تفاوت تحول انقلابی و ارتجاع
پرسش :
تفاوت تحول انقلابی و ارتجاع چیست؟
پاسخ :
ارتجاع بهمعنی بازگشت به وضع پیشین است، درحالیکه تحول بهمعنی تغییر بنیادی و تحول انقلابی بهمعنی تغییرات بنیادی و اساسی به روش انقلابی است. تحول انقلابی نوعی از تحول است که از تدریج و حرکت بطئی و کند بهدور است و حرکتی جهشی و سریع بهسمت اهداف ازپیشتعیینشده است. رهبر انقلاب مقصود و هدف تحول را حفظ و تقویت اصول و خطوط اساسی انقلاب که با نوآوری در شیوهها و روشها همراه است، معرفی کردند.
۲. برخورداری از اهداف عالی در زمینههای مختلف (سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و علمی)؛
۳. اعتقاد به توان نیروهای جوان و مؤمن انقلابی در پیشبُرد تحول؛
۴. داشتن برنامهی تحول (راهبردهای هدفدار و زماندار با تأکید به مدیریت جهادی و انقلابی؛
۵. شناخت امکانات و نقاط آسیبپذیر دشمن؛
۶. بسیج همهی امکانات مادی، معنوی و نیروهای انسانی مرتبط.
در حقیقت، تحقق تحول انقلابی در نظام انقلابی ممکن است، زیرا عوامل مختلف از جمله کارگزاران که در دستیابی به اهداف نقش مهمی دارند، باید به حقانیت آنها اعتقاد داشته باشند. نظام انقلابی اسلامی نظامی است که اهداف، قوانین و کارگزاران آن منتج از آرمانهای اسلامی و با آنها همراه باشد.
رهبر معظم انقلاب در موضوع هدف تحول میفرمایند: «تحوّل بایستی ما را به وضع اَحسن برساند»؛ یعنی به تقویت خطوط اساسی انقلاب و روانشدن مسیر حرکت بهسمت آرمانهای اساسی مانند عدالت، استقلال، آزادی و اسلامیشدن جامعه. در درون این آرمانهای اساسی و کلان، برخی آرمانهای خرد مانند پیشرفت علمی، خودکفایی اقتصادی، اقتدار در سیاست خارجی و بیرون نگهداشتن کشور از شبکهی انحصاری قدرتهای مستکبر وجود دارد.
امروزه بزرگترین دشمن نظام انقلابی اسلامی، لیبرالیسم غربی است. این نظام خودستا -که در دولتهای غربی متبلور شده است- با توجه به مبانی مادیگرایانه و اعتقاد به توجیه وسیله توسط هدف، از هر روشی بهره میگیرد و تکیه بر روشهای انقلابی توسط دولتهای دیگر، با منافعش ناسازگار است؛ زیرا هرجایی که انقلاب یا تحول انقلابی رخ میدهد، در واقع این دولتهای غربی هستند که بخشی از داشتهها، نفوذ و هستی خود را از دست میدهند و مدام از نظریهی دولت غیرانقلابی –رفرم– استفاده و روشهای انقلابی را تخطئه میکند.
آنچه برای تداوم منافع دولتهای غربی خوب است، توجه به رفرم و نه روشهای انقلابی در دولتهای دیگر است. بنابراین، آنها سعی میکنند با جهانیکردن علوم انسانیِ اجتماعی و رفتاری غربی و توصیه به بهرهگیری دولتها از نظریههای مرسوم غرب، دولتها را از حرکتهای اصولی و مبتنی بر آرمانهای ملی دور کنند و توسعه بر مبنای ایدههای غربی و مادیگرایی را به آنها تحمیل کنند.
