دوشنبه، 13 مرداد 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

توازن خوف و رجاء

امام علی علیه‌ السلام فرمودند:
لَا تَأْمَنَنَّ عَلَى خَیْرِ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَذَابَ اللَّهِ لِقَوْلِهِ سُبْحَانَهُ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ وَ لَا تَیْأَسَنَّ لِشَرِّ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ لِقَوْلِهِ سُبْحَانَهُ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ.

بر نیکوترین این امت از کیفر پروردگار در امان مباش زیرا که خدای سبحان فرموده: از کیفر خدا ایمن نیستند مگر زیانکاران و بدترین این امت از رحمت خداوند نومید نمی شوند چنانکه پروردگار می فرماید از رحمت خدا مایوس نمی شوند مگر مردم کافر.

نهج البلاغه: حکمت 369
شرح حدیث:
توازن در خوف و رجاء لازم است آدم های خوب و نیکوکار مغرور نشوند و نگویند که ما لبریز شده ایم و احتمالا اهل بهشتیم چه بسا همین ها به خاطر غرورشان گرفتار عذاب الهی گردند و آدم های بد به خاطر احساس شرمندگی و سرافکندگی که در پیشگاه پروردگار دارند و امید به آمرزش او آنها را ببخشد. بنابراین این گروه هم نباید مایوس از رحمت الهی باشند که یاس از رحمت پروردگار خود گناهی است بزرگ برای روشن شدن بیشتر خوب است به سیره عملی و برخورد امامان معصوم با دو گروه معرفی شده توسط مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام بنگریم.

عده ای جلوی در خانه امام رضا علیه السلام جمع شدند و از آن بزرگوار اجازه ورود خواستند گفتند به حضرت رضا علیه السلام عرض کنید یک گروه از شیعیان علی علیه السلام می خواند به محضر شما شرفیاب شوند. امام علیه السلام در پاسخ آنها فرمودند: بگویید من مشغولم آنها را برگردانید. فردا آمدند مانند روز قبل خود را معرفی کردند، باز فرمود آنها را برگردانید. تا دو ماه به همین طریق می آمدند و برمی گشتند بالاخره از شرفیابی مایوس شدند. روزی به دربان گفتند به آقای ما علی بن موسی الرضا علیه السلام بگو ما شیعه پدرت علی علیه السلام هستیم. دشمنان به واسطه اجازه ندادن شما ما را سرزنش کردند این بار برمی گردیم و از خجالت به وطن خود نخواهیم رفت زیرا تاب شماتت دشمنان را نداریم. این حضرت مرتبه اجازه فرمودند. داخل شدند و سلام عرض کردند و عرض کردند: پسر رسول خدا این چه ستمی است که بر ما روا می دارید و ما را خوار می گردانید؟ بعد از این همه سرگردانی که اجازه شرفیاب شدن نمی دادید مگر چه برای ما باقی ماند؟
حضرت فرمودند این آیه را بخوانید:
وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ؛
هر مصیبتی که بر شما وارد می شود به واسطه کارهایی است که انجام داده اید با اینکه بسیاری از آنها را می بخشید.(1)

در این عمل من از خدا و پیغمبر و علی و آباء طاهرینم علیهم السلام پیروی کردم آنها شما را مورد سرزنش قرار دادند. من نیز چنین کردم. عرض کردند علت چه بود که باعث سرزنش واقع شدیم؟

حضرت فرمودند: شما ادعا می کنید ما شیعیان علی علیه السلام هستیم وای بر شما شیعیان علی علیه السلام امام حسن و امام حسین علیهما السلام و اباذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابی بکر هستند. آن کسانی که کوچک‌ترین مخالفت را نسبت به دستورات علی علیه السلام نکردند و مرتکب یک کار که او نهی کرده بود نشدند اما شما می گویید شیعه علی علیه السلام هستیم و در بیشتر کارها مخالف او هستید و نسبت به بسیاری از واجبات کوتاهی می کنید. حقوق برادران را سبک می شمارید. آنجا که باید تقیه کنید رعایت نمی کنید. آنجا که نباید تقیه کنید تقیه می کنید. اگر بگویید دوستان و محبین آن آقا هستیم با دوستانش، دوست و با دشمنانش، دشمن هستیم این سخن را رد نمی کنیم اما مقامی بسیار ارجمند را ادعا کردید اگر گفته خود را به وسیله اعمال و رفتار ثابت نکنید هلاک خواهید شد مگر رحمت پروردگار نجاتتان دهد.

