَةِ یَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».(7) و اما تأثیر آن در زدودن آثار فقر و تنگدستى - علاوه بر برکات الهى حجّ در نفى فقر - از این نظر است که مسلمانان مى توانند در کنار مراسم حجّ، بازارهاى خوبى جهت مبادلات اقتصادى به وجود آورند و نوعى تجارت جهانى در میان خود دائر سازند؛ آن گونه که در اَعصار نخستین به صورت محدودترى در میان قبایل عرب وجود داشت و اگر مسلمین امروز از این فرصت براى تقویت بنیه هاى اقتصادى کشورهاى اسلامى استفاده کنند، به یقین موفقیت هاى خوبى از جهت فقر زدایى نصیب آنان خواهد گشت. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «مَا رَأَیْتُ شَیْئاً أَسْرَعَ غِنىً وَ لَا أَنْفَى لِلْفَقْرِ مِنْ إِدْمَانِ حَجِّ الْبَیْتِ»(8)؛ (چیزى را سریع تر در جلب بى نیازى و نفى فقر از تداوم حجّ، ندیدم).

در بیان هشتمین رکن مى فرماید: (و صله رحم که سبب فزونى مال و تأخیر اَجَل [و طول عمر] است)؛ «وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ(9) فِی الْمَالِ، وَ مَنْسَأَةٌ(10) فِی الْأَجَلِ».

در بیان نهمین رکن از ارکان اسلام مى فرماید: (و صدقه پنهانى که کفّاره گناهان است و صدقه آشکار که از مرگ هاى بد پیشگیرى مى کند)؛ «وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُکَفِّرُ الْخَطِیئَةَ، وَ صَدَقَةُ الْعَلَانِیَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِیتَةَ السُّوءِ». منظور از «صدقه سرّ» کمک هایى است که انسان به افرادِ نیازمند و آبرومند مى کند که هم خلوص نیّت بیشترى و هم حفظ آبروى افراد نیازمند در آن است و به همین دلیل، برکات فراوانى دارد و این تعبیر هم شامل صدقات واجبه مانند کفّارات و نذورات مى شود و هم صدقات مستحبّه و انفاقات، و منظور از «صدقه عَلانیه» کمک هایى است که آشکارا انجام مى شود و یکى از آثار و برکات آن تشویق دیگران به کار خیر و دعاى مردم در حق صدقه دهنده است.

در بیان دهمین و آخرین رکن از ارکان اسلام مى افزاید: (و کارهاى خوب [مخصوصاً خدمت به خلق] که از لغزش ها و شکست هاى خفّت بار جلوگیرى مى کند)؛ «وَ صَنَائِعُ(11) الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَقِی مَصَارِعَ(12) الْهَوَانِ».

منظور از «مَصارع الْهَوان» شکست هایى است که در زندگى براى انسان پیش مى آید و توأم با خوارى و ذلّت است؛ که در واقع، دو شکست محسوب مى شود: شکست از ناحیه از دست دادن امکانات و شکستى از ناحیه آبرو و حیثیّت؛ زیرا همه شکست ها توأم با خفّت و ذلّت نیست. به همین دلیل، بعضى از آنها قابل تحمّل است؛ ولى شکست آمیخته با خفّت و ذلّت بسیار دردناک است و کارهاى خیر - مخصوصاً خدمت به نیازمندان، خواه خدمات فردى باشد یا اجتماعى - سبب پیشگیرى از این گونه شکست ها مى شود.

