مهارت های جلب همکاری کودکان (بخش دوم)

همه ما می‌خواهیم فرزندان‌مان حرف‌شنو باشند. وقتی فریاد می‌زنیم که بایست! نرو وسط خیابان؛ توقع داریم کودک‌مان اطاعت کند. یا اگر به او می‌گوییم که برو مسواک بزن، یا بخواب، توقع داریم بدون هیچ حرفی این کار را انجام دهد. با ما در این بخش همراه شوید تا برخی از این مهارتها را فراگیرید.
سه‌شنبه، 17 بهمن 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدروح الله حسین پور
موارد بیشتر برای شما
مهارت های جلب همکاری کودکان (بخش دوم)
برای ایجاد حرف شنوی، باید مراقب حرف زدنمان باشیم.
 
همه ما میخواهیم فرزندانمان حرفشنو باشند. وقتی فریاد میزنیم که بایست! نرو وسط خیابان؛ توقع داریم کودکمان اطاعت کند. یا اگر به او میگوییم که برو مسواک بزن، یا بخواب، توقع داریم بدون هیچ حرفی این کار را انجام دهد. با ما در این بخش همراه شوید تا برخی از این مهارتها را فراگیرید.

تعداد کلمات 1545 / تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه 

همکاری

توضیح ندادن

نیازی نیست که بگویید: «باید بخوابی، فردا کارهای زیادی داری که باید انجام بدهی. ممکنه دندانهایت را مسواک بزنی؟» به جای آن میتوانید بگویید: «ممکنه لطفا دندانهایت را مسواک بزنی؟» توضیح را از دستور عبارات خود حذف کنید. وقتی بچهها در برابر پدر و مادرشان مقاومت میکنند در واقع در برابر دلیلهای او مقاومت میکنند. به همین دلیل وقتی ذکر دلیل را از حرف خود حذف میکنید از شدت مقاومت کودک کاسته میشود. هر چه توضیحات شما خلاصهتر باشد، میل همکاری کودک شما افزایش مییابد.
اگر میخواهید کودک کمسال شما بداند که چرا بهتر است زود بخوابد، بعداً موضوع را با او در میان بگذارید. وقتی کودک در رختخوابش دراز کشید میتوانید به او بگویید: «آفرین به این دختر خوب. دندانهایت را خیلی خوب مسواک زدی. حال میتوانی بخوابی تا برای فردا آماده باشی. کارهای زیادی داری که باید انجام بدهی و اگر به اندازه کافی بخوابی فردا سرحال از خواب بیدار میشوی» وقتی بچهها کار خوبی انجام میدهند، حرفها را بهتر قبول میکنند.
اغلب پدر و مادرها در برخورد با مقاومت فرزندانشان و یا زمانی که عمل اشتباهی از آنها سر میزند شروع به ایراد خطابه و توضیح دادن میکنند. این اقدام احساس بیکفایتی و احساس گناه را در کودک تقویت میکند و مانع از آن میشود که کودک میلی به همکاری از خود نشان دهد. ممکن است این رفتار وقتی بچهها کمسال هستند مفید واقع شود، اما در سنین نوجوانی و اوایل بلوغ میل به سرکشی را در فرزندان شما افزایش میدهد.
به برخی از اشتباهات رایج والدین و روشهای درستتری که میتوانند از آن استفاده کنند اشاره میشود:
 
توضیح
- امروز بیش از اندازه تلویزیون تماشا کردی. وقت آن است که تلویزیون را خاموش کنی. میخواهم با وقتت کار دیگری بکنی.
طرز برخورد بهتر
- ممکنه لطفاً تلویزیون را خاموش کنی و کار دیگری بکنی؟
 
توضیح
- هر وقت آماده رفتن به مدرسه میشویم تو فراموش میکنی که کفشهایت را کجا گذاشتهای. بهتر است که همیشه کفشهایت را در جای معینی بگذاری تا به راحتی آنها را پیدا کنی.
طرز برخورد بهتر
- ممکنه لطفاً کفشهایت را جای معینی بگذاری که وقتی لازم شد آنها را پیدا کنی؟
 
توضیح
تمام مدت هفته اسباببازیهای تو را جمعآوری کردهام. همین حالا همه اسباببازیهایت را جمع کن.
طرز برخورد بهتر
- ممکنه اسباببازیهایت را همین حالا جمع کنی؟
 

