چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

امام زمان عليه السلام در غيبت كبرى چه مسووليت‌‏هایی را بر عهده دارند؟


پاسخ :
شرح پرسش:
امام زمان عليه السلام در غيبت كبرى چه مسووليت‌‏هایی را بر عهده دارند؟ و به چه كارها و اعمالى اشتغال دارند؟ و اين عمر طولانى را در چه شغل و عملى مى‏‌گذرانند؟ و در برابر جوامع و افراد و شيعيان، چه برنامه‌‏‌اى را اجرا می‌‌‏نمايند؟

پاسخ:
در غيبت كبرى كارها و مشاغل و مسووليت‏‌هاى امام زمان عليه السلام بسيار حساس و مهم است و اگر چه تصرف و بسط يد و حكومت ظاهرى بر اوضاع ندارند و رتق و فتق امور را ديگران در اختيار گرفته و نظام حكم و اداره را به خود اختصاص داده و بندگان خدا را استضعاف و استعباد مى‏كنند، مع ذلک امام عليه السلام ناظر بر اوضاع مى‏باشند و عنايت‏هایى دارند و تصرفاتى مى‏نمايند. و بالجمله شؤون امامت و رهبرى و زعامت را در حدود امكان متصدى شده و وظايف خود را به نحو احسن و اكمل انجام مى‏دهند، خلاصه، عمر طولانى ايشان در اطاعت ‏خدا مى‏گذرد، هم تكاليف فردى خويش را انجام مى‏دهند و هم بر حسب حكايات متواتر، تكاليف اجتماعى را، آنچه مقتضى و مصلحت ‏باشد، انجام مى‏دهند، مانند هدايت اشخاص، يارى دادن مؤمنين بر مخالفين در بحث و احتجاج، حل مسائل مشكل، نصيحت و موعظه افراد، شفاى امراض، هدايت گم شدگان و رساندن آن‌ها به مقصد، تعليم ادعيه، كمک مالى به نيازمندان، فريادرسى گرفتاران و درماندگان و زندانيان، يارى بيچارگان، كه بيشتر اين اعمال در ضمن ظهور معجزات، از آن حضرت صادر شده است.(1)
يكى از امورى كه نشانه تصرف آن حضرت در قلوب و توجه نفس قدسى و اثر عنايت ايشان است، همين بقاء سازمان رهبرى و تشكيلات علمى و تبليغى شيعه، فعاليت‏ حوزه‏هاى علوم دينى و تأليف كتاب‌ها، مجالس تبليغ، استمرار رشته اجتهاد و استنباط احكام و تأييداتى است كه على الدوام علماء و فقها از آن برخوردارند كه در واقع اگر چه رسما حكومت از فقها كه از جانب امام عليه السلام حكام شرعى مى‏باشند غصب شده است، مع ذلک حكومت آن‌ها بر قلوب باقى است و موارد اطاعت اختيارى جامعه شيعه از علما، به مراتب بيشتر از موارد اطاعت اجبارى آن‌ها از رژيمى است كه در هر منطقه و ناحيه برقرار است و از راه ناچارى از آن اطاعت مى‏نمايند. اگر با دقت ملاحظه شود، رژيم رهبرى امام عليه السلام به واسطه علما در سر تا سر زمين، در هر نقطه‏اى كه يک نفر شيعه باشد، مورد قبول و احترام است، و حاكم همه، شخص حاكم الهى، يعنى حضرت صاحب الزمان عليه السلام مى‏باشد.
مسأله اين است كه تأسيسات رهبرى شيعه كه با يک تعبير بسيار كوتاه و غير جامع و نارسا، در زمان ما آن را روحانيت و جامعه روحانيت مى‏گويند - با تمام موانعى كه از آغاز عصر غيبت كبرى تا حال براى بقاء و عرض وجود- و اجراى بر نامه‏ها و مداخله در كارها و امر به معروف و نهى از منكر، مبارزات ايجابى و سلبى، تربيت علما و هدايت جوامع شيعه، داشته است، در هر عصر و زمان به عنوان قوى‌ترين بنياد، وظایف بزرگى را انجام داده و حافظ شيعه از انقراض بوده و هست.
