کودکان بداخلاق در اوایل رشد، نتیجه تربیت غیر اصولی والدین و آینه تمامنمای رفتار پدر و مادرشان هستند
بچههای بداخلاق، معمولاً دوست داشتنی نیستند و حتی نزدیکانی مثل پدربزرگ و مادربزرگ از بیادبی این بچهها به ستوه میآیند. حال سوال مهم این جاست که این کودک بداخلاق و بیادب، از چه زمانی این خصوصیات منفی را پیدا کرده است؟ آیا از همان لحظه تولد با خود دروغگویی، پرخاشگری و خرابکاری را به این دنیا آورده است؟ جواب به قطع روشن است؛ نه!
تعداد کلمات 1964 / تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
تعداد کلمات 1964 / تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
کودکان بداخلاق چه کودکانی هستند؟
همه ما در اطراف خود با بچههایی مواجه شدهایم که مدام در حال صدمه زدن به خود و دیگران هستند، خواستههای آنان تمامی ندارد، فحش و ناسزا نثار بقیه میکنند، در بازیهای گروهی به همبازیهای خود ظلم میکنند و در خانه و مهمانی آن قدر شلوغ و بیادب هستند، که همه، حتی پدر و مادر از دست آنها عاصی و کلافه میشوند.
این بچههای بداخلاق، معمولاً دوست داشتنی نیستند و حتی نزدیکانی مثل پدربزرگ و مادربزرگ از بیادبی این بچهها به ستوه میآیند. حال سوال مهم این جاست که این کودک بداخلاق و بیادب، از چه زمانی این خصوصیات منفی را پیدا کرده است؟ آیا از همان لحظه تولد با خود دروغگویی، پرخاشگری و خرابکاری را به این دنیا آورده است؟ آیا میتوان گفت همه این ویژگیهای بد، از بدو تولد با او همراه بوده است؟ جواب به قطع روشن است؛ نه!
درست است که وراثت در حدی روی اخلاق و خصوصیات انسانها تاثیرگذار است و ممکن است دختری مانند پدرش عصبی شود و پسری مانند مادرش زودرنج شود، اما هرگز همه خصوصیات اخلاقی و رفتاری آدمها غیر اکتسابی و ژنتیکی نیست، بلکه در اثر برخورد و تعامل با دیگران، یاد گرفته میشوند. حال تصور کنید که کودکی که از نظر هوش و تقلید در عالیترین سطح ممکن است، با دیدن دروغگویی پدر به همکارش، چگونه ممکن است که دروغگو نشود؟ مادری که هنگام عصبانیت به فرزندش ناسزا میگوید، چند روز بعد همان ناسزا را از زبان کودک خود خواهد شنید و یا وقتی کودک در جمع همبازیهایی قرار میگیرد که از نظر طبقه اجتماعی و نحوه تربیت با او بسیار متفاوت هستند، از آنها کارهایی را یاد میگیرد که از دیدن آن کارها، والدین به شدت متعجب میشوند. پدری که تند تند غذا میخورد و رعایت آداب غذا خوردن را نمیکند، نمیتواند توقع داشته باشد که فرزندش در مهمانی درست غذا بخورد. والدین، اولین و در دستترین، بهترین و تأثیرگذارترین مربیان کودک هستند و همه رفتارهای ناشایست و بداخلاقیهای فرزندشان نتیجه عملکرد بد و نامطلوب آنهاست. کودکان، بخصوص در سالهای اولیه رشد، آینه تمامنمای رفتار پدر و مادرشان هستند و کودکان بداخلاق، نتیجه تربیت غیر اصولی والدین. طبق تحقیقات، مشخص شده است که کودکان بداخلاق و ستیزهجو معمولاً در یکی از گروههای زیر قرار دارند:
ـ در خانوادههایی که والدین خونسرد دارند و به تربیت کودکان مقید نیستند.
ـ در خانوادههایی که والدین اغلب بدخلق و عصبانیاند، کودکان پرخاشگر بیشتری دارند.
ـ فرزندان ناخواسته و پذیرفته نشده، معمولاً بداخلاق میشوند.
ـ بیبندوباری در خانواده و عدم وجود حد و مرزهای اخلاقی و جنسی در خانه، باعث بروز ناهنجاری در کودکان میگردد.
ـ محرومیت از وجود پدر و مادر، زمینه مساعدتری برای بداخلاقی فراهم میکند.