سخنرانی نکردن

بدتر از توضیح دادن مرتبط با یک درخواست، ایراد نطق و سخنرانی درباره درست و اشتباه و خوب و بد بودن کار مورد اشاره است. اشتباه میکنید اگر بگویید: «درست نیست که برادرت را بزنی. زدن کار درستی نیست. ممکنه حالا از زدن او دست برداری؟» این روش هرگز به جایی نمیرسد. مطمئناً اشاره به یک قاعده و کار درست اقدام اشتباهی نیست اما برای انگیزه دادن به یک کودک کمسال کمک نمیکند. وقتی برای خوب یا بد بودن اقدامی، سخنرانی میکنید، از میل بچهها به همکاری میکاهید. بچههای زیر نه سال هرگز آمادگی شنیدن سخنرانی پدر و مادر را ندارند. بعد از نه سالگی هم دریچههای گوششان را به روی شما میبندند.
تنها زمان توضیح و ایراد سخنرانی، بدون توجه به سن و سال بچهها زمانی است که خود آنها این را از شما درخواست کنند. بسیاری از والدین گله میکنند که فرزندانشان با آنها حرف نمیزنند. دلیلش این است که پدر و مادر بیش از اندازه نصیحت و سخنرانی میکنند. به خصوص اگر بچهها احساس کنند که پدر و مادرشان میخواهند با ایراد سخنرانی و توضیح آنها را به انجام دادن کاری ترغیب کنند، در برابر آنها مقاومت میکنند. در این موقعیت، ایراد سخنرانی نه تنها بیفایده است بلکه نتیجه عکس میدهد. به نمونهای از این سخنرانیها توجه کنید:
«برادرت قصد ناراحت کردن تو را نداشت. داشت بازی میکرد و بدون اینکه متوجه شود به تو برخورد کرد. بهترین کاری که میشود کرد این است که به جای زدن، از کلام استفاده کرد. زدن کار را از آنچه هست خرابتر میکند. اگر بچه بزرگتری در مدرسه تو را کتک بزند اصلاً خوشت نمیآید. به همین شکل برادرت هم وقتی او را میزنی خوشش نمیآید. بهتر از زدن استفاده کردن از کلام است. به جای زدن او، بهتر بود میگفتی» دوست ندارم کسی مرا بزند. لطفاً مواظب باش.
اگر باز هم به رفتارش ادامه داد جملهات را تکرار کن. فراموش نکن که مجبور نیستی او را بزنی. همیشه راه دیگری هم به جای زدن وجود دارد. گاه میتوانی خیلی راحت از او دور شوی. اگر میخواهی نزاع کنی به من بگو تا ترتیب یک مسابقه کشتی را برایت بدهم. میتوانیم اگر مایل بودی دستکش بوکس هم تهیه کنیم. دفاع کردن از خود هم کار بدی نیست، اما نزاع کردن با برادرت کار درستی نیست. هر دو نفر شما میتوانید مسائلتان را با گفتوگو حل کنید. اگر مشکلی پیش آمد مرا صدا بزنید. از این رو چه بهتر که برادرت را کتک نزنی.
تا زمانی که کودک تقاضای اطلاعات بیشتر نکرده به او توضیح ندهید و برایش سخنرانی نکنید. این گونه، بر شدت مقاومت او میافزایید.
 