هيچ جمعيت و هيأتى، مثل جامعه روحانيت، هدف تيرهاى خطرناک بيگانگان داخلى و خارجى نبوده و نيست. فرق مختلف و اقليت‏هایى كه بيگانگان آن‌ها را به وجود آورده، يا فعلا به مزدورى و خيانت گرفته‏اند، با روحانيت، سخت دشمن هستند، و از زدن هيچ ضربت كشنده‏اى به اين جامعه خوددارى نمى‏كنند و حتى با تهمت و بهتان و افترا مى‏كوشند تا اذهان عوام و جوانان را نسبت‏ به آنان مشوب، و ايمان مردم را به آنها ضعيف سازند.
تبشير و استعمار و الحاد و كمونيسم و مكتب‏هاى مختلف، همه با اين طبقه به شدت وارد پيكار شده‏اند، و تمام امكانات مادى و قوایى را كه دارند در اين پيكار وارد كرده‏اند، و پول‌هاى گزاف و مبالغ سرسام آورى كه در راه از پاى درآوردن روحانيت، و تزلزل آن صرف مى‏شود، بيش از حد تصور است.
فقط گاهى آمارهایی كه از دستشان درمى‏رود و منتشر مى‏شود، به ما نشان مى‏دهد كه بيگانگان خصوصا حكومت‌هاى آن‌ها، تا چه حد از اسلام و نفوذ علماى اسلام در قلوب مردم نگران هستند و آن را ضد منافع خود و مانع در استيلاى آنان بر مسلمانان و معادن و ذخائر آن‌ها مى‏دانند.
از يک سو زورمندان و طبقه حاكمه كه همواره مى‏خواسته‏اند به شكل يک واحد ممتاز، انسان‌ها را استعباد نمايند و حكومت فردى داشته باشند و از ديگران حق اظهار رأى و حقوق انسانى ديگر را سلب نمايند و مردم را به تعظيم و تكريم خود و اظهار كوچكى و تملق‌هایى كه ننگ انسانيت است وادار نمايند اين طبقه را براى اين مقاصد كثيف، خطر مى‏دانستند و براى محو آن‌ها و بى‏ثمر ساختن تبليغات و اعتراضات آن‌ها، فعالانه كوشش مى‏كردند و حتى اگر مى‏توانستند اشتباه كارى كنند، افرادى را مى‏ساختند و تحت عناوين و القابى در برابر جامعه روحانيت ‏به اسم عالم و روحانى معرفى مى‏كردند!
اين اقويا و حكومت‏ها، از ظهور مفاهيم اسلامى و روشن شدن حقايق قرآن سخت ‏بيمناكند، زيرا آنجا كه قرآن است و آنجا كه اسلام است و آنجا كه نداى برابرى و مساوات «ان اكرمكم عند الله اتقاكم(2)؛ همانا گرامى‌ترين شما در نزد خدا پرهيزكارترين شما است‏.» بلند است، و آنجا كه بانگ «و لقد بعثنا فى كل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت(3)؛ و همانا ما در ميان هر امتى پيغمبرى فرستاديم تا به خلق ابلاغ كند كه خداى يكتا را بپرستيد و از بتان دورى كنيد.»
شب و روز به گوش‌ها مى‏رسد، براى حكومت فردى و اين تشريفات و تكريم‏ها و فرد پرستى‏ها و اين امتيازات و اين همه فاصله‏ها و جدایی‌ها، جایى و حسابى نيست. و اين روحانيت است كه رساندن و ابلاغ اين نداها، و پياده كردن اين برنامه‏ها را به عهده گرفته است.