ـ کمبود محبت یا افراط در محبت، کودکان را تندخو میکند.
این بچههای بداخلاق، معمولاً دوست داشتنی نیستند و حتی نزدیکانی مثل پدربزرگ و مادربزرگ از بیادبی این بچهها به ستوه میآیند. حال سوال مهم این جاست که این کودک بداخلاق و بیادب، از چه زمانی این خصوصیات منفی را پیدا کرده است؟ آیا از همان لحظه تولد با خود دروغگویی، پرخاشگری و خرابکاری را به این دنیا آورده است؟ آیا میتوان گفت همه این ویژگیهای بد، از بدو تولد با او همراه بوده است؟ جواب به قطع روشن است؛ نه!
درست است که وراثت در حدی روی اخلاق و خصوصیات انسانها تاثیرگذار است و ممکن است دختری مانند پدرش عصبی شود و پسری مانند مادرش زودرنج شود، اما هرگز همه خصوصیات اخلاقی و رفتاری آدمها غیر اکتسابی و ژنتیکی نیست، بلکه در اثر برخورد و تعامل با دیگران، یاد گرفته میشوند. حال تصور کنید که کودکی که از نظر هوش و تقلید در عالیترین سطح ممکن است، با دیدن دروغگویی پدر به همکارش، چگونه ممکن است که دروغگو نشود؟ مادری که هنگام عصبانیت به فرزندش ناسزا میگوید، چند روز بعد همان ناسزا را از زبان کودک خود خواهد شنید و یا وقتی کودک در جمع همبازیهایی قرار میگیرد که از نظر طبقه اجتماعی و نحوه تربیت با او بسیار متفاوت هستند، از آنها کارهایی را یاد میگیرد که از دیدن آن کارها، والدین به شدت متعجب میشوند. پدری که تند تند غذا میخورد و رعایت آداب غذا خوردن را نمیکند، نمیتواند توقع داشته باشد که فرزندش در مهمانی درست غذا بخورد. والدین، اولین و در دستترین، بهترین و تأثیرگذارترین مربیان کودک هستند و همه رفتارهای ناشایست و بداخلاقیهای فرزندشان نتیجه عملکرد بد و نامطلوب آنهاست. کودکان، بخصوص در سالهای اولیه رشد، آینه تمامنمای رفتار پدر و مادرشان هستند و کودکان بداخلاق، نتیجه تربیت غیر اصولی والدین. طبق تحقیقات، مشخص شده است که کودکان بداخلاق و ستیزهجو معمولاً در یکی از گروههای زیر قرار دارند:
ـ در خانوادههایی که والدین خونسرد دارند و به تربیت کودکان مقید نیستند.
ـ در خانوادههایی که والدین اغلب بدخلق و عصبانیاند، کودکان پرخاشگر بیشتری دارند.
ـ فرزندان ناخواسته و پذیرفته نشده، معمولاً بداخلاق میشوند.
ـ بیبندوباری در خانواده و عدم وجود حد و مرزهای اخلاقی و جنسی در خانه، باعث بروز ناهنجاری در کودکان میگردد.
ـ محرومیت از وجود پدر و مادر، زمینه مساعدتری برای بداخلاقی فراهم میکند.
ـ کمبود محبت یا افراط در محبت، کودکان را تندخو میکند.
مکانیزم رفتارهای ناهنجار
به تجربه ثابت شده است که در پشت هر رفتار بدی که کودک انجام میدهد، هدف و مقصودی وجود دارد و کودک برای رسیدن به آن هدف و خواسته، این رفتار ناهنجار را انجام داده است. مثلاً برای جلب توجه، مدام جیغ میکشد و یا برای این که ثابت کند بزرگ شده، ناسزا میگوید و عبارات بزرگترها را در حرف زدن به کار میبرد و یا چون میداند اگر راست بگوید، تنبیه میشود، برای فرار از آن دروغ میگوید. بعضی وقتها هم با آسیب رساندن به وسایل خانه، از مادرش که او را کتک زده، انتقام میگیرد و یا جلوی جمع آبروریزی میکند. پدر و مادر بهتر است قبل از هر اقدامی، هدف و یا اهداف کارشان را شناسایی کنند تا بتوانند برای اصلاح رفتار او اقدام کنند.
عوامل بداخلاقی کودکان
هر چند به اختصار گفتیم که زمینه خانوادگی در بروز بداخلاقیها و ناهنجاریهای اخلاقی اثرگذار است، اما در اینجا به طور مفصلتر درباره عواملی که باعث بروز بداخلاقی در کودکان میشود، توضیح میدهیم.
