سه‌شنبه، 25 مهر 1402
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

توجه امام زمان علیه السلام به دوستداران خود

پرسش :

توجه امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به دوست‌داران خود چگونه است؟


پاسخ :
امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) واسطه‌ی فیض پروردگار، پدر امت و از پدر هم مهربان‌تر است. او ما را فراموش نمی‌کند: «إنّا غَیرُ مُهمَلینَ لِمراعاتِکُم و لا ناسینَ لِذِکرِکُم».(1)

در رابطه با توجه امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به دو نمونه کلی و جزیی اشاره می‌کنیم:
 

نمونه‌ی اول:

در غدیر خم که پیامبر (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم)، علی بن ابیطالب را به فرمان خدا به امامت منصوب کرد، برخی تعداد حاضران در این مراسم را بالای صد هزار نفر و برخی هم زیر صد هزار نفر گفته‌اند. اگر میانگین صدهزار نفر را در نظر بگیریم و فرض کنیم از هر ده نفر یک نفر به مکه آمده باشد؛ بنابراین جمعیت مسلمانان در آن زمان، حداقل یک میلیون نفر بوده است.

از این یک میلیون نفر، تنها چهار نفر طرفدار علی بن ابیطالب باقی ماندند و بقیه راه دیگری رفتند. پس، به ازای هر یک نفر که رهبری امیرالمؤمنین (علیه‌ السلام) را پذیرفت، 250 هزار نفر رهبری دیگری را پذیرفتند؛ ولی امروز در برابر هر یک نفر شیعه، چهار نفر اهل سنت وجود دارد یعنی یک دویست و پنجاه هزارم به یک چهارم تبدیل شده؛ با وجود این که در طول تاریخ، همیشه جمعیت‌ها، حکومت‌ها، ثروت‌ها و تبلیغات در دست دیگران بوده است.

حال باید دید چه عاملی می‌تواند جمعیت مسلمانان را از یک دویست و پنجاه هزارم به یک چهارم برساند. در نماز، روزه، حج، زکات، قرآن و امثال آن، اهل سنت از ما جلوترند؛ پس این رشد شیعه هیچ راز و تحلیلی جز نفس گرم ولی خدا ندارد و این نقش جلسه‌های مناجات، عزاداری، جشن و سوگواری است که شیعه در سایه‌ی آن‌ها این گونه رشد کرده است و از مهم‌ترین عوامل این رشد، توجه حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به شیعیان است.
 

نمونه‌ی دوم:

شب نیمه شعبانی در مدینه بودم. محل مسکونی ما چند طبقه بود که کاروان‌های متعددی در آن ساکن بودند. به سالن غذاخوری رفتم؛ در هنگام غذا خوردن با خودم گفتم امشب شب نیمه‌ی شعبان است، چه خوب است کاری برای امام زمان (علیه‌ السلام) بکنم.

به فکرم افتاد که بروم به طبقه‌ی همکف که مغازه‌های زیادی داشت و از آن جا لباس و هدایایی خریداری کنم، نزد آشپزها ببرم و به مناسبت نیمه شعبان به آن‌ها عیدی بدهم؛ ولی متوجه شدم که پولم تمام شده است. کمی ناراحت و از خرید هدایا منصرف شدم.

دقایقی گذاشت، شخصی آمد، کنار من نشست و گفت: «اگر آشپزها از شما تشکر کردند، شما چیزی نگویید.»

از او پرسیدم: «دلیل تشکر آشپزها از من چیست؟»

گفت: «من در سالن مشغول غذا خوردن بودم، که ناگهان به دلم الهام شد، بروم مغازه‌های هم کف پیراهن و هدایایی بخرم و به آشپزها هدیه کنم و بگویم که این هدایا را قرائتی به شما داده است؛ زیرا اگر بدانند هدایا از توست، چون مشهور هستی، بیشتر خوشحال می‌شوند تا بدانند که از من است. من به نیابت از شما این کار را کردم؛ پس ممکن است آن‌ها بیایند و از شما تشکر کنند.»

من برای حضرت مهدی (علیه السلام) نیتی کردم و زمانی که معلوم شد پولی در جیب ندارم درست همان زمان به قلب دیگری القا شد و آنچه من می‌خواستم انجام بدهم، او انجام داد. با خود گفتم: « یا حجت بن الحسن! من نه حرفی زدم، نه قدمی برداشتم، نه پولی هزینه کردم؛ اما تو این قدر بزرگواری که حتی این مسأله جزیی را به بهترین شکل بدون هیچ دخالتی از ناحیه‌ی من، انجام دادی.»

برای هر کسی در عمرش اتفاقاتی از این قبیل می‌افتد و انسان متوجه می‌شود که دست غیبی در کار است که ریز مسائل را می‌داند و به آن توجه دارد و از هر جهت حمایت می‌کند.
 
پی‌نوشت:
1. بحارالانوار، ج 53، ص 174
 
منبع‌: جهت نما (چهل پرسش و پاسخ مهدوی)، محسن قرائتی، ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (علیه‌ السلام)، چاپ دوم، تابستان 1393.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
پرسش و پاسخ مرتبط