از سوى ديگر مى‏بينيم روحانيت ‏شيعه چون به اصطلاح امروز دولتى نيست ‏يعنى نمى‏تواند در نظامات غير اسلامى (كه متأسفانه در همه نقاط دنيا مسلط هستند) خود را ادغام كند كه از آن‌ها حقوق و بودجه بگيرد، و مجرى برنامه‏هاى خاص و معين شده باشد.
اگر چه در نظام اسلامى همه چيز تحت نظر حكومت و نظام اسلام است و رهبر اسلام بر همه امور نظارت دارد، و بايد حسن جريان تمام رشته‏ها را كنترل كند و اداره نمايد كه از جمله رشته تبليغات و ارشادات و علوم اسلامى و گسترش دادن آن در بين تمام مردم است‏ به‌طورى كه همه و همه، در مسائل اسلامى وارد گردند، و محققان عالی قدر بتوانند به تحقيق و بررسى مشغول باشند.
اكنون كه رسما نظام اسلام بر تمام دنيا حاكم نيست، و نفوذ اسلام و برنامه‏هاى آن در نفوس باقى است، روحانيت و به عبارت ديگر: روایات احاديث اهل بيت عليهم السلام به صورت صنف خاصى شكل گرفته است، و در حقيقت از نظر هر فرد شيعه متوجه و آگاه، روحانيت همان نقش هيات حاكمه را كه بايد ناظر بر اوضاع و تربيت و تعليم و حسن جريان تمام امور باشد، اجرا مى‏نمايد، ولى هر وقت نظام اسلامى رسما در تمام دنيا يا در يک جامعه پياده شود، روحانيت ‏به اين شكل فعلى باقى نخواهد ماند كه ما در اينجا در مقام تفصيل و شرح اين بحث نيستيم.
مقصود اين است كه روحانيت از جنبه بودجه و قوه و نظام مالى، نظامى كه نيروى انتظامى و قوه مجريه رسمى آن را اجرا نمايد ندارد، و اين خود مردم هستند كه با كمال اختيار و بدون اين كه تحت فشار مطالبه مأمور و بازپرس و بازرس و اداره تشخيص ماليات‌ها و ادارات وصول و جرائم باشند، وجوه شرعيه خود را تمام و كمال، بدون اين كه يک ريال كمتر بدهند، با نهايت ‏خلوص نيت و با افتخار، ادا مى‏كنند.
و عجيب اين است كه تبليغاتى عليه پرداخت وجوه شرعى به علما و مراجع در سطوح مختلف و به عناوين بسيار و به‌طور گسترده ادامه دارد، مع ذلک تأثيرى نمى‏كند و توجه مردم به پرداخت اين وجوه و تقويت ‏بنيه مالى دستگاه رهبرى تشيع، هر روز بيشتر مى‏شود.
آرى دشمنان مى‏دانند كه يكى از راه‏هاى مؤثر در از كار انداختن روحانيت و تعطيل حوزه‏ها و جلوگيرى از نشر معارف اسلام و تربيت علما و محققين روحانيت، استخدام كردن و دستگاهى و دولتى كردن افراد روحانى و تضعيف بنيه مالى اسلام مى‏باشد، از اين جهت با حملات زبانى و قلمى و عملى، و تهمت و افترا و انتشارات فريبنده، مى‏كوشند تا سازمان رهبرى اسلام و مراكز فكرى و تحقيقى و ثقل روحانيت را نيازمند سازند، و همكاري‌هاى مالى مردم را قطع كنند، ولى آنچه ملاحظه مى‏كنيم هر چه سعى مى‏كنند با وسایل مختلف سمعى وبصرى تبليغى كه در دست دارند، مردم را از پرداخت وجوه شرعى و سهم مبارک امام عليه السلام (كه پر بركت‏ترين و مقدس ترين وجوه است) باز دارند، رغبت مردم به پرداخت آن وجوه بيشتر مى‏شود و روز به روز وضع مالى حوزه‏هاى علميه، و كمک‏هاى مالى به مبلغين، محكم‌تر و زيادتر مى‏شود.
