منظور از واژه «تقوی» در قرآن کریم
پرسش :
منظور از واژه «تقوی» در قرآن کریم چیست؟
پاسخ :
در بسیاری از آیات قرآن به «تقوی» سفارش شده است؛ از جمله در آیه 29 سوره «انفال» می خوانیم:
«یا ایُّها الَّذِیْنَ آمَنُوا انْ تَتَّقُوا اللَّه یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»؛
(اى کسانى که ایمان آورده اید. اگر از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید براى شما «فرقان» [وسیله جدایى حق از باطل] قرار مى دهد).
و در آیه 282 سوره «بقره» می خوانیم: «وَاتَّقُوا اللَّه وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّه وَاللَّه بکُلِّ شَىْءٍ عَلِیْمٌ»؛
(و از خدا بپرهیزید و خداوند به شما تعلیم مى دهد و خداوند به همه چیز داناست) و ... .
«تَقْوى» در اصل از مادّه «وِقایَه» (بر وزن درایه) است؛ و چنانکه راغب در مفردات مى گوید به معناى حفظ کردن چیزى در برابر آفات است. سپس مى افزاید: تقوا به معناى محفوظ داشتن روح و نفس است از آنچه بیم مى رود به آن زیان رساند؛ سپس به خوف و ترس (و پرهیز) نیز تقوا گفته شده است، و در لسان شرع آن را به خویشتن دارى در برابر گناه و محرمات اطلاق مى کنند، و کمال آن به ترک بعضى از مباحات مشکوک است.(1)
سایر ارباب لغت نیز تعبیراتى نزدیک به آنچه در بالا آمد دارند. بعضى آن را به معناى صیانت(2) و بعضى «اتقاءِ» را به معناى امتناع از زشتى ها و هوا و هوس ها(3) تفسیر کرده اند.
جمعى از مفسّران حدیثى از بعضى از صحابه نقل کرده اند که او در مقابل سؤال از حقیقت تقوا گفت: آیا هرگز از راه پرخارى گذشته اید؟ وقتى پاسخ مثبت شنید گفت: در آن حال چه مى کردید؟ آیا دامان خود را جمع نکرده و کوشش براى نجات از خارها نداشتید؟ این همان تقوا است.
آرى در مسیر زندگى و ره سپردن به سوى خداوند خارهاى شهوات و امیال و هوس ها و امیدهاى کاذب و دروغین و لغزش ها فراوان است. اینجا است که انسان باید دائماً مراقب باشد مبادا دامن روح اش به این خارها بچسبد و پاره شود. مبادا نوک خار در پاى جان اش فرو نشیند و مجروح اش سازد. مبادا او را از پیمودن این مسیر باز دارد و به خود مشغول نماید و این نمى شود جز با بیدارى و آگاهى و مراقبت دائم و مستمر. به تعبیر ساده تر: «تقوا» همان پرهیز از آفات تکامل روح، و خویشتن دارى در برابر گناهان و شبهات است، به طورى که به صورت ملکه درآید.
بعضى از مفسّران براى «تقوا» معانى متعدّدى ذکر کرده، و از آیات قرآن براى این معانى شاهد آورده اند که در حقیقت هریک از آنها مصداقى از مصادیق تقوا است. مانند: توبه، طاعت، اخلاص، ایمان (پرستش و توحید).(4)
بعضى نیز گفته اند: حقیقت «تقوا» این است که انسان چیزى را در مقابل آفتى مانع قرار دهد، و همان گونه که انسان به وسیله سپر ضربات دشمن را از وجود خویش دفع مى کند؛ افراد پرهیزگار نیز در زیر سپر اطاعت فرمان خدا، خویش را از عذاب الهى مصون مى دارند.(5)
گاه «تقوا» را به سه مرحله تقسیم کرده اند: تقوا در برابر کفر، تقوا در برابر گناه، و تقوا در مقابل آنچه انسان را از یاد خدا غافل مى کند.(6) ولى روشن است که همه اینها به همان ریشه اى که در آغاز گفته شد باز مى گردد.
پینوشتها:
(1). المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانى، حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان، داود، دارالعلم - الدار الشامیة، دمشق ، بیروت، 1412 قمری، چاپ: اول، ص 881، مادّه «وقى».
(2). لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، 1414 قمری، چاپ: سوم، ج 15، ص 41، همان ماده.
(3). مجمع البحرین، طریحى، فخر الدین، تحقیق: سید احمد حسین، کتابفروشى مرتضوى، تهران، 1375 شمسی، چاپ: سوم، ج 1، ص 449، باب ما أوله الواو همان ماده (باید توجّه داشت که اصل واژه «تقوا»، «وَقَوْى» بوده که بعداً واو آن به تاء تبدیل شده. چنانکه خلیل بن احمد در کتاب العین آورده است).
(4). وجوه القرآن، صفحه 55 ؛ مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 قمری، چاپ: سوم، ج 2، ص267، سورة بقرة، آیة 2.
(5). تفسیر روح البیان، حقى بروسوى، اسماعیل، دارالفکر، بیروت، بى تا، ج 1، ص 30 و 31، سورة بقرة، آیة 2.
