پرسش :
امام زمان عليه السلام در غيبت كبرى چه مسووليتهایی را بر عهده دارند؟
پاسخ :
شرح پرسش:
امام زمان عليه السلام در غيبت كبرى چه مسووليتهایی را بر عهده دارند؟ و به چه كارها و اعمالى اشتغال دارند؟ و اين عمر طولانى را در چه شغل و عملى مىگذرانند؟ و در برابر جوامع و افراد و شيعيان، چه برنامهاى را اجرا مینمايند؟
پاسخ:
در غيبت كبرى كارها و مشاغل و مسووليتهاى امام زمان عليه السلام بسيار حساس و مهم است و اگر چه تصرف و بسط يد و حكومت ظاهرى بر اوضاع ندارند و رتق و فتق امور را ديگران در اختيار گرفته و نظام حكم و اداره را به خود اختصاص داده و بندگان خدا را استضعاف و استعباد مىكنند، مع ذلک امام عليه السلام ناظر بر اوضاع مىباشند و عنايتهایى دارند و تصرفاتى مىنمايند. و بالجمله شؤون امامت و رهبرى و زعامت را در حدود امكان متصدى شده و وظايف خود را به نحو احسن و اكمل انجام مىدهند، خلاصه، عمر طولانى ايشان در اطاعت خدا مىگذرد، هم تكاليف فردى خويش را انجام مىدهند و هم بر حسب حكايات متواتر، تكاليف اجتماعى را، آنچه مقتضى و مصلحت باشد، انجام مىدهند، مانند هدايت اشخاص، يارى دادن مؤمنين بر مخالفين در بحث و احتجاج، حل مسائل مشكل، نصيحت و موعظه افراد، شفاى امراض، هدايت گم شدگان و رساندن آنها به مقصد، تعليم ادعيه، كمک مالى به نيازمندان، فريادرسى گرفتاران و درماندگان و زندانيان، يارى بيچارگان، كه بيشتر اين اعمال در ضمن ظهور معجزات، از آن حضرت صادر شده است.(1)
يكى از امورى كه نشانه تصرف آن حضرت در قلوب و توجه نفس قدسى و اثر عنايت ايشان است، همين بقاء سازمان رهبرى و تشكيلات علمى و تبليغى شيعه، فعاليت حوزههاى علوم دينى و تأليف كتابها، مجالس تبليغ، استمرار رشته اجتهاد و استنباط احكام و تأييداتى است كه على الدوام علماء و فقها از آن برخوردارند كه در واقع اگر چه رسما حكومت از فقها كه از جانب امام عليه السلام حكام شرعى مىباشند غصب شده است، مع ذلک حكومت آنها بر قلوب باقى است و موارد اطاعت اختيارى جامعه شيعه از علما، به مراتب بيشتر از موارد اطاعت اجبارى آنها از رژيمى است كه در هر منطقه و ناحيه برقرار است و از راه ناچارى از آن اطاعت مىنمايند. اگر با دقت ملاحظه شود، رژيم رهبرى امام عليه السلام به واسطه علما در سر تا سر زمين، در هر نقطهاى كه يک نفر شيعه باشد، مورد قبول و احترام است، و حاكم همه، شخص حاكم الهى، يعنى حضرت صاحب الزمان عليه السلام مىباشد.
مسأله اين است كه تأسيسات رهبرى شيعه كه با يک تعبير بسيار كوتاه و غير جامع و نارسا، در زمان ما آن را روحانيت و جامعه روحانيت مىگويند - با تمام موانعى كه از آغاز عصر غيبت كبرى تا حال براى بقاء و عرض وجود- و اجراى بر نامهها و مداخله در كارها و امر به معروف و نهى از منكر، مبارزات ايجابى و سلبى، تربيت علما و هدايت جوامع شيعه، داشته است، در هر عصر و زمان به عنوان قوىترين بنياد، وظایف بزرگى را انجام داده و حافظ شيعه از انقراض بوده و هست.
هيچ جمعيت و هيأتى، مثل جامعه روحانيت، هدف تيرهاى خطرناک بيگانگان داخلى و خارجى نبوده و نيست. فرق مختلف و اقليتهایى كه بيگانگان آنها را به وجود آورده، يا فعلا به مزدورى و خيانت گرفتهاند، با روحانيت، سخت دشمن هستند، و از زدن هيچ ضربت كشندهاى به اين جامعه خوددارى نمىكنند و حتى با تهمت و بهتان و افترا مىكوشند تا اذهان عوام و جوانان را نسبت به آنان مشوب، و ايمان مردم را به آنها ضعيف سازند.
