جمعه، 21 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

برای دنیای فانی مکوش، بلکه برای آخرت بکوش

پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله فرمودند:
عَن اَبی ذَرٍّ رَضِی اللهُ عَنهُ: قالَ رَسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله لِرَجُلٍ وَ هُوَ یوصیهِ: اَقلِل مِنَ الشَّهَواتِ یسهُل عَلَیکَ الفَقرُ وَ اَقلِل مِنَ الذُّنوبِ یسهُل عَلَیکَ المَوتُ وَ قَدِّمَ مَا لَکَ اَمامَکَ یسُرَّکَ اللِّحاقُ بِهِ وَاقنَع بِما اُوتیتَهُ یخِفَّ عَلیکَ الحِسابُ وَ لاتَتَشاغَل عَمّا فُرِضَ عَلَیکَ بِما قَد ضُمِنَ لَکَ فَإِنَّهُ لَیسَ بِفائِتِکَ مَا قَد قُسِمَ لَکَ وَ لَستَ بِلاحِقٍ ما قَد زُوِی عَنکَ. فَلا تَکُ جاهِداً فیما اَنصَحَ نافِداً وَاسِعَ لِمُلکٍ لازَوالَ لَهُ فِی مَنزلٍ لاانتِقالَ عَنهُ.

از ابوذر غفاری روایت شده است که پیامبر صلّی الله علیه و آله به مردی سفارش کرد و فرمود: شهوات (و خواست‌های نفسانی) را کم کن تا فقر بر تو آسان شود و بتوانی آن را تحمّل کنی. از گناهانت بکاه تا مرگ بر تو آسان شود. و (چیزی از مال) مال خود را پیش فرست تا دیدار آن تو را (در قیامت) شاد گرداند. به آنچه به تو می‌رسد و به سوی تو می‌آید قانع باش تا حساب بر تو آسان شود. خود را به طلب روزی که برای تو ضمانت شده مشغول نکن (و برای طلب آن حرص مزن) تا واجبات از تو ترک شود، زیرا آنچه برای تو تقسیم شده است از دستت نخواهد رفت و به آنچه از کف تو رفته نمی‌توانی برسی، بنابراین برای آنچه ناخالصی و فنا شدن آن روشن است مکوش. در مورد چیزهای فانی مکوش، بلکه برای کسب آخرت که باقی و جاودان است بکوش.

بحارالانوار، ج 77، ص 187
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی مدظله‌العالی:

رسول خدا صلّی الله علیه و آله در این حدیث به مردی سفارش‌هایی کرد.
1. دستور اوّل تقلیل شهوات است. اگر شهوات را کم کنی تحمّل فقر برای تو آسان می‌شود. این اشاره به نکته‌ی مهمّی است که عدّه‌ای نشسته و حساب کرده‌اند که مجموع ثروت دنیا صرف چه چیزهایی می‌شود، به این نتیجه رسیده‌اند که در سه قسمت مصرف می‌شود:
ضروریات زندگی، مسائل رفاهی، هوس‌ها.
در محاسبه معلوم شد آن مقدار که صرف ضروریات زندگی می‌شود از همه کمتر است، ولی هوس‌ها و شهوات بیشتر ثروت‌ها را به خود اختصاص می‌دهد. آن روز که حضرت این حدیث را فرمود هنوز این محاسبه نشده بود. اینکه حضرت می‌فرماید اگر شهوات را کم کنید فقر بر شما آسان می‌شود، چون بیشتر کسانی که فقیرند، فقرشان برای نیازهای اصلی نیست، زیرا فقر یا در مقابل مسائل رفاهی است یا در مقابل هوس‌هاست. مثلاً می‌گوید این خانه برای من کوچک است باید بزرگ‌تر بخرم. بسیاری از این‌گونه مسائل غیرضروری را در برخی اوقات ضروری جلوه می‌دهد، در حالی که در واقع چنین نیست. بسا کسانی که خودشان را برای چیزهای غیرضروری به دردسر می‌اندازند. خانه‌ای در اندازه و شأن خود دارد و قسمت بیشتری از بدهکاری‌هایش دارد تمام می‌شود امّا فکر می‌کند و می‌گوید: «مِن سَعادَةِ المَرءِ سَعَةُ دارِهِ؛ از خوشبختی انسان این است که خانه‌ای وسیع داشته باشد». به علاوه فردا بچّه‌ها بزرگ می‌شوند، بستگان می‌آیند، خلاصه برای خودش چیزهایی می‌بافد و سرانجام خانه‌اش را می‌فروشد و باز قسط و بدهی جدید برای خودش فراهم می‌سازد.
من گاهی روی این مسأله فکر کردم و چیزهایی هم درباره‌ی آن نوشته‌ام که یکی از مشکلات مردم این است که نمی‌توانند بی دردسر زندگی کنند. باید دردسری در زندگی‌شان باشد، همیشه باید بدهکار باشند. خلاصه مشکل آنها بی مشکلی است. گاه این مسأله برای کسانی که می‌خواهند کارهای علمی بکنند خطرناک است، چون کارهای فکری مثل عبادت است و حضور قلب می‌خواهد. اگر حضورقلب نباشد نمی‌توان درس خواند و تدریس کرد و چیزی نوشت.
در یکی از مسافرت‌های حج دیدم رژیم سعودی مرتّب جای ایرانی‌ها را کم می‌کرد، یعنی بنا بود به هر ایرانی سه متر مربع جا بدهند آن را در حدود یک و نیم متر کردند. خوب پیداست عدّه‌ی زیادی باید در یک خیمه‌ی کوچک بخوابند. اتّفاقاً چنین شد و حجّاج در عرفات و منی با همین یک متر و نیم زندگی کردند.
بعد روزی به آنان گفتم در ایران خانه‌ی شما دویست متر است، باز می‌گویید جا نداریم که زندگی کنیم، ولی در اینجا در دو متر چقدر خوب زندگی می‌کنید!
ما نمی‌گوییم در یک متر و نیم مربع زندگی کن. در زندان طاغوت هم سهم هر کس شش و نیم متر بود که پنجاه و سه نفر مدّتی در آنجا بودیم.
نمی‌گوییم اگر خداوند به انسان داد دور بیندازد. بحث در این است که اینها را ضرورت‌های زندگی پنداشتن و تمام عمر را صرف آن کردن درست نیست.
وقتی شهوات نباشد اصلاً فقر نیست. البتّه باید قبول کنیم که در نیازهای اوّلیه‌ی زندگی هم برخی فقیرند.
2. «گناه را کم کن تا مرگ بر تو آسان شود». حتماً بین کم کردن گناه و آسانی مرگ رابطه‌ای هست که حضرت این کلام بلند را فرمود. لذا باید پرسید چرا انسان از مرگ می‌ترسد؟
الف) چون مرگ را فنا و نیستی می‌بیند. مرگ را دریچه‌ای به عالم باقی و عالم وسیع‌تر نمی‌داند. مرگ را پایان همه چیز می‌پندارد و معلوم است که انسان از تاریکی و نابودی می‌ترسد، امّا اگر مؤمن باشد از مرگ نمی‌ترسد. یکی از خدماتی که انبیا به بشر کردند این است که ترس مرگ را از بشر گرفتند.
ب) دو دیگر اینکه ممکن است کسی مؤمن باشد و عالم آخرت را قبول داشته باشد، امّا چون پرونده‌اش تاریک و سیاه است می‌ترسد و چنین کسی جز توبه راه دیگری ندارد.