(6). همان.
منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 شمسی، چاپ: نهم، ج 1، ص 416.
در بسیاری از آیات قرآن به «تقوی» سفارش شده است؛ از جمله در آیه 29 سوره «انفال» می خوانیم:
«یا ایُّها الَّذِیْنَ آمَنُوا انْ تَتَّقُوا اللَّه یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»؛
(اى کسانى که ایمان آورده اید. اگر از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید براى شما «فرقان» [وسیله جدایى حق از باطل] قرار مى دهد).
و در آیه 282 سوره «بقره» می خوانیم: «وَاتَّقُوا اللَّه وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّه وَاللَّه بکُلِّ شَىْءٍ عَلِیْمٌ»؛
(و از خدا بپرهیزید و خداوند به شما تعلیم مى دهد و خداوند به همه چیز داناست) و ... .
«تَقْوى» در اصل از مادّه «وِقایَه» (بر وزن درایه) است؛ و چنانکه راغب در مفردات مى گوید به معناى حفظ کردن چیزى در برابر آفات است. سپس مى افزاید: تقوا به معناى محفوظ داشتن روح و نفس است از آنچه بیم مى رود به آن زیان رساند؛ سپس به خوف و ترس (و پرهیز) نیز تقوا گفته شده است، و در لسان شرع آن را به خویشتن دارى در برابر گناه و محرمات اطلاق مى کنند، و کمال آن به ترک بعضى از مباحات مشکوک است.(1)
سایر ارباب لغت نیز تعبیراتى نزدیک به آنچه در بالا آمد دارند. بعضى آن را به معناى صیانت(2) و بعضى «اتقاءِ» را به معناى امتناع از زشتى ها و هوا و هوس ها(3) تفسیر کرده اند.
جمعى از مفسّران حدیثى از بعضى از صحابه نقل کرده اند که او در مقابل سؤال از حقیقت تقوا گفت: آیا هرگز از راه پرخارى گذشته اید؟ وقتى پاسخ مثبت شنید گفت: در آن حال چه مى کردید؟ آیا دامان خود را جمع نکرده و کوشش براى نجات از خارها نداشتید؟ این همان تقوا است.
آرى در مسیر زندگى و ره سپردن به سوى خداوند خارهاى شهوات و امیال و هوس ها و امیدهاى کاذب و دروغین و لغزش ها فراوان است. اینجا است که انسان باید دائماً مراقب باشد مبادا دامن روح اش به این خارها بچسبد و پاره شود. مبادا نوک خار در پاى جان اش فرو نشیند و مجروح اش سازد. مبادا او را از پیمودن این مسیر باز دارد و به خود مشغول نماید و این نمى شود جز با بیدارى و آگاهى و مراقبت دائم و مستمر. به تعبیر ساده تر: «تقوا» همان پرهیز از آفات تکامل روح، و خویشتن دارى در برابر گناهان و شبهات است، به طورى که به صورت ملکه درآید.
بعضى از مفسّران براى «تقوا» معانى متعدّدى ذکر کرده، و از آیات قرآن براى این معانى شاهد آورده اند که در حقیقت هریک از آنها مصداقى از مصادیق تقوا است. مانند: توبه، طاعت، اخلاص، ایمان (پرستش و توحید).(4)
بعضى نیز گفته اند: حقیقت «تقوا» این است که انسان چیزى را در مقابل آفتى مانع قرار دهد، و همان گونه که انسان به وسیله سپر ضربات دشمن را از وجود خویش دفع مى کند؛ افراد پرهیزگار نیز در زیر سپر اطاعت فرمان خدا، خویش را از عذاب الهى مصون مى دارند.(5)
گاه «تقوا» را به سه مرحله تقسیم کرده اند: تقوا در برابر کفر، تقوا در برابر گناه، و تقوا در مقابل آنچه انسان را از یاد خدا غافل مى کند.(6) ولى روشن است که همه اینها به همان ریشه اى که در آغاز گفته شد باز مى گردد.
پینوشتها:
(1). المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانى، حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان، داود، دارالعلم - الدار الشامیة، دمشق ، بیروت، 1412 قمری، چاپ: اول، ص 881، مادّه «وقى».
(2). لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، 1414 قمری، چاپ: سوم، ج 15، ص 41، همان ماده.
(3). مجمع البحرین، طریحى، فخر الدین، تحقیق: سید احمد حسین، کتابفروشى مرتضوى، تهران، 1375 شمسی، چاپ: سوم، ج 1، ص 449، باب ما أوله الواو همان ماده (باید توجّه داشت که اصل واژه «تقوا»، «وَقَوْى» بوده که بعداً واو آن به تاء تبدیل شده. چنانکه خلیل بن احمد در کتاب العین آورده است).
(4). وجوه القرآن، صفحه 55 ؛ مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 قمری، چاپ: سوم، ج 2، ص267، سورة بقرة، آیة 2.
(5). تفسیر روح البیان، حقى بروسوى، اسماعیل، دارالفکر، بیروت، بى تا، ج 1، ص 30 و 31، سورة بقرة، آیة 2.
(6). همان.
منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 شمسی، چاپ: نهم، ج 1، ص 416.