تبشير و استعمار و الحاد و كمونيسم و مكتبهاى مختلف، همه با اين طبقه به شدت وارد پيكار شدهاند، و تمام امكانات مادى و قوایى را كه دارند در اين پيكار وارد كردهاند، و پولهاى گزاف و مبالغ سرسام آورى كه در راه از پاى درآوردن روحانيت، و تزلزل آن صرف مىشود، بيش از حد تصور است.
فقط گاهى آمارهایی كه از دستشان درمىرود و منتشر مىشود، به ما نشان مىدهد كه بيگانگان خصوصا حكومتهاى آنها، تا چه حد از اسلام و نفوذ علماى اسلام در قلوب مردم نگران هستند و آن را ضد منافع خود و مانع در استيلاى آنان بر مسلمانان و معادن و ذخائر آنها مىدانند.
از يک سو زورمندان و طبقه حاكمه كه همواره مىخواستهاند به شكل يک واحد ممتاز، انسانها را استعباد نمايند و حكومت فردى داشته باشند و از ديگران حق اظهار رأى و حقوق انسانى ديگر را سلب نمايند و مردم را به تعظيم و تكريم خود و اظهار كوچكى و تملقهایى كه ننگ انسانيت است وادار نمايند اين طبقه را براى اين مقاصد كثيف، خطر مىدانستند و براى محو آنها و بىثمر ساختن تبليغات و اعتراضات آنها، فعالانه كوشش مىكردند و حتى اگر مىتوانستند اشتباه كارى كنند، افرادى را مىساختند و تحت عناوين و القابى در برابر جامعه روحانيت به اسم عالم و روحانى معرفى مىكردند!
اين اقويا و حكومتها، از ظهور مفاهيم اسلامى و روشن شدن حقايق قرآن سخت بيمناكند، زيرا آنجا كه قرآن است و آنجا كه اسلام است و آنجا كه نداى برابرى و مساوات «ان اكرمكم عند الله اتقاكم(2)؛ همانا گرامىترين شما در نزد خدا پرهيزكارترين شما است.» بلند است، و آنجا كه بانگ «و لقد بعثنا فى كل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت(3)؛ و همانا ما در ميان هر امتى پيغمبرى فرستاديم تا به خلق ابلاغ كند كه خداى يكتا را بپرستيد و از بتان دورى كنيد.»
شب و روز به گوشها مىرسد، براى حكومت فردى و اين تشريفات و تكريمها و فرد پرستىها و اين امتيازات و اين همه فاصلهها و جداییها، جایى و حسابى نيست. و اين روحانيت است كه رساندن و ابلاغ اين نداها، و پياده كردن اين برنامهها را به عهده گرفته است.
از سوى ديگر مىبينيم روحانيت شيعه چون به اصطلاح امروز دولتى نيست يعنى نمىتواند در نظامات غير اسلامى (كه متأسفانه در همه نقاط دنيا مسلط هستند) خود را ادغام كند كه از آنها حقوق و بودجه بگيرد، و مجرى برنامههاى خاص و معين شده باشد.
اگر چه در نظام اسلامى همه چيز تحت نظر حكومت و نظام اسلام است و رهبر اسلام بر همه امور نظارت دارد، و بايد حسن جريان تمام رشتهها را كنترل كند و اداره نمايد كه از جمله رشته تبليغات و ارشادات و علوم اسلامى و گسترش دادن آن در بين تمام مردم است بهطورى كه همه و همه، در مسائل اسلامى وارد گردند، و محققان عالی قدر بتوانند به تحقيق و بررسى مشغول باشند.
اكنون كه رسما نظام اسلام بر تمام دنيا حاكم نيست، و نفوذ اسلام و برنامههاى آن در نفوس باقى است، روحانيت و به عبارت ديگر: روایات احاديث اهل بيت عليهم السلام به صورت صنف خاصى شكل گرفته است، و در حقيقت از نظر هر فرد شيعه متوجه و آگاه، روحانيت همان نقش هيات حاكمه را كه بايد ناظر بر اوضاع و تربيت و تعليم و حسن جريان تمام امور باشد، اجرا مىنمايد، ولى هر وقت نظام اسلامى رسما در تمام دنيا يا در يک جامعه پياده شود، روحانيت به اين شكل فعلى باقى نخواهد ماند كه ما در اينجا در مقام تفصيل و شرح اين بحث نيستيم.