از نظرگاه این نظریهها، اتخاذ روشهای انقلابی و مبتنی بر اصول و معیارهای غیرغربی ممنوع است، زیرا این روشها باعث کسب استقلال و ارتقای آرمانها و ارزشها شده و این امر بهمعنی محدودکردن حیطهی منافع قدرتهای غربی است. آنچه برای این قدرتها در درجهی اوّل اهمیت دارد، ادامهی سلطه بر منابع دولتهای دیگر، حفظ بازارهای اقتصادی خود و دریافت منابع ارزان قیمت اقتصادی (مانند انرژی) و نیز ادامهی سلطه بر نهادهای سیاسی بینالمللی مانند سازمان ملل متحد و نهادهای مالی بینالمللی مانند بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول است، درحالیکه رشد واقعی دولتهای دیگر و طرح آرمانهای عدالتطلبانه توسط آنها از جمله عدالت اقتصادی، علمی و فناوری و سیادت و سروری آنان را در جهان پایان میدهد و با افزایش چالشگران بینالمللی، آیندهشان را تیرهوتاریک میکند.
آنها در واقع خواهان ارتجاع و بازگشت، یعنی از دستدادن یافتهها و دستاوردها توسط رقبا و بهرهگیری رقبا از روشهای غیرانقلابی با بازی در زمین دشمن و همراهی با آنان و عدم بهرهگیری از بسیج امکانات و نیروها برای دستیابی به اهداف هستند.
بهطور خلاصه، اگر دولتها خواستار دستیابی به تحول در راستای آرمانها و اصول و معتقدات خود هستند، این تحول امکانپذیر است و راه آن، عدم اعتماد به نسخههای دولتهای غربی یا نخبگان غربگراست. این تحول از مسیر حرکت انقلابی و راهبردهای مرتبط با آن میگذرد و سایر روشها عملاً به ارتجاع میانجامد، زیرا دشمن یا رقیب با بهرهگیری از تمام وسایل در دسترس مانع موفقیت آنها میشود. اعتماد به غرب، روشهای غربی و نظریههای غربی و نیز اعتماد بهظاهر فریبکارانهی غرب برای کشوری که خواهان پیشرفت همهجانبه است، جز ویرانگری، وقتکشی و عقبگرد نتیجهی دیگری دربر ندارد.
منبع: khamenei.ir
پاسخ از آقای دکتر مصطفی ملکوتیان، دانشیار علوم سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران:
ارتجاع بهمعنی بازگشت به وضع پیشین است، درحالیکه تحول بهمعنی تغییر بنیادی و تحول انقلابی بهمعنی تغییرات بنیادی و اساسی به روش انقلابی است. تحول انقلابی نوعی از تحول است که از تدریج و حرکت بطئی و کند بهدور است و حرکتی جهشی و سریع بهسمت اهداف ازپیشتعیینشده است. رهبر انقلاب مقصود و هدف تحول را حفظ و تقویت اصول و خطوط اساسی انقلاب که با نوآوری در شیوهها و روشها همراه است، معرفی کردند.
تحول انقلابی اسلامی با این موارد و مفاهیم همراه است:
۱. برخورداری از یک مجموعهی دولتی و کارگزاران معتقدِ شایسته؛۲. برخورداری از اهداف عالی در زمینههای مختلف (سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و علمی)؛
۳. اعتقاد به توان نیروهای جوان و مؤمن انقلابی در پیشبُرد تحول؛
۴. داشتن برنامهی تحول (راهبردهای هدفدار و زماندار با تأکید به مدیریت جهادی و انقلابی؛
۵. شناخت امکانات و نقاط آسیبپذیر دشمن؛
۶. بسیج همهی امکانات مادی، معنوی و نیروهای انسانی مرتبط.
در حقیقت، تحقق تحول انقلابی در نظام انقلابی ممکن است، زیرا عوامل مختلف از جمله کارگزاران که در دستیابی به اهداف نقش مهمی دارند، باید به حقانیت آنها اعتقاد داشته باشند. نظام انقلابی اسلامی نظامی است که اهداف، قوانین و کارگزاران آن منتج از آرمانهای اسلامی و با آنها همراه باشد.
