علت اقبال مردم عراق به مختار و عدم گرایش به زبیریان
پرسش :
چرا مردم عراق از دعوت مختار برای قیام استقبال کردند و نسبت به آل زبیر بی تفاوت بودند؟
پاسخ :
در سال شصت و شش هجرى «مختار بن ابى عبید ثقفى» در عراق قیام کرد تا انتقام خون حسین(علیه السلام) را از قاتلان آن حضرت بگیرد.
مختار پس از ورود «مسلم بن عقیل» به کوفه، با او همکاى مى کرد، ولى همزمان با گرفتارى و شهادت مسلم، توسط عبید الله بن زیاد دستگیر و زندانى شد. او پس از حادثه عاشورا به وساطت «عبد الله بن عمر» (شوهر خواهرش) نزد یزید، از زندان آزاد گردید و چون در آن ایام «عبد الله بن زبیر» در مکه قیام کرده خود را خلیفه مسلمانان معرفى مى کرد، مختار رهسپار مکه شد و به همکارى با عبدالله بن زبیر پرداخت.
در سال شصت و چهار هجرى، پنج ماه پس از مرگ یزید، مختار چون آمادگى مردم عراق را جهت قیام و انقلاب بر ضد بنى امیه و بى میلى آنها را نسبت به حکومت عبدالله بن زبیر شنید، رهسپار کوفه گردید و فعالیت خود را آغاز کرد.(1)
براى آنکه بدانیم چرا مردم عراق ابتدائاً به ابن زبیر پیوستند و سپس دعوت مختار را پذیرفته و بر ضد او قیام کردند، باید توجه داشته باشیم که جامعه آن روز عراق خواستار دو چیز بود:
1 - اصلاحات اجتماعى و حمایت از موالى (مسلمانان غیر عرب که در حکومت بنى امیه مورد ستم واقع شده بودند)؛
2 - گرفتن انتقام خون بنى هاشم از امویان.
به امید تأمین این دو خواسته بود که جامعه عراق با ابن زبیر بیعت کرد؛ زیرا وى، هم دشمن امویان بود و هم تظاهر به صلاح و زهد و بى اعتنایى به دنیا مى کرد، ولى عملاً ثابت شد که حکومت ابن زبیر چندان تفاوتى با حکومت امویان ندارد! درست است که ابن زبیر عراق را از زیر نفوذ و تسلط امویان نجات داد، ولى قاتلان حسین(علیه السلام) و عناصر جنایت کار و خطر ناکى همچون «شمر بن ذى الجوشن»، «شبث بن ربعى» و «عمرو بن حجاج» که در فاجعه عاشورا نقش مهمى داشتند، نه تنها هنوز در کوفه زنده بودند، بلکه از مقریان حکومت بدوند!
پسر زیاد از نظر اجراى عدالت نیز مقصود عراقیان را تأمین نکرد؛ زیرا موالى هنوز هم مثل زمان بنى امیه در محرومیت به سر مى برندند و قدرت و امکانات، همه در دست شیوخ قبائل بود. عدم تأمین خواسته هاى عراقیان باعث شد که مردم از اطراف ابن زبیر پراکنده شده از قیام مختار پشتیبانى کنند.
مختار دعوت خود را وابسته به «محمد بن حنفیه»، فزرند امیر مؤمنان، معرفى کرد و همین مطلب باعث اطمینان مردم به حرکت وى شد. او شعار خود را جمله «یالثارات الحسین»؛ (پیش به سوى انتقام گیرى خون حسین) قرار داد و این موضوع، عراقیان را به تأمین اهداف خویش امیدوار مى کرد.
مختار پس از رسیدن به قدرت، از گروه«موالى» حمایت کرد و گام هایى در جهت تأمین حقوق اجتماعى آنان برداشت. این اقدام مختار، اشراف و بزرگان قبائل عرب را بر ضد وى تحریک کرد. آنان اجتماعاتى به این منظور تشکیل داده توطئه ها کردند و با کمک نیروهاى عبد الله بن زبیر براى جنگ با مختار آماده شدند. در رأس این سران مخالف، قاتلان امام حسین(علیه السلام) قرار داشتند، و همین موضوع کافى بود که انقلابیون را وادار به ایستادگى نموده براى رسیدن به پیروزى مصمم سازد.
مختار، قاتلان امام حسین(علیه السلام) را سخت مورد تعقیب قرار داد و به هلاکت چند تن از سران جنایتکاران را که فرار کرده بودند، ویران کرد. از جمله خانه «محمد بن اشعث» را تخریب کرد و دستور داد با مصالح آن، خانه «حجر بن عدى» شهید و یا جانباز على(علیه السلام) را که توسط زیاد بن ابیه تخریب شده بود، بسازند.(2)
پینوشتها:
(1). ابوالعباس المبرد، الکامل فى اللغه و الأدب، ط 1، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1407 ه.ق، ج 2، ص 112 - 116؛ اخطب خوارزمى، مقتل الحسین، تحقیق و تعلیق شیخ محمد سماوى، قم، منشورات المفید، ج 2، ص 202 به بعد. در آن ایام توابین در کوفه سرگرم آمادگى و جمع آورى نیرو بودند، ولى مختار مى گفت: سلیمان آگاهى لازم را در مسائل جنگى و نظامى ندارد و بزودى شکست خواهد خورد.
