اگر هیجان ترس مدیریت نشود به اضطراب می انجامد.
چکیده: یکی از گام های اساسی در روانشناسی کنترل هیجانات است که در اکثر مواقع باعث جلوگیری از مشکل و آسیب در فرد و اطرافیان خواهد شد. اگر هیجانات کنترل و مهار نشوند می توانند پیامدهای غیر قابل جبرانی را به همراه داشته باشند. با ما همراه باشید تا با برخی از این پیامدها آشنا شوید.
تعداد کلمات 542 / تخمین زمان مطالعه 3 دقیقه
تعداد کلمات 542 / تخمین زمان مطالعه 3 دقیقه
پیامدهای کنترل نکردن هیجان
به رغم اینکه هیجان ها جزو امکانات زیستی ما هستند، لازم است مدیریت شوند و گرنه با پیامدهای منفی روبه رو می شویم. چند نمونه از این پیامدهای منفی بدین قرارند:
1. برون ریزی رفتارها: در برخی اشخاص که نمی توانند هیجان هایشان را مدیریت کنند، این هیجان ها به صورت مشکلات رفتاری ظاهر می شوند. برخی از این اشخاص هنگام هیجان ها، رفتارهایی کنترل ناپذیر نشان می دهند که معمولا اوضاع را خراب تر می کند و اغلب روابط را با مشکلاتی رو به رو می سازد.
٢. درون ریزی رفتارها: برخی دیگر از اشخاص که نمی توانند هیجان هایشان را مدیریت نمایند، مایل اند احساسات خود را به شدت کنترل کنند. آنان ممکن است احساس هراس، اندوه و اضطراب را درونی سازند و با اینکه از تنهایی بیزارند، تمایل دارند بیشتر زمان خود را به تنهایی بگذرانند تا از فشارهای روانی ناشی از نداشتن مدیریت هیجان در امان بمانند، ولی به نتیجه خوبی نمی رسند.
٣. ایجاد اضطراب: یکی از هیجان های ما ترس است که اگر مدیریت نشود، به اضطراب می انجامد. اضطراب، یکی از رایج ترین اختلالات هیجانی۔عاطفی در قرن کنونی است. در نظریه های گوناگون روان شناختی، اضطراب را ریشه مشکلات می خوانند.[1] اضطراب، تهدید کننده سلامت روانی فرد است. افراد، بسته به چیزی که از آن می ترسند، ممکن است در رویارویی واقعی یا خیالی با آن، به اضطراب دچار شوند. اضطراب ممکن است به وسواس بینجامد. شخص وسواسی عملی را برای کاهش افکار وسواس گونه تکرار می کند، اما این تکرار کاربردی ندارد و شخص همچنان به رفتار وسواس گونه اش ادامه می دهد.
۴. ایجاد افسردگی: افسردگی در حقیقت یکی از مشکلات درونی کردن هیجان هاست که به دلیل اهمیتش، از آن به منزله پیامد منفی جداگانه ای یاد می کنند. افسردگی، به هیجان غمگینی مربوط است. «افسردگی تا زمانی یک حالت طبیعی تلقی می شود که:
اولا کوتاه مدت باشد؛
ثانیا شدت زیادی - مثلا فکر خودکشی نداشته باشد؛
و ثالثا علایم همراهی چون بی خوابی و بی اشتهایی شدید و احساس گناه شدید نداشته باشد. در غیر این صورت، افسردگی یک بیماری تلقی می شود».[2] افراد افسرده معمولا می پندارند که همیشه باید از روبه رو شدن با حوادث ناگوار بپرهیزند. برخی افراد برای فرار از افسردگی و اضطراب به پرخوری روی می آورند.
اگر نتوانیم بیاموزیم چگونه عاقلانه بیندیشیم و هیجان هایمان را کنترل کنیم، نمی توانیم در لحظه های هیجانی هوشمند باشیم.[3] حال که با هیجان، انواع و کارکردهای متفاوت آن آشنا شدیم، زمان آن رسیده که سراغ موضوع اصلی کتاب، یعنی هوش هیجانی برویم.
