پرسش :
چگونه اطاعت بنده كه از روي نياز است عبادت خالص است؟
پاسخ :
نخست لازم است اخلاص معنا شود «اخلاص صافي نمودن عمل است از هر خلطي» و اين اعم است از آنكه شوب به رضاي خود داشته باشد، يا شوب به رضاي مخلوقات ديگري.[1] بنابراين معناي اخلاص آن است كه نيت و قصد، از هر نوع آلودگي پاك و صاف باشد.
اكنون كه معناي اخلاص روشن گشت بايد به اين نكته نيز توجه شود كه عبادت و عمل از روي نياز آن گاه خالص است كه نيت و قصد آن نيز خالص و فقط براي خدا باشد ـ زيرا نيّت جان عمل است و همان طوري كه تن آدمي، شريف است به جان آدميت، شرافت عمل آدمي نيز بستگي به جان آن دارد، جان عمل اخلاص است؛ و مردم نيز بايد خداوند را با اخلاص عبادت كنند. قرآن كريم ميفرمايد: «وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ»[2] همه دستور يافتهاند كه خدا را با اخلاص عبادت كنند. زيرا به فرمودة پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ خداوند به ظاهر شما نمينگرد بلكه به نيات و اعمال شما مينگرد.[3]
براساس روايات متواتر از شيعه و سني، كارها وابسته به نيتها است. «لكلّ امرء مانوي» براي هر كس همان است كه آن را قصد كرده است. «لاعمل الابينّة» هيچ عملي بدون نيّت پذيرفته نيست.[4]
به فرمودة حضرت امام خميني(ره): «نيت افضل از عمل است چنانكه گوييم روح افضل از بدن است، و لازم نيايد كه عمل بي نيت صحيح باشد و بدن بيروح، بدن باشد؛ بلكه به تعلق نيّت به عمل؛ و روح به بدن، آن يك عمل و اين يك بدن گردد.»[5]
بايد توجه داشت كه نيت در عبادت آن چنان نقش بالا و مؤثر دارد كه احاديث و روايات اسلامي، به كساني كه عبادت را به طمع پاداش و ثواب انجام ميدهد بعنوان مزدور و اگر بخاطر ترس از عذاب بجا ميآورد، به عنوان بندگان و غلامان معرفي كرده است. تنها عبادت كساني را خالص دانسته كه فقط خداوند را به خاطري كه شايسته عبادت است، مورد عبادت قرار ميدهد.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «عبادت بر سه قسم است: 1. عدهاي خدا را از روي ترس و وحشت عبادت ميكنند. اين عبادت غلامان است؛ 2. دستهاي براي ثواب خدا را ميپرستند اين هم عبادت مزدوران است؛ 3. جمعي خدا را از روي محبت عبادت ميكنند، اين عبادت آزادگان است و بالاترين انواع عبادت است.[6]
امام علي ـ عليه السّلام ـ نيز دربارة اقسام عبادت فرموده است: «گروهي خدا را از روي رغبت در ثواب و پاداش بندگي ميكنند و اين عبادت بازرگانان است. (كه سود و داد و ستد را در نظر دارند) و گروهي خدا را از روي ترس بندگي مينمايند و اين عبادت غلامان است (كه از بيم، فرمان مولائشان را انجام ميدهند.) و گروهي از روي سپاسگذاري خدا را بندگي ميكنند و اين عبادت آزادگان است (كه خدا را با معرفت واخلاص عبادت نموده و نظري ندارند جز آنكه او را شايستة عبادت و بندگي ميدانند.).[7]
باز هم حضرت فرموده: «الهي ما عبدتك خوفاً من عقابك و لا طعماً في ثوابك و لكن وجدتك اهلاً للعبادة فعبدتك.»[8] خدا از هراس دوزخ و طمع بهشت تو را ستايش و عبادت نميكنم بلكه عبادتم براي آن است كه تو را شايسته او و سزاوار پرستش ميدانم و اين عبادت، خالص خواهد بود.
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن كه خواجه خود روش بنده پروري دارد
آويبوري دانشمند معروف انگليسي نيز مطلبي دارد كه همان مضمون روايت را ميرساند و چنين مينويسد: «كسي كه روحش از دوستي خدا لبريز باشد، در ستايش و پرستش او، بياختيار است، خدا را ميپرستد نه به اميد ثواب، و نه از بيم عقاب بلكه فقط براي خدا، كسي كه به اميد ثواب و يا از بيم عقاب، كار خوبي را انجام ميدهد، و از گناهي چشم ميپوشد، نميتواند مغرور باشد و به ديگران زهد بفروشد، چنين كسي را نميتوان در رديف مردان خدا شمرد، تاجري است كه براي سود و زيان خويش كار ميكند و مزدوري است كه به انتظار مزد رنج ميبرد.
گرچه اين هم قابل تمجيد است و يا در نظر گرفتن كساني كه روح خويش را از دود گناه سياه ميكنند و هيچ وقت به پرستش خداوند قيام نمينمايند، ميتوان اشخاص مزدور را كه فقط به ثواب وعقاب توجه دارند، در رديف خوبان به شمار آورد. ولي بدون ترديد چيزي كه موجب نيكوكاري آنها شده فوقالعاده كوچك و ناچيز است؛ چه خوش بود اگر نظر خود را از اين مرحله فراتر ميبرند و خدا را فقط به اين جهت كه سزاوار پرستش است ميپرستيدند... چه خوب است كه ما نيز در راه دين مثل ارباب هنر باشيم و روح خود را از آلايش اغراض مادي بشويم و در پرستش خداوند، منظوري جز تقديس جمال ابدي نداشته باشيم، اين است دين حقيقي كه ميتواند روح ما را به اوج كمال برساند.»[9]
چنانكه ملاحظه كرديد كه در بعضي روايات عبادت آزادگان را ناشي از محبت خدا و در بعضي ناشي از شكر معرفي كرده به واسطة اين است كه هر دو به يك موضوع باز ميگردند، زيرا حقيقت شكر اين است كه نعمت را در مورد خودش مصرف كنند. بنابراين، شكر عبادت به اين است كه آن را براي خداوندي كه شايسته و سزاوار آن است بجا آورند؛ يعني خداوند را به خاطر اينكه خدا است و ذاتاً داراي جميع صفات جمال و جلال است عبادت كنند كه چنين عبادتي خاصلانه خواهد بود.
بنابراين، عبادت خالص و از روي نياز آن است كه با حضور قلب و نيت خالص، خداوند مورد پرستش قرار بگيرد. البته منظور اين نيست كه عبادت بدون حضور قلب و يا بداعي شوق نعمتهاي بهشتي و يا ترس از عذاب خدا، از نظر فقهي باطل است. زيرا مسلم است از اين نظر ضرري به صحت عبادت نميرسد، اما نميتوان انكار كرد كه فقط با كمال عبوديت و خلوص سازش ندارد، پس ممكن است عبادتي كه با حضور قلب نباشد از نظر فقهي صحيح و مجزي باشد اما از جهت پذيرش عمل و تعلق گرفتن ثواب به آن مورد قبول حق نباشد. در هر تقدير عبادتي كه از روي نياز باشد هيچ منافاتي با خالص بودن آن عبادت ندارد چراكه اولاً به دليل فقر و احتياج تام انسان به ذات بينياز، اين خصوصيت نيازمندي تا ابد نه تنها از وجود و ذات آدمي جدا نميگردد بلكه اين احتياج هيچ وقت در سراسر اعمال و افعال و عبادت آدمي منفك نميشود. ثانياً اين نياز انسان به خدا كه منشاء و سبب عبادت ميشود غير از نياز انسان به انسان ديگر است ممكن است در دومي كاري كه براي دوستش انجام ميدهد از روي اخلاص نباشد فقط براي رفع نيازهاي خودش باشد اما نياز انسان به خالق خود از مقولهاي ديگر است و اين نياز به خالق اصلاً خود ميتواند يكي از اجزاء و شرايط اخلاص در عمل باشد.
منابع براي مطالعه بيشتر 1. رسالت اخلاق در تكامل انسان، تأليف مجتبي موسوي لاري، انتشارات جهانآراء از ص168.
2. منشور جاويد، استاد سبحاني، انتشارات توحيد، چاپخانه اسير، چاپ دوم، 68، ج1، از ص65تا41.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . امام خميني، شرح چهل حديث (اربعين حديث) ناشر: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) چاپ بيستم، پايز 78، ص328.
[2] . سورة بينه، آية 4.
[3] . محسن كاشاني، بحجة البيضاء، چاپ دوم، دفتر انتشارات وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج6، ص108.
[4] . حرعاملي، وسايل الشيعه، مؤسسة آلالبيت لاحياء التراث قم، ج1، باب وجوب النبية في العبادات، ص46.
[5] . حضرت امام خميني(ره)، شرح چهل حديث، پيشين، ص332.
[6] . علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه مكارم شيرازي، نشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، چاپ چهارم، زمستان 1367،ج1، ص44.
[7] . فيض الاسلام، شرح نهجالبلاغه، خط طاهر خوشنويس، ص1192،حكمت 229؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، چاپ بيروت، ج41، ص14.
[8] . علامه مجلسي، بحارالانوار، همان.
[9] . لرد آويبوري، در جستجوي خوشبختي، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ص228.
نخست لازم است اخلاص معنا شود «اخلاص صافي نمودن عمل است از هر خلطي» و اين اعم است از آنكه شوب به رضاي خود داشته باشد، يا شوب به رضاي مخلوقات ديگري.[1] بنابراين معناي اخلاص آن است كه نيت و قصد، از هر نوع آلودگي پاك و صاف باشد.
اكنون كه معناي اخلاص روشن گشت بايد به اين نكته نيز توجه شود كه عبادت و عمل از روي نياز آن گاه خالص است كه نيت و قصد آن نيز خالص و فقط براي خدا باشد ـ زيرا نيّت جان عمل است و همان طوري كه تن آدمي، شريف است به جان آدميت، شرافت عمل آدمي نيز بستگي به جان آن دارد، جان عمل اخلاص است؛ و مردم نيز بايد خداوند را با اخلاص عبادت كنند. قرآن كريم ميفرمايد: «وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ»[2] همه دستور يافتهاند كه خدا را با اخلاص عبادت كنند. زيرا به فرمودة پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ خداوند به ظاهر شما نمينگرد بلكه به نيات و اعمال شما مينگرد.[3]
براساس روايات متواتر از شيعه و سني، كارها وابسته به نيتها است. «لكلّ امرء مانوي» براي هر كس همان است كه آن را قصد كرده است. «لاعمل الابينّة» هيچ عملي بدون نيّت پذيرفته نيست.[4]
به فرمودة حضرت امام خميني(ره): «نيت افضل از عمل است چنانكه گوييم روح افضل از بدن است، و لازم نيايد كه عمل بي نيت صحيح باشد و بدن بيروح، بدن باشد؛ بلكه به تعلق نيّت به عمل؛ و روح به بدن، آن يك عمل و اين يك بدن گردد.»[5]
بايد توجه داشت كه نيت در عبادت آن چنان نقش بالا و مؤثر دارد كه احاديث و روايات اسلامي، به كساني كه عبادت را به طمع پاداش و ثواب انجام ميدهد بعنوان مزدور و اگر بخاطر ترس از عذاب بجا ميآورد، به عنوان بندگان و غلامان معرفي كرده است. تنها عبادت كساني را خالص دانسته كه فقط خداوند را به خاطري كه شايسته عبادت است، مورد عبادت قرار ميدهد.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «عبادت بر سه قسم است: 1. عدهاي خدا را از روي ترس و وحشت عبادت ميكنند. اين عبادت غلامان است؛ 2. دستهاي براي ثواب خدا را ميپرستند اين هم عبادت مزدوران است؛ 3. جمعي خدا را از روي محبت عبادت ميكنند، اين عبادت آزادگان است و بالاترين انواع عبادت است.[6]
امام علي ـ عليه السّلام ـ نيز دربارة اقسام عبادت فرموده است: «گروهي خدا را از روي رغبت در ثواب و پاداش بندگي ميكنند و اين عبادت بازرگانان است. (كه سود و داد و ستد را در نظر دارند) و گروهي خدا را از روي ترس بندگي مينمايند و اين عبادت غلامان است (كه از بيم، فرمان مولائشان را انجام ميدهند.) و گروهي از روي سپاسگذاري خدا را بندگي ميكنند و اين عبادت آزادگان است (كه خدا را با معرفت واخلاص عبادت نموده و نظري ندارند جز آنكه او را شايستة عبادت و بندگي ميدانند.).[7]
باز هم حضرت فرموده: «الهي ما عبدتك خوفاً من عقابك و لا طعماً في ثوابك و لكن وجدتك اهلاً للعبادة فعبدتك.»[8] خدا از هراس دوزخ و طمع بهشت تو را ستايش و عبادت نميكنم بلكه عبادتم براي آن است كه تو را شايسته او و سزاوار پرستش ميدانم و اين عبادت، خالص خواهد بود.
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن كه خواجه خود روش بنده پروري دارد
آويبوري دانشمند معروف انگليسي نيز مطلبي دارد كه همان مضمون روايت را ميرساند و چنين مينويسد: «كسي كه روحش از دوستي خدا لبريز باشد، در ستايش و پرستش او، بياختيار است، خدا را ميپرستد نه به اميد ثواب، و نه از بيم عقاب بلكه فقط براي خدا، كسي كه به اميد ثواب و يا از بيم عقاب، كار خوبي را انجام ميدهد، و از گناهي چشم ميپوشد، نميتواند مغرور باشد و به ديگران زهد بفروشد، چنين كسي را نميتوان در رديف مردان خدا شمرد، تاجري است كه براي سود و زيان خويش كار ميكند و مزدوري است كه به انتظار مزد رنج ميبرد.
گرچه اين هم قابل تمجيد است و يا در نظر گرفتن كساني كه روح خويش را از دود گناه سياه ميكنند و هيچ وقت به پرستش خداوند قيام نمينمايند، ميتوان اشخاص مزدور را كه فقط به ثواب وعقاب توجه دارند، در رديف خوبان به شمار آورد. ولي بدون ترديد چيزي كه موجب نيكوكاري آنها شده فوقالعاده كوچك و ناچيز است؛ چه خوش بود اگر نظر خود را از اين مرحله فراتر ميبرند و خدا را فقط به اين جهت كه سزاوار پرستش است ميپرستيدند... چه خوب است كه ما نيز در راه دين مثل ارباب هنر باشيم و روح خود را از آلايش اغراض مادي بشويم و در پرستش خداوند، منظوري جز تقديس جمال ابدي نداشته باشيم، اين است دين حقيقي كه ميتواند روح ما را به اوج كمال برساند.»[9]
چنانكه ملاحظه كرديد كه در بعضي روايات عبادت آزادگان را ناشي از محبت خدا و در بعضي ناشي از شكر معرفي كرده به واسطة اين است كه هر دو به يك موضوع باز ميگردند، زيرا حقيقت شكر اين است كه نعمت را در مورد خودش مصرف كنند. بنابراين، شكر عبادت به اين است كه آن را براي خداوندي كه شايسته و سزاوار آن است بجا آورند؛ يعني خداوند را به خاطر اينكه خدا است و ذاتاً داراي جميع صفات جمال و جلال است عبادت كنند كه چنين عبادتي خاصلانه خواهد بود.
بنابراين، عبادت خالص و از روي نياز آن است كه با حضور قلب و نيت خالص، خداوند مورد پرستش قرار بگيرد. البته منظور اين نيست كه عبادت بدون حضور قلب و يا بداعي شوق نعمتهاي بهشتي و يا ترس از عذاب خدا، از نظر فقهي باطل است. زيرا مسلم است از اين نظر ضرري به صحت عبادت نميرسد، اما نميتوان انكار كرد كه فقط با كمال عبوديت و خلوص سازش ندارد، پس ممكن است عبادتي كه با حضور قلب نباشد از نظر فقهي صحيح و مجزي باشد اما از جهت پذيرش عمل و تعلق گرفتن ثواب به آن مورد قبول حق نباشد. در هر تقدير عبادتي كه از روي نياز باشد هيچ منافاتي با خالص بودن آن عبادت ندارد چراكه اولاً به دليل فقر و احتياج تام انسان به ذات بينياز، اين خصوصيت نيازمندي تا ابد نه تنها از وجود و ذات آدمي جدا نميگردد بلكه اين احتياج هيچ وقت در سراسر اعمال و افعال و عبادت آدمي منفك نميشود. ثانياً اين نياز انسان به خدا كه منشاء و سبب عبادت ميشود غير از نياز انسان به انسان ديگر است ممكن است در دومي كاري كه براي دوستش انجام ميدهد از روي اخلاص نباشد فقط براي رفع نيازهاي خودش باشد اما نياز انسان به خالق خود از مقولهاي ديگر است و اين نياز به خالق اصلاً خود ميتواند يكي از اجزاء و شرايط اخلاص در عمل باشد.
منابع براي مطالعه بيشتر 1. رسالت اخلاق در تكامل انسان، تأليف مجتبي موسوي لاري، انتشارات جهانآراء از ص168.
2. منشور جاويد، استاد سبحاني، انتشارات توحيد، چاپخانه اسير، چاپ دوم، 68، ج1، از ص65تا41.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . امام خميني، شرح چهل حديث (اربعين حديث) ناشر: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) چاپ بيستم، پايز 78، ص328.
[2] . سورة بينه، آية 4.
[3] . محسن كاشاني، بحجة البيضاء، چاپ دوم، دفتر انتشارات وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج6، ص108.
[4] . حرعاملي، وسايل الشيعه، مؤسسة آلالبيت لاحياء التراث قم، ج1، باب وجوب النبية في العبادات، ص46.
[5] . حضرت امام خميني(ره)، شرح چهل حديث، پيشين، ص332.
[6] . علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه مكارم شيرازي، نشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، چاپ چهارم، زمستان 1367،ج1، ص44.
[7] . فيض الاسلام، شرح نهجالبلاغه، خط طاهر خوشنويس، ص1192،حكمت 229؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، چاپ بيروت، ج41، ص14.
[8] . علامه مجلسي، بحارالانوار، همان.
[9] . لرد آويبوري، در جستجوي خوشبختي، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ص228.