استفاده نکردن از احساسات برای سلطهجویی

بسیاری از والدین به هنگام صحبت با فرزندانشان از عباراتی استفاده میکنند که با «احساس میکنم» شروع میشوند. بسیاری از کتابها خوانندگان خود را به در میان گذاشتن احساساتشان با بچهها تشویق میکنند. گرچه نیت خیر در کار است و توصیه به ظاهر بدی نیست اما در جلب همکاری بچهها نتیجه معکوس میدهد.
اغلب به پدر و مادرها توصیه میشود که احساس خود را با کودک در میان بگذارند. مثلاً: «وقتی از درخت بالا میروی، نگران میشوم که پایین بیفتی. بهتر است این کار را نکنی.» و یا این جمله: «وقتی برادرت را میزنی من عصبانی میشوم. بهتر است که با هم سازش کنید.»
جملات و عباراتی از این قبیل با طرح کردن احساسات منفی والدین برای بچهها در آنها احساس مسئولیتی در قبال احساسات پدر و مادرشان ایجاد میکند. بچهها به خاطر خشمگین کردن پدر و مادرشان احساس گناه میکنند، ممکن است احساس کنند که پدر و مادرشان با این طرز برخورد در صدد سلطهجویی بر آنها هستند. احساسات منفی را نباید با بچهها در میان گذاشت. پدر و مادر به محض آنکه احساساتشان را با فرزندشان در میان میگذارند بخش اعظم کنترل و اختیارشان را از دست میدهند و نمیتوانند همکاری لازم را در فرزندانشان ایجاد کنند.
بسیاری از والدینی که احساساتشان را با فرزندانشان در میان میگذارند، بعداً میپرسند: «نمیدانم چرا بچهها تا این اندازه در برابر من مقاومت میکنند.» این بچهها وقتی به سنین نوجوانی میرسند، از ایجاد ارتباط با پدر و مادرشان خودداری میکنند. بسیاری از مردها از گوش دادن به احساسات زنشان حذر میکنند، تنها دلیلش این است که مادرانشان در سنین کودکی آنها مرتب احساساتشان را با آنها در میان گذاشتهاند. نمونه این موقعیت، این حرف پدر و مادر به بچههاست: «وقتی این کار را میکنی به شدت نومید میشوم. (این قدر برای تأمین معیشت تو تلاش میکنم و تو حاضر نیستی یک قدم برداری) دلم میخواهد هر طور که من میگویم عمل کنی.» کودکی که این عبارات را میشنود دو انتخاب بیشتر ندارد: یا احساس بدی پیدا کند و یا حرفی را که پدر و مادرش میگویند نشنیده بگیرد و نسبت به آنها بیتوجه شود.
وقتی پدر و مادر ناراحتاند و میخواهند احساساتشان را با کسی در میان بگذارند باید شخص بالغ دیگری را پیدا کنند و از او حمایت بطلبند. درست نیست که برای دریافت حمایت عاطفی به فرزندان خود مراجعه کنید. البته در میان گذاشتن احساسات مثبت با فرزندان کار بسیار خوبی است اما طرح احساسات منفی با کودکان اقدامی سلطهجویانه است.
بعضی از والدین گمان میکنند که اگر بگویند «من به واقع عصبانی هستم»، کودک انگیزه بیشتری پیدا میکند. البته کودک را از انجام دادن کاری که به آن مشغول است بازمیدارد، اما این اقدامی است که به شکلی ایجاد رعب میکند و کودک سرانجام در برابر خواستههای شما سست و بیتفاوت میشود. استفاده از احساسات برای سلطهجویی ممکن است بعضی از بچهها را از کاری که میکنند بازبدارد اما مطمئناً همکاری آنها را جلب نمیکند. بسیاری از بچهها و به خصوص پسرها واکنش منفی نشان میدهند و پدر و مادرشان را دلسرد میکنند. یا گوش نمیدهند و یا حتی در چشمان شما نگاه نمیکنند.
 

کلمه جادویی «بیا» برای ایجاد همکاری

سوای صریح و مستقیم حرف زدن و استفاده از کلمات با مفاهیم «ممکنه خواهش کنم؟»، مهارت دیگری باقی میماند که باید به آن توجه کنیم. این یکی از همه مهمتر است. موضوع بر سر استفاده از قدرتمندترین کلمه برای ایجاد همکاری است. این کلمه همان مفهوم «بیا» (تا با هم کاری را به اتفاق انجام دهیم) است.
بچهها تا قبل از نه سالگی برداشتی از خود ندارند. وقتی به آنها دستور میدهیم بر جدایی میان پدر و مادر و کودک افزوده میشود. از این رو تا حدی که امکان دارد کودک را به انجام دادن کارهایی همراه خود دعوت کنید. مثلاً میتوانید به او بگویید: «بیا برای رفتن به میهمانی آماده شویم.» این گونه، همکاری کودک با پدر و مادر از هر زمانی بیشتر میشود.
توجه داشته باشید که استفاده از کلمه جادویی «بیا» به تمرین و ممارست احتیاج دارد، اما دیری نمیگذرد که به آن عادت میکنید.

پایان
 

منبع :
برگرفته از نرم افزار مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان

 

بیشتر بخوانید:
کودکان و تکالیف خانه
بچه های حرف نشنو
همکاری با والدین



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.