وجود شفاعت در عالم تکوین
پرسش :
آیا حقیقت شفاعت در عالم تکوین نیز وجود دارد؟
پاسخ :
«شفاعت» عبارت است از کمک نمودن یک موجود قوى به موجود ضعیف تر، تا بتواند به آسانى مراحل رشد خود را با موفقیت طى کند. البته معمولاً این کلمه (شفاعت) در مورد شفاعت از گناهکاران به کار مى رود.
اما مفهوم شفاعت به معنى وسیع تر، تمام عوامل، انگیزه ها و اسباب عالم هستى را شامل مى شود، مثلاً زمین و آب و هوا و نور آفتاب، چهار عامل هستند که دانه گیاه را در رسیدن به مرحله یک درخت یا یک گیاه کامل شفاعت و هدایت مى کند.
اگر شفاعت را به این معنى وسیع بگیریم نتیجه این مى شود که وجود عوامل و اسباب مختلف عالم هستى، هرگز مالکیت مطلقه خداوند را محدود نمى کند و چیزى از آن نمى کاهد؛ زیرا تأثیر همه این اسباب به فرمان او است و در حقیقت نشانه اى از قیومیت و مالکیت او مى باشد.
اما بعضى چنین مى پندارند که عنوان «شفاعت» در مفاهیم مذهبى، شبیه یک نوع توصیه بى دلیل اجتماعى و به اصطلاح «پارتى بازى» است و مفهوم آن این است که: افراد آنچه مى توانند گناه کنند، هنگامى که از فرق تا قدم آلوده شدند، دست به دامن شفیعى زنند و بگویند:
آن دم که مردمان به شفیعى زنند دست
مائیم و دست و دامن اولاد فاطمه(علیها السلام)!
ولى نه این ایراد کنندگان، منطق دین را در مسأله شفاعت در یافته اند و نه آن دسته از گنهکاران جسور و بى پروا؛ زیرا «شفاعت» که به وسیله بندگان خاص خدا انجام مى گیرد، همانند «شفاعت تکوینى» است که به وسیله عوامل طبیعى صورت مى گیرد.
یعنى همان طور که اگر در درون یک دانه گیاه عامل حیات و سلول زنده وجود نداشته باشد، تابش هزاران سال آفتاب و یا وزش نسیم و ریزش قطرات حیاتبخش باران هیچگونه تأثیرى در نمو و رشد آن نخواهد کرد، شفاعت اولیاى خدا نیز براى افراد نالایق بى اثر است، یعنى، اصولاً آنها براى این گونه اشخاص شفاعتى نخواهند داشت.
«شفاعت» نیازمند به یک نوع ارتباط معنوى میان شفاعت کننده و شفاعت شونده است و به این ترتیب، کسى که امید شفاعت را دارد موظف است در این جهان ارتباط معنوى با شخصى که انتظار دارد از او شفاعت کند، بر قرار سازد و این ارتباط در حقیقت یک نوع وسیله تربیت براى شفاعت شونده خواهد بود، که او را به افکار و اعمال و مکتب شخص «شفاعت کننده» نزدیک مى کند و در نتیجه شایسته شفاعت مى شود.
به این ترتیب، شفاعت یک عامل تربیت است نه یک وسیله پارتى بازى و فرار از زیر بار مسئولیت، و از اینجا روشن مى شود شفاعت تغییرى در اراده پروردگار نسبت به گناهکار نمى دهد، بلکه این گناهکار است که با ارتباط معنوى با شفاعت کننده، نوعى تکامل و پرورش مى یابد و به سرحدّى مى رسد که شایسته عفو خدا مى گردد.
منبع: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهل و هفتم، ج 2، ص 317.
«شفاعت» عبارت است از کمک نمودن یک موجود قوى به موجود ضعیف تر، تا بتواند به آسانى مراحل رشد خود را با موفقیت طى کند. البته معمولاً این کلمه (شفاعت) در مورد شفاعت از گناهکاران به کار مى رود.
اما مفهوم شفاعت به معنى وسیع تر، تمام عوامل، انگیزه ها و اسباب عالم هستى را شامل مى شود، مثلاً زمین و آب و هوا و نور آفتاب، چهار عامل هستند که دانه گیاه را در رسیدن به مرحله یک درخت یا یک گیاه کامل شفاعت و هدایت مى کند.
اگر شفاعت را به این معنى وسیع بگیریم نتیجه این مى شود که وجود عوامل و اسباب مختلف عالم هستى، هرگز مالکیت مطلقه خداوند را محدود نمى کند و چیزى از آن نمى کاهد؛ زیرا تأثیر همه این اسباب به فرمان او است و در حقیقت نشانه اى از قیومیت و مالکیت او مى باشد.
اما بعضى چنین مى پندارند که عنوان «شفاعت» در مفاهیم مذهبى، شبیه یک نوع توصیه بى دلیل اجتماعى و به اصطلاح «پارتى بازى» است و مفهوم آن این است که: افراد آنچه مى توانند گناه کنند، هنگامى که از فرق تا قدم آلوده شدند، دست به دامن شفیعى زنند و بگویند:
آن دم که مردمان به شفیعى زنند دست
مائیم و دست و دامن اولاد فاطمه(علیها السلام)!
ولى نه این ایراد کنندگان، منطق دین را در مسأله شفاعت در یافته اند و نه آن دسته از گنهکاران جسور و بى پروا؛ زیرا «شفاعت» که به وسیله بندگان خاص خدا انجام مى گیرد، همانند «شفاعت تکوینى» است که به وسیله عوامل طبیعى صورت مى گیرد.
یعنى همان طور که اگر در درون یک دانه گیاه عامل حیات و سلول زنده وجود نداشته باشد، تابش هزاران سال آفتاب و یا وزش نسیم و ریزش قطرات حیاتبخش باران هیچگونه تأثیرى در نمو و رشد آن نخواهد کرد، شفاعت اولیاى خدا نیز براى افراد نالایق بى اثر است، یعنى، اصولاً آنها براى این گونه اشخاص شفاعتى نخواهند داشت.
«شفاعت» نیازمند به یک نوع ارتباط معنوى میان شفاعت کننده و شفاعت شونده است و به این ترتیب، کسى که امید شفاعت را دارد موظف است در این جهان ارتباط معنوى با شخصى که انتظار دارد از او شفاعت کند، بر قرار سازد و این ارتباط در حقیقت یک نوع وسیله تربیت براى شفاعت شونده خواهد بود، که او را به افکار و اعمال و مکتب شخص «شفاعت کننده» نزدیک مى کند و در نتیجه شایسته شفاعت مى شود.
به این ترتیب، شفاعت یک عامل تربیت است نه یک وسیله پارتى بازى و فرار از زیر بار مسئولیت، و از اینجا روشن مى شود شفاعت تغییرى در اراده پروردگار نسبت به گناهکار نمى دهد، بلکه این گناهکار است که با ارتباط معنوى با شفاعت کننده، نوعى تکامل و پرورش مى یابد و به سرحدّى مى رسد که شایسته عفو خدا مى گردد.
منبع: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهل و هفتم، ج 2، ص 317.