چرا؟ براى اين كه خدا مى‏فرمايد: «يريدون ليطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو كره الكافرون(4)؛ مى‏خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند ولى خداوند، تمام كننده نورش مى‏باشد هر چند كفار، اكراه داشته باشند.»
چرا؟ براى اين كه قلوب، در تحت تصرف ولايتى امام عليه السلام قرار دارد(5) و هر چه دشمنان بخواهند با تمهيدات و نقشه‏ها قلوب را از علما و نواب امام عليه السلام منصرف سازند، نمى‏توانند.
بايد اين چراغ روشن بماند و حجت‌هاى امام عليه السلام در بين مردم باقى بمانند، و همان طور كه خدا زمين و خلايق را بدون حجت نخواهد گذارد، امام عليه السلام نيز مردم و شيعيان را بدون حجتى از جانب خود نخواهد گذاشت، و اين رشته نيابت و هدايت و حكومت از جانب ‏امام عليه السلام همان طور كه از آغاز و از عصر غيبت كبرى تا حال منقطع نشده، تا زمان ظهور آن حضرت نيز منقطع نخواهد شد: «لئلا يكون للناس على الله حجة(6)؛ تا مردم بر عليه خداوند حجتى نداشته باشند.»
حاصل اين كه امام عليه السلام در عصر غيبت ‏بر امور نظارت دارند، و به‌طور مطلق از كارها كناره‏گيرى ندارند.
اگر گفته شود: حال كه چنين است، اگر چه ظهور كلى حضرت صاحب الامرارواحنا فداه متوقف بر حصول شرايط و مقدمات و اذن خداوند متعال است، ولى اگر اين گونه مداخلات و توجيهات و مقابلات و تشرف دادن اشخاص به سعادت لقاء و شرفيابى به حضور آن حضرت بيشتر باشد، كه يك ظهور جزیی هميشه در بين باشد، اصلاحات مهمى انجام خواهد شد و بسيارى از مصالح تأمين و مفاسد زيادى دفع مى‏گردد.
مثلا اگر آن حضرت با علما و زعما، به نحوى كه او را هنگام ملاقات نشناسند و بعد بشناسند، ديدارى كند و آن‌ها را راهنمایى بنمايد، جريان امور مستقيم مى‏شود، پس چرا چنين برنامه‏اى نيست؟ البته خود آن حضرت داناتر به وظايف خود هستند و آن چه را وظيفه دارند و به مقدارى كه مصلحت ‏باشد، اين كارها را انجام مى‏دهند و يقينا به‌ هر نحو عمل فرمايند، همان عين وظيفه و مصلحت است.
پاسخ اين است كه: سخن تمام همين است كه گفته شود وظايف و تكاليف حضرت بيشتر از آن چه انجام مى‏دهند نيست، و آن حضرت، عالم به مصالح و موارد هستند، و در حدودى كه مصلحت‏ باشد و به نظام غيبت و تربيت امت و آماده ساختن آنه‌ا براى ظهور كلى، خلل وارد نشود، اقدام مى‏فرمايند.
و اگر بنا باشد كه امور تحت نظر مستقيم ايشان قرار بگيرد و استناد علما و خواص، و بلكه عوام، در اعمال و اقدامات به راهنمایی‌هاى شخصى و خاص ايشان باشد، يک باب ديگر باز مى‏شود، و نظام دين و نظامى كه در عصر غيبت كبرى در نظر گرفته شده است، اختلال مى‏يابد، و براى هر لقاء و ديدار و استنادى، خرق عادت و ظهور معجزه لازم مى‏گردد، و ارتباط با امام عليه السلام در غيبت كبرى از غيبت صغرى هم بيشتر مى‏شود!