(2). ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دار صادر، ج 4، ص 211 – 244.
منبع: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390 ه.ش.
در سال شصت و شش هجرى «مختار بن ابى عبید ثقفى» در عراق قیام کرد تا انتقام خون حسین(علیه السلام) را از قاتلان آن حضرت بگیرد.
مختار پس از ورود «مسلم بن عقیل» به کوفه، با او همکاى مى کرد، ولى همزمان با گرفتارى و شهادت مسلم، توسط عبید الله بن زیاد دستگیر و زندانى شد. او پس از حادثه عاشورا به وساطت «عبد الله بن عمر» (شوهر خواهرش) نزد یزید، از زندان آزاد گردید و چون در آن ایام «عبد الله بن زبیر» در مکه قیام کرده خود را خلیفه مسلمانان معرفى مى کرد، مختار رهسپار مکه شد و به همکارى با عبدالله بن زبیر پرداخت.
در سال شصت و چهار هجرى، پنج ماه پس از مرگ یزید، مختار چون آمادگى مردم عراق را جهت قیام و انقلاب بر ضد بنى امیه و بى میلى آنها را نسبت به حکومت عبدالله بن زبیر شنید، رهسپار کوفه گردید و فعالیت خود را آغاز کرد.(1)
براى آنکه بدانیم چرا مردم عراق ابتدائاً به ابن زبیر پیوستند و سپس دعوت مختار را پذیرفته و بر ضد او قیام کردند، باید توجه داشته باشیم که جامعه آن روز عراق خواستار دو چیز بود:
1 - اصلاحات اجتماعى و حمایت از موالى (مسلمانان غیر عرب که در حکومت بنى امیه مورد ستم واقع شده بودند)؛
2 - گرفتن انتقام خون بنى هاشم از امویان.
به امید تأمین این دو خواسته بود که جامعه عراق با ابن زبیر بیعت کرد؛ زیرا وى، هم دشمن امویان بود و هم تظاهر به صلاح و زهد و بى اعتنایى به دنیا مى کرد، ولى عملاً ثابت شد که حکومت ابن زبیر چندان تفاوتى با حکومت امویان ندارد! درست است که ابن زبیر عراق را از زیر نفوذ و تسلط امویان نجات داد، ولى قاتلان حسین(علیه السلام) و عناصر جنایت کار و خطر ناکى همچون «شمر بن ذى الجوشن»، «شبث بن ربعى» و «عمرو بن حجاج» که در فاجعه عاشورا نقش مهمى داشتند، نه تنها هنوز در کوفه زنده بودند، بلکه از مقریان حکومت بدوند!
پسر زیاد از نظر اجراى عدالت نیز مقصود عراقیان را تأمین نکرد؛ زیرا موالى هنوز هم مثل زمان بنى امیه در محرومیت به سر مى برندند و قدرت و امکانات، همه در دست شیوخ قبائل بود. عدم تأمین خواسته هاى عراقیان باعث شد که مردم از اطراف ابن زبیر پراکنده شده از قیام مختار پشتیبانى کنند.
مختار دعوت خود را وابسته به «محمد بن حنفیه»، فزرند امیر مؤمنان، معرفى کرد و همین مطلب باعث اطمینان مردم به حرکت وى شد. او شعار خود را جمله «یالثارات الحسین»؛ (پیش به سوى انتقام گیرى خون حسین) قرار داد و این موضوع، عراقیان را به تأمین اهداف خویش امیدوار مى کرد.
مختار پس از رسیدن به قدرت، از گروه«موالى» حمایت کرد و گام هایى در جهت تأمین حقوق اجتماعى آنان برداشت. این اقدام مختار، اشراف و بزرگان قبائل عرب را بر ضد وى تحریک کرد. آنان اجتماعاتى به این منظور تشکیل داده توطئه ها کردند و با کمک نیروهاى عبد الله بن زبیر براى جنگ با مختار آماده شدند. در رأس این سران مخالف، قاتلان امام حسین(علیه السلام) قرار داشتند، و همین موضوع کافى بود که انقلابیون را وادار به ایستادگى نموده براى رسیدن به پیروزى مصمم سازد.
مختار، قاتلان امام حسین(علیه السلام) را سخت مورد تعقیب قرار داد و به هلاکت چند تن از سران جنایتکاران را که فرار کرده بودند، ویران کرد. از جمله خانه «محمد بن اشعث» را تخریب کرد و دستور داد با مصالح آن، خانه «حجر بن عدى» شهید و یا جانباز على(علیه السلام) را که توسط زیاد بن ابیه تخریب شده بود، بسازند.(2)
پینوشتها:
(1). ابوالعباس المبرد، الکامل فى اللغه و الأدب، ط 1، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1407 ه.ق، ج 2، ص 112 - 116؛ اخطب خوارزمى، مقتل الحسین، تحقیق و تعلیق شیخ محمد سماوى، قم، منشورات المفید، ج 2، ص 202 به بعد. در آن ایام توابین در کوفه سرگرم آمادگى و جمع آورى نیرو بودند، ولى مختار مى گفت: سلیمان آگاهى لازم را در مسائل جنگى و نظامى ندارد و بزودى شکست خواهد خورد.
(2). ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دار صادر، ج 4، ص 211 – 244.
منبع: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390 ه.ش.