آیا ممکن است خداوند به جز دنیای ما، دنیای دیگری نیز خلق کرده باشد؟
پرسش :
به نظرتون خدا قبل از اینکه این دنیایی که انسان به چشم میبینه رو درست کنه قبلش چه کار میکرده؟ به نظرتون ممکن هست یه دنیایی دیگه مثل همینی که داریم رو آفریده بوده باشه؟
پاسخ :
در این باره لازم است به نکاتی اشاره بکنیم:
۱- پاسخ به این سوال مبتنی بر یکی ازمسایلی است که از قدیم الایام میان فلاسفه و متکلمین مورد اختلاف بوده وآن مساله حدوث و یا قدیم عالم از جهت زمان است.
معمولاً از طرف متکلمین بر حدوث عالم و از طرف فلاسفه بر قدیم بودن عالم از حیث زمان استدلال میشود.
حال اگر ثابت کردیم که عالم همیشه بوده و زمانی نبوده که در آن زمان خدا وجود داشته و لکن عالم وجود نداشت، به طور طبیعی دیگر شبهه این که خداوند پیش از آفرینش جهان به چه کاری مشغول بوده، بی اساس خواهد بود.
۲- این که فلاسفه میگویند عالم قدیم زمانی است، منظورشان اصول و کلیات آن است نه افراد و جزییات آن، زیرا جزئیات و مصداقها به نوبه خود حادث هستند. علت این که فلاسفه به این نظریه قایل شده اند این است که بر اساس نظر آنها وقتی که علتی را تامه فرض کردیم دیگر نمیتوانیم معلولش را از او جدا فرض کنیم. از این رو نمیتوان فاصله زمانی بین معلول و علت تامه فرض کرد.البته وجود معلول از این جهت که وجودی وابسته وفقیر دارد در همه حال بی نیاز از علت تامه نخواهد بود. پس گرچه عالم همانند خداوند قدیم است اما این تفاوت در بین آنها هست که عالم تنها قدیم زمانی است ولی خداوند علاوه بر قدیم زمانی بودن قدیم ذاتی (وجودغنی و غیر وابسته به دیگری) نیز دارد.(۱)
۳ـ چنان که در حکمت وعرفان ثابت گشته، خداوند وجود محض و مطلق است که هر کمالی را واجد است و امکان ندارد هیچ کمالی را فاقد باشد.
نیز به اثبات رسیده است که افعال چنین وجودی در دایرة زمان قرار نگرفته و به اصطلاح زمانی ومتغیر نخواهد بود.
از این دو سخن این مطلب را میتوان استفاده نمود که پس معنای اراده و خلق حق همان عشق و حب به ذات و ظهور کمالات وشئون ذاتی اوست که به آن مرتبه تجلی حق گویند؛ زیرا از طرفی فیض و فضل برای خداوند دایمی (یا دایم الفضل علی البریه) است، و از طرف دیگرایجاد و ظهور او همیشه بدون زمان (احببت ان اعرف) است و از طرف سوم به لحاظ این که مقام مظاهر خلقی (ظهور و شئون کمالات الهی) همیشه متحقق و متحصل (فخلقت الخلق لکی اعرف) است.
از این رو، میتوان گفت ذات حق ازلاً و ابداً حالت آفرینش دارد. اما امر خلقت و آفرینش به لحاظ این که به وجود محدود تعلق میگیرد، رنگ حدوث پیدا میکند.
بنابراین نمیتوان گفت خداوند پیش از آفریدن به چه کاری مشغول بود، زیرا آن نوع وجود در هیچ وقتی از اوقات از عشق و پرتو افکنی و تجلی خالی نبوده است.(۲)
پینوشتها:
۱. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۶، ص ۱۰۵؛ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج ۱ و ۲.
۲. محیالدین مهدی الهی قمشهای، حکمت الهی، ج ۱، ص ۲۸۳.
منبع: www.soalcity.ir
در این باره لازم است به نکاتی اشاره بکنیم:
۱- پاسخ به این سوال مبتنی بر یکی ازمسایلی است که از قدیم الایام میان فلاسفه و متکلمین مورد اختلاف بوده وآن مساله حدوث و یا قدیم عالم از جهت زمان است.
معمولاً از طرف متکلمین بر حدوث عالم و از طرف فلاسفه بر قدیم بودن عالم از حیث زمان استدلال میشود.
حال اگر ثابت کردیم که عالم همیشه بوده و زمانی نبوده که در آن زمان خدا وجود داشته و لکن عالم وجود نداشت، به طور طبیعی دیگر شبهه این که خداوند پیش از آفرینش جهان به چه کاری مشغول بوده، بی اساس خواهد بود.
۲- این که فلاسفه میگویند عالم قدیم زمانی است، منظورشان اصول و کلیات آن است نه افراد و جزییات آن، زیرا جزئیات و مصداقها به نوبه خود حادث هستند. علت این که فلاسفه به این نظریه قایل شده اند این است که بر اساس نظر آنها وقتی که علتی را تامه فرض کردیم دیگر نمیتوانیم معلولش را از او جدا فرض کنیم. از این رو نمیتوان فاصله زمانی بین معلول و علت تامه فرض کرد.البته وجود معلول از این جهت که وجودی وابسته وفقیر دارد در همه حال بی نیاز از علت تامه نخواهد بود. پس گرچه عالم همانند خداوند قدیم است اما این تفاوت در بین آنها هست که عالم تنها قدیم زمانی است ولی خداوند علاوه بر قدیم زمانی بودن قدیم ذاتی (وجودغنی و غیر وابسته به دیگری) نیز دارد.(۱)
۳ـ چنان که در حکمت وعرفان ثابت گشته، خداوند وجود محض و مطلق است که هر کمالی را واجد است و امکان ندارد هیچ کمالی را فاقد باشد.
نیز به اثبات رسیده است که افعال چنین وجودی در دایرة زمان قرار نگرفته و به اصطلاح زمانی ومتغیر نخواهد بود.
از این دو سخن این مطلب را میتوان استفاده نمود که پس معنای اراده و خلق حق همان عشق و حب به ذات و ظهور کمالات وشئون ذاتی اوست که به آن مرتبه تجلی حق گویند؛ زیرا از طرفی فیض و فضل برای خداوند دایمی (یا دایم الفضل علی البریه) است، و از طرف دیگرایجاد و ظهور او همیشه بدون زمان (احببت ان اعرف) است و از طرف سوم به لحاظ این که مقام مظاهر خلقی (ظهور و شئون کمالات الهی) همیشه متحقق و متحصل (فخلقت الخلق لکی اعرف) است.
از این رو، میتوان گفت ذات حق ازلاً و ابداً حالت آفرینش دارد. اما امر خلقت و آفرینش به لحاظ این که به وجود محدود تعلق میگیرد، رنگ حدوث پیدا میکند.
بنابراین نمیتوان گفت خداوند پیش از آفریدن به چه کاری مشغول بود، زیرا آن نوع وجود در هیچ وقتی از اوقات از عشق و پرتو افکنی و تجلی خالی نبوده است.(۲)
پینوشتها:
۱. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۶، ص ۱۰۵؛ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج ۱ و ۲.
۲. محیالدین مهدی الهی قمشهای، حکمت الهی، ج ۱، ص ۲۸۳.
منبع: www.soalcity.ir