1 ـ عوامل جسمی: بیماریها، درد، اختلال مزاج، نقص عضو، بینظمی در خواب، گرسنگی و یا به هم خوردن نظم عادی زندگی (مانند مسافرت) میتوانند باعث بروز بداخلاقی در کودک شوند. علاوه بر این در دوره بلوغ نیز به دلیل تغییرات وسیعی که در بدن اتفاق میافتد، بداخلاقیهایی به موازات این تغییرات در نوجوان مشاهده میشود.
2 ـ عوامل روانی: وجود بیماریهای روانی مثل ترس، وسواس و یا اضطراب، میل به استقلال، دوری از والدین به دلیل مشغله کاری آنها و یا سفر، ناتوانی در حل مشکلات خانواده، جهل و ناآگاهی کودک نسبت به مسائل و ضعف ادراکی او، ضعف جسمی در انجام کارهای مورد علاقه مثل رانندگی و یا تعمیر وسایل خانه و به طور کلی احساس ناتوانی و ناکامی موجب بروز بداخلاقی در کودک میشود.
3 ـ عوامل عاطفی: احساس حقارت به خاطر مقایسه شدن، احساس شکست در بازی و یا درس، محرومیت از مهر والدین و یا سختگیریهای غیر قابل تحمل پدر و مادر، زمینه بداخلاق شدن کودک را فراهم میکند.
4 ـ عوامل تربیتی: مشاجره والدین در برابر کودکان، داشتن والدین بد مثل پدران مجرم و مادران خطاکار، افراط در محبت و رسیدگی به فرزند، مسخره شدن کودک توسط والدین، برآورده نشدن نیازهای مادی کودک توسط والدین، بینظمی و شلوغی در خانه، خشونت پدر و مادر و امر و نهی بسیار توسط آنها، معاشرت با دوستان و خانوادههای نامناسب، توجه بیش از حد پدر و مادر به علایق شخصی خود و بیتوجهی به مسائل کودک، باعث ایجاد رفتارهای ناهنجار در کودک میشود.
5 ـ عوامل اجتماعی: زندگی در محیط نامساعد و محلههای جرمخیز، عدم آموزش صحیح توسط خانواده، جامعه و...
1 ـ عوامل جسمی: بیماریها، درد، اختلال مزاج، نقص عضو، بینظمی در خواب، گرسنگی و یا به هم خوردن نظم عادی زندگی (مانند مسافرت) میتوانند باعث بروز بداخلاقی در کودک شوند. علاوه بر این در دوره بلوغ نیز به دلیل تغییرات وسیعی که در بدن اتفاق میافتد، بداخلاقیهایی به موازات این تغییرات در نوجوان مشاهده میشود.
2 ـ عوامل روانی: وجود بیماریهای روانی مثل ترس، وسواس و یا اضطراب، میل به استقلال، دوری از والدین به دلیل مشغله کاری آنها و یا سفر، ناتوانی در حل مشکلات خانواده، جهل و ناآگاهی کودک نسبت به مسائل و ضعف ادراکی او، ضعف جسمی در انجام کارهای مورد علاقه مثل رانندگی و یا تعمیر وسایل خانه و به طور کلی احساس ناتوانی و ناکامی موجب بروز بداخلاقی در کودک میشود.
3 ـ عوامل عاطفی: احساس حقارت به خاطر مقایسه شدن، احساس شکست در بازی و یا درس، محرومیت از مهر والدین و یا سختگیریهای غیر قابل تحمل پدر و مادر، زمینه بداخلاق شدن کودک را فراهم میکند.
4 ـ عوامل تربیتی: مشاجره والدین در برابر کودکان، داشتن والدین بد مثل پدران مجرم و مادران خطاکار، افراط در محبت و رسیدگی به فرزند، مسخره شدن کودک توسط والدین، برآورده نشدن نیازهای مادی کودک توسط والدین، بینظمی و شلوغی در خانه، خشونت پدر و مادر و امر و نهی بسیار توسط آنها، معاشرت با دوستان و خانوادههای نامناسب، توجه بیش از حد پدر و مادر به علایق شخصی خود و بیتوجهی به مسائل کودک، باعث ایجاد رفتارهای ناهنجار در کودک میشود.