بنابراين برنامه و نظام غيبت كبرى، همين نظامى است كه اجرا مى‏شود و از پيش معين شده است، و بيش از اين سخن را در اين بحث طولانى نمى‏كنيم و به اين بيانات بلاغت نظام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام كلام را تمام مى‏كنيم:
«فلا تستعجلوا ما هو كائن مرصد،و لا تستبطئوا ما يجى‏ء به الغد،فكم من مستعجل بما ان ادركه و دانه لم يدركه.و ما اقرب اليوم من تباشير غد. يا قوم، هذا ابان ورود كل موعود و دنو من طلعة ما لا تعرفون، الا و ان من ادركها منا يسرى فيها بسراج منير، و يحذو فيها على مثال الصالحين ليحل فيها بسراج ربقا، و يعتق فيها رقا، و يصدع شعبا، و يشعب صدعا فى سترة عن الناس لا يبصر القائف اثره و لو تابع نظره. ثم ليشحذن فيها قوم ‏شحذ القين النصل تجلى بالتنزيل ابصارهم، و يرمى بالتفسير فى مسامعهم، و يغبقون كاس الحكمة بعد الصبوح‏(7)؛
در پيدايش تباهى‏هايى كه واقع خواهد شد و انتظار آن مى‏رود، شتاب نكنيد، و آن را دير مپنداريد كه چه بسيار شتاب كننده‏اى در امرى كه چون آن را دريابد، آرزو مى‏كند كه اى كاش به آن نرسيده بود. و امروز، چه بسيار به علائم و آثار فردا نزديک است.
اى گروه مردم، اين زمان، موقع آمدن هر موعود، و گاه نزديک شدن ديدار فتنه‏هایى است كه از آن آگاه نيستيد. آگاه باشيد كه هر كس از ما اهل بيت (حضرت صاحب الزمان عليه السلام) كه آن فتنه‏ها را درک كند، در تاريكى آن حوادث، با چراغى نور دهنده (هدايت الهى) حركت مى‏كند و بر روش نيكان رفتار مى‏نمايد، تا آن كه در آن گرفتاری‌ها، ريسمان گمراهی‌ها را بگشايد و اسير جهل و نادانى را آزاد كند و جمعيت اهل باطل را پراكنده سازد، و تفرقه اهل حق را پيوسته گرداند، در حالى كه در پرده و پنهانى از مردم است، و حتى جوينده او نيز او را نمى‏يابد، هر چند كه در پى او نظر افكند.
پس از آن گروهى (جهت ‏برابرى با اهل باطل و حمايت از دين و امر به معروف و نهى از منكر و استقامت در راه حق) تيز (و نافذ و مؤثر) شوند، مانند شمشيرى كه آن را شمشير ساز تيز گرداند، به‌طورى كه ديده‏هاى آنان به نور قرآن جلا داده شود و تفسير قرآن در گوش ايشان القا گردد، و شبانگاه، جام حكمت ‏به آن‌ها نوشانند، بعد از اين كه در بامداد هم آشاميده باشند.»

پی‌نوشت‌ها:
1- رجوع شود به‏«دار السلام‏»عراقى،«نجم ثاقب‏»،«جنة الماوى‏»،«عبقرى الحسان‏»، «بحارالانوار» و غيره.
2- سوره حجرات، آيه 13.
3- سوره نحل، آيه 36.
4- سوره صف، آيه 8.
5- بسيارى به وسيله خواب ارشاد شده‏اند كه حتى تعيين بدهى آن‌ها در خواب شده و بعد كه رسيدگى كرده‏اند مطابق مبلغ تعيين شده بود، نه كمتر و نه زيادتر و از خواب‌هاى عجيب، كه دليل بر عنايات حضرت به جامعه روحانيت است و اين كه اين جامعه سپاه آن حضرت مى‏باشند، خواب صادق و عجيب آقاى حاج ابو القاسم كوپایى اصفهانى است.
6- سوره نساء، آيه 165.
7- نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 150.

منبع: امامت و مهدويت، حضرت آيت الله العظمى لطف الله صافى گلپايگانى


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.