اغنیاى واقعى از دیدگاه امام علی علیه السلام
امام علی علیه السلام فرمودند:
لا غِنَى کَالْعَقْلِ وَلا فَقْرَ کَالْجَهْلِ؛
هیچ سرمایه اى همچون عقل نیست و هیچ فقرى همچون جهل و نادانى.
نهج البلاغه، حکمت 54
شرح حدیث:
غناى درونى و برونى
غنا و بى نیازى دو گونه است: 1. برون ذاتى. 2. درون ذاتى.
منظور از بى نیازى برون ذاتى آن است که انسان به وسیله اشیاء خارج از ذاتش از دیگران بى نیاز شود؛ به وسیله مقام، قدرت، دوستان، پول و مانند آن. این غنا چندان اعتبار ندارد، به همین علت این نوع غنا، عطش روحى انسان را فرونمى نشاند، و لذا ثروتمندان تشنه ترند! بر این اساس است که وقتى از بهلول پرسیدند: شخصى نذر کرده که به فقیرترین مردم کمک مالى کند، به چه کسى بدهد؟ گفت: «به هارون الرشید!».{1}
نوع دوم، غناى درون ذاتى است؛ یعنى کسى که با استفاده از سرمایه درونى وجود خویش و بدون کمک گرفتن از ابزار بیرونى، غنى است. چنین اشخاصى در سایه ایمان، اعتماد به نفس، قناعت، توکّل بر خدا و تقوا، که سرمایه هاى بزرگى محسوب مى شوند، به غناى درون ذاتى دست مى یابند و از همه غنى ترند.
ویژگى مهم غناى درون ذاتى
ویژگى مهمّ سرمایه هاى درون ذاتى این است که دزدان نمى توانند آن را به سرقت ببرند. حضرت على (علیه السلام) خود ازجمله کسانى بود که غناى درون ذاتى داشت. بدین علت در دوران بیست و پنج ساله سکوتش همانند کوه ایستادگى و مقاومت مى کند و هنگامى که به قدرت مى رسد اسیر قدرت نمى گردد، بلکه قدرت را اسیر خویش مى سازد و به دنیا همچنان بى اعتنا مى ماند.
آرى، آن حضرت در اوج قدرت، دنیا را از کفش پروصله اش بى ارزش تر!{2}
و از برگ جویده شده در دهان ملخ کم بهاتر!{3}
و از آب بینى بز کم قیمت تر!{4}
و از استخوان خوکى که در دست شخص جذامى باشد{5}، پست تر معرّفى مى کند! این است سرمایه واقعى و جاودانى.{6}
اگر عقل و تدبیر باشد همه چیز به دنبال آن خواهد آمد. مال و ثروت را با عقل و تدبیر به دست مى آورند، مقام و شخصیّت زاییده عقل است و آسایش و آرامش و سعادت دو جهان با عقل حاصل مى شود.
در نقطه مقابل، جهل و نادانى بدترین فقر و تنگدستى است؛ زیرا انسان جاهل و نادان هم ثروتش را از دست مى دهد و هم آبرو و حیثیّتش را، و در یک کلمه، دین و دنیایش را تباه مى کند.
عقل چیست؟
منظور از عقل، همان گونه که در روایات اسلامى آمده، همان هوش و فراستى است که انسان را به خدا و اطاعت او نزدیک مى کند و از زشتى ها دور مى سازد.
در دنیاى دیروز و امروز افراد ظاهراً عاقلى بوده اند که سال ها بر کشورهایى حکومت کرده اند؛ ولى بسیارى از آن ها عقل، به معنایى که در بالا آمد، نداشته اند. هوش و ذکاوت آن ها نوعى شیطنت بوده است، همان گونه که در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که یکى از یاران آن حضرت درباره عقل از محضرش سؤال کرد. فرمود:
«ماعُبِدَبِهِ الرَّحْمانُ وَالکْتُسِبَ بِهِ الْجِنانُ؛ عقل چیزى است که انسان به وسیله آن خدا را پرستش مى کند و بهشت را به دست مى آورد».
راوى عرض کرد: مى گویند معاویه عاقل بود! فرمود: آن نوعى شیطنت شبیه عقل بود و عقل نبود.{7}
بنابراین، هیچ سرمایه اى همچون عقل ـ به معنایى که گفته شد ـ نیست.{8}
پینوشتها:
1. داستان مذکور را به شکلى که در بالا آمده در منابع معتبر نیافتیم. ولى داستانى شبیه به آن در کتاب «ماجراهاى بهلول عاقل»، صفحه 33، شماره 17، وجود دارد. به این داستان توجّه کنید: «روزى هارون الرشید مبلغى پول به بهلول داد تا آن را صرف نیازمندان کند، بهلول پول را گرفت و پس از لحظه اى به خلیفه بازگرداند! هارون از علّت آن پرسید. جواب داد: هر چه فکر کردم محتاج تر از خلیفه کسى را نیافتم!»
2. نهج البلاغه، خطبه 33.
3. نهج البلاغه، خطبه 224.
4. نهج البلاغه، خطبه 3.
5. نهج البلاغه، حکمت 236.
6. یکصد و ده سرمشق از سخنان حضرت على (علیه السلام)، ص 65 و 66، ح 19.