5 ـ عوامل اجتماعی: زندگی در محیط نامساعد و محلههای جرمخیز، عدم آموزش صحیح توسط خانواده، جامعه و...
اصلاح کودکان بداخلاق
1 ـ گفتیم که بهتر است قبل از هر اقدامی، هدف کودک را از انجام کار بد شناسایی کنید. شاید او به خاطر جلب توجه شما آن کار را کرده و یا برای دفاع از برادرش با همبازیهایش درگیر شده و یا شاید اصلاً نمیدانسته، که این کار او ناهنجار و زشت است. وقتی هدف کودک را فهمیدید، به عنوان نمونه بیشتر به او توجه میکنید تا او به خاطر جلب توجه چیزی را نشکند و از این قبیل کارها.
2 ـ سعی کنید کودکتان را بیشتر با عمل تربیت کنید، نه زبان! امر و نهیهای پیدرپی شما، او را خسته میکند. به جای این همه گفتن و گفتن، کمی سکوت کنید و خودتان دست به کار شوید. مثلاً ناسزا گفتن، ابراز خشونت، دروغ و غیبت را به طور کامل از وجودتان حذف کنید تا فرزندتان هم به تدریج آنها را فراموش کند.
3 ـ برخی کودکان در حدود سه تا چهار سالگی از بیان کلمات زشت احساس لذت میکنند. این حالت امری عادی است و شما باید این وضع را تحمل کنید و در عین حال هر از گاهی خیلی آرام به او تذکر دهید که استفاده از این واژهها کار خوبی نیست.
4 ـ در بسیاری از موارد کودکان نمیدانند چه کاری خوب و چه کاری بد است و چرا! بهتر است به مرور کودکتان را با ضوابط، مقررات و رفتارهای مطلوب آشنا کنید و آنها را به او بشناسانید. او هیچ تصوری از آداب مهمانی ندارد و وقتی از ظرف میوه روی میز سیب برمیدارد، از اخم شما متعجب میشود، در حالی که شما قبلاً به او نگفتهاید که اول باید به مهمان تعارف کند و یا از شما بخواهد که به او سیب بدهید.
5 ـ به کودکتان الگو ارائه دهید. از طریق داستان و قصه، کارهای خوب و بد را در نظرش مجسم کنید و با زبان کودکانه و حتی بازی، زشتی و زیبایی را به او تفهیم کنید.
6 ـ از کودکتان بخواهید به خاطر رفتار بدش فکر کند. تجربه نشان داده که کودکان میتوانند درباره رفتارشان فکر کنند. از آنها بخواهید به خوبیها و بدیهای کارشان فکر کنند و خودشان در مورد رفتارهایشان قضاوت کنند.
7 ـ هر آن چه که به تربیت کودک شما لطمه میزند را، از او دور کنید. مثل ترک معاشرت با کسانی که تأثیر منفی روی اخلاق فرزند شما دارند. کنترل آمد و شدها، کنترل محیط زندگی، انتخاب همبازیهای خوب برای کودک و یا برنامههای تلویزیون و کارتونها.
8 ـ بعضی وقتها ما باید وقت صرف کنیم و یا هزینهای بپردازیم تا فرزندمان با افراد خوب معاشرت کند. از عنصر مهم رفاقت غافل نشویم، چرا که در بعضی سنین اثرگذاری رفیق، از نفوذ پدر و مادر هم بیشتر است.
9 ـ سعی کنیم بیشتر از آن که در مورد اخلاقهای بد فرزندمان حرف بزنیم، از ویژگیهای خوب او تعریف کنیم و هیچ گاه به اسم تربیت، او را سرزنش نکنیم.
2 ـ سعی کنید کودکتان را بیشتر با عمل تربیت کنید، نه زبان! امر و نهیهای پیدرپی شما، او را خسته میکند. به جای این همه گفتن و گفتن، کمی سکوت کنید و خودتان دست به کار شوید. مثلاً ناسزا گفتن، ابراز خشونت، دروغ و غیبت را به طور کامل از وجودتان حذف کنید تا فرزندتان هم به تدریج آنها را فراموش کند.
3 ـ برخی کودکان در حدود سه تا چهار سالگی از بیان کلمات زشت احساس لذت میکنند. این حالت امری عادی است و شما باید این وضع را تحمل کنید و در عین حال هر از گاهی خیلی آرام به او تذکر دهید که استفاده از این واژهها کار خوبی نیست.
