چهارشنبه، 31 شهريور 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

دیدگاه قرآن در مورد رویت خداوند

پرسش :

قرآن کریم در مورد رویت خداوند چه نظری ارائه داده است؟


پاسخ :
خداوند در سوره «انعام» با صراحت مى فرماید: (چشمها او را نمى بینند؛ ولى او همه چشمها را مى بیند)؛ «لاتُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ». سپس مى افزاید: (و او بخشنده [نعمت ها] و با خبر از دقایق امور و آگاه [از همه چیز] است)؛ «وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ». به این ترتیب آیه فوق هرگونه امکان رؤیت را در مورد خداوند چه در این جهان و چه در جهان دیگر نفى مى کند. بدیهى است منظور از ندیدن چشم ندیدن انسان ها به وسیله چشم است و نیز روشن است که ذکر «ابصار» به صورت جمع به خاطر تعمیم و فراگیرى است که هرگونه چشم را با هر قدرت دیدى، شامل مى گردد.

برخی از آیات سوره «اعراف» نیز ناظر به داستان معروف بنى اسرائیل است که با اصرار تمام از موسى(علیه السلام) خواستند خدا را به آنها نشان دهد و موسى(علیه السلام) به فرمان خدا آنها را به کوه طور برد تا جواب تقاضاى خود را بگیرند و در آنجا حادثه عجیبى روی داد که همه حقایق مربوط به این مطلب در آن جمع بود.

قرآن مى فرماید: (و هنگامى که موسى به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم)؛ «وَ لَمّا جاءَ مُوسى لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَیْکَ». در اینجا این پاسخ واضح و روشن را از پروردگارش شنید که: (گفت: هرگز مرا نخواهى دید؛ ولى به کوه بنگر، اگر [تاب بیاورد که] در جاى خود ثابت بماند، مرا خواهى دید)؛ «قالَ لَنْ تَرانی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانی». موسى(علیه السلام) و هفتاد نفر از نمایندگان بنى اسرائیل که همراه او بودند چشم هاى خود را به کوه دوختند و به آن خیره شدند؛ ناگهان خداوند جلوه اى بر کوه کرد: (امّا هنگامى که پروردگارش بر کوه تجلى نمود، آن را همسان خاک قرار داد)؛ «فَلَمّا تَجَلّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً». (و موسى مدهوش به زمین افتاد)؛ «وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً». نمایندگان بنى اسرائیل نیز همه بر خاک افتادند. (چون به هوش آمد، عرض کرد: خداوندا! منزّهى تو [از این که با چشم تو را ببینم!] من به سوى تو بازگشتم و من نخستین مؤمنانم)؛ «فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنینَ».

قرآن در سوره «نساء» از قول خداوند این تقاضاى بنى اسرائیل را که به موسى(علیه السلام) گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان ده، یک گناه بزرگ و ظلم فاحش مى شمرد؛ گناهى که به دنبال آن مجازات الهى دامانشان را گرفت، لذا مى فرماید: (اهل کتاب از تو مى خواهند کتابى از آسمان [یکجا] بر آنها نازل کنى؛ [در حالى که این یک بهانه است] آنها از موسى، بزرگتر از این را خواستند و گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان ده! و بخاطر ظلم و ستمشان، صاعقه آنها را فرا گرفت)؛ «یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ أَنْ‌تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَکْبَرَ مِنْ ذالِکَ فَقالُوا أَرِنَا اللهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصّاعِقَةُ».

مگر یهود چه ظلم و ستمى در این باره مرتکب شده بودند؟ آیا جز این بود که خداوند بزرگ را تا سرحد یک موجود جسمانى مادّى تنزّل داده و تقاضاى مشاهده او را داشتند و به خاطر همین اسائه ادب به پیشگاه خداوند، با صاعقه رو به رو شدند، تا هم مجازاتى براى آنها باشد و هم درس عبرتى، تا بدانند وقتى یاراى مشاهده این مخلوق کوچک خداوند را که در مقیاس عالم هستى جرقّه ضعیفى بیش نیست ندارند؛ چگونه مى خواهند آفریدگار خورشید و ماه و ستارگان و عالم هستى را ببینند؟! این مطلبى است که هرکس با ذهن خالى و بدون پیش داورى آیه را مطالعه و بررسى کند به آن مى رسد و این که در بعضى از کلمات اشاعره آمده است، که توبیخ و مجازات آنها به خاطر این بوده که چرا چنین چیزى را در دنیا از خدا خواسته اند با این که جاى مشاهده او قیامت است، سخن دقیقی نیست؛(1) زیرا تفاوت دنیا و آخرت در این گونه موارد مطلبى نیست که در خور توبیخ و مجازات باشد. آری لحن آیه نشان مى دهد که آنها مرتکب اسائه ادب فوق العاده نسبت به ساحت قدس الهى شده بودند و این، فقط از این جهت است که صفتى را که لایق ذات او نبوده و مخصوص ممکنات است به او نسبت داده و راه شرک را پیش گرفته بودند.

علاوه بر این، در سوره «فرقان» باز کسانى را که تقاضاى رؤیت خداوند داشتند شدیداً مورد ملامت و سرزنش قرار داده؛ و مى فرماید: (و کسانى که ایمان به لقاى ما [و روز رستاخیز] ندارند گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و یا پروردگارمان را با چشم نمى بینیم؟!)؛ «وَ قالَ الَّذِینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا». سپس مى افزاید: (آنها تکبّر ورزیدند و طغیان بزرگى کردند!)؛ «لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْ عُتُوّاً کَبِیراً».

آنها در حقیقت یکى از این دو تقاضا را داشتند: نزول فرشتگان یا رؤیت پروردگار! منظور از نزول فرشتگان این بوده است که فرشته وحى به جاى پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مستقیماً بر آنها نازل شود، یا به عنوان گواهى و شهادت بر صدق پیامبر(صلى الله علیه وآله) نزد آنها آید! پاسخ قرآن نیز در دو بخش ذکر شده که به نظر مى رسد بخش اول ناظر به تقاضاى نزول ملائکة است، مى فرماید: «آنها گرفتار تکبر شدند که چنین تقاضایى را داشتند». بخش دوم مربوط به تقاضاى رویت پروردگار است که مى فرماید: «آنها طغیان بزرگى کردند» چه طغیانى از این بزرگتر که ذات بى مثال حق را همردیف اجسام مادى و موجودات امکانى قرار دهند و او را گرفتار زمان و مکان و عوارض جسمانى بدانند. لحن این آیه نیز به خوبى گواهى بر عدم رؤیت پروردگار مى دهد؛ زیرا اگر چنین چیزى ممکن بود آنها تقاضاى خلافى نداشتند.

از مجموع آیات فوق به خوبى استفاده مى شود که رؤیت خداوند به هیچ وجه ممکن نیست و برخلاف پندار بعضى که مى گویند این آیات تنها ناظر به دنیا است و آخرت را شامل نمى شود، آیات مزبور، مفهوم وسیع و گسترده اى دارد که همه را شامل مى شود؛ بلکه لحن آن دلالت بر محال بودن این امر دارد و چیزى که محال است دنیا و آخرت در آن یکسان مى باشد.

پی نوشت:
(1). مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 ق، چاپ سوم، ج ‏3، ص 520، سوره بقره، آیات 55 الى 56.

منبع: پیام قرآن‏، مکارم شیرازى، ناصر، با همکاری جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، 1386 ش‏، چاپ نهم، ج 4، ص 246.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.