تأکید معصومین به حفظ اسرار خویش
پرسش :
معصومین(علیهم السلام) چگونه مسلمانان را به حفظ اسرار زندگی خویش توصیه می کردند؟
پاسخ :
روایات فراوانى داریم که به مسلمانان توصیه مى کند اسرار زندگى خصوصى خود را حفظ کنند، چرا که افشاى آن گاهى منشأ حسد، کینه توزى و رقابت هاى ناسالم مى گردد و انسان مورد تهاجم افراد تنگ نظر و کینه توز واقع مى شود و مصالح او به خطر مى افتد، که نمونه اى از آن ذیلا از نظر مى گذرد:
1ـ امیرمؤمنان على (علیه السلام) در حدیثى می فرمایند: «سِرُّکَ سُرُورُکَ اِنْ کَتَمْتَهُ وَ اِنْ اَذَعْتَهُ کانَ ثُبُورَکَ»؛
(سرّ تو مایه سرور و خوشحالى تو است به شرط آن که آن را کتمان کنى، و اگر آن را افشا کنى [اى بسا] مایه هلاک تو مى شود).(1)
2ـ آن حضرت در تعبیر دیگر مى فرمایند: «سِرُّکَ اَسیرُکَ فَاِنْ اَفْشَیْتَهُ سِرْتَ اَسیرَهُ»؛
(سرّ تو اسیر تو است اگر آن را افشا کنى تو اسیر او مى شوى).(2)
3ـ هم چنین آن حضرت در حدیث دیگرى می فرمایند: «صَدْرُ الْعاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ»؛
(سینه عاقل صندوق سرّ او است).(3)
4ـ امام صادق (علیه السلام) در حدیثى می فرمایند: «سِرُّکَ مِنْ دَمِکَ فَلا یَجْرِیَنَّ مِنْ غَیْرِ اَوْداجِکَ»؛
(سرّ تو به منزله خون تو است که فقط باید در رگ هاى تو جارى باشد).(4)
5ـ در حدیث پرمعنایى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) نقل شده که مؤمن نمى تواند مؤمن باشد مگر این که سه خصلت در او وجود داشته باشد: سنتى از پروردگار، و سنتى از پیامبر (صلى الله علیه و آله) و سنتى از ولىّ او، سپس مى فرمایند:
«فَسُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ کِتْمانُ سِرِّهِ قالَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ اَحَداً اِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول»؛
(خداوند عالم الغیب است و اسرار غیب را بر کسى فاش نمى کند، مگر براى رسولانى که آنها را [براى حفظ اسرار غیب] پذیرفته است).(5)
سپس سنّت پیامبر (صلى الله علیه و آله) را مدارات با مردم، و سنت ولىّ او را صبر در برابر مشکلات مى شمرد.
حتى در بعضى از روایات توصیه شده که همه اسرار زندگى خصوصى خود را حتى به نزدیکترین دوستان نگویید، چرا که ممکن است روزى ورق برگردد و آن دوست، دشمن تو شده، و به افشاى اسرار و ریختن آبرو بپردازد.
امام صادق (علیه السلام) مى فرمایند: «لا تَطَّلِعْ صَدِیقَکَ مِنْ سِرِّکَ اِلاّ عَلى مالَوْ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ عَدُّوکَ لَمْ یَضُرْکَ، فَاِنَّ الصَّدیقَ قَدْ یَکُونُ عَدُّواً یَوْماً ما»؛
(دوستت را بر آن مقدار از اسرارت آگاه ساز، که اگر دشمنت را از آن آگاه سازى به تو زیانى نرسد، چرا که دوست ممکن است روزى دشمن شود).(6)
پینوشتها:
(1). غرر الحکم و درر الکلم، تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق/ مصحح: رجائى، سید مهدى، دار الکتاب الإسلامی، قم، 1410 ق، چاپ دوم، ص 402، قصار 65.
(2). همان، ص 403، قصار 80.
(3). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق/ مصحح: للصبحی صالح، هجرت، قم، 1414 ق، چاپ اول، ص 469، قصار 6.
(4). أعلام الدین فی صفات المؤمنین، دیلمى، حسن بن محمد، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، قم، 1408 ق، چاپ اول، ص 303؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق/ مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 75، ص 278، باب 23 (مواعظ الصادق جعفر بن محمد و وصایاه و حکمه).
(5). الخصال، ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین، قم، 1362 ش، چاپ اول، ج 1، ص 82؛ عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: لاجوردى، مهدى، نشر جهان، تهران، 1378 ق، چاپ اول، ج 1، ص 256، باب (ما جاء عن الرضا من الأخبار النادرة فی فنون شتى؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق/ مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 72، ص 68، باب 45 (فضل کتمان السر و ذم الإذاعة).
(6). الأمالی، ابن بابویه، محمد بن على، کتابچى، تهران، 1376 ش، چاپ ششم، ص 670، (المجلس الخامس و التسعون)؛ مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، طبرسى، على بن حسن، المکتبة الحیدریة، نجف، 1385 ق/ 1965 م/ 1344 ش، چاپ دوم، ص 323، (الفصل العاشر فی کتمان السر و ما یتصل به)؛ وسائل الشیعه، ج 12، ص 147، باب (کراهة ذهاب الحشمة بین الإخوان بالکلیة و الاسترسال و المبالغة فی الثقة)؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق/ مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 72، ص 71، باب 45 (فضل کتمان السر و ذم الإذاعة).