رهبر معظم انقلاب در موضوع هدف تحول میفرمایند: «تحوّل بایستی ما را به وضع اَحسن برساند»؛ یعنی به تقویت خطوط اساسی انقلاب و روانشدن مسیر حرکت بهسمت آرمانهای اساسی مانند عدالت، استقلال، آزادی و اسلامیشدن جامعه. در درون این آرمانهای اساسی و کلان، برخی آرمانهای خرد مانند پیشرفت علمی، خودکفایی اقتصادی، اقتدار در سیاست خارجی و بیرون نگهداشتن کشور از شبکهی انحصاری قدرتهای مستکبر وجود دارد.
امروزه بزرگترین دشمن نظام انقلابی اسلامی، لیبرالیسم غربی است. این نظام خودستا -که در دولتهای غربی متبلور شده است- با توجه به مبانی مادیگرایانه و اعتقاد به توجیه وسیله توسط هدف، از هر روشی بهره میگیرد و تکیه بر روشهای انقلابی توسط دولتهای دیگر، با منافعش ناسازگار است؛ زیرا هرجایی که انقلاب یا تحول انقلابی رخ میدهد، در واقع این دولتهای غربی هستند که بخشی از داشتهها، نفوذ و هستی خود را از دست میدهند و مدام از نظریهی دولت غیرانقلابی –رفرم– استفاده و روشهای انقلابی را تخطئه میکند.
آنچه برای تداوم منافع دولتهای غربی خوب است، توجه به رفرم و نه روشهای انقلابی در دولتهای دیگر است. بنابراین، آنها سعی میکنند با جهانیکردن علوم انسانیِ اجتماعی و رفتاری غربی و توصیه به بهرهگیری دولتها از نظریههای مرسوم غرب، دولتها را از حرکتهای اصولی و مبتنی بر آرمانهای ملی دور کنند و توسعه بر مبنای ایدههای غربی و مادیگرایی را به آنها تحمیل کنند.
از نظرگاه این نظریهها، اتخاذ روشهای انقلابی و مبتنی بر اصول و معیارهای غیرغربی ممنوع است، زیرا این روشها باعث کسب استقلال و ارتقای آرمانها و ارزشها شده و این امر بهمعنی محدودکردن حیطهی منافع قدرتهای غربی است. آنچه برای این قدرتها در درجهی اوّل اهمیت دارد، ادامهی سلطه بر منابع دولتهای دیگر، حفظ بازارهای اقتصادی خود و دریافت منابع ارزان قیمت اقتصادی (مانند انرژی) و نیز ادامهی سلطه بر نهادهای سیاسی بینالمللی مانند سازمان ملل متحد و نهادهای مالی بینالمللی مانند بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول است، درحالیکه رشد واقعی دولتهای دیگر و طرح آرمانهای عدالتطلبانه توسط آنها از جمله عدالت اقتصادی، علمی و فناوری و سیادت و سروری آنان را در جهان پایان میدهد و با افزایش چالشگران بینالمللی، آیندهشان را تیرهوتاریک میکند.
آنها در واقع خواهان ارتجاع و بازگشت، یعنی از دستدادن یافتهها و دستاوردها توسط رقبا و بهرهگیری رقبا از روشهای غیرانقلابی با بازی در زمین دشمن و همراهی با آنان و عدم بهرهگیری از بسیج امکانات و نیروها برای دستیابی به اهداف هستند.
بهطور خلاصه، اگر دولتها خواستار دستیابی به تحول در راستای آرمانها و اصول و معتقدات خود هستند، این تحول امکانپذیر است و راه آن، عدم اعتماد به نسخههای دولتهای غربی یا نخبگان غربگراست. این تحول از مسیر حرکت انقلابی و راهبردهای مرتبط با آن میگذرد و سایر روشها عملاً به ارتجاع میانجامد، زیرا دشمن یا رقیب با بهرهگیری از تمام وسایل در دسترس مانع موفقیت آنها میشود. اعتماد به غرب، روشهای غربی و نظریههای غربی و نیز اعتماد بهظاهر فریبکارانهی غرب برای کشوری که خواهان پیشرفت همهجانبه است، جز ویرانگری، وقتکشی و عقبگرد نتیجهی دیگری دربر ندارد.
منبع: khamenei.ir