مقصود اين است كه روحانيت از جنبه بودجه و قوه و نظام مالى، نظامى كه نيروى انتظامى و قوه مجريه رسمى آن را اجرا نمايد ندارد، و اين خود مردم هستند كه با كمال اختيار و بدون اين كه تحت فشار مطالبه مأمور و بازپرس و بازرس و اداره تشخيص مالياتها و ادارات وصول و جرائم باشند، وجوه شرعيه خود را تمام و كمال، بدون اين كه يک ريال كمتر بدهند، با نهايت خلوص نيت و با افتخار، ادا مىكنند.
و عجيب اين است كه تبليغاتى عليه پرداخت وجوه شرعى به علما و مراجع در سطوح مختلف و به عناوين بسيار و بهطور گسترده ادامه دارد، مع ذلک تأثيرى نمىكند و توجه مردم به پرداخت اين وجوه و تقويت بنيه مالى دستگاه رهبرى تشيع، هر روز بيشتر مىشود.
آرى دشمنان مىدانند كه يكى از راههاى مؤثر در از كار انداختن روحانيت و تعطيل حوزهها و جلوگيرى از نشر معارف اسلام و تربيت علما و محققين روحانيت، استخدام كردن و دستگاهى و دولتى كردن افراد روحانى و تضعيف بنيه مالى اسلام مىباشد، از اين جهت با حملات زبانى و قلمى و عملى، و تهمت و افترا و انتشارات فريبنده، مىكوشند تا سازمان رهبرى اسلام و مراكز فكرى و تحقيقى و ثقل روحانيت را نيازمند سازند، و همكاريهاى مالى مردم را قطع كنند، ولى آنچه ملاحظه مىكنيم هر چه سعى مىكنند با وسایل مختلف سمعى وبصرى تبليغى كه در دست دارند، مردم را از پرداخت وجوه شرعى و سهم مبارک امام عليه السلام (كه پر بركتترين و مقدس ترين وجوه است) باز دارند، رغبت مردم به پرداخت آن وجوه بيشتر مىشود و روز به روز وضع مالى حوزههاى علميه، و كمکهاى مالى به مبلغين، محكمتر و زيادتر مىشود.
چرا؟ براى اين كه خدا مىفرمايد: «يريدون ليطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو كره الكافرون(4)؛ مىخواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند ولى خداوند، تمام كننده نورش مىباشد هر چند كفار، اكراه داشته باشند.»
چرا؟ براى اين كه قلوب، در تحت تصرف ولايتى امام عليه السلام قرار دارد(5) و هر چه دشمنان بخواهند با تمهيدات و نقشهها قلوب را از علما و نواب امام عليه السلام منصرف سازند، نمىتوانند.
بايد اين چراغ روشن بماند و حجتهاى امام عليه السلام در بين مردم باقى بمانند، و همان طور كه خدا زمين و خلايق را بدون حجت نخواهد گذارد، امام عليه السلام نيز مردم و شيعيان را بدون حجتى از جانب خود نخواهد گذاشت، و اين رشته نيابت و هدايت و حكومت از جانب امام عليه السلام همان طور كه از آغاز و از عصر غيبت كبرى تا حال منقطع نشده، تا زمان ظهور آن حضرت نيز منقطع نخواهد شد: «لئلا يكون للناس على الله حجة(6)؛ تا مردم بر عليه خداوند حجتى نداشته باشند.»
حاصل اين كه امام عليه السلام در عصر غيبت بر امور نظارت دارند، و بهطور مطلق از كارها كنارهگيرى ندارند.
اگر گفته شود: حال كه چنين است، اگر چه ظهور كلى حضرت صاحب الامرارواحنا فداه متوقف بر حصول شرايط و مقدمات و اذن خداوند متعال است، ولى اگر اين گونه مداخلات و توجيهات و مقابلات و تشرف دادن اشخاص به سعادت لقاء و شرفيابى به حضور آن حضرت بيشتر باشد، كه يك ظهور جزیی هميشه در بين باشد، اصلاحات مهمى انجام خواهد شد و بسيارى از مصالح تأمين و مفاسد زيادى دفع مىگردد.
مثلا اگر آن حضرت با علما و زعما، به نحوى كه او را هنگام ملاقات نشناسند و بعد بشناسند، ديدارى كند و آنها را راهنمایى بنمايد، جريان امور مستقيم مىشود، پس چرا چنين برنامهاى نيست؟ البته خود آن حضرت داناتر به وظايف خود هستند و آن چه را وظيفه دارند و به مقدارى كه مصلحت باشد، اين كارها را انجام مىدهند و يقينا به هر نحو عمل فرمايند، همان عين وظيفه و مصلحت است.
پاسخ اين است كه: سخن تمام همين است كه گفته شود وظايف و تكاليف حضرت بيشتر از آن چه انجام مىدهند نيست، و آن حضرت، عالم به مصالح و موارد هستند، و در حدودى كه مصلحت باشد و به نظام غيبت و تربيت امت و آماده ساختن آنها براى ظهور كلى، خلل وارد نشود، اقدام مىفرمايند.