4 ـ در بسیاری از موارد کودکان نمیدانند چه کاری خوب و چه کاری بد است و چرا! بهتر است به مرور کودکتان را با ضوابط، مقررات و رفتارهای مطلوب آشنا کنید و آنها را به او بشناسانید. او هیچ تصوری از آداب مهمانی ندارد و وقتی از ظرف میوه روی میز سیب برمیدارد، از اخم شما متعجب میشود، در حالی که شما قبلاً به او نگفتهاید که اول باید به مهمان تعارف کند و یا از شما بخواهد که به او سیب بدهید.
5 ـ به کودکتان الگو ارائه دهید. از طریق داستان و قصه، کارهای خوب و بد را در نظرش مجسم کنید و با زبان کودکانه و حتی بازی، زشتی و زیبایی را به او تفهیم کنید.
6 ـ از کودکتان بخواهید به خاطر رفتار بدش فکر کند. تجربه نشان داده که کودکان میتوانند درباره رفتارشان فکر کنند. از آنها بخواهید به خوبیها و بدیهای کارشان فکر کنند و خودشان در مورد رفتارهایشان قضاوت کنند.
7 ـ هر آن چه که به تربیت کودک شما لطمه میزند را، از او دور کنید. مثل ترک معاشرت با کسانی که تأثیر منفی روی اخلاق فرزند شما دارند. کنترل آمد و شدها، کنترل محیط زندگی، انتخاب همبازیهای خوب برای کودک و یا برنامههای تلویزیون و کارتونها.
8 ـ بعضی وقتها ما باید وقت صرف کنیم و یا هزینهای بپردازیم تا فرزندمان با افراد خوب معاشرت کند. از عنصر مهم رفاقت غافل نشویم، چرا که در بعضی سنین اثرگذاری رفیق، از نفوذ پدر و مادر هم بیشتر است.
9 ـ سعی کنیم بیشتر از آن که در مورد اخلاقهای بد فرزندمان حرف بزنیم، از ویژگیهای خوب او تعریف کنیم و هیچ گاه به اسم تربیت، او را سرزنش نکنیم.
10 ـ هفت سال اول زندگی کودک، باید کودکانه سپری شود. بدون آموزش جدی و سختگیری، سعی کنید اخلاقهای بد این سنین را بیشتر با شعر و بازی و قصه برطرف کنید و جدیت خود را برای دورههای بعدی او نگه دارید.
اشتباهات تربیتی والدین
بعضی وقتها پدر و مادرها برای اصلاح رفتار بد کودکشان راه و روشی را انتخاب میکنند که اغلب به صلاح کودک نیست و نتیجه خوبی هم به دنبال ندارد.
زندانی کردن فرزند در اتاق، زیرزمین و یا دستشویی، بیرون کردن از خانه، شرمنده کردن فرزند و رسوا کردن او در مقابل دیگران، سختگیریهای زیادی، نهی کردن پیدرپی، عجله و شتاب برای تنبیه فرزند، مقایسه فرزند خود با همسالان، سرزنش کردن و بالاخره زیاد بودن تنبیه به نسبت تشویق، از شیوههای غلطی است که بعضی از والدین برای اصلاح رفتارهای بد فرزندشان از آنها استفاده میکنند. هیچ یک از این اقدامات به طور قطع اثر تربیتی مطلوب و دائمی در کودک نمیگذارد و تنها باعث ایجاد فاصله عاطفی بین او و پدر و مادر میشود. به طوری که او از هر موقعیتی برای فرار از چنگال والدین استفاده خواهد کرد و هرگز آنها را دوست نخواهد داشت.
زندانی کردن فرزند در اتاق، زیرزمین و یا دستشویی، بیرون کردن از خانه، شرمنده کردن فرزند و رسوا کردن او در مقابل دیگران، سختگیریهای زیادی، نهی کردن پیدرپی، عجله و شتاب برای تنبیه فرزند، مقایسه فرزند خود با همسالان، سرزنش کردن و بالاخره زیاد بودن تنبیه به نسبت تشویق، از شیوههای غلطی است که بعضی از والدین برای اصلاح رفتارهای بد فرزندشان از آنها استفاده میکنند. هیچ یک از این اقدامات به طور قطع اثر تربیتی مطلوب و دائمی در کودک نمیگذارد و تنها باعث ایجاد فاصله عاطفی بین او و پدر و مادر میشود. به طوری که او از هر موقعیتی برای فرار از چنگال والدین استفاده خواهد کرد و هرگز آنها را دوست نخواهد داشت.