به قول مولوی
آنکه مردن پیش جانش تهلکه است *** امر لاتُلقوا بگیرد او به دست
وانکه مردن پیش او شد فتح باب *** سارعوا آید مر او را در خطاب
مرگِ هر کس‌ ای پسر همرنگ اوست *** آیینه‌ی صافی یقین همرنگ روست
پیش تُرک آیینه را خوش رنگی است *** پیش زنگی آیینه هم زنگی است
ای که می‌ترسی ز مرگ اندر فرار *** آن ز خود ترسانی ‌ای جان هوش‌دار
زشت روی تُست نی رخسار مرگ *** جان تو همچون درخت و مرگ برگ
از تو رُستست ار نکویست ار بداست *** ناخوش و خوش هم ضمیرت از خود است
گر به خاری خسته‌ای خود کشته‌ای *** ور حریر و قزدری خود رشته‌ای
مرگ همچو دلق رنگارنگی است که مؤمن از جان خویش به دور می‌افکنَد و از محیط تاریک دنیا پا بیرون می‌نهد و آن‌گاه با اولیای الهی محشور می‌شود. دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است (الدُّنیا سِجنُ المؤمِنِ وَ جَنَّةُ الکَافِرِ). (1)
اگر درِ زندان را باز کنند و بگویند بفرمایید بیرون! آیا کسی ناراحت می‌شود؟ راحت شدن از این دنیا که ناراحتی ندارد.
البتّه این جمله تفسیر دیگری هم دارد که گناه موجب می‌شود در لحظه‌ی مردم مرگ بر انسان سخت شود. یعنی وابستگی او به دنیا آن قدر زیاد است که در وقت جان دادن، لحظات و سکرات مرگش دردناک است، امّا اگر گناه نباشد جان دادن آسان می‌شود.
«قَدِّم ما لَکَ»:
در این بخش حضرت راجع به ترک دنیاپرستی سفارش‌هایی فرموده است. سیاق حدیث همان سیاق احادیث گذشته است، یعنی دعوت به توجّه به آخرت و عدم تلاش برای دنیا. به تعبیر صحیح‌تر، ترک دنیاپرستی است. حدیث می‌گوید روزی تو را خدا می‌رساند و تضمین کرده است و از دست نخواهد رفت، پس خود را مشغول به حرص زدن در طلب روزی نکن، تا واجبات را ترک کنی. به قول معروف آنچه قسمتت است به تو می‌رسد.
بعد فرمود: خیال نکن با دست و پا کردن، چیزی که بناست به تو برسد نمی‌رسد، یا آنچه نباید برسد می‌رسد. بنابراین در مورد چیزهای فانی کوشش نکن، بلکه برای کسب آخرت که باقی است بکوش.
در اینجا چند نکته است:
1. درباره‌ی روزی تعبیر آیات و روایات پیچیده است و در ابتدا نوعی تضاد احساس می‌شود، زیرا از یک طرف روایات فراوانی داریم که روزی را مقسوم می‌داند. قرآن می‌فرماید: «(مَا مِن دَابَّةٍ فِی الأَرضِ إِلَّا عَلَی اللهِ رِزقُهَا)؛ هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست». (2)
یا روایاتی داریم که تعبیر می‌کند انسان تا وقتی زنده است روزی دارد.
از پیامبر صلّی الله علیه و آله پرسیدند: اگر کسی را داخل اتاقی بگذارند و تمام منافذ آن را ببندند، روزیش از کجا می‌رسد؟ فرمود: «از همان مجرایی که مرگ او می‌تواند برسد روزی او هم می‌تواند برسد».
خلاصه آیات و روایات می‌گوید روزی یک امر ضمانت شده و قطعی است.
البتّه در مقابل احادیثی داریم که به تلاش دعوت می‌کند. اینکه صبح زود از خواب برخیزیم به دنبال کار برویم، چون بیکار ملعون است و باید با زراعت، دامداری و مانند آن روزی را تحصیل کرد.
در ابتدا به نظر می‌رسد که تضادّی باشد، امّا رفع این تضاد شاید از این راه ممکن باشد که روزی تضمین شده‌ی انسان، مانند استجابت دعا، شروطی دارد. خداوند می‌فرماید: «(أُدعُونِی أَستَجِب لَکُم)؛ مرا بخوانید تا (دعایتان را) اجابت کنم». (3)
در روایات اسلامی شرایطی برای استجابت دعا ذکر کرده‌اند:
الف) باید پیش از هر چیز قلب و روح را پاک کرد و صفا داد، از گناه توبه کرد و از زندگی رهبران الهی سرمشق گرفت.
ب) زندگی خود را با مال غصبی و حرام آلوده نکند.