و اگر بنا باشد كه امور تحت نظر مستقيم ايشان قرار بگيرد و استناد علما و خواص، و بلكه عوام، در اعمال و اقدامات به راهنماییهاى شخصى و خاص ايشان باشد، يک باب ديگر باز مىشود، و نظام دين و نظامى كه در عصر غيبت كبرى در نظر گرفته شده است، اختلال مىيابد، و براى هر لقاء و ديدار و استنادى، خرق عادت و ظهور معجزه لازم مىگردد، و ارتباط با امام عليه السلام در غيبت كبرى از غيبت صغرى هم بيشتر مىشود!
بنابراين برنامه و نظام غيبت كبرى، همين نظامى است كه اجرا مىشود و از پيش معين شده است، و بيش از اين سخن را در اين بحث طولانى نمىكنيم و به اين بيانات بلاغت نظام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام كلام را تمام مىكنيم:
«فلا تستعجلوا ما هو كائن مرصد،و لا تستبطئوا ما يجىء به الغد،فكم من مستعجل بما ان ادركه و دانه لم يدركه.و ما اقرب اليوم من تباشير غد. يا قوم، هذا ابان ورود كل موعود و دنو من طلعة ما لا تعرفون، الا و ان من ادركها منا يسرى فيها بسراج منير، و يحذو فيها على مثال الصالحين ليحل فيها بسراج ربقا، و يعتق فيها رقا، و يصدع شعبا، و يشعب صدعا فى سترة عن الناس لا يبصر القائف اثره و لو تابع نظره. ثم ليشحذن فيها قوم شحذ القين النصل تجلى بالتنزيل ابصارهم، و يرمى بالتفسير فى مسامعهم، و يغبقون كاس الحكمة بعد الصبوح(7)؛
در پيدايش تباهىهايى كه واقع خواهد شد و انتظار آن مىرود، شتاب نكنيد، و آن را دير مپنداريد كه چه بسيار شتاب كنندهاى در امرى كه چون آن را دريابد، آرزو مىكند كه اى كاش به آن نرسيده بود. و امروز، چه بسيار به علائم و آثار فردا نزديک است.
اى گروه مردم، اين زمان، موقع آمدن هر موعود، و گاه نزديک شدن ديدار فتنههایى است كه از آن آگاه نيستيد. آگاه باشيد كه هر كس از ما اهل بيت (حضرت صاحب الزمان عليه السلام) كه آن فتنهها را درک كند، در تاريكى آن حوادث، با چراغى نور دهنده (هدايت الهى) حركت مىكند و بر روش نيكان رفتار مىنمايد، تا آن كه در آن گرفتاریها، ريسمان گمراهیها را بگشايد و اسير جهل و نادانى را آزاد كند و جمعيت اهل باطل را پراكنده سازد، و تفرقه اهل حق را پيوسته گرداند، در حالى كه در پرده و پنهانى از مردم است، و حتى جوينده او نيز او را نمىيابد، هر چند كه در پى او نظر افكند.
پس از آن گروهى (جهت برابرى با اهل باطل و حمايت از دين و امر به معروف و نهى از منكر و استقامت در راه حق) تيز (و نافذ و مؤثر) شوند، مانند شمشيرى كه آن را شمشير ساز تيز گرداند، بهطورى كه ديدههاى آنان به نور قرآن جلا داده شود و تفسير قرآن در گوش ايشان القا گردد، و شبانگاه، جام حكمت به آنها نوشانند، بعد از اين كه در بامداد هم آشاميده باشند.»
پینوشتها:
1- رجوع شود به«دار السلام»عراقى،«نجم ثاقب»،«جنة الماوى»،«عبقرى الحسان»، «بحارالانوار» و غيره.
2- سوره حجرات، آيه 13.
3- سوره نحل، آيه 36.
4- سوره صف، آيه 8.
5- بسيارى به وسيله خواب ارشاد شدهاند كه حتى تعيين بدهى آنها در خواب شده و بعد كه رسيدگى كردهاند مطابق مبلغ تعيين شده بود، نه كمتر و نه زيادتر و از خوابهاى عجيب، كه دليل بر عنايات حضرت به جامعه روحانيت است و اين كه اين جامعه سپاه آن حضرت مىباشند، خواب صادق و عجيب آقاى حاج ابو القاسم كوپایى اصفهانى است.
6- سوره نساء، آيه 165.
7- نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 150.
