چهارشنبه، 31 شهريور 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

اهمیت قرآن از زبان امام علی علیه السلام

پرسش :

امام علی علیه السلام در خطبه 156 نهج البلاغه، درباره اهمیت قرآن چه فرموده است؟


پاسخ :
امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه 156 «نهج البلاغه» به سراغ اهمّیّت «قرآن مجید» مى رود و با تعبیرات زنده و تشبیهات پر معنا، اهمّیّت «قرآن» را ضمن یازده جمله [که هر یک اشاره به یکى از ویژگى هاى قرآن است] گوشزد مى کند؛ در آغاز مى فرماید: (کتاب خدا را محکم بگیرید؛ چرا که رشته اى است مستحکم و نورى است آشکار)؛ «وَ عَلَیْکُمْ بِکِتَابِ اللهِ، فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِینُ، وَ النُّورُ الْمُبِینُ».

انسان ها قبل از پذیرش تعلیم و تربیت، گویى در چاه طبیعت گرفتارند و براى نجات از آن باید به رشته اى چنگ زنند و خود را نجات دهند. این رشته باید محکم باشد که در وسط راه آنان را رها نسازد؛ لذا از «قرآن» به «الحبل المتین» یاد شده که وسیله نجات انسان هاست و با توجه به اینکه پیمودن راه در ظلمات، سبب گمراهى و سقوط در پرتگاه هاست، «قرآن» تشبیه به نور آشکارى شده که انسان را تا رسیدن به سرمنزل مقصود بدرقه مى کند.

در سوّمین و چهارمین ویژگى مى فرماید: (قرآن شفابخش و پر منفعت و سیراب کننده و فرو نشاننده عطش [تشنگانِ حقّ] است)؛ «وَ الشِّفَاءُ النَّافِعُ، وَ الرِّیُّ(1) النَّاقِعُ(2)».

صفات نکوهیده و رذایل اخلاقى، چه آنها که به فرد باز مى گردد و چه آنها که مربوط به جمعیّت است، همچون بیمارى هاى جانکاه و گاه کشنده است که داروى آن در جاى جاى «قرآن مجید» آمده است و از آنجا که مهم ترین عامل حیات، آب است در حیات معنوى انسان نیز «قرآن مجید» نقش آب را ایفا مى کند، لذا امام(علیه السلام) آن را وسیله سیراب شدن تشنگان حقّ، شمرده است.

در پنجمین و ششمین وصف مى فرماید: (قرآن، حافظ تمسّک جویان و سبب نجات کسانى است که به دامنش چنگ مى زنند)؛ «وَ الْعِصْمَةُ لِلْمُتَمَسِّکِ، وَ النَّجَاةُ لِلْمُتَعَلِّقِ». انسان در مسیر خود به سوى سعادت جاویدان، گاه لغزش هایى دارد و باید چیزى باشد که او را در لغزش ها حفظ کند تا سقوط نکند و پرتگاه هایى در پیش دارد که براى نجات از خطر آنها باید به جایى وابسته باشد.

در هفتمین و هشتمین ویژگى مى فرماید: (کژى در آن راه ندارد تا آن را راست کنند و هرگز خطا نمى کند تا به راه حقّش بازگردانند)؛ «لَا یَعْوَجُّ فَیُقَامَ، وَ لَا یَزِیغُ فَیُسْتَعْتَبَ(3)». به یقین، کلام خدا که متّکى بر علم بى پایان پروردگار است هیچ گونه خلاف و انحراف و اشتباه و خطا در آن راه ندارد؛ چرا که خطا را کسى مى کند که علمش محدود و قدرتش ناچیز باشد؛ نه آن کس که علم و قدرت بى پایان دارد و مى دانیم یکى از نشانه هاى اعجاز «قرآن»، عدم وجود اختلاف و تضادّ و خطا در آن است: «وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافاً کَثِیراً».(4) در سوره کهف نیز مى خوانیم: «اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِى أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَّهُ عِوَجاً»(5)؛ (حمد، مخصوص خدایى است که این کتاب [آسمانى] را بر بنده [برگزیده] اش نازل کرد و هیچ گونه کژى در آن قرار نداد).