7. اصول کافى، ج 1، ص 11، کتاب العقل و الجهل، ح 3.
8. پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ج 12، ص 343-345.
منبع: نخستین آفریده خدا، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1394.
غنا و بى نیازى دو گونه است: 1. برون ذاتى. 2. درون ذاتى.
منظور از بى نیازى برون ذاتى آن است که انسان به وسیله اشیاء خارج از ذاتش از دیگران بى نیاز شود؛ به وسیله مقام، قدرت، دوستان، پول و مانند آن. این غنا چندان اعتبار ندارد، به همین علت این نوع غنا، عطش روحى انسان را فرونمى نشاند، و لذا ثروتمندان تشنه ترند! بر این اساس است که وقتى از بهلول پرسیدند: شخصى نذر کرده که به فقیرترین مردم کمک مالى کند، به چه کسى بدهد؟ گفت: «به هارون الرشید!».{1}
نوع دوم، غناى درون ذاتى است؛ یعنى کسى که با استفاده از سرمایه درونى وجود خویش و بدون کمک گرفتن از ابزار بیرونى، غنى است. چنین اشخاصى در سایه ایمان، اعتماد به نفس، قناعت، توکّل بر خدا و تقوا، که سرمایه هاى بزرگى محسوب مى شوند، به غناى درون ذاتى دست مى یابند و از همه غنى ترند.
ویژگى مهم غناى درون ذاتى
ویژگى مهمّ سرمایه هاى درون ذاتى این است که دزدان نمى توانند آن را به سرقت ببرند. حضرت على (علیه السلام) خود ازجمله کسانى بود که غناى درون ذاتى داشت. بدین علت در دوران بیست و پنج ساله سکوتش همانند کوه ایستادگى و مقاومت مى کند و هنگامى که به قدرت مى رسد اسیر قدرت نمى گردد، بلکه قدرت را اسیر خویش مى سازد و به دنیا همچنان بى اعتنا مى ماند.
آرى، آن حضرت در اوج قدرت، دنیا را از کفش پروصله اش بى ارزش تر!{2}
و از برگ جویده شده در دهان ملخ کم بهاتر!{3}
و از آب بینى بز کم قیمت تر!{4}
و از استخوان خوکى که در دست شخص جذامى باشد{5}، پست تر معرّفى مى کند! این است سرمایه واقعى و جاودانى.{6}
اگر عقل و تدبیر باشد همه چیز به دنبال آن خواهد آمد. مال و ثروت را با عقل و تدبیر به دست مى آورند، مقام و شخصیّت زاییده عقل است و آسایش و آرامش و سعادت دو جهان با عقل حاصل مى شود.
در نقطه مقابل، جهل و نادانى بدترین فقر و تنگدستى است؛ زیرا انسان جاهل و نادان هم ثروتش را از دست مى دهد و هم آبرو و حیثیّتش را، و در یک کلمه، دین و دنیایش را تباه مى کند.
عقل چیست؟
منظور از عقل، همان گونه که در روایات اسلامى آمده، همان هوش و فراستى است که انسان را به خدا و اطاعت او نزدیک مى کند و از زشتى ها دور مى سازد.
در دنیاى دیروز و امروز افراد ظاهراً عاقلى بوده اند که سال ها بر کشورهایى حکومت کرده اند؛ ولى بسیارى از آن ها عقل، به معنایى که در بالا آمد، نداشته اند. هوش و ذکاوت آن ها نوعى شیطنت بوده است، همان گونه که در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که یکى از یاران آن حضرت درباره عقل از محضرش سؤال کرد. فرمود:
«ماعُبِدَبِهِ الرَّحْمانُ وَالکْتُسِبَ بِهِ الْجِنانُ؛ عقل چیزى است که انسان به وسیله آن خدا را پرستش مى کند و بهشت را به دست مى آورد».
راوى عرض کرد: مى گویند معاویه عاقل بود! فرمود: آن نوعى شیطنت شبیه عقل بود و عقل نبود.{7}
بنابراین، هیچ سرمایه اى همچون عقل ـ به معنایى که گفته شد ـ نیست.{8}
پینوشتها:
1. داستان مذکور را به شکلى که در بالا آمده در منابع معتبر نیافتیم. ولى داستانى شبیه به آن در کتاب «ماجراهاى بهلول عاقل»، صفحه 33، شماره 17، وجود دارد. به این داستان توجّه کنید: «روزى هارون الرشید مبلغى پول به بهلول داد تا آن را صرف نیازمندان کند، بهلول پول را گرفت و پس از لحظه اى به خلیفه بازگرداند! هارون از علّت آن پرسید. جواب داد: هر چه فکر کردم محتاج تر از خلیفه کسى را نیافتم!»
2. نهج البلاغه، خطبه 33.
3. نهج البلاغه، خطبه 224.
4. نهج البلاغه، خطبه 3.
5. نهج البلاغه، حکمت 236.
6. یکصد و ده سرمشق از سخنان حضرت على (علیه السلام)، ص 65 و 66، ح 19.
7. اصول کافى، ج 1، ص 11، کتاب العقل و الجهل، ح 3.
8. پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ج 12، ص 343-345.
منبع: نخستین آفریده خدا، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1394.