منبع: امامت و مهدويت، حضرت آيت الله العظمى لطف الله صافى گلپايگانى
شرح پرسش:
امام زمان عليه السلام در غيبت كبرى چه مسووليتهایی را بر عهده دارند؟ و به چه كارها و اعمالى اشتغال دارند؟ و اين عمر طولانى را در چه شغل و عملى مىگذرانند؟ و در برابر جوامع و افراد و شيعيان، چه برنامهاى را اجرا مینمايند؟
پاسخ:
در غيبت كبرى كارها و مشاغل و مسووليتهاى امام زمان عليه السلام بسيار حساس و مهم است و اگر چه تصرف و بسط يد و حكومت ظاهرى بر اوضاع ندارند و رتق و فتق امور را ديگران در اختيار گرفته و نظام حكم و اداره را به خود اختصاص داده و بندگان خدا را استضعاف و استعباد مىكنند، مع ذلک امام عليه السلام ناظر بر اوضاع مىباشند و عنايتهایى دارند و تصرفاتى مىنمايند. و بالجمله شؤون امامت و رهبرى و زعامت را در حدود امكان متصدى شده و وظايف خود را به نحو احسن و اكمل انجام مىدهند، خلاصه، عمر طولانى ايشان در اطاعت خدا مىگذرد، هم تكاليف فردى خويش را انجام مىدهند و هم بر حسب حكايات متواتر، تكاليف اجتماعى را، آنچه مقتضى و مصلحت باشد، انجام مىدهند، مانند هدايت اشخاص، يارى دادن مؤمنين بر مخالفين در بحث و احتجاج، حل مسائل مشكل، نصيحت و موعظه افراد، شفاى امراض، هدايت گم شدگان و رساندن آنها به مقصد، تعليم ادعيه، كمک مالى به نيازمندان، فريادرسى گرفتاران و درماندگان و زندانيان، يارى بيچارگان، كه بيشتر اين اعمال در ضمن ظهور معجزات، از آن حضرت صادر شده است.(1)
يكى از امورى كه نشانه تصرف آن حضرت در قلوب و توجه نفس قدسى و اثر عنايت ايشان است، همين بقاء سازمان رهبرى و تشكيلات علمى و تبليغى شيعه، فعاليت حوزههاى علوم دينى و تأليف كتابها، مجالس تبليغ، استمرار رشته اجتهاد و استنباط احكام و تأييداتى است كه على الدوام علماء و فقها از آن برخوردارند كه در واقع اگر چه رسما حكومت از فقها كه از جانب امام عليه السلام حكام شرعى مىباشند غصب شده است، مع ذلک حكومت آنها بر قلوب باقى است و موارد اطاعت اختيارى جامعه شيعه از علما، به مراتب بيشتر از موارد اطاعت اجبارى آنها از رژيمى است كه در هر منطقه و ناحيه برقرار است و از راه ناچارى از آن اطاعت مىنمايند. اگر با دقت ملاحظه شود، رژيم رهبرى امام عليه السلام به واسطه علما در سر تا سر زمين، در هر نقطهاى كه يک نفر شيعه باشد، مورد قبول و احترام است، و حاكم همه، شخص حاكم الهى، يعنى حضرت صاحب الزمان عليه السلام مىباشد.
مسأله اين است كه تأسيسات رهبرى شيعه كه با يک تعبير بسيار كوتاه و غير جامع و نارسا، در زمان ما آن را روحانيت و جامعه روحانيت مىگويند - با تمام موانعى كه از آغاز عصر غيبت كبرى تا حال براى بقاء و عرض وجود- و اجراى بر نامهها و مداخله در كارها و امر به معروف و نهى از منكر، مبارزات ايجابى و سلبى، تربيت علما و هدايت جوامع شيعه، داشته است، در هر عصر و زمان به عنوان قوىترين بنياد، وظایف بزرگى را انجام داده و حافظ شيعه از انقراض بوده و هست.
هيچ جمعيت و هيأتى، مثل جامعه روحانيت، هدف تيرهاى خطرناک بيگانگان داخلى و خارجى نبوده و نيست. فرق مختلف و اقليتهایى كه بيگانگان آنها را به وجود آورده، يا فعلا به مزدورى و خيانت گرفتهاند، با روحانيت، سخت دشمن هستند، و از زدن هيچ ضربت كشندهاى به اين جامعه خوددارى نمىكنند و حتى با تهمت و بهتان و افترا مىكوشند تا اذهان عوام و جوانان را نسبت به آنان مشوب، و ايمان مردم را به آنها ضعيف سازند.
