شبهات نظارت استصوابی | شبهه سی و دوم
پرسش :
شبهه: اگر مردم در انتخابات خواستند فاقدان صلاحیت (مانند اشخاصی که اهل تقوا و دیانت نیستند و یا التزامی به ولایت فقیه ندارند و ساواکی ها و فراماسونرها و...) را انتخاب کنند حق آن هاست و کسی نمی تواند در این رابطه کاری انجام دهد. لازمه جمهوریت و دموکراسی این است که به خواست و گزینش مردم احترام بگذاریم و هر که را مردم برگزیدند، به رسمیت بشناسیم.
پاسخ :
اولا: اگر این استدلال درست باشد برای کاندیداتوری جهت احراز هر پست و مقام و منصبی نباید هیچ شرطی چه سنی و چه علمی و چه اطلاعاتی و اعتقادی و رفتاری را منظور کرد؛ یعنی هر دیوانه و طفلی یا هر بی سواد و بی مبالات و هر کافر و فاسق و فاجر و فاسد و آدمکش و شاد و جلاد و یا هر آدم مخالف و معاند با اسلام و نظام و قانون اساسی، برای عهده داری بالاترین مناصب در جمهوری اسلامی می تواند کاندیدا شود؛ زیرا بر اساس این استدلال، هرگونه شرط و قیدی خلاف جمهوریت و دموکراسی است. اگر واقعا چنین است چرا مخالفین نظارت استصوابی حداقل به لزوم برخی از شرایط مانند شرایط سنی و علمی و التزام به قانون اساسی و تابعیت ایرانی و... تن میدهند؟ مگر ذکر همین شرایط، نوعی ایجاد محدودیت برای کاندیداتوری و نیز انتخاب مردم نیست؟ یقینا استدلال بالا خلاف عقل سلیم و شیوه عقلایی رایج در دنیا است.
این نوع ولنگاری و هرج و مرج بزرگترین اهانت و هتک حرمت نسبت به نظام و مردم و کاندیداهای صالح و نیز بهترین عامل برای بازیچه قرار گرفتن انتخابات در دست عده ای از آدم های هوسباز و شاد و بی اعتقاد و نیز بزرگترین علت برای دلسردی و شستی مردم جهت شرکت در انتخابات است.
ثانیا: به فرض که مقتضای جمهوریت در هر جای دنیا چنین چیزی باشد (که یقینا نیست) باید گفت که مگر نظام ما جمهوری مطلق است؟ پس چه فرق است میان جمهوری مطلق و جمهوری اسلامی؟! قید اسلامی برای جمهوری چه خاصیتی دارد؟ و افاده چه معنایی را می کند؟ اگر بنا باشد که مردم هر قانونی را که خواستند (بدون هیچ گونه قید و شرطی) وضع کنند و هر کس را که خواستند (بدون هیچ گونه قید و شرطی) انتخاب کنند و باید همان را به رسمیت شناخت و هیچ کس هم نمی تواند کاری بکند، پس چرا نام نظام خود را جمهوری اسلامی گذاشتیم؟ آیا این گونه استدلال کردن و سخن گفتن ذبح کردن اسلامیت در برابر جمهوریت نیست؟ چرا آن ها که برای وارد شدن کمترین خدشه ای بر چهره جمهوریت فریادشان به آسمان بلند است، از ذبح و قربانی شدن اسلامیت در برابر جمهوریت (آن هم جمهوریت به این معنای غلط) هیچ گونه حساسیت و نگرانی نشان نمیدهند؟! مگر در قرآن کریم نیامده است: «من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون» (در جایی دیگر آمده است.... اولئک هم الظالمون و یا.. اولئک هم الفاسقون) مگر در قرآن اطاعت از کفار و معاندان و مسرفان و فاسقان نهی نشده است؟ مگر در نهج البلاغه در جاهای متعدد (خصوصا عهدنامه مالک اشتر) روی صفات و شرایط حاکمان تأکید و تکیه نشده است؟
منبع: نظارت استصوابی، دکتر عباس نیکزاد، دفتر نشر معارف، چاپ اول، قم، 1393 ش.
اولا: اگر این استدلال درست باشد برای کاندیداتوری جهت احراز هر پست و مقام و منصبی نباید هیچ شرطی چه سنی و چه علمی و چه اطلاعاتی و اعتقادی و رفتاری را منظور کرد؛ یعنی هر دیوانه و طفلی یا هر بی سواد و بی مبالات و هر کافر و فاسق و فاجر و فاسد و آدمکش و شاد و جلاد و یا هر آدم مخالف و معاند با اسلام و نظام و قانون اساسی، برای عهده داری بالاترین مناصب در جمهوری اسلامی می تواند کاندیدا شود؛ زیرا بر اساس این استدلال، هرگونه شرط و قیدی خلاف جمهوریت و دموکراسی است. اگر واقعا چنین است چرا مخالفین نظارت استصوابی حداقل به لزوم برخی از شرایط مانند شرایط سنی و علمی و التزام به قانون اساسی و تابعیت ایرانی و... تن میدهند؟ مگر ذکر همین شرایط، نوعی ایجاد محدودیت برای کاندیداتوری و نیز انتخاب مردم نیست؟ یقینا استدلال بالا خلاف عقل سلیم و شیوه عقلایی رایج در دنیا است.
این نوع ولنگاری و هرج و مرج بزرگترین اهانت و هتک حرمت نسبت به نظام و مردم و کاندیداهای صالح و نیز بهترین عامل برای بازیچه قرار گرفتن انتخابات در دست عده ای از آدم های هوسباز و شاد و بی اعتقاد و نیز بزرگترین علت برای دلسردی و شستی مردم جهت شرکت در انتخابات است.
ثانیا: به فرض که مقتضای جمهوریت در هر جای دنیا چنین چیزی باشد (که یقینا نیست) باید گفت که مگر نظام ما جمهوری مطلق است؟ پس چه فرق است میان جمهوری مطلق و جمهوری اسلامی؟! قید اسلامی برای جمهوری چه خاصیتی دارد؟ و افاده چه معنایی را می کند؟ اگر بنا باشد که مردم هر قانونی را که خواستند (بدون هیچ گونه قید و شرطی) وضع کنند و هر کس را که خواستند (بدون هیچ گونه قید و شرطی) انتخاب کنند و باید همان را به رسمیت شناخت و هیچ کس هم نمی تواند کاری بکند، پس چرا نام نظام خود را جمهوری اسلامی گذاشتیم؟ آیا این گونه استدلال کردن و سخن گفتن ذبح کردن اسلامیت در برابر جمهوریت نیست؟ چرا آن ها که برای وارد شدن کمترین خدشه ای بر چهره جمهوریت فریادشان به آسمان بلند است، از ذبح و قربانی شدن اسلامیت در برابر جمهوریت (آن هم جمهوریت به این معنای غلط) هیچ گونه حساسیت و نگرانی نشان نمیدهند؟! مگر در قرآن کریم نیامده است: «من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون» (در جایی دیگر آمده است.... اولئک هم الظالمون و یا.. اولئک هم الفاسقون) مگر در قرآن اطاعت از کفار و معاندان و مسرفان و فاسقان نهی نشده است؟ مگر در نهج البلاغه در جاهای متعدد (خصوصا عهدنامه مالک اشتر) روی صفات و شرایط حاکمان تأکید و تکیه نشده است؟
منبع: نظارت استصوابی، دکتر عباس نیکزاد، دفتر نشر معارف، چاپ اول، قم، 1393 ش.