ج) از مبارزه با فساد و دعوت به سوی حق خودداری نورزید.
د) عمل کردن به پیمان‌های الهی.
ه) توأم شدن دعا با عمل و کوشش.
مردی نزد امیرمؤمنان علی علیه السلام از عدم استجابت دعایش شکایت کرد و گفت: با اینکه خداوند فرموده است: «دعا کنید من اجابت می‌کنم»، چرا ما دعا می‌کنیم و به اجابت نمی‌رسد؟
امام در پاسخ فرمود: «قلب و فکرتان در هشت چیز خیانت کرده (از این رو دعایتان مستجاب نمی‌شود):
شما خدا را شناخته‌اید، امّا حقّ او را ادا نکرده‌اید، به همین دلیل شناخت شما سودی به حالتان نداشته است.
شما به فرستاده‌ی او ایمان آورده‌اید، سپس با سنتش به مخالفت برخاسته‌اید، ثمره‌ی ایمان شما کجاست؟
کتاب او را خوانده‌اید، ولی به آن عمل نکرده‌اید. گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم، سپس به مخالفت برخاستید.
می گویید از مجازات و کیفر خدا می‌ترسید، امّا همواره کارهایی می‌کنید که شما را به آن نزدیک می‌سازد.
می‌گویید به پاداش الهی علاقه دارید، امّا همواره کاری می‌کنید که شما را از آن دور می‌سازد.
نعمت خدا را می‌خورید و حقّ شکرش را ادا نمی‌کنید.
خدا به شما دستور داده که دشمن شیطان باشید (و شما طرح دوستی با او می‌ریزید)؛ ادّعای دشمنی با شیطان دارید، امّا عملاً با او مخالفت نمی‌کنید.
عیوب مردم را نصب العین خود ساخته و عیوب خود را پشت سر افکنده‌اید... پس چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد در حالی که خودتان درهای آن را بسته‌اید؟ تقوا پیشه کنید، اعمالتان را اصلاح کنید، نیاتتان را خالص گردانید و امر به معروف و نهی از منکر کنید تا دعایتان به اجابت برسد». (4)
بنابراین تلاش برای روزی یکی از شرایط آن است و با این توضیح، تضاد برطرف می‌شود.
2. می‌بینیم میلیون‌ها تن از گرسنگی می‌میرند، اگر روزی مقسوم است چرا اینها از گرسنگی می‌میرند؟
در جواب باید گفت: اگر برخی از گرسنگی می‌میرند نشانه‌ی ظلم بشر است و آن را به حساب دستگاه آفرینش نمی‌شود گذاشت. قارّه‌ی آفریقا که بیشترین قربانیان گرسنگی را دارد مملو از الماس و معادن مهم است. عدّه‌ای ستمگر ثروت‌ها را می‌برند، بعد غذاهای اضافه را در زباله‌دان می‌ریزند و عدّه‌ای دیگر از گرسنگی می‌میرند. گاه برای اینکه قیمت گندم و دیگر اجناس پایین نیاید آنها را در دریا می‌ریزند یا احتکار می‌کنند اگر چه به قیمت قربانی شدن میلیون‌ها انسان باشد. اگر مظالم بشر نبود چنین مصیبت‌هایی پیش نمی‌آمد.
خدا عقل داد تا بشر بر طبق فطرت الهی ره بپوید و برای رفاه زندگی دنیای خودش زحمت بکشد و تولید بیشتری بکند. البتّه منافاتی ندارد که جمعیت را هم کنترل و محدود کند.
تقسیم دیگری هم در روایات داریم که رزق و روزی بر دو قسم است:
رزقی که تو آن را می‌طلبی و رزقی که آن تو را می‌طلبد.
روزی‌ها نیز مانند قضا و قدر، محتوم و معلّق دارد. روزی‌های حتمی آن است که خواه ناخواه به سراغ تو می‌آید و معلّق آن است که تو باید به دنبالشان بروی.
از این تقسیم بندی که حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه کرده است معلوم می‌شود روایاتی که می‌گوید روزی حتماً سراغ انسان می‌آید حتّی اگر در زندان باشد، مراد روزی‌های حتمی است.

پی‌نوشت‌ها:
1. بحار الانوار، ج 6، ص154.
2. سوره‌ی هود، آیه‌ی 6.
3. سوره‌ی غافر، آیه‌ی 60.
4. بحارالانوار، ج 93، ص 376، ح 17.

منبع‌: انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)، آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی، قم: انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، چاپ اول، 1390.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.