عرض کردند ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اینک از گفته خود استغفار می کنیم و توبه می نماییم همان طوری که شما تعلیم دادید می گوییم شما را دوست داریم دوست دوستان شما و دشمن دشمنانتان هستیم. در این هنگام امام رضا علیه السلام فرمودند:
مَرحباً بِکُم یا اِخوانِی وَ اَهل وُدِّی
درود بر شما ای برادران و دوستان من بیایید بالاتر، بیایید بالاتر، حضرت پیوسته آنها بالاتر می بردند تا پهلوی خود نشانیدند، آن گاه از دربان سوال کردند چند مرتبه اینها آمدند و اجازه نیافتند؟
عرض کرد شصت مرتبه، امام علیه السلام فرمودند: تو هم شصت مرتبه به آنها سلام کن و سلام مرا نیز برسان زیرا که اینها استغفار کردند به همین خاطر گناهانشان محو شد و به سبب محبتی که با ما دارند سزاوار احترام اند به احتیاجات خود و خانواده شان رسیدگی کن و از نظر مالی به آنها کمک فراوانی کن.(2)

مشابه داستان فوق برای مردی که محضر فرزند امام رضا علیه السلام حضرت جواد الائمه علیه السلام شرفیاب شد، اتفاق افتاد.

حتما توجه دارید که این قضایا را به جهت ارتباط با کلام امام علیه السلام که فرمودند:
لا تَامَنَّ عَلی خَیرِ هذهِ الاُمَّهِ عَذابَ اللهِ؛
بر نیکوترین این امت از کیفر پروردگار در امان مباس آورده ایم.

مردی به محضر امام جواد علیه السلام شرفیاب شد در حالی که خیلی شاد و سرحال بود امام علت شادمانی را از او پرسید. عرض کرد: ای پسر رسول خدا از پدرتان شنیدم که می فرمودند: شایسته ترین روزی که انسان باید شادمان باشد روزی است که او را صدقات و نیکی به نفع برادران دینی از جانب پروردگار نصیب شده باشد. امروز ده نفر از برادران دینی ام بر من وارد شدند همه بی بضاعت و گرفتار آنها را پذیرایی کردم و به هر یک مقداری کمک نمودم از این جهت خوشحال هستم. امام علیه السلام فرمودند: به جان خودم سوگند که تو را این شادمانی شایسته است به شرط اینکه آن عمل را نابود نکرده باشی و یا بعد از این نابود نکنی. عرض کرد: چگونه از بین ببرم با اینکه از شیعیان خالص شما می باشم؟ حضرت فرمودند: هم اکنون نابود کردی. پرسید با چه چیز؟ حضرت فرمودند: این آیه را بخوان:
لا تُبطِلُوا صَدَقاتِکُم بِالمَنِّ و الاَذی؛
صدقه های خود را با منت نهادن و آزار کردن باطل نکنید.(3)

عرض کرد من به آنهایی کمک کردم نه منت گذاردم و نه آزاری رساندم. حضرت فرمودند: منظور هر نوع اذیتی است در نظر تو آزردن آنهایی که کمک کرده ای مهم تر است یا آزردن فرشتگانی که مامور تو هستند و یا آزردن ما؟! جواب داد: آزردن شما و فرشتگان. امام علیه السلام فرمودند: به راستی مرا آزردی و صدقه خود را باطل کردی. پرسید با چه کاری؟ حضرت فرمودند: با همین صحبت که گفتی چگونه باطل کنم در حالی که از شیعیان خالص شمایم آیا می دانی شیعه خالص ما کیست؟ با تعجب گفت: نه. حضرت فرمودند: سلمان، ابوذر، مقداد، عمار. تو خود را با چنین اشخاصی برابر دانستی آیا با این سخن فرشتگان و ما را نیازردی؟ عرض کرد: استَغفِرُاللهَ و اَتُوبُ اِلَیه
ای پسر رسول خدا پس چه بگویم؟ حضرت فرمودند: بگو من از دوستان شمایم و دشمن دشمنانتان و دوست دوستانتان هستم. عرض کرد: همین را می گویم و همین طور نیز هستم و از آنچه گفتم که به واسطه نپسندیدن خدا مورد پسند شما و فرشتگان نیز نبود توبه کردم. امام جواد علیه السلام فرمودند: اکنون ثواب های از بین رفته صدقه ات بازگشت نمود.(4)

شرح ابن میثم
امام علیه السلام شنونده را با استدلال به عمومیّت این دو آیه به این دو خصلت موعظه و ادب کرده است، کلمه مکر استعاره براى مهلت دادن خدا و پس از آن گرفتن و عذاب کردن خدا در صورت مکر و فریب است و مقصود واضح است.(5)

پی‌نوشت‌ها:
1- سوره شوری، آیه 30
2- بحارالانوار، ج 42، ص 206
3- سوره بقره، آیه 264
4- کلمه طیبه، ص 264
5- ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 729

منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت، 1390.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
احادیث مرتبط