منبع: کتاب «این هوش دست یافتنی (راهکارهای تقویت هوش هیجانی)»
نویسنده: علی صادقی سرشت
1. برون ریزی رفتارها: در برخی اشخاص که نمی توانند هیجان هایشان را مدیریت کنند، این هیجان ها به صورت مشکلات رفتاری ظاهر می شوند. برخی از این اشخاص هنگام هیجان ها، رفتارهایی کنترل ناپذیر نشان می دهند که معمولا اوضاع را خراب تر می کند و اغلب روابط را با مشکلاتی رو به رو می سازد.
٢. درون ریزی رفتارها: برخی دیگر از اشخاص که نمی توانند هیجان هایشان را مدیریت نمایند، مایل اند احساسات خود را به شدت کنترل کنند. آنان ممکن است احساس هراس، اندوه و اضطراب را درونی سازند و با اینکه از تنهایی بیزارند، تمایل دارند بیشتر زمان خود را به تنهایی بگذرانند تا از فشارهای روانی ناشی از نداشتن مدیریت هیجان در امان بمانند، ولی به نتیجه خوبی نمی رسند.
٣. ایجاد اضطراب: یکی از هیجان های ما ترس است که اگر مدیریت نشود، به اضطراب می انجامد. اضطراب، یکی از رایج ترین اختلالات هیجانی۔عاطفی در قرن کنونی است. در نظریه های گوناگون روان شناختی، اضطراب را ریشه مشکلات می خوانند.[1] اضطراب، تهدید کننده سلامت روانی فرد است. افراد، بسته به چیزی که از آن می ترسند، ممکن است در رویارویی واقعی یا خیالی با آن، به اضطراب دچار شوند. اضطراب ممکن است به وسواس بینجامد. شخص وسواسی عملی را برای کاهش افکار وسواس گونه تکرار می کند، اما این تکرار کاربردی ندارد و شخص همچنان به رفتار وسواس گونه اش ادامه می دهد.
۴. ایجاد افسردگی: افسردگی در حقیقت یکی از مشکلات درونی کردن هیجان هاست که به دلیل اهمیتش، از آن به منزله پیامد منفی جداگانه ای یاد می کنند. افسردگی، به هیجان غمگینی مربوط است. «افسردگی تا زمانی یک حالت طبیعی تلقی می شود که:
اولا کوتاه مدت باشد؛
ثانیا شدت زیادی - مثلا فکر خودکشی نداشته باشد؛
و ثالثا علایم همراهی چون بی خوابی و بی اشتهایی شدید و احساس گناه شدید نداشته باشد. در غیر این صورت، افسردگی یک بیماری تلقی می شود».[2] افراد افسرده معمولا می پندارند که همیشه باید از روبه رو شدن با حوادث ناگوار بپرهیزند. برخی افراد برای فرار از افسردگی و اضطراب به پرخوری روی می آورند.
اگر نتوانیم بیاموزیم چگونه عاقلانه بیندیشیم و هیجان هایمان را کنترل کنیم، نمی توانیم در لحظه های هیجانی هوشمند باشیم.[3] حال که با هیجان، انواع و کارکردهای متفاوت آن آشنا شدیم، زمان آن رسیده که سراغ موضوع اصلی کتاب، یعنی هوش هیجانی برویم.
منبع: کتاب «این هوش دست یافتنی (راهکارهای تقویت هوش هیجانی)»
نویسنده: علی صادقی سرشت
بیشتر بخوانید :
کنترل هیجانات و احساسات
مدیریت استرس در زندگی
مدیریت هیجانات منفی
پی نوشت :
[1] . از محمد نریمانی، اضطراب و راه های مقابله با آن، ص۱.
[2] . مصطفی نورکی، رهایی از افسردگی، ص 5.
[3] . سیروس آقایار و پرویز شریفی، هوش هیجانی سازمانی، ص 50.