تنبیه کودک
1 ـ طیفی از والدین تنبیه بدنی را نادرست میدانند و به جای آن از تنبیه عاطفی و روانی استفاده میکنند، که خود به مراتب عوارض خطرناکتری نسبت به تنبیه بدنی دارد. تهدید کودک به ترک او، گفتن دوستت ندارم، تهدید به بیرون کردن کودک از خانه، خورده شدن توسط هاپو، گرگ و... جز این که کودک را غمگین کند و احساس امنیت او را از بین ببرد، هیچ اثر مطلوب تربیتی به دنبال نخواهد داشت.
2 ـ هرگز کودکتان را در حضور کودکان دیگر تنبیه نکنید. به یاد داشته باشید که کودک شما به هر کار بدی که کرده باشد، باز هم حق دارد که شخصیت و احترامش حفظ شود و هرگز نباید به شخصیت او لطمهای وارد کرد.
3 ـ بهترین تنبیه برای کودک، محروم ساختن او از یک چیز مورد علاقهاش است. مثلاً برای چند ساعت عروسک مورد علاقهاش را از او بگیرید، برای این کار خشونت هم لازم نیست، حتی میتوانید او را روی پایتان بنشانید، دستی به سرش بکشید و دستههای بازی کامپیوتری را ـ با ذکر دلیل ـ از او بگیرید.
4 ـ بهتر است همیشه خودمان را به جای کودک قرار دهیم. آن وقت متوجه میشویم که ما هم وقتی پنج ساله بودیم از پوشیدن لباسهای مادرمان لذت میبردیم. با این کار شما دیگر کودک را تنبیه نمیکنید و از این که کمدتان را به هم ریخته است، عصبانی نمیشوید.
5 ـ هرگز نباید تنبیه شما منجر به ایجاد احساس تنفر و یا ناامنی در کودک شود.
6 ـ در تنبیه کودک نباید پدر و مادر با هم اقدام کنند، بلکه یکی از والدین به عنوان حامی باید وجود داشته باشد تا بتواند توضیحات بیشتری هم به کودک بدهد.
7 ـ اگر ما به اندازه کافی به کودک محبت کنیم، آن وقت حتی اگر برای چند ثانیه رویمان را از کودک برگردانیم، برای او تنبیه به حساب میآید. پس به اندازه کافی کودکتان را از دریای محبتتان سیراب کنید تا با اندکی تشنگی دوباره به سوی شما برگردد.
2 ـ هرگز کودکتان را در حضور کودکان دیگر تنبیه نکنید. به یاد داشته باشید که کودک شما به هر کار بدی که کرده باشد، باز هم حق دارد که شخصیت و احترامش حفظ شود و هرگز نباید به شخصیت او لطمهای وارد کرد.
3 ـ بهترین تنبیه برای کودک، محروم ساختن او از یک چیز مورد علاقهاش است. مثلاً برای چند ساعت عروسک مورد علاقهاش را از او بگیرید، برای این کار خشونت هم لازم نیست، حتی میتوانید او را روی پایتان بنشانید، دستی به سرش بکشید و دستههای بازی کامپیوتری را ـ با ذکر دلیل ـ از او بگیرید.
4 ـ بهتر است همیشه خودمان را به جای کودک قرار دهیم. آن وقت متوجه میشویم که ما هم وقتی پنج ساله بودیم از پوشیدن لباسهای مادرمان لذت میبردیم. با این کار شما دیگر کودک را تنبیه نمیکنید و از این که کمدتان را به هم ریخته است، عصبانی نمیشوید.
5 ـ هرگز نباید تنبیه شما منجر به ایجاد احساس تنفر و یا ناامنی در کودک شود.
6 ـ در تنبیه کودک نباید پدر و مادر با هم اقدام کنند، بلکه یکی از والدین به عنوان حامی باید وجود داشته باشد تا بتواند توضیحات بیشتری هم به کودک بدهد.
7 ـ اگر ما به اندازه کافی به کودک محبت کنیم، آن وقت حتی اگر برای چند ثانیه رویمان را از کودک برگردانیم، برای او تنبیه به حساب میآید. پس به اندازه کافی کودکتان را از دریای محبتتان سیراب کنید تا با اندکی تشنگی دوباره به سوی شما برگردد.
بیشتر بخوانید :
طرز برخورد با کودک بدخلق
درمان بداخلاقی کودکان
بچه های لوس و بداخلاق