منبع: اخلاق در قرآن، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازى (دام ظله)، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، 1377 ش.
روایات فراوانى داریم که به مسلمانان توصیه مى کند اسرار زندگى خصوصى خود را حفظ کنند، چرا که افشاى آن گاهى منشأ حسد، کینه توزى و رقابت هاى ناسالم مى گردد و انسان مورد تهاجم افراد تنگ نظر و کینه توز واقع مى شود و مصالح او به خطر مى افتد، که نمونه اى از آن ذیلا از نظر مى گذرد:
1ـ امیرمؤمنان على (علیه السلام) در حدیثى می فرمایند: «سِرُّکَ سُرُورُکَ اِنْ کَتَمْتَهُ وَ اِنْ اَذَعْتَهُ کانَ ثُبُورَکَ»؛
(سرّ تو مایه سرور و خوشحالى تو است به شرط آن که آن را کتمان کنى، و اگر آن را افشا کنى [اى بسا] مایه هلاک تو مى شود).(1)
2ـ آن حضرت در تعبیر دیگر مى فرمایند: «سِرُّکَ اَسیرُکَ فَاِنْ اَفْشَیْتَهُ سِرْتَ اَسیرَهُ»؛
(سرّ تو اسیر تو است اگر آن را افشا کنى تو اسیر او مى شوى).(2)
3ـ هم چنین آن حضرت در حدیث دیگرى می فرمایند: «صَدْرُ الْعاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ»؛
(سینه عاقل صندوق سرّ او است).(3)
4ـ امام صادق (علیه السلام) در حدیثى می فرمایند: «سِرُّکَ مِنْ دَمِکَ فَلا یَجْرِیَنَّ مِنْ غَیْرِ اَوْداجِکَ»؛
(سرّ تو به منزله خون تو است که فقط باید در رگ هاى تو جارى باشد).(4)
5ـ در حدیث پرمعنایى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) نقل شده که مؤمن نمى تواند مؤمن باشد مگر این که سه خصلت در او وجود داشته باشد: سنتى از پروردگار، و سنتى از پیامبر (صلى الله علیه و آله) و سنتى از ولىّ او، سپس مى فرمایند:
«فَسُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ کِتْمانُ سِرِّهِ قالَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ اَحَداً اِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول»؛
(خداوند عالم الغیب است و اسرار غیب را بر کسى فاش نمى کند، مگر براى رسولانى که آنها را [براى حفظ اسرار غیب] پذیرفته است).(5)
سپس سنّت پیامبر (صلى الله علیه و آله) را مدارات با مردم، و سنت ولىّ او را صبر در برابر مشکلات مى شمرد.
حتى در بعضى از روایات توصیه شده که همه اسرار زندگى خصوصى خود را حتى به نزدیکترین دوستان نگویید، چرا که ممکن است روزى ورق برگردد و آن دوست، دشمن تو شده، و به افشاى اسرار و ریختن آبرو بپردازد.
امام صادق (علیه السلام) مى فرمایند: «لا تَطَّلِعْ صَدِیقَکَ مِنْ سِرِّکَ اِلاّ عَلى مالَوْ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ عَدُّوکَ لَمْ یَضُرْکَ، فَاِنَّ الصَّدیقَ قَدْ یَکُونُ عَدُّواً یَوْماً ما»؛
(دوستت را بر آن مقدار از اسرارت آگاه ساز، که اگر دشمنت را از آن آگاه سازى به تو زیانى نرسد، چرا که دوست ممکن است روزى دشمن شود).(6)
پینوشتها:
(1). غرر الحکم و درر الکلم، تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق/ مصحح: رجائى، سید مهدى، دار الکتاب الإسلامی، قم، 1410 ق، چاپ دوم، ص 402، قصار 65.
(2). همان، ص 403، قصار 80.
(3). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق/ مصحح: للصبحی صالح، هجرت، قم، 1414 ق، چاپ اول، ص 469، قصار 6.
(4). أعلام الدین فی صفات المؤمنین، دیلمى، حسن بن محمد، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، قم، 1408 ق، چاپ اول، ص 303؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق/ مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 75، ص 278، باب 23 (مواعظ الصادق جعفر بن محمد و وصایاه و حکمه).
(5). الخصال، ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین، قم، 1362 ش، چاپ اول، ج 1، ص 82؛ عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: لاجوردى، مهدى، نشر جهان، تهران، 1378 ق، چاپ اول، ج 1، ص 256، باب (ما جاء عن الرضا من الأخبار النادرة فی فنون شتى؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق/ مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 72، ص 68، باب 45 (فضل کتمان السر و ذم الإذاعة).
(6). الأمالی، ابن بابویه، محمد بن على، کتابچى، تهران، 1376 ش، چاپ ششم، ص 670، (المجلس الخامس و التسعون)؛ مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، طبرسى، على بن حسن، المکتبة الحیدریة، نجف، 1385 ق/ 1965 م/ 1344 ش، چاپ دوم، ص 323، (الفصل العاشر فی کتمان السر و ما یتصل به)؛ وسائل الشیعه، ج 12، ص 147، باب (کراهة ذهاب الحشمة بین الإخوان بالکلیة و الاسترسال و المبالغة فی الثقة)؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق/ مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 72، ص 71، باب 45 (فضل کتمان السر و ذم الإذاعة).
منبع: اخلاق در قرآن، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازى (دام ظله)، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، 1377 ش.