و در نهمین ویژگى مى فرماید: (خواندن و شنیدن مکرّرش موجب کهنگى آن نمى گردد)؛ «وَ لَا تُخْلِقُهُ کَثْرَةُ الرَّدِّ، وَ وُلُوجُ السَّمْعِ».

آرى! مسلّماً هر قدر آن را بخوانند و تکرار کنند باز هم روح پرور و شیرین تر و دلپذیرتر است؛ چرا؟؛ زیرا «قرآن»، کلام خداست و کلام او همچون ذاتش نامتناهى است و هر چه در آن تدبّر شود حقایق تازه اى کشف مى شود و با پیشرفت علم و دانش بشرى ابعاد تازه اى از آن آشکار مى گردد و همان گونه که در حدیث معروف پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: «لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ»(6)؛ (شگفتى هاى آن به شماره در نمى آید و نوآورى هایش به کهنگى نمى گراید)، و یا آن گونه که در حدیث معروف امام رضا(علیه السلام) بیان شده است، در پاسخ این سؤال که چرا «قرآن» بر اثر فزونى انتشار و تکرار تلاوت کهنه نمى شود؛ بلکه هر روز شاداب تر است؟ می فرماید: «این به سبب آن است که خداوند آن را براى زمان معینى یا گروه خاصى قرار نداده؛ به همین دلیل در هر زمان تازه است و تا دامنه قیامت، نزد هر قومى با طراوت و شاداب مى باشد».(7)

و سرانجام در دهمین و یازدهمین ویژگى مى فرماید: (آن کس که با قرآن سخن بگوید، راست مى گوید، و آن کس که به آن عمل کند پیشى مى گیرد)؛ «مَنْ قَالَ بِهِ صَدَقَ، وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَقَ». اشاره به اینکه «قرآن»، معیار حقّ و باطل و پیروزى و شکست است. آنها که هماهنگ با «قرآن»، سخن مى گویند، گفتارشان عین حقیقت است و آنها که هماهنگ با آن عمل مى کنند پیروزند. محتواى «قرآن»، عین واقعیت است و راه هایى که ارائه داده به سر منزل سعادت مى رسد؛ چرا که در کلام خدا هیچ خطایى نیست؛ به همین دلیل هماهنگى با آن در گفتار و کردار، انسان را به حقیقت مى رساند.

پی‌نوشت‌ها:
(1). «رىّ» به معناى سیراب شدن است.
(2). «ناقع» از ماده «نقع» (بر وزن نفع) در اصل به معناى فرو رفتنِ آب است و در اینجا به معناى سیراب شدنِ کامل است؛ به گونه اى که تشنگى کاملا فرو نشیند.
(3). «یستعتب» از ماده «عتب» (بر وزن ثبت) در اصل به معناى ناراحتى درونى است و هنگامى که به باب استفعال مى رود، به معناى جلب رضایت و خشنودى طرف است؛ گویا از طرف مقابل تقاضاى عتاب و سرزنش مى کند تا راحتى درونى اش فرو نشیند و به راه حق بازگردد.
(4). سوره نساء، آیه 82.
(5). سوره کهف، آیه 1.
(6). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ‏ ‏1407 قمری، چاپ: چهارم، ج ‏2، ص 599، (کتاب فضل القرآن).
(7). عیون أخبار الرضا(علیه السلام)‏، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى‏، نشر جهان‏، تهران،‏ 1378 قمری‏، چاپ: اول‏، ج ‏2، ص 87، ص 32، (باب فی ذکر ما جاء عن الرضا(ع) من العلل).

منبع: پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)‏، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، 1386 شمسی‏، چاپ: اول‏، ج 6، ص 145.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.