در روایات متعدّدى که از معصومین(علیهم السلام) نقل شده، روى مسئله «صنایع معروف»؛ (کارهاى خیر) تأکید فراوانى شده است. امام صادق(علیه السلام) اصحاب و یاران خود را به معروف و کارهاى خیر تشویق کرد؛ سپس فرمود: «بهشت درى دارد به نام «معروف» تنها کسانى از آن در وارد مى شوند که در دنیا «صنایع معروف»؛ (کارهاى خیر) داشته اند» و در پایان مى افزاید: «إِنَّ الْعَبْدَ لَیَمْشِی فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ، فَیُوَکِّلُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَلَکَیْنِ: وَاحِداً عَنْ یَمِینِهِ، وَ وَاحِداً عَنْ شِمَالِهِ، یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ رَبَّهُ وَ یَدْعُوَانِ بِقَضَاءِ حَاجَتِهِ»(13)؛ (بنده اى که در طریق برآوردن حاجت برادر مؤمنش گام بر مى دارد خداوند دو فرشته را مأمور مى کند: یکى از طرف راست و یکی از طرف چپ با او مى روند و پیوسته براى او استغفار مى کنند و بر آوردن حاجات او را از خداوند مى خواهند).

پی نوشت:
(1). «متوسّلون» از مادّه «وسیله» که به گفته راغب در مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانى، حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، 1412 قمری، چاپ: اول، ص 871 به معناى رسیدن به چیزى توأم با میل و رغبت است.
(2). «ذروه» (بر وزن قبله، و بر وزن قدوه) به معناى قسمت بالاى هر چیزى است و به کوهان شتر و قلّه کوهها اطلاق مى شود.
(3). معانی الأخبار، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق/مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین، قم، 1403 قمری، چاپ: اول‏‏، ص 370، (باب معنى قول لا إله إلا الله بإخلاص).
(4). جامع الأخبار، شعیری، محمد بن محمد، مطبعة حیدریة، نجف‏، بى تا، چاپ: اول‏، ص 73، (الفصل الرابع و الثلاثون فی تارک الصلاة).
(5). بهج ‏الصباغة فی ‏شرح ‏نهج ‏البلاغة، شوشتری، محمد تقى، مؤسسه ‏انتشارات ‏امیرکبیر، تهران، 1376شمسی، چاپ: اول‏، ج 13، ص 102.
(6). «یرحضان» از مادّه «رحض» (بر وزن محض) به معناى شستن است. اشاره به اینکه حجّ و عمره آثار گناه را از صحنه عمل، یا از صحنه دل مى شوید.
(7). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ‏1407 قمری، چاپ: چهارم، ج ‏4، ص 253، (باب فضل الحجّ و العمرة و ثوابهما).
(8). الأمالی، طوسى، محمد بن حسن‏، دار الثقافة، قم‏، 1414 قمری، ‏چاپ: اول‏، ص 694.
(9). «مثراة» از ماده «ثرى»، و «ثروت» به معناى فزونى یافتن است. لذا مال فراوان را «ثروت» مى گویند و «مثرات» مصدر میمى به معناى اسم فاعل است، یعنى: «سبب فزونى».
(10). «مَنسأة» از مادّه «نسأ» (بر وزن نسخ) به معناى تأخیر انداختن است و «منسأة» مصدر میمى به معناى اسم فاعل، یعنى «سبب تأخیر» مى باشد و به عصا «مِنْسَأَة» مى گویند؛ زیرا با نوک آن، اشیاى مزاحم به کنار رانده مى شود.
(11). «صنایع» از مادّه «صنع» (بر وزن قفل) به معناى ساختن و ابداع چیزى است و در لغت عرب به کارهاى خوب و نیکوکارى «صنایع» جمع «صنیعه» گفته مى شود. (نقل از المعجم الوسیط، إبراهیم مصطفى، أحمد الزیات، حامد عبد القادر، محمد النجار؛ دار الدعوة، قاهره، بی تا، بی نا، ج 1، ص 526).
(12). «مصارع» جمع «مَصْرع» به معناى محل افکندن و زمین افتادن است و به قتلگاه، «مَصرع» گفته مى شود و به کشتى گرفتن «مصارعه» مى گویند، چون هر یک از دو طرف مى خواهد دیگرى را به زمین بیفکند.
(13). الکافی، همان، ج 2، ص 195، (باب قضاء حاجة المؤمن).

منبع: پیام امام امیر المؤمنین (علیه السلام)‏، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة‏، تهران‏، 1386 شمسی‏، چاپ: اول‏، ج 4، ص 620.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.