تبشير و استعمار و الحاد و كمونيسم و مكتبهاى مختلف، همه با اين طبقه به شدت وارد پيكار شدهاند، و تمام امكانات مادى و قوایى را كه دارند در اين پيكار وارد كردهاند، و پولهاى گزاف و مبالغ سرسام آورى كه در راه از پاى درآوردن روحانيت، و تزلزل آن صرف مىشود، بيش از حد تصور است.
فقط گاهى آمارهایی كه از دستشان درمىرود و منتشر مىشود، به ما نشان مىدهد كه بيگانگان خصوصا حكومتهاى آنها، تا چه حد از اسلام و نفوذ علماى اسلام در قلوب مردم نگران هستند و آن را ضد منافع خود و مانع در استيلاى آنان بر مسلمانان و معادن و ذخائر آنها مىدانند.
از يک سو زورمندان و طبقه حاكمه كه همواره مىخواستهاند به شكل يک واحد ممتاز، انسانها را استعباد نمايند و حكومت فردى داشته باشند و از ديگران حق اظهار رأى و حقوق انسانى ديگر را سلب نمايند و مردم را به تعظيم و تكريم خود و اظهار كوچكى و تملقهایى كه ننگ انسانيت است وادار نمايند اين طبقه را براى اين مقاصد كثيف، خطر مىدانستند و براى محو آنها و بىثمر ساختن تبليغات و اعتراضات آنها، فعالانه كوشش مىكردند و حتى اگر مىتوانستند اشتباه كارى كنند، افرادى را مىساختند و تحت عناوين و القابى در برابر جامعه روحانيت به اسم عالم و روحانى معرفى مىكردند!
اين اقويا و حكومتها، از ظهور مفاهيم اسلامى و روشن شدن حقايق قرآن سخت بيمناكند، زيرا آنجا كه قرآن است و آنجا كه اسلام است و آنجا كه نداى برابرى و مساوات «ان اكرمكم عند الله اتقاكم(2)؛ همانا گرامىترين شما در نزد خدا پرهيزكارترين شما است.» بلند است، و آنجا كه بانگ «و لقد بعثنا فى كل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت(3)؛ و همانا ما در ميان هر امتى پيغمبرى فرستاديم تا به خلق ابلاغ كند كه خداى يكتا را بپرستيد و از بتان دورى كنيد.»
شب و روز به گوشها مىرسد، براى حكومت فردى و اين تشريفات و تكريمها و فرد پرستىها و اين امتيازات و اين همه فاصلهها و جداییها، جایى و حسابى نيست. و اين روحانيت است كه رساندن و ابلاغ اين نداها، و پياده كردن اين برنامهها را به عهده گرفته است.
از سوى ديگر مىبينيم روحانيت شيعه چون به اصطلاح امروز دولتى نيست يعنى نمىتواند در نظامات غير اسلامى (كه متأسفانه در همه نقاط دنيا مسلط هستند) خود را ادغام كند كه از آنها حقوق و بودجه بگيرد، و مجرى برنامههاى خاص و معين شده باشد.
اگر چه در نظام اسلامى همه چيز تحت نظر حكومت و نظام اسلام است و رهبر اسلام بر همه امور نظارت دارد، و بايد حسن جريان تمام رشتهها را كنترل كند و اداره نمايد كه از جمله رشته تبليغات و ارشادات و علوم اسلامى و گسترش دادن آن در بين تمام مردم است بهطورى كه همه و همه، در مسائل اسلامى وارد گردند، و محققان عالی قدر بتوانند به تحقيق و بررسى مشغول باشند.
اكنون كه رسما نظام اسلام بر تمام دنيا حاكم نيست، و نفوذ اسلام و برنامههاى آن در نفوس باقى است، روحانيت و به عبارت ديگر: روایات احاديث اهل بيت عليهم السلام به صورت صنف خاصى شكل گرفته است، و در حقيقت از نظر هر فرد شيعه متوجه و آگاه، روحانيت همان نقش هيات حاكمه را كه بايد ناظر بر اوضاع و تربيت و تعليم و حسن جريان تمام امور باشد، اجرا مىنمايد، ولى هر وقت نظام اسلامى رسما در تمام دنيا يا در يک جامعه پياده شود، روحانيت به اين شكل فعلى باقى نخواهد ماند كه ما در اينجا در مقام تفصيل و شرح اين بحث نيستيم.
مقصود اين است كه روحانيت از جنبه بودجه و قوه و نظام مالى، نظامى كه نيروى انتظامى و قوه مجريه رسمى آن را اجرا نمايد ندارد، و اين خود مردم هستند كه با كمال اختيار و بدون اين كه تحت فشار مطالبه مأمور و بازپرس و بازرس و اداره تشخيص مالياتها و ادارات وصول و جرائم باشند، وجوه شرعيه خود را تمام و كمال، بدون اين كه يک ريال كمتر بدهند، با نهايت خلوص نيت و با افتخار، ادا مىكنند.
و عجيب اين است كه تبليغاتى عليه پرداخت وجوه شرعى به علما و مراجع در سطوح مختلف و به عناوين بسيار و بهطور گسترده ادامه دارد، مع ذلک تأثيرى نمىكند و توجه مردم به پرداخت اين وجوه و تقويت بنيه مالى دستگاه رهبرى تشيع، هر روز بيشتر مىشود.
آرى دشمنان مىدانند كه يكى از راههاى مؤثر در از كار انداختن روحانيت و تعطيل حوزهها و جلوگيرى از نشر معارف اسلام و تربيت علما و محققين روحانيت، استخدام كردن و دستگاهى و دولتى كردن افراد روحانى و تضعيف بنيه مالى اسلام مىباشد، از اين جهت با حملات زبانى و قلمى و عملى، و تهمت و افترا و انتشارات فريبنده، مىكوشند تا سازمان رهبرى اسلام و مراكز فكرى و تحقيقى و ثقل روحانيت را نيازمند سازند، و همكاريهاى مالى مردم را قطع كنند، ولى آنچه ملاحظه مىكنيم هر چه سعى مىكنند با وسایل مختلف سمعى وبصرى تبليغى كه در دست دارند، مردم را از پرداخت وجوه شرعى و سهم مبارک امام عليه السلام (كه پر بركتترين و مقدس ترين وجوه است) باز دارند، رغبت مردم به پرداخت آن وجوه بيشتر مىشود و روز به روز وضع مالى حوزههاى علميه، و كمکهاى مالى به مبلغين، محكمتر و زيادتر مىشود.
چرا؟ براى اين كه خدا مىفرمايد: «يريدون ليطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو كره الكافرون(4)؛ مىخواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند ولى خداوند، تمام كننده نورش مىباشد هر چند كفار، اكراه داشته باشند.»
چرا؟ براى اين كه قلوب، در تحت تصرف ولايتى امام عليه السلام قرار دارد(5) و هر چه دشمنان بخواهند با تمهيدات و نقشهها قلوب را از علما و نواب امام عليه السلام منصرف سازند، نمىتوانند.
بايد اين چراغ روشن بماند و حجتهاى امام عليه السلام در بين مردم باقى بمانند، و همان طور كه خدا زمين و خلايق را بدون حجت نخواهد گذارد، امام عليه السلام نيز مردم و شيعيان را بدون حجتى از جانب خود نخواهد گذاشت، و اين رشته نيابت و هدايت و حكومت از جانب امام عليه السلام همان طور كه از آغاز و از عصر غيبت كبرى تا حال منقطع نشده، تا زمان ظهور آن حضرت نيز منقطع نخواهد شد: «لئلا يكون للناس على الله حجة(6)؛ تا مردم بر عليه خداوند حجتى نداشته باشند.»
حاصل اين كه امام عليه السلام در عصر غيبت بر امور نظارت دارند، و بهطور مطلق از كارها كنارهگيرى ندارند.
اگر گفته شود: حال كه چنين است، اگر چه ظهور كلى حضرت صاحب الامرارواحنا فداه متوقف بر حصول شرايط و مقدمات و اذن خداوند متعال است، ولى اگر اين گونه مداخلات و توجيهات و مقابلات و تشرف دادن اشخاص به سعادت لقاء و شرفيابى به حضور آن حضرت بيشتر باشد، كه يك ظهور جزیی هميشه در بين باشد، اصلاحات مهمى انجام خواهد شد و بسيارى از مصالح تأمين و مفاسد زيادى دفع مىگردد.
مثلا اگر آن حضرت با علما و زعما، به نحوى كه او را هنگام ملاقات نشناسند و بعد بشناسند، ديدارى كند و آنها را راهنمایى بنمايد، جريان امور مستقيم مىشود، پس چرا چنين برنامهاى نيست؟ البته خود آن حضرت داناتر به وظايف خود هستند و آن چه را وظيفه دارند و به مقدارى كه مصلحت باشد، اين كارها را انجام مىدهند و يقينا به هر نحو عمل فرمايند، همان عين وظيفه و مصلحت است.
پاسخ اين است كه: سخن تمام همين است كه گفته شود وظايف و تكاليف حضرت بيشتر از آن چه انجام مىدهند نيست، و آن حضرت، عالم به مصالح و موارد هستند، و در حدودى كه مصلحت باشد و به نظام غيبت و تربيت امت و آماده ساختن آنها براى ظهور كلى، خلل وارد نشود، اقدام مىفرمايند.
و اگر بنا باشد كه امور تحت نظر مستقيم ايشان قرار بگيرد و استناد علما و خواص، و بلكه عوام، در اعمال و اقدامات به راهنماییهاى شخصى و خاص ايشان باشد، يک باب ديگر باز مىشود، و نظام دين و نظامى كه در عصر غيبت كبرى در نظر گرفته شده است، اختلال مىيابد، و براى هر لقاء و ديدار و استنادى، خرق عادت و ظهور معجزه لازم مىگردد، و ارتباط با امام عليه السلام در غيبت كبرى از غيبت صغرى هم بيشتر مىشود!
بنابراين برنامه و نظام غيبت كبرى، همين نظامى است كه اجرا مىشود و از پيش معين شده است، و بيش از اين سخن را در اين بحث طولانى نمىكنيم و به اين بيانات بلاغت نظام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام كلام را تمام مىكنيم:
«فلا تستعجلوا ما هو كائن مرصد،و لا تستبطئوا ما يجىء به الغد،فكم من مستعجل بما ان ادركه و دانه لم يدركه.و ما اقرب اليوم من تباشير غد. يا قوم، هذا ابان ورود كل موعود و دنو من طلعة ما لا تعرفون، الا و ان من ادركها منا يسرى فيها بسراج منير، و يحذو فيها على مثال الصالحين ليحل فيها بسراج ربقا، و يعتق فيها رقا، و يصدع شعبا، و يشعب صدعا فى سترة عن الناس لا يبصر القائف اثره و لو تابع نظره. ثم ليشحذن فيها قوم شحذ القين النصل تجلى بالتنزيل ابصارهم، و يرمى بالتفسير فى مسامعهم، و يغبقون كاس الحكمة بعد الصبوح(7)؛
در پيدايش تباهىهايى كه واقع خواهد شد و انتظار آن مىرود، شتاب نكنيد، و آن را دير مپنداريد كه چه بسيار شتاب كنندهاى در امرى كه چون آن را دريابد، آرزو مىكند كه اى كاش به آن نرسيده بود. و امروز، چه بسيار به علائم و آثار فردا نزديک است.
اى گروه مردم، اين زمان، موقع آمدن هر موعود، و گاه نزديک شدن ديدار فتنههایى است كه از آن آگاه نيستيد. آگاه باشيد كه هر كس از ما اهل بيت (حضرت صاحب الزمان عليه السلام) كه آن فتنهها را درک كند، در تاريكى آن حوادث، با چراغى نور دهنده (هدايت الهى) حركت مىكند و بر روش نيكان رفتار مىنمايد، تا آن كه در آن گرفتاریها، ريسمان گمراهیها را بگشايد و اسير جهل و نادانى را آزاد كند و جمعيت اهل باطل را پراكنده سازد، و تفرقه اهل حق را پيوسته گرداند، در حالى كه در پرده و پنهانى از مردم است، و حتى جوينده او نيز او را نمىيابد، هر چند كه در پى او نظر افكند.
پس از آن گروهى (جهت برابرى با اهل باطل و حمايت از دين و امر به معروف و نهى از منكر و استقامت در راه حق) تيز (و نافذ و مؤثر) شوند، مانند شمشيرى كه آن را شمشير ساز تيز گرداند، بهطورى كه ديدههاى آنان به نور قرآن جلا داده شود و تفسير قرآن در گوش ايشان القا گردد، و شبانگاه، جام حكمت به آنها نوشانند، بعد از اين كه در بامداد هم آشاميده باشند.»
پینوشتها:
1- رجوع شود به«دار السلام»عراقى،«نجم ثاقب»،«جنة الماوى»،«عبقرى الحسان»، «بحارالانوار» و غيره.
2- سوره حجرات، آيه 13.
3- سوره نحل، آيه 36.
4- سوره صف، آيه 8.
5- بسيارى به وسيله خواب ارشاد شدهاند كه حتى تعيين بدهى آنها در خواب شده و بعد كه رسيدگى كردهاند مطابق مبلغ تعيين شده بود، نه كمتر و نه زيادتر و از خوابهاى عجيب، كه دليل بر عنايات حضرت به جامعه روحانيت است و اين كه اين جامعه سپاه آن حضرت مىباشند، خواب صادق و عجيب آقاى حاج ابو القاسم كوپایى اصفهانى است.
6- سوره نساء، آيه 165.
7- نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 150.
منبع: امامت و مهدويت، حضرت آيت الله العظمى